مقالات

یادداشت ها، سیاوش دانشور

هشدار در باره چماقداری ضد کمونیستی سلطنت طلبان
وقتی در ابتدای تشکیل فرشگرد گفتیم که این جریان پدیده ای از جنس بلاک واتر و اسکین هدهای فاشیست است که خودش جدی نیست اما میتواند موی دماغ مبارزه کارگری و سوسیالیستی باشد، سخن به گزاف نگفته بودیم و تبلیغات نمی کردیم. هر کسی که روزانه نگاهی به پلاتفرمهای سوشیال میدیا می اندازد باید متوجه یک روند جدید ادبیات نازل و تهدید به آدمکشی و قتل و تروریزه کردن فضای سیاسی علیه کمونیست ها و هر مخالف و منتقد سیاسی سلطنت طلبان و مشخصا رضا پهلوی شده باشد. کسانی که از هوس چپ سوزی و راه انداختن کوره آدمسوزی برای کمونیست ها حرف میزنند، افرادی که با رکیک ترین ادبیات و زشت ترین الفاظ عهد عتیقی به زنان حمله می کنند، کسانی که میگویند شاهنشاه اشتباه کرد که همه شما را از دم تیغ نگذراند، افرادی که وعده میدهند فرزندان پاسارگاردی بزودی دخل همه شما را خواهند آورد. نمونه ها از حد وفور انسان را به مضیقه می اندازد و هر مورد ایراد و انتقاد با موجی از تهمت و فحش و تهدید زمخت فیزیکی روبرو میشود که هر کدام از آنها در کشورهایی که بطور فرمال و قانونی ذره ای برای امنیت شهروندان خود را مسئول میدانند میتواند با پیگرد حقوقی و قضایی مواجه شود.
سوال اینست که این فالانژیسم افسارگسیخته ضد کمونیستی چرا ضروری شده است؟ آیا اینها صرفا بروز تعصبات مشتی خشک مغز نوکر صفت است که حاضرند برای دفاع از رضا پهلوی دست به هر جنایتی بزنند و یا خطی آگاهانه برای نشان دادن ظرفیت های سرکوب کمونیسم و کارگر در فردای تحولات ایران است؟ بنظر این دومی است و این نه فقط به هشیاری و تقابل سیاسی جدی بلکه طرد چنین خط منحطی را برای هر نیرویی که ادعای کمترین آزادیخواهی را دارد ضروری میکند. دقت کنید ما در باره آزادی بیان و گفتن ناهنجارترین عقاید سخن نمی گوییم بلکه داریم در مورد تهدید به آدمکشی و هجوم فالانژیستی و چماقداری نوین هشدار میدهیم.
ما تصریح کرده ایم که هر آلترناتیو بورژوایی در ایران باید این قابلیت ضد کمونیستی را داشته باشد و دستکم ظرفیت و تعهد به انجام آنرا را به اربابانشان نشان بدهد. همانطور که خمینی از جمله چنین تعهدی را به آمریکا داد و کار ناتمام رژیم شاه را تمام کرد. امروز اما در شرایطی متفاوت چماقداری ضد کمونیستی و تهدید به قتل و کشتار کمونیست ها و مخالفین سیاسی چپ بدون لکنت زبان و وقیحانه پمپاژ میشود. و جالب اینست که حامیان سلطنت و شخص رضا پهلوی مهر سکوت بر لب زدند، گوئی کسانی حرف دلشان را میزنند. زمانی این ظرفیتهای سناریوی سیاهی و ضد چپ را نیروهای قومی نمایندگی میکردند و سلطنت طلبان تلاش داشتند دل آنها را برای نجات گربه ایران بدست بیاورند. امروز خود حضرات جلو افتاده اند تا پیشاپیش و بصورت تعرضی بگویند که کارگران و کمونیستها با چه موجوداتی طرف هستند.
حزب الله در ظرفیت و ورژن جدیدی ظهور کرده است؛ بلاک واتر ایرانی فاشیست و آنتی کمونیست! ما شما را خوب می شناسیم، این خودِ خودِ بورژوازی است، این فشرده و عصاره لیبرال دمکراسی ایرانی مورد ادعای رضا پهلوی است. امروز بورژوازی به هاردلاینرها نیاز دارد تا روی دوش آن جلو برود و اوضاع قدیم را با سپاه و بسیج و ارتش و خرافات مذهبی اش اعاده کند.
علی الحساب باید بگوییم که کور خوانده اید، کران تا کران کمونارد و زن و مرد آزاده در مقابل اهداف و سیاستهای ارتجاعی و فاشیستی تان ایستاده اند. پیام تان دریافت شد، بجنگ تا بجنگیم!
۲۱ ژوئن ۲۰۲۲

افغانستان
درد زلزله و درد عقب ماندگی قومی و مذهبی
زلزله در افغانستان مانند یک جنگ مهیب قربانی گرفته است. این صحنه ها برای مردم محروم در ایران و کشورهای دیگر آشناست. مردمی بی‌دفاع و بی حقوق و بی امکانات که همواره در گرما و سرما، در سیل و زلزله، در جنگ داخلی و خارجی، در فقر و فلاکت درو می‌شوند. مردمی که اساسا سرشماری نمی‌شوند.
زلزله را میتوان مهار کرد و تلفاتش را به حداقل رساند. در همین نظام سرمایه داری این اقدام ممکن است و در کشورهای زلزله خیزی مانند ژاپن عملی شده است. اما در افغانستان و ایران و کشورهای مشابه، از موضع سرمایه جان انسانها بی ارزش است. برای امنیت و رفاه پول نیست اما برای تدریس و اموزش قرآن و خرافه و آخوند به وفور پول و امکانات هست.
روشن است مسبب این قتل عام جمعی مردم نظم سرمایه داری است که بخش مهمی از مردم و کارگران در جهان را به مرگ و نابودی محکوم کرده است. میشود خاک افغانستان را به توبره کشید و مردمش را زیر دست و پای مشتی مرتجع و تروریست به این روز انداخت، نان و کار و حقوق و انسانیت شأن را انکار کرد تا امثال مجاهدین و طالبان سلطنت کنند، اما ظاهراً تامین امنیت شهروندان و مسکن ایمن و حقوق فردی و اجتماعی برای آنها زیادی است.
درد قتل عام در اثر زلزله سنگین است چون میدانیم که میشد اینطور نشود و یا لااقل چنین ابعاد فجیعی نداشته باشد. اما به همان درجه درد عقب ماندگی و ظرفیتهای آدمکشی و نفرت از همنوع سنگین است. از حقارت مذهبی که چنین جنایاتی را نشان خشم خدا میداند میگذرم. گوش ما از این لق لقه های آخوندها پر است. اما تصورش سخت است که ببینی بخشی دیگر از همین مردم روی جنازه بیش از هزار انسان بی‌دفاع و قربانی، پای بکوبند و خواهان نابودی همه مردم منتسب به یک قوم یا مذهب شوند. این درد عمیق تر و سنگین تر است.
عقب نگاهداشته شدن و عقب بردن جامعه افغانستان، روی دوش همین المنت های داخلی تحجر فکری و عقب ماندگی مذهبی و قومی ممکن شده است. سرمایه یکجا بیحقوق و دستجمعی نابود میکند، یکجا هم از زبان اقوام و مذاهب دیگر بر عمل خویش مهر تأیید میزند. در این میان قربانیان از دو سمت میخورند و قربانی نظام و جهل مرکب میشوند.

دل نوع من با مردم ستمدیده و محرومی است که بر اثر زلزله جان های شیفته عزیزانشان پر کشیدند و خانه های محقرشان روی سر آنها خراب شده است. اما در مورد کسانی که برای همسایه شأن آرزوی مرگ میکنند، در باره کسانی که با نفرت پراکنی قومی و مذهبی تلاش دارند بر زخم مردم نمک بپاشند، چه میتوان گفت؟ این درد را به جایی نمیتوان برد، تنها باید با این افکار منحط و ضد جامعه و فاقد هر ذره مسئولیت اجتماعی تصفیه حساب جدی کرد.

۲۳ ژوئن ۲۰۲۲