مصاحبه ها

اکتبرمی پرسد: به مناسبت سالروز مبارزات توده‌ای تیرماه 1358در شهر مریوان. گفتگو با صالح سرداری و همایون گدازگر

 

اکتبر:
در جریان انقلاب ۵۷ اتفاقات مهم و تاریخی ای در کردستان بوقوع پیوست. یکی از این اتفاقات مهم، کوچ مردم مریوان و راه پیمایی مردم سنندج در حمایت از این کوچ بود.
بر این اساس اولین مساله ای که دارای اهمیت است، اساسا موقعیتی است که کمونیسم و چپ و مردم کارگر و زحمتکش مریوان در ان مقطع تاریخی داشتند. میدانیم که نیروهای ارتجاعی منطقه بخصوص ملاکین و طرفدارانشان علیه این ابراز وجود مردم زحمتکش و بویژه جنبش کمونیستی دررهبری آن به تحریکات و تهدیدات مختلفی دست زدند. شما چگونه توانستید این تحریکات و تهدیدها را خنثی کنید؟
صالح سرداری:
در جواب سوال شما، کمونیستها در شهر مریوان انسان های محبوب و خوشنامی بوده و هستند که سالیان درازی در میان مردم کارگر و زحمتکش جایگاه و اعتباری بدست آورده اند. اکثر کمونیستهای آن دوره آگاهانه شغل معلمی را برای خود انتحاب کرده بودند . برای اینکه بتوانند بیشتر به مردم نزدیک شوند درد و مرگ آنها را از نزدیک بشناسند. در میان آنها زندگی می کردند. در دورانی که مردم به مبارزه بر میخواستند در صف اول این مبارزات شرکت می کردند. فقط به دو نمونه اشاره کنم:
در هنگامیکه زحمتکشان روستای بیلو با مالکین و دولت شاه برای بدست آوردن زمین هایشان در شهر مریوان تحصن کردند کمونیستها تا آخرین روز مبارزاتشان لحظه ای آنها را تنها نگذاشتند.
در جریان مبارزات مردم دارسیران بر علیه مالکین و ساواک شاه و ژاندارمری وقتی که مردم به اعتراض به حمایت دولت از مالکین دسته جمعی بطرف مرز عراق کوچ کرده و در سه کیلومتری مرز عراق بیشتر از دوهفته سکنی گزیدند که بعد از یکسال الگویی برای کوچ شهر مریوان نیز شد. کوچ مردم دارسیران همزمان بود با برداشت محصولات تابستانی اما کمونیستها شب ها دور از چشم ساواک و ژاندارمری هم از محصولات و گندم زارها و….. حفاظت میکردند و هم هر شب کارهای کشاورزی را در نوبت های سازماندهی شده به انجام می رساندند. البته رفقای دیگری از سابر شهرهای کردستان در همه ابن کارها سهیم بودند. نمونه ها ی دیگری از جمله مبارزات زحمتکشان روستای سرنژمار و نقش و دخالت رفیق جانباخته حسین پیرخضرانی و… را می توان نام برد.
می خواهم بگویم بطور واقعی کمونیست های آن دوره در شهر مریوان در تغییر زندگی کارگران و زحمتکشان نقش مهمی از هر لحاظ داشتند. اکثر معلمین در شهر و روستاهای مریوان انسان هایی که واقعا دلسوز و فداکار برای مردم بودند. در مدارس صمیمانه تلاش می کردند به شاگردان سواد و درس یاد بدهند. کارشان پر کردن ساعت کار و صرفا از سر وظیفه و فرمال نبود. معلمین کمونیست آن دوره در مریوان آگاهگری در مورد زندگی کارگران و زحمتکشان و راه نجات از ستم و تبعیض را بخش مهمی از وظایف خود میدانستند. خلاصه در همه عرصه های زندگی مرجعی معتمد برای حل مشکلات بودند.
این فعالیت های دلسوزانه باعث شده بود که کارگران و زحمتکشان به آنها اعتماد کنند آنها را از خود و مدافع حقوق خود می دانستند.
چپ ها و کمونیستها در آن دوره در محافلی سازمان پبدا کرده بودند که بعدها اکثریت شان به کومه له پیوستند. در جریان قیام بهمن ۵۷ در شهر مریوان چپ ها و کمونیستها نقش اصلی را در سازمان دادن اعتراضات و مبارزات را به عهده داشتند. دارو دسته مفتی زاده که در مکتب قرآن سازماندهی شده بودند علیرغم حمایت جریانات اسلامی در شهر مریوان نتوانستند رقیب کمونیستها شوند.
بعد از اینکه جمهوری اسلامی بقدرت رسید با توجه به اعتبار و نفوذی که کمونیستها داشتند دست بالا را درشهر مریوان پیدا کردند. برای دفاع از دستاوردهای انقلاب شورای شهر ازانسان های خوشنام و کمونیستهای شهرتشکیل شد. برای حفاظت از شهر ستاد شهر که نیروهای مسلح مردمی را سازمان داده بود ایجاد گردید. همه اسلحه ها و تجهیزات بدست آمده از خلع سلاح پایگاههای ژاندارمری بدست آمده بود جمع آوری گردید . نیروی مسلح مردمی در ۵ گروهان که ۴ گروهان آن طبق برنامه از شهر و گروهان پنجم از دارسیران در مقابل تهدیدات ارتجاع محلی سازمان دهی شده بودند. درست است که پادگان دست نخورده باقی ماند ، اما با توجه به مرزی بودن شهر مریوان با عراق پاسگاههای ژاندارمری زیادی وجود داشت که همه اینها توسط کمونیستها خلع سلاح شدند.
رژیم اسلامی و ارتجاع در منطقه نمی توانست این را قبول کنند که کمونیستها اداره و کنترل شهر را در دست داشته باشد. توطئه های زیادی با تکیه به نیروهای مکتب قرآن مفتی زاده که بخش اصلی آن را مالکین و عوامل آنها تشکیل میدادند علیه ما تدارک دیدند که همه آنها را یکی یکی با تکیه بر حمایت مردمی خنثی کردیم اما باز ادامه دادند و ستادی را در ساختمان جدید ساواک بنام ستاد سپاه پاسداران مریوان از عوامل مفتی زاده و مالکین و چند جوان فریب خورده تشکیل دادند پادگان شهر مریوان همه امکانات و تجهیزات نظامی را در اختیارشان قرار داده بود مرتب آنها را تقویت میکرد.
ایجاد ستاد سپاه، نگرانی های بسیاری را برای مردم بوجود آورده بود. افرادی شرور و مزدور در آن حضور داشتند. خطری جدی برای همه دستاوردهای انقلاب و اداره شهر و زحمتکشان شده بود. آنها هیچ نوع آزادی و برابری را تحمل نمی کردند. مردم شهر از این اوضاع ناراضی و نگران بودند. بخصوص زحمتکشان روستاها هم بیم قدرتگیری فئودالها که در این ستاد بودند را داشتند.
ما کمونیستها هم در این مدت بی برنامه و پلان نبودیم با توجه به تحلیلی که از ماهیت رژیم اسلامی داشتیم غیر از تقویت ستاد حفاظتی شهر، نیروی مسلح اتحادیه دهقانان را تشکیل دادیم تا نطفه نیرویی شود که در صورت حمله رژیم به کردستان بتواند مقاومت را سازمان دهد و این کار را هم کرد. نقش رهبری این اقدامات انقلابی را رفیق فواد مصطفی سلطانی ایفا می کرد.
در جریان بحث هایی که در شورای شهر و اتحادیه دهقانان و نهادهای دیگری چون شورای دانش آموران و جمعیت زنان و…… صورت گرفت همه بر این باور بودند که وجود ستاد پاسداران برای شهری که خود نهادهای مردمی آن را اداره می کنند ضرورتی ندارد و باید از آنان خواسته شود آن را بر چینند.
بعد از بحث ها در همه نهادهای مردمی و با مردم در کوچه و محله و خیابان بالاخره تصمیم گرفته شد در روز ۲۳ تیر ۵۸ تظاهراتی در اعتراض به سانسور در دولت بازرگان در جلو ساختمان رادیو مریوان سازمان داده شود و بعد از آن به ایجاد این ستاد سپاه پاسداران اعتراض شود و خواستار تعطیل شدن آن شویم
در تظاهرات بیش از ده هزار نفر شرکت کردند در جلو ساختمان رادیو تلویزیون نمایندگان نهادها در سخنرانی های خود به سانسور در رادیو و تلویزیون اعتراض کرده و خواستار رعایت آزادی های بیان و… در رسانه ها و از جمله رادیو و تلویزیون شدند من پیام اتحادیه دهقانان را خواندم و در آن خواستار برچیده شدن این ستاد سپاه شدم. جمعیت ده هزار نفری در مسیر بازگشت در جلو این ستاد سپاه توقف کرد و در شعارهایی خواستار شدند که وجود این نهاد سرکوبگر ضرورتی ندارد و لطفا به پادگان برگردید ما خودمان اداره امورات خود را در دست داشته و نیازی به حضور شما نیست.
در جریان این شعارها آنها بطرف تظاهرات کنندگان تیراندازی کرده و سه نفر بنام های رئوف کهنه پوشی از کمونیستهای شناخته شده و محمد درسید کارگر مبارز شهرداری و محمود بالکی از اتحادیه دهقانان جانباختند و درگیری شروع شد و دست آخر مقر سپاه مزدوران به تصرف نیروهای مردمی درآمد.
از همان روز بعد این بهانه ای شد برای تدارک دیدن توطئه های بیشماری علیه حاکمیت مردم در شهر مریوان . شورای شهرمذاکرات زیادی با فرمانده پادگان مریوان برای جلوگیری از جنگی زودرس انجام داد رژیم مزدوران مسلح را در پادگان شهر برای حمله جمع کرده بود. اما تدابیر هوشمندانه کمونیستها و شورای شهر این حمله را به عقب انداخت از جمله سازمان دادن کوچ دسته جمعی مردم شهر مریوان که این خود داستان دیگری است
اگر بخواهم جواب سوال شما را جمعبندی کنم باید به این چند نکته اصلی اشاره کرد:
کمونیست ها در میان کارگران وزحمتکشان دارای اعتبار و نفوذ بوده مردم آنها را حافظ منفعت خود می دانستند چون در جریان زندگی مبارزاتی این را ثابت کرده بودند به درجه ای از سازمان در محافلی برخوردار بودند. از اوضاع سیاسی و ماهیت ضد انقلابی رژیم تحلیل درست داشته توهمی به آن نداشتند.برای پیشبرد فعالیت های خود برنامه داشته و برای آن کار می کردند.
اکتبر:
بدنبال قیام بهمن ٥٧پادگانهای اغلب شهرها از جمله پادگان شهر مریوان دست نخورده باقی ماندند. همزمان سپاه پاسداران باکمک طرفداران خمینی در شهر مریوان شعبه ای دایر کردند . کمونیستها ومردم زحمتکش شهر مریوان این ستاد پاسداران را برچیدند. چرا مردم وجود این پایگاه را تحمل نکردند؟ توان بسیج توده ای که شما کمونیستها در آن دوره داشتید از چه چیزی ناشی می شد؟
همایون گدازگر:
درست است پادگان مریوان در آنزمان ضربه آنچنانی نخورد ، اما بقیه مراکز نظامی رژیم تارومار و خلع سلاح شدند . در همان روزهای اول که شورای شهر و ستاد حفاظتی آن تازه تشکیل شده بود ، هرروز تعدادی از پایگاه ها و پاسگاه های ژاندارمری در حومه ومناطق مرزی توسط انقلابیون خلع سلاح شده و سلاح و مهمات آنها تحویل ستاد حفاظتی شهر داده می شد . البته خلع سلاح این پاسگاه ها بعد از تـصرف و خلع سلاح شهربانی مریوان شروع شد . شهربانی مریوان در غروب یکی از روزهای اول انقلاب ابتدا برای آزادی زندانیان داخل شهربانی و سپس به قصد تصرف مورد حمله مردم انقلابی قرار گرفت ودر مدت کمتر از یک ساعت بطور کامل خلع سلاح شد و سلاح ومهمات آن در مسجد جامع شهر جمع آوری شده و تحویل شورای شهر داده شد . از آنجا که کمونیستها رهبری وهدایت این خلع سلاحها را در دست داشتند ، مرتجعین و همکاران آینده جمهوری اسلامی نتوانستند به این سلاحها دسترسی پیدا کنند.در جریان خلع سلاح شهربانی همچنینن چند تن از پاسبانهای شرور رژیم سابق که در اذیت و آزار کمونیستها و مردم مشهور بودند توسط ستاد حفاظت دستگیر و زندانی و بعد از مدتی آزاد شدند.
در چنین شرایطی پادگان و فرماندهان ارتش بشدت در ترس رعب بسر میبردند. مرتب نمایندگانی به شهر می فرستادند و پیام میدادند که ارتش با مردم است و از مردم پشتیبانی میکنند. خودشان شایعه پخش می کردند که پادگان خالی شده است و اسلحه و مهمات آن را به پادگان سنندج منتقل کرده اند . همه اینها برای جلو گیری از تعرض مردم به پادگان بود. اما اینها دلیل عدم حمله مردم به پادگان نبود. کمونیستها ومردم انقلابی پخته تر از آن بودند که با این ترفندها گول بخورند. دلیل اصلی ضعف سازمان نظامی ، کم تجربگی، کمبود امکانات نظامی ، کمبود نیرو و عدم یک استراتژی وفرماندهی نظامی سراسری در کردستان بود. در شرایط عدم چنین سازمان و فرماندهی ای سراسری، هر شهری از جمله ما در مریوان می باید با اتکاء به نیروی شهر خود به فکر تسخیر پادگان شهر می بودیم. آمادگی و امکانات ما به تنهایی برای این کار کافی نبود. شاید سرعت تحولات و درگیر بودن کمونیستها درپراکتیک روزانه یک انقلاب حی وحاضر فرصتی برای این سازماندهی مهم باقی نگذاشته بود. همه ما بخاطر داریم در مواردی که از نیروی انقلابیون مسلح در عملیات های سراسری وبه شیوه متمرکز استفاده می شد به پادگانها ضربات کاری وخرد کننده ای زده می شد. برای نمونه پادگان های بانه و سنندج .
اما چرا مردم مریوان مقر سپاه پاسداران را بقول شما تحمل نکردند و روز ٢٣ تیر٥٨ آن را خلع سلاح کردند؟ من فکر می کنم خلع سلاح این مقر که توسط مرتجعین محلی، مالکین ظالم و ضد مردم و طرفداران مفتی زاده بر پا شده بود ، تنها یک نمونه دیگر از رویارویی بود که از مدتها قبل واز زمان رژیم قبلی بین مردم آزادیخواه و زحمتکش از یک طرف و مرتجعین ومالکین واپسگرا و از قدرت افتاده در جریان بوده است .
برای ریشه یابی این رویارویی باید روندهای اجتماعی ا ی را که در متن آن مبارزه سیاسی ـ طبقاتی در منطقه مریوان رشد و ارتقا پیدا کرد بررسی و تحلیل کرد. ازنظر من این روند اجتماعی در منطقه مریوان از بعد از اصلاحات ارضی و بخصوص از اوایل دهه پنجاه ، قابل مشاهده و بررسی است که در این مصاحبه کوتاه نمی توان به آن پرداخت.
مردم انقلابی در شکل گیری مقر جدید پاسداران قدرت گیری دشمنان قدیم خود را می دیدند. صف رویارویی انقلابیون و صف ارتجاع روشن و مشخص بود. از آن زمان که هم نسلهای من در دبیرستان مریوان از دست فرزندان خبر چین و ساواکی این مرتجعین در امان نبوده ومدام تحت کنترل و اذیت وآذار ساواک رژیم شاهنشاهی بودیم . بازهم از آن زمان بر هر کس روشن بود که در جریان مبارزات چندین ساله دهقانان و مردم زحمتکش کمونیستها و انقلابیون درمقابله با مالکین غاصب فعالانه کوشیدند. وبالاخره صف متفاوت ما در جریان انقلاب و مبارزه علیه رژیم شاهنشاهی متفاوت ومتضاد بود .اینها را مردم انقلابی مریوان می دانستند. چیزی که تازه بود آمدن یک ارتجاع مذهبی به رهبری خمینی بود که به ارتجاع محلی در مریوان هم قوت قلب داده وجانی تازه در کالبد پوسیده اشان دمیده بود . تا اینجا برای کمونیستها و مردم انقلابی معلوم بود که چرا باید لانه جدیدارتجاع را برچینند.
این تنها دلیل تنفر مردم مریوان از مقر دایر شده مزدوران نبود . بلکه مردم از شکل گیری یک حکومت مذهبی نگران بودند. هنوز خمینی در پاریس بود که کمونیستها و آزادی خواهان در مورد ارتجاع مذهبی و دشمنی اش با آزادی وآزادیخواهی هشدار می دادند. و متعاقبا در مورد حمله به کردستان ‌هیچ شکی نداشتند. بحث این بود که باید برای مقاومت آماده بود و از همین حالا باید خود را سازمان داد. در مورد افشای رژیم آینده و خمینی و طرفدارانش در شهر مریوان جلساتی برای مردم برگزار شد . ازاین رو مردم در شهر مریوان به این واقعییت آگاه بودند ، که در صورت بقدرت رسیدن خمینی و جریان مذهبی ، آنها با کمک مرتجعین محلی به صف آنقلابی و آزادیخواهی در کردستان حمله خواهند کرد. در این رابطه بود که بدرستی مقر مرتجعین را اولین جا پای دولت مذهبی خمینی می شناختند و میبایست هرچه زودتر به مصاف آن رفته وآن را برچینند .
در منطقه مریوان و در این دوره ، هژمونی کمونیستها بر این مبارزات تثبیت شده بود . ناسیونالیستها و حزب دمکرات دشمنی و تضاد آنچنانی با مرتجعین محلی و یا با ارتجاع مذهبی خمینی نداشتند.
خلاصه، مبارزات سال ٥٧ در شهر مریوان تحت رهبری کمونیستها و رهبران خوشنام آن جامعه ، چنان اگاهی و روشنبینی ای در صف مردم مبارز بوجود آورده بود که بدون هیچ توهمی آماده مقابله با ارتجاع محلی و سراسری بودند . خلع سلاح مقر پاسداران در ٢٣تیر سال ٥8را باید در راستای این روند مبارزاتی دید.
و اما در پایان چند کلمه در مورد این سئوال شما بگویم که توان بسیج توده ای کمونیستها درآن دوره از چه چیز ناشی می شد؟ من گفتم مبارزات سیاسی ـ طبقاتی درمریوان سابقه ای دارد که باید درجایی دیگر مفصل به آن پرداخت . من فکر می کنم نقش کمونیستها را هم باید در دل این مبارزه طبقاتی بررسی کرد. نقش کمونیستها در دخالت و رهبری مبارزات کارگران و زحمتکشان در شهر مریوان ، تنها به دوران قیام محدود نمی شود.
از سالهای قبل از قیام سال٥٧ صف طویلی از کمونیستها با مبارزات کارگران و زحمتکشان شهر و روستاهای مریوان آمیخته و عجین شده اند. دهها رهبر کمونیست و صدها کمونیست فعال و دخالت گر را می‌شود نام برد که بعنوان چهره های مورد اعتماد و دوست داشتنی مردم با یک تاریخ مبارزاتی فراموش ناشدنی تداعی می شوند. تعداد نسبتا زیادی از این عزیزان متاسفانه امروز در بین ما نیستند اما خاطراتشان در مبارزات رهایبخش کارگران و مردم زحمتکش زنده خواهد ماند .