توضیح کوتاه و ضروری:
اخیرأ مصطفی هجری رئیس اجرایی حزب دمکرات کردستان ایران تازه متحد شده در برنامه “به عبارت دیگر” تلویزیون بی بی سی باردیگر و نزدیک به چهار دهه بعد از جنگ تحمیلی حزب دمکرات کردستان ایران علیه کومه له، با همان استدلالات قلدرمنشانه و فرسوده و عقب مانده به ارث برده شده از عبدالرحمن قاسملو و کنگره ششم حزبشان در چهاردهه قبل، کومه له کمونیست آن دوره را مقصر آغاز جنگ بین این دو جریان معرفی کرد. بی استعدادی ودگماتیسم مصطفی هجری را گاهأ دیده و البته بارها از جانب هم حزبیهای قدیم و جدیدش شنیده بودم، اما این درجه از خشک مغزی و درجازدن در گذشته نزد ایشان گویی “هنری” است. در چهاردهه گذشته و به ویژه بعد از ختم جنگ حزب دمکرات کردستان علیه کومه له ، صدها مقاله و نوشته و جزوه و مصاحبه و میزگرد و دهها کتاب از جانب افراد و جریانات مختلف و از جمله فعالین صفوف این دو جریان ارائه و نوشته شده است، اما هیچ فرد و جریانی علیرغم تفاوت دیدگاهی در برخورد به این رویداد نتوانسته و یا نخواسته همانند مصطفی هجری اینچنین جاهلانه حقیقت جنگ طلبی حزب دمکرات کردستان ایران و مسئولیت مستقیم و مخرب دبیرکل وقت آن حزب، یعنی عبدالرحمن قاسملو را جعل و پرده پوشی کند.
در مقابل جعلیات مصطفی هجری و رهبری حزب دمکرات کردستان ایران هنوز باید گفت و نوشت. اما دراینجا جریانات و انسانهای حقیقت جو و خوانندگان علاقمند به مطلع شدن به رویدادهای جنگ حزب دمکرات علیه کومه له در کردستان را به مطالعه نوشته مستدل، مستند و متکی به فاکتهای واقعی و مشخص زیر از حسین مرادبیگی (حمه سور) اولین فرمانده نظامی پیشمرگ کومه له و یکی از اعضای موثر رهبری وقت این سازمان که خود مستقیما در جریان این رویدادها بوده است، جلب میکنم. نوشته زیر تحت عنوان “جنگ حزب دمکرات علیه کومه له” بخشی از کتاب ٣٧٠ صفحه ای “تاریخ زنده- کردستان، چپ و ناسیونالیسم” اثر حسین مرادبیگی منتشر شده در جولای ۲۰۰۴ است. ضمنأ خود این بخش مفصلتر است، که جهت کوتاهتر شدن مطلب در اینجا با توافق رفیق حمه سور قسمتی را حذف کردم. کتاب با ارزش تاریخ زنده در سایتهای حزب کمونیست کارگری- حکمتیست و بعضی سایتهای دیگر در دسترس است.
رحمان حسین زاده
دوم سپتامبر ۲۰۲۲
جنگ حزب دمکرات عليه کومهله
حسین مرادبیگی (حمه سور)
جنگ سراسرى حزب دمکرات عليه کومهله يکى از جنگهاى زودرس بورژوازى عليه پرولتاريا است. بورژوازى کرد و حزب مربوطه هنوز مسالهی ملى خاتمه نيافته تسویه حساب با پرولتاريا را شروع ميکنند. معمولا بورژوازى صبر ميکرد تا “مبارزه ملى” به پيروزى برسد آن وقت به تسویه حساب و قلع و قمع پرولتاريا و سازمان سياسى آن دست ميزد. در کردستان ايران مساله برعکس بود. بورژوازى کُرد و حزب مربوطه هنوز “مبارزه ملى” خاتمه نيافته تضاد طبقاتى خود را با طبقه کارگر و سازمان سياسى او برجسته تر مى بينند، لذا به پرولتاريا و سازمان آن، کومهلهی آن دوره، در کردستان اعلان جنگ ميدهند و تسویه حساب با او را قبل از ختم مساله ملى به محور سياست خود تبديل ميکنند. تلاش براى پرده پوشى اين واقعيت بيهوده است، جنگ حزب دمکرات عليه کومهله چيزى جز بيان اين سياست بورژوازى و جنبش ملى کُرد در قبال طبقه کارگر و سازمان سياسى آن يعنى کومهلهی آن دوره نبود. تکرار دهها بار اين گفته از زبان رهبرى و کادرهاى حزب دمکرات، که پرولتاريا و بورژوازى ميکنيد، جنگ ميشود، چيزى جز بيان اين واقعيت نبود که بورژوازى کُرد و حزب مربوطه از طريق تهديد و تحميل جنگ ميخواستند پرولتاريا و سازمان سياسى او را مرعوب و در برابر خود وادار به تمکين کنند. ميخواستند او را وادار کنند که از استقلال سياسى، سازمانى و تبليغ کمونيستى خودش دست بردارد و حزب دمکرات را در رسيدن به “خودمختارى” اش يارى دهد.
…..
حمله به آزاديهاى سياسى و تشديد زورگوئى حزب دمکرات عليه کومهله و مردم زحمتکش و ديگر سازمانهاى سياسى در کردستان ، آنجا که حزب دمکرات دست بالا را داشت به ويژه از پائيز سال ٥٨ شروع ميشود و ادامه مييابد. اولين بار افراد حزب دمکرات با جمع آورى و تحريک هواداران خود از جمله ملاى روستاى “ميرئاوى”(امير آباد) در ناحيه سردشت، روستائى که من و محمد حسين کريمى قبل از انقلاب ٥٧ در آن مخفى بوديم، ميخواستند مقر کومهله را در اين روستا برچينند. تحريک هواداران حزب فايده اى نداد و آنها با ديدن آمادگى ما براى در هم شکستس هر نوع تعرضى به مقر کومهله، پراکنده شدند. اين روستا براى مدتى طولانى به عرصه کشمکش و تقابل هر روزهی حزب دمکرات و کومهله تبديل شده بود. حزب دمکرات خيال ميکرد با قلدرى و زورگويى بقول کُردى در “کونه چال”(منطقه تحت نفوذ) خود ميتواند ما را از آن منطقه بيرون کند، ليکن هر بار با مقاومت ما روبرو و ناچار از عقب نشينى ميشد.
پس از بهم خوردن “هيئت نمايندگى خلق کُرد” در اوآخر سال ٥٨ در اثر تمايل شديد حزب دمکرات براى مذاکرهی جداگانه با جمهورى اسلامى خارج از اين ائتلاف، در طول سال ٥٩، زورگويى، تهديدات، مزاحمتهاى مسلحانه، خلع سلاح اين جا و آنجاى پيشمرگان کومهله، و حتى تعرض مسلحانه عليه مقرها و واحدهاى کومهلهی آن دوره و ديگر سازمانهاى سياسى اپوزيسيون ايران در کردستان نيز شدت پبدا کرد و ادامه يافت. در اين دوره حزب دمکرات حتى حاضر نبود نامه هاى کومهله را به طور رسمى پاسخ بگويد، از آوردن نام کومهله و از نشست با نمايندگان کومهله نيز خوددارى ميکرد. تنها در زمستان سال ٥٩ بود که به طور رسمى به کومهله نامه نوشتند، آن هم در اولتيماتومى بدين مضمون : ” چنانچه شما(منظور رهبرى کومهله بود) به انتشار اعلاميه و مطالب تبليغاتى در رابطه با حزب دمکرات ادامه دهيد ما نمى توانيم جلوى خشم پيشمرگانمان را بگيريم”. در اين دوره کومهله بارسنگين و اصلى نبرد عليه جمهورى اسلامى را برعهده داشت، حزب دمکرات از جناح بنى صدر پشتيبانى ميکرد و فعاليت نظامى کمترى داشت. حزب دمکرات حتى کومهله را به “جنگ افروزى” عليه جمهورى اسلامى متهم و به نوعى جمهورى اسلامى را “تبرئه ميکرد!
در ادامهی اين سياست، سال ٥٩، حزب دمکرات اولين يورش خود را به يکى از مقرهاى نظامى ما در روستاى “بيتوش” در ناحيه “ئالان” سردشت، سازمان داد. در مرداد ماه ٥٩ تعداد زيادى از افراد مسلح حزب دمکرات با سلاحهاى سبک و سنگين به مقر کومهله در روستاى “بيتوش”(آلان سردشت) حمله کرده و ١٧ نفر از پيشمرگان کومهله را خلع سلاح و دستگير کردند. آن زمان من فرماندهی نظامى کومهله بودم. تصميم گرفتيم که براى پس گرفتن سلاحهاى مصادره شده و آزادى پيشمرگان کومهله و عقب نشاندن حزب دمکرات حتی با درگيرى نظامى هم شده، اقدام کنيم. نيروئى حدود ١٥٠ نفر از پيشمرگان کومهله تحت فرماندهى من از شهر بوکان راهى ناحيه سردشت شد تا از آنجا به “آلان” سردشت رفته و اگر حزب دمکرات سلاحها را پس نداد و مسئولين و پيشمرگان کومهله را آزاد نکرد، با توسل به درگيرى نطامى اين کار را عملى کنيم. نيروى ما وارد “آلان” سردشت شد و در روستاى “بيژوى” سردشت مستقر گرديد. طى ديدار من و حسن رستگار عضو دفتر سياسى آن دورهی حزب دمکرات مساله حل شد و کار به درگيرى نکشيد. رفقاى ما آزاد و سلاحها نيز تحويل داده شدند. ما نيز به خاطر کاهش تنش با حزب دمکرات و جلوگيرى از درگيرى احتمالى از بازگشائى مقر خود در روستاى “بيتوش” صرفنظر کرديم. حزب دمکرات اما از تعرض به آزاديهاى سياسى، به هواداران کومهله، به شوراهاى مردم زحمتکش و ديگر سازمانهاى سياسى دست نکشيد و در پى تدارک تعرض و خلع سلاح سازمانهاى سياسى به اصطلاح آن دوره “خط ٣” و غيره نيز بر آمد که من به مواردى از آنها اشاره مى کنم:
در تاريخ ٢١ آبان ماه ٥٩، افراد مسلح حزب دمکرات در روستاى “عزيز کند” بوکان مقر افراد مسلح راه کارگر را محاصره کرده و آنان را خلع سلاح ميکنند.
در تاريخ ١٧ آذر ماه ٥٩ چهار تن از هواداران کومهله در نزديکى مهاباد را دستگير کرده و مورد اذيت و آزار قرار ميدهند. در اين رابطه کومهله اطلاعيه اى ميدهد که در خبر نامه شماره ١٠٢ به تاريخ دوم دی ماه ٥٩ چاپ شده است. در اين اطلاعيه کومهله از مردم کردستان ايران ميخواهد که به اين اعمال حزب دمکرات اعتراض کنند.
روز ١٧ اسفند ماه /٥٩ عده اى از افراد مسلح حزب دمکرات مقر پيشمرگان سازمان پيکار در شهر بوکان را با آر پى جى و نارنجک انداز و سلاحهاى سبک مورد حمله قرار ميدهند. اين حمله بعد از ٤٠ دقيقه به جان باختن ٣ نفر از پيشمرگان سازمان پيکار، طاهر ابراهيميان، محمد ابلاغيان و باقى خياطى و زخمى شدن ٣ نفر ديگر منجر ميشود. به دنبال آن “سرکار رمضان”(يکى از مسئولين حزب دمکرات در شهر بوکان) و پيشمرگان مسلح حزب دمکرات به شکار ديگر اعضاء سازمان پيکار ميپردازند، همهی آنان را در شهر بوکان دستگير و زندانى کرده و اموال اين سازمان را نيز غارت ميکنند. کومهله آن دوره طى اطلاعيه اى در تاريخ ٨ اسفند ماه ٥٩ اين اقدام جنايتکارانهی حزب دمکرات را محکوم ميکند و از مردم کردستان ميخواهد که از دمکراسى و آزاديهاى سياسى در کردستان در برابر حزب دمکرات دفاع کنند. روز بعد از اين جنايت رهبرى حزب دمکرات عده اى از اهالى روستاهاى اطراف بوکان را با وعدهی گرفتن قند و شکر و غيره در شهر بوکان جمع ميکند که عليه “خط ٣” تظاهرات کرده و شعار بدهند. اهالى اين روستاها نيز با تجمع در خيابانهاى شهر بوکان بى آنکه واقعا بدانند “خط ٣” چيست عليه “خط ٣” شعار ميدادند. حزب دمکرات حتى شايع کرده بود که به مقر کومهله در شهر بوکان نيز حمله ميکند. جالب اين بود که خود رهبرى حزب دمکرات که فرمان حمله به مقر سازمان پيکار را داده بود، اين شوى مسخره و عوام فريبانه را راه انداخته بود. در مقابل، روز ١٩ اسفند ماه ٥٩ با شرکت هزاران نفر از مردم شهر بوکان و ديگر سازمانهاى سياسى موجود در اين شهر مراسم تشييع جنازه جان باختگان اين يورش جنايتکارانه برگزار شد که طى آن مردم شهر بوکان تنفر خود را از اين جنايت حزب دمکرات ابراز داشتند. حملهی افراد مسلح حزب دمکرات به مقر سازمان پيکار در شهر بوکان به دنبال اطلاعيه اى بود که سازمان پيکار در مورد مصاحبه قاسملو دبيرکل سابق حزب دمکرات با روزنامه مجاهد شماره ١٠٧ انجام داده بود، در اين نوشته سازمان پيکار، سازمان مجاهدين خلق را به سازشکارى! با حزب دمکرات متهم ميکرد و به خيال خود داشت با نشان دادن ماهيت ارتجاعى حزب دمکرات، سازمان مجاهدين را نيز مورد انتقاد قرار ميداد. حزب دمکرات طرح خلع سلاح اعضاء و هواداران سازمان پيکار در شهر بوکان را قبلا ريخته بود، بدون اين موضع گيرى سازمان پيکار هم آن را عملى ميکرد. موضع گيرى سازمان پيکار آن را چند روز جلوتر انداخت. نه به اين خاطر که گويا سازمان پيکار موى دماغ حزب دمکرات بود و يا با موضعگيرى نوع پيکارى خود، ورق را عليه حزب دمکرات بر ميگرداند، بلکه به اين خاطر که حزب دمکرات از خودمختارى، اقتدار بورژوائى خود را مى فهميد و به خيال خود داشت آن را “تمرين” ميکرد. حزب دمکرات به مقر سازمان پيکار حمله کرده بود، به سازمانهاى سياسى هشدار ميداد که در اجرائيات کردستان دخالت نکنند!(اطلاعيه هاى ٨ و ٩ اسفندماه ٥٩ حزب دمکرات). معلوم شد نوشتهی سازمان پيکار صرفا بهانه اى بود براى حمله به آزاديهاى سياسى و سازمانهاى سياسى، به قول حزب دمکرات خط ٣ .
حزب دمکرات به عنوان حزب بورژوازى کُرد مخالف آزاديهاى سياسى بود و با حمله به آزاديهاى سياسى و آزادى بيان و عقيده در کردستان از جمله حمله به مقر سازمان پيکار و خلع سلاح سازمانهاى سياسى ديگر در پى تمکين توده مردم زحمتکش به خود بود. اين نه تنها شيوهی حزب دمکرات که شيوهی هر نيروى مرتجع و کهنه پرست ديگرى نيز براى به تمکين در آوردن توده مردم زحمتکش در جامعه بوده است. حزب دمکرات هرجا که دست بالا را داشت و زورش ميرسيد اين سياست را اجرا ميکرد. در آن دوره حزب دمکرات تعرض خود عليه آزاديهاى سياسى را عوام فريبانه با عدم رعايت قواعد “بازى” در آگهى هاى تجارتى! توجيه ميکرد. ميگفت هر کس حق تعريف از “جنس” خود را دارد، حق ندارد از “نامرغوب” بودن جنس ديگرى انتقاد کند. بگذريم از اينکه حتى در مورد آگهى هاى تجارتى هم اينطور نبود و نيست، اما همين نکته براى نشان دادن نگرش کهنه پرستانه و ضد دمکراتيک حزب دمکرات به مقوله آزاديهاى سياسى در آن دوره در کردستان ايران کافى است. اولا، مردم متمدن با موشک کاتيوشا سراغ کسى که به زعم حزب دمکرات قوانين “بازى” را در آگهى هاى تجارتى رعايت نکند نميروند، از او به نزديکترين دادگاه محل شکايت ميکنند، ظاهرا در کردستان احزاب مسلح ناسيوناليست کُرد ميتوانند به اين شيوه رفتار کنند، يعنى قانون جنگل و يا چيزى شبيه حاکميت جمهورى اسلامى و دولتهاى مرتجع منطقه. ثانیا، مقوله آزاديهاى سياسى در جامعه مساله سرنوشت سياسى يک جامعه و توده مردم ساکن در آن است و با آگهى تجارتى اصلا قابل مقايسه نبوده و نيست. آزادى فعاليت سياسى و بيان و انديشه يعنى تحمل زمخت ترين نظرات مخالف و مخالفت هاى سياسى در جامعه. ناسيوناليستهاى رنگارنگ ادعا ميکنند که موضع سازمان پيکار در آن دوره “تند” بوده است، خشم پيشمرگان حزب دمکرات را برانگيخته است. اگر موضع گيرى سازمان پيکار “خشم” پيشمرگان حزب دمکرات را برانگيخت، راه کارگر چه گناهى داشت که حزب دمکرات افراد آن را در روستاى “عزيز کند” بوکان خلع سلاح کرد؟ افراد چريک “آرخا” چه مشکلى براى حزب دمکرات ايجاد کرده بودند که آنان را خلع سلاح کرد؟ افراد سازمان توفان چى؟ چرا حزب دمکرات به ضرب و شتم آنان پرداخت و آنان را خلع سلاح کرد؟ افراد سازمان اقليت که اتفاقا ميانهشان هم با حزب دمکرات بد نبود، چرا در روستاى “حهوتاش” ناحيه بانه مورد ضرب و شتم قرار گرفته و خلع سلاح شدند؟ تيراندازى به صف تظاهرات زحمتکشان روستاى “تکانتپه” چى؟ دستگيرى اعضاء شوراى زحمتکشان روستاى “حماميان”، داربسر و خانقاه در اطراف بوکان و روستاهاى ديگر چى؟ آيا عليه حزب دمکرات اطلاعيه داده بودند، “خشم” پيشمرگان حزب دمکرات را برانگيخته بودند؟ اينها و دهها مورد ديگر از نقض آزاديهاى سياسى و قلدرى و زورگويى حزب دمکرات هرجا که اين حزب دست بالا را داشت، تنها ظرفيت ارتجاعى و ضد دمکراتيک و ضد آزاديهاى سياسى حزب دمکرات را در آن دوره در کردستان نشان ميدهند. حزب دمکرات حتى امر دفاع از مرتجعين و مجرمين را نيز با تعرض به پيشمرگان کومهله برعهده گرفته بود. در خرداد ماه سال ٥٩ حزب دمکرات چند تن از پيشمرگان کومهله را در ناحيه مهاباد به منظور بازپس گرفتن مالکان “نهلين” سردشت که در زندان کومهله بودند، دستگير کرد، خبرنامه کومهله شماره ١٤٢، ٢١\٧\٦٠.
دوره بعد از کنگره دوم کومهله
بعد از کنگره دوم کومهله و مصوبات آن که نشانه چرخش آشکار کومهله آن دوره به طرف کمونيسم و برنامهی کمونيستى بود، حملات و اشکال تراشى هاى حزب دمکرات بر سر راه فعاليت سياسى کومهله نيز تشديد شد. در اين مرحله حزب دمکرات علاوه بر تبليغات راديوئى حملات موضعى را عليه مقرها و نيروى پيشمرگ کومهله در دستور کار خود قرار داد و اذيت و آزار هواداران کومهله را تشديد کرد. روز ٢٨ فروردين ماه سال ٦٠ حزب دمکرات در برنامه هاى راديوئى خود تحت عنوان “کومهلهی ضد انقلابى”، کومهله را مورد حملهی شديد تبليغى قرار داد و ادعا کرد که کومهله ديگر در “جنبش مقاومت” نمانده است و مبارزه مسلحانه را کنار گذاشته است. خودشيرينى حزب دمکرات قبل از ورود اشراقى به کردستان نيز مزيدى بر گرم کردن آتش تبليغات عوام فريبانه حزب دمکرات عليه کومهله بود. در فروردين ماه ١٣٦٠ راديوى جمهورى اسلامى اعلام کرد که ” آيت الله اشراقى براى رسيدگى به وضع افراد و گروههائى که از جمهورى اسلامى تامين ميخواهند و قصد تسليم شدن به نيروهاى دولتى را دارند به اروميه ميايد”. جمهورى اسلامى که با نفرت عمومى مردم کردستان روبرو بود ميخواست مسالهی تحويل دادن و تسليم شدن توده ايهاى کردستان ايران و اعضاء و هواداران چريکهاى فدائى خلق(اکثريت) و پيروان توده اى کنگرهی چهار حزب دمکرات را که از اين حزب جدا شده بودند و خود را به رژيم و نيروهاى آن در کردستان تسليم ميکردند، بهانه اى کند براى گرفتن “امان نامه” که گويا افراد سازمانهاى سياسى تقاضاى “امان نامه” کرده اند و چند بار نيز آن را تمديد و اعلام کرد. اشراقى آمده بود که به کار اين حضرات رسيدگى کند، دفتر سياسى حزب دمکرات نيز فرصت را غنيمت شمرده و خود را به اشراقى ميرساند تا شايد از “برکت” شيخ چيزى هم نصيب آنان شود. خود عبداله حسن زاده در جلد دوم کتابش، “٥٠ سال مبارزه”، مى نويسد که آيت الله اشراقى صراحتا از آنها ميخواست که تفنگچى جمهورى اسلامى شوند، عبداله حسن زاده مى نويسد: “مرحوم قاسملو سکوت کرد من به حرف آمدم و گفتم اين “جاشيهتى”( لقبى براى ناميدن مزدوران محلى رژيم مرکزى در سنت ناسيوناليسم کرد) است و از نظر ما قابل قبول نيست”. همان منبع. در تاريخ ٩ اردیبهشت ماه ٦٠ به دنبال حمله نيروهاى حزب دمکرات عليه کومهله در منطقه مهاباد و بوکان، توافقنامه اى مبنى بر رعايت آزاديهاى دمکراتيک و عدم تعرض نظامى حزب دمکرات و کومهله به يکديگر توسط نمايندگان حزب دمکرات و کومهله در بوکان به تصويب رسيد. جريان از اين قرار بود، واحدى از نيروهاى پيشمرگ کومهله در ناحیه “شارويران” مهاباد در حال جوله بودند، شب هنگام در يکى از خانه های در روستاى “قم قلعه” که پیشمرگان در آن در حال استراحت بودند مورد حمله غافلگيرانه پيشمرگان مسلح حزب دمکرات قرار ميگيرند و آنان را خلع سلاح ميکنند. روز بعد از اين حادثه به پيشمرگان کومهله در روستاى “تکان لوجه” ناحيهی مهاباد حمله ميکنند. پيشمرگان کومهله از خود دفاع ميکنند که متاسفانه در اين درگيرى على حبيب پناه و على کليجه اى و يک نفر ديگر هم از پيشمرگان کومهله در ناحيه ی مهاباد جان خود را از دست ميدهند. ما نيز به نيروهاى خود دستور داديم که مقر افراد حزب دمکرات در روستاى “آجيکند” را خلع سلاح کنند. درگيرى به ناحيه مهاباد و بوکان کشيده شد، “هيزی بهرگرى”(نيروى مسلح محلى حزب دمکرات) به کمين نيروهاى ما افتاد و تعداد زيادى از آنان اسير شدند. سپس اسراء طرفين، ٤٠ نفر حزب دمکرات و ٨ نفر از کومهله در “کانى تومار” ناحيهی بوکان مبادله شدند. در مجموع در اين اولين جنگ جدى حزب دمکرات عليه کومهله، کومهله پيروز شد و زمينه آتش بس را فراهم کرد. در جريان اين درگيرى ها يوسف حسنخالى پيشمرگ و پستچى کومهله که در بين روستاهاى مختلف و محل استقرار نيروهاى کومهله با موتور سيکلت رفت و آمد ميکرد، هنگام عبور از روستاى “عيسى کند” مهاباد توسط افراد مسلح حزب دمکرات دستگير و همانجا اعدام شد. تعدادى از افراد مسلح حزب دمکرات نيز در اين درگيرى ها کشته شدند. سرانجام آتش بس شد و توافق نامه مذکور بين طرفين در شهر بوکان امضاء گرديد. هنوز جوهر اين توافقنامه خشک نشده بود که پيشمرگان مسلح حزب دمکرات در روزهاى ١٤ و ١٥ و ١٦ و ١٧ و ١٨ ارديبهشت ماه ٦٠ با حمله به هواداران ما در نقاط مختلف و کمين گذاشتن بر سر راه پيشمرگان کومهله در “واوان” سردشت و حمله به “سيسر” از روستاهاى سردشت، آتش جنگ ديگرى را روشن کردند. در “واوان” سردشت راه را بر پيشمرگان کومهله مى بندند و به آنان تيراندازى ميکنند. به دنبال آن مقر ما را در روستاى “سيسر” ناحيه سردشت نيز مورد حمله قرار ميدهند که با مقاومت پيشمرگان کومهله روبرو ميشوند، در اين درگيرى اسماعيل حمزه اى پيشمرگ کومهله جان مى بازد و يکى دو نفر از افراد حزب دمکرات نيز کشته ميشوند. سرانجام به دنبال مذاکراتى طولانى در اردبيهشت ماه سال ٦٠ به اين درگيرى ها نيز خاتمه داده شد و طرفين طى موافقت نامه اى بر رعايت دمکراسى و آزاديهاى سياسى و بر روى حل اختلافات بين حزب دمکرات و کومهله به شيوه سياسى، تاکيد ميکنند. دفتر شيخ عزالدين حسينى نيز در اين مورد پيامى داده و طرفين را به مذاکره و حل اختلاف به شيوه سياسى دعوت ميکند.
همزمان با درگيريهاى اين دوره، پيشمرگان حزب دمکرات در ناحيهی مريوان به پيشمرگان کومهله که از خلع سلاح مقر جمهورى اسلامى در روستاى “سرو آباد” به روستاى “گليه” بر ميگشتند حمله ميکنند. در اين درگيرى رفيق محمود نگلى جان ميبازد يکى دو نفر نيز از افراد حزب دمکرات کشته ميشوند. رفقاى ما صبح زود بعد از تصرف مقر مزدوران جمهورى اسلامى به روستاى “گليه” بر مى گردند، حزب دمکرات تمام نقاط و بلنديهاى اطراف روستاى “گليه” را ميگيرد، در نقاط حساس روستا مستقر ميشود و به پيشمرگان ما حمله ميکند. باز هم در همين دوره، پيشمرگان حزب دمکرات در روستاى “دوزه غهره”(دوزخ دره) آموزشيهاى بدون اسلحهی کومهله را که مشغول آموزش بودند به رگبار مى بندند که با مقاومت رفقاى ما روبرو شده و فرار ميکنند.
درگيرى در کامياران
به دنبال ملحق شدن عده اى از سران رزگارى به حزب دمکرت در کامياران، تشکيلات حزب دمکرات در کامياران نه تنها به هشدارهاى ما در مورد پيوستن افراد رزگارى توجهى نميکنند بلکه به تحريکات و سپس تعرض مسلحانه عليه پيشمرگان کومهله و سازمان پيکار مستقر در روستاى “طا” در ناحيه کامياران مبادرت ورزيده و جنگى جديد را در اوايل شهريور ماه ٦٠ به کومهله در منطقه کامياران تحميل ميکنند. قضيه از اين قرار بود، در اواخر تير ماه ٦٠ حزب دمکرات تمام نيروهاى خود را در اورامان به عنوان عقب نشينى در برابر يورش جمهورى اسلامى به “نودشه” و “نوسود” وارد کامياران کرده بود، به اين نيرو نيروى خود در ناحيه “ليلاخ” سنندج را اضافه کرده و بعد از تجمع نيرو دست به جوله در منطقه ميزند و به تهديد و ارعاب مردم و تبليغات و تحريکات پردامنه عليه کومهله مى پردازد. در اين هنگام جمعى از سران “رزگارى” از فرصت استفاده کرده و به حزب دمکرات مى پيوندند و حزب دمکرات آنان را در روستاى “طا” که محل اسقرار نيروى کومهله و در آن وقت سازمان پيکار بود، مستقر ميسازد. کومهله در مقابل پيوستن افراد رزگارى به حزب دمکرات طى اطلاعيهای هشدار دهنده اى سلب حمايت حزب دمکرات از سران رزگارى را خواستار ميشود. حزب دمکرات به جاى اين کار راههاى منطقه را ميبندد و به دستگيرى و ضرب و شتم هواداران کومهله مى پردازد و کومهله را ناچار از عکس العمل ميکند. درگيرى شروع ميشود و سرانجام بعد از چند روز درگيرى و وارد آمدن تلفاتى بر طرفين، نمايندگان حزب دمکرات و کومهله در نشستى در تاريخ ١٦ شهریور ماه ٦٠ به توافق ميرسند:
١- طرفين توافق دارند که بلافاصله و در اسرع وقت اجراى آتش بس فورى را به دو تشکيلات حزب و کومهله در منطقه کامياران پيشنهاد نمايند.
٢- اخيرا گروهى از سران رزگارى به حزب دمکرات کردستان ايران پناهنده شده اند که سازمان انقلابى زحمتکشان کردستان ايران – کومهله اين عمل را توطئه عليه خود و جنبش مقاومت (ملى دمکراتيک) خلق کُرد ميداند. مسائل فوق موجبات درگيريهاى اخير کامياران را فراهم کرده است. طرفين توافق کردند به جاى ادامه درگيرى در کامياران در اين مورد به مذاکره بنشينند.
٣- هر دو طرف آزادى فعاليت سياسى و انقلابى و وجود دمکراسى در کردستان را پذيرفته و آن را حفظ مى نمايند.
٤- هر دو طرف مى پذيرند که از اين تاريخ به بعد براى حل اختلافات فى مابين خود به شيوه حل سياسى متوسل شده و از دست زدن به اقدام نظامى جدا خوددارى نمايند. بديهى است مبادله اسراى دو طرف و مسائل جنبى وابسته به اين درگيرى در محل با حسن نيت اقدام لازم و عملى به عمل خواهد آمد و … سرانجام در تاريخ ٢١ شهریور ماه ٦٠ به اين درگيريها پايان داده شد. اين توافق نامه ها البته از جانب حزب دمکرات فورا زير پا نهاده ميشدند و امضاى دفتر سياسى حزب دمکرات زير اين توافق نامه ها باعث نميشد که حزب دمکرات به چيزى که خود بارها زير آن را امضاء کرده بود، وفادار بماند. درگيرى کامياران با توافق نامه اى به پايان رسيد ولى حزب دمکرات در تاريخ ٥ مهر ماه ٦٠ هنگاميکه پيشمرگان کومهله براى انجام مراسم يادبود رفيق فرامرز مرادى به روشتاى “بزوهش” ميروند، با وجود اين که قبلا در مورد برگزارى اين مراسم باخبر شده بودند به پيشمرگان کومهله تيراندازى ميکنند که متاسفانه يکى از پيشمرگان کومهله بنام يداله خاطرى جان خود را ازدست ميدهد.
همزمان با تلاش ما براى خاموش کردن درگيرى در کامياران، حزب دمکرات از راديوى خود خمپاره باران کردن مردم مهاباد توسط پادگان جمهورى اسلامى در اين شهر را به عمليات نظامى چند روز قبل کومهله در اين شهر ربط ميدهد و آن را تحت اين عنوان براى جمهورى اسلامى توجيه ميکند. گويا جمهورى اسلامى تا قبل از آن براى مردم شهر مهاباد “نقل و نبات” پخش ميکرد. حزب دمکرات حتى از عمليات نظامى خود عليه نيروهاى جمهورى اسلامى نيز به هدف تعرض به آزاديهاى سياسى و ايجاد مزاحمت سر راه فعاليت کومهلهی آن دوره استفاده ميکرد. در اسفند ماه سال ٦٠ رهبرى حزب دمکرات هم در مصاحبه هاى خود در اروپا و هم از راديوى خود در کردستان ايران شروع ميکند به “غير مسئول” خواندن کومهله و “مسئول خواندن” خود. از راديوى خود رجز ميخواند که کردستان “شهر بى دروازه نيست”، در آن حزب دمکرات “حاکم” است و به شيوهی حزب توده کومهلهی را “آمريکائى” ميخواند و علنا ميخواهند زمينه را براى درگيرى جديدى فراهم کنند.
بيانيه مشترک کومهله و حزب دمکرات
با وجود ادامه و گسترش حملات تبليغى حزب دمکرات عليه کومهله، ما، رهبرى کومهله در آن دوره، تصميم گرفتيم به منظور کاهش تنش موجود ميان حزب دمکرات و کومهله و جلوگيرى از درگيريهاى احتمالى با رهبرى حزب دمکرات نشستى داشته باشيم و حتى بر سر همکاريهاى معينى نيز با آنان به توافق برسيم. در اين کار پیش قدم شديم و در نامه اى پيشنهاد نشستى را بدين منظور به دفتر سياسى حزب دمکرات اعلام کرديم. سرانجام در تاريخ ٢٧ تيرماه ٦١ در نشستى بين اعضاء رهبرى کومهله و رهبرى حزب دمکرات طرفين بر همکارى فى مابين تاکيد کردند و هر دو طرف تصميم گرفتند که به منظور رسيدن به همکاريهاى بيشتر و محکمتر در زمينه هاى سياسى، نظامى و اجتماعى اين نشستها و گفتگوها را ادامه دهند و اطلاعيه اى نيز در همين مورد به امضاى کميته مرکزى سازمان انقلابى زحمتکشان کردستان ايران- کومهله و کميته مرکزى حزب دمکرات کردستان ايران، ٢٧ تيرماه ٦١، علنا منتشر شد.
اما در تاريخ ٧ شهریور ماه ٦١، يعنى دو ماه بعد از امضاى اين توافق نامه، در روستاى قره داغ افراد مسلح حزب دمکرات فرمانده نظامى “پل”(يکى از واحدهاى نظامى ما در آن دوره) در ناحيه مهاباد سليمان رحيمى و مسئول سياسى دسته رحيم قادرى و حميد نعلى عضو و پيشمرگ کومهله را با توطئه قبلى به قتل رسانند. ما نيز ديديم نرمش هم حدى دارد و رهبرى حزب دمکرات نرمش ما را در حکم ضعف ما تلقى ميکند و حملات موضعى خود را عليه نيروها و مقرهاى کومهله يکى پس از ديگرى انجام ميدهد و آن را پايانى نيست، تصميم گرفتيم که از آن لحظه به بعد براى دفاع از خود تعرض حزب دمکرات عليه کومهله را بى جواب نگذاريم. تصميم گرفتيم هرجا حزب دمکرات به پيشمرگان و مقرهاى کومهله تعرض کرد، ما هم متقابلا به مقرها و پيشمرگان حزب دمکرات تعرض کنيم. ما نيز به نيروهاى خود در ناحيه مهاباد دستور داديم که مقر “درمان” حزب دمکرات در ناحيه مهاباد را تصرف کنند. رهبرى حزب دمکرات راه ديگرى جز این براى کومهله در آن دوره باقى نگذاشته بود. پيشمرگان ما سريعا مقر “درمان” حزب دمکرات را تصرف کردند و افراد آن را خلع سلاح و به اسارت در آوردند. جنگ با حمله پيشمرگان حزب دمکرات به مقرهاى کومهله در ناحيه مهاباد گسترش يافت، به “حاجى ئالى کند” و اطراف “وهتهميش” مقرهاى کومهله در نواحى مهاباد و بوکان نيز کشيده شد. در درگيرى اطراف “حاجى ئالى کند” نيز دو نفر از رفقاى پيشمرگ ما عطا ميرى و اصغر جودى(اهل تبريز) جان باختند، تعدادى از افراد مسلح حزب دمکرات نيز در اين درگيرى ها کشته شدند. سرانجام آتش بس برقرار شد. طى نشستى که عبداله مهتدى و جعفر شفيعى و من تا آنجا که بخاطر دارم در روستايى پايينتر از “خورخورهی گهورک” به طرف جاده سردشت با قاسملو دبيرکل وقت حزب دمکرات و عبداله حسن زاده دبيرکل سابق اين حزب داشتيم، مجددا توافق نامه اى بين طرفين به امضاء رسيد که در آن بر رعايت آزاديهاى سياسى و عدم دست بردن به اسلحه براى حل مسائل فى مابين حزب دمکرات و کومهله تاکيد شد. آتش بس اعلام شد و به اين درگيرى ها نيز موقتا خاتمه داده شد. تبليغات و تهديدات حزب دمکرات عليه کومهله همچنان ادامه داشت و کمشکشهائى هم گاه و بيگاه روى ميداد. تا سال ٦٢ که رهبرى کومهله و حزب دمکرات به “ئالان” سردشت نقل مکان کردند. مدتى از وارد شدن حزب دمکرات به “شوراى ملى مقاومت” مجاهدين خلق نگذشته بود که ناگهان به ما خبر دادند که پيشمرگان حزب دمکرات در ناحيه سردشت به مقر ما در “بهرده سوور” حمله کرده اند. مسئولين و پيشمرگان کومهله در اين مقر مقاومت ميکنند و بعد از جان باختن سه نفر از رفقاى ما عزيز بايزيدى، حسين عبدالى و عطا سليمانى(محمد) مقر کومهله در “برده سوور” به تصرف نيروهاى حزب دمکرات – ناحيه سردشت در ميايد. اين بار ما(رهبرى کومهلهی آن دوره) به جاى مقابله به مثل به خاطر شرايط سياسى حاد آن دوره و اجتناب از گسترش درگيرى عليرغم از دست دادن سه تن از رفقاى عزيز کومهله تصميم گرفتيم راه گفتگو و مذاکره را در پيش گيريم و از اقدام متقابل نظامى که براى ما کاملا مقدور بود خوددارى کرديم. گفتيم شايد رهبرى حزب دمکرات سرعقل بيايد و اين بار با محکوم کردن اين تجاوز آشکار و علنى زمينه را براى حل مسائل فى مابين از طريق گفتگو و راه حل سياسى فراهم کند. لذا به دفتر سياسى وقت حزب دمکرات پيشنهاد کرديم که تعرض نظامى نيروهاى خود را به مقر کومهله در ناحيه سردشت و کشتن مسئولين و پيشمرگان کومهله در آن مقر را که يک جنايت کاملا آشکار بود، محکوم و مسببين اين جنايت را دادگاهى و مجازات کند. دفتر سياسى وقت حزب دمکرات وانمود ميکرد که هنوز مقصر اين حادثه معلوم نشده است! تا حزب دمکرات آن را محکوم کند. حزب دمکرات حاضر نبود حمله به مقر کومهله و کشتار رفقاى ما را محکوم کند، چه رسد به دادگاهى و مجازات مسببين اين رويداد. مقر کومهله محاصره و تصرف شده بود، سه نفر از رفقاى ما کشته شده بودند، هنوز رهبرى حزب دمکرات قبول نميکرد که مسبب اين جنايت افراد حزب دمکرات بوده اند! ناچار ما پيشنهاد تحقيق در اين مورد را داديم. قرار شد هيئت تحقيق بيطرفى در اين مورد تحقيق کند و نتيجه هيئت تحقيق را هر دو طرف، هم حزب دمکرات و هم کومهله، بپذيرند. دفتر شيخ عزالدين حسينى اين مسئوليت را قبول کرد. بعدا نتيجه تحقيقات هيئت تحقيق نيز نشان داد که افراد حزب دمکرات مقصر بوده اند و بدون هيچ دليل و عذر و بهانه اى به مقر کومهله در ناحيه سردشت حمله کرده و رفقاى ما را به قتل رسانده اند. دفتر سياسى وقت حزب دمکرات زير بار نتيجه هيئت تحقيق نرفت که نرفت، حتى حاضر نشد اين جنايت را محکوم کند تا تشنج فى مابين کاهش يابد. بعد از رفت و آمدهاى هيئت تحقيق معلوم شد که دفتر سياسى حزب دمکرات در جريان اين حمله بوده و کارى را که خود از آن مطلع بوده است حاضر نبود محکوم کند. ما هم در آن دوره به علت حساس بودن وضعيت و اجتناب از درگيرى ديگرى با حزب دمکرات عليرغم از دست دادن رفقاى خود، پيگيرى در اين مورد را متوقف کرديم و قضيه را مسکوت گذاشتيم. سالها بعد از اين واقعه “سعيد کويستانى” که در زمان حمله پيشمرگان حزب دمکرات به مقر کومهله يکى از اعضاى کميته ناحيه سردشت يا مسئول ناحيه سردشت حزب دمکرات بود و خود از نزديک شاهد اين ماجرا بوده است، اعتراف ميکند که دبيرکل وقت و دفتر سياسى حزب دمکرات از اين که پيشمرگان حزب دمکرات بدون هيچ دليلى به مقر کومهله حمله ميکنند و مرتکب جنايت ميشوند، کاملا مطلع بود. براى صحت و سقم اين ادعا به کتاب خاطرات سعيد کويستانى مراجعه شود. نتيجه هيئت تحقيق هم اين را نشان ميداد، با وجود اين دفتر سياسى حزب دمکرات حتى براى اجتناب از درگيرى و يا تخفيف تنش ميان حزب دمکرات و کومهله حاضر به محکوم کردن اين جنايت توسط مسئولين و پيشمرگان خود در ناحيه سردشت نشد.
در تيرماه ٦٢ هرچند هنوز زخم از دست دادن رفقايمان در ناحيه سردشت التيام نيافته بود، ما رهبرى آن دوره کومهله با توجه به حساس بودن شرايط آن دوره و حمله قريب الوقوع جمهورى اسلامى به آخرين پايگاه ما در “ئالان” سردشت، تصميم گرفتيم که رهبرى حزب دمکرات را ملاقات کرده و براى رسيدن به تفاهم و همکارى نظامى به ويژه دفاع از “ئالان” سردشت با آنان به توافق برسيم. بدين منظور با پيشنهاد قبلى و قبول آن از جانب دفتر سياسى حزب دمکرات، عبداله مهتدى و من در نشستى با قاسملو دبير کل وقت حزب دمکرات و صادق شرفکندى معاون دبيرکل که آن موقع در روستاى “اشکان” ناحيه سردشت اقامت داشتند، روى خطوط همکارى فى مابين به ويژه دفاع مشترک از “ئالان” سردشت توافق کرديم و ظاهرا فضا را به حال “عادى” بازگردانديم.
بعد از تشکيل حزب کمونيست ايران در شهريور ماه سال ٦٢، موضع حزب دمکرات نسبت به کومهله سازمان کردستان اين حزب تهاجمى تر شد. حزب دمکرات مخالف تشکيل حزب کمونيست ايران بود، هرچند ابتدا با تمسخر آن را حزب “ميش کهپه” ميخواند(ميش کهپه محلى است در آلان سردشت که در شهريور ماه سال ٦٢ در آن کنگره موسس حزب کمونيست ايران برگزار شد). به تدريج هرچه فعاليت و پراتيک کمونيستى کومهله آن دوره روشنتر و شفافتر ميشد، حزب دمکرات نيز چهره واقعى و ضد کمونيستى خود را بيشتر آشکار و رجز خوانى عليه کومهله آن دوره را تشديد ميکرد. تا وقتى که تبليغات و پراتيک کومهلهی آن دوره در محدودهی”جنبش مقاومت”، در محدودهی جنبش ملى و مطالبات آن، خودمختارى، و تا حدى فراتر از آن بود، ظاهرا حزب دمکرات به تحميل جنگهاى موضعى گاه و بيگاه عليه کومهله و تحديد فعاليت او رضايت داده بود. با گسترش تبليغ و پراتيک کمونيستى کومهله، بالا رفتن مطالبات سوسياليستى و کارگرى در جامعه و متقابلا منتسب شدن مبارزه و اعتراض تودهی کارگر و زحمتکش کردستان به کمونيسمى که کومهلهی آن دوره آن را نمايندگى ميکرد، موضع حزب دمکرات هم در تقابل با کمونيسم تهاجمى تر و خصمانه تر ميشد. کاملا آشکار بود با جلو آمدن مبازرهی توده کارگر و زحمتکش در صحنه سياسى کردستان ايران، افق ناسيوناليسم کُرد و حزب دمکرات کورتر و مطالبه خودمختارى و جنبش ملى کُرد نيز با آن بيشتر به حاشيه جامعه رانده ميشد.
در اواخر سال ٦٢ و اوايل سال ٦٣ جامعه کردستان ايران با پيشروى و عقب نشينى ظاهرا متناقضى روبرو بود. يکى عقب نشينى در عرصهی نظامى، که طى آن ارگانهاى رهبرى و بخشهائى از نيروى پيشمرگ کومهله و حزب دمکرات به کردستان عراق انتقال يافتند و تقريبا عمده مناطق آزاد توسط جمهورى اسلامى تصرف شد، ديگرى پيشروى جنبش کارگرى و جنبش اعتراضى توده اى شهرى عليه جمهورى اسلامى که بر فشار خود بر جمهورى اسلامى ميافزود و جامعه را راديکاليزه ميکرد. پا به پاى آن کمونيسم نيز در کردستان ايران که کومهله آن دوره آن را نمايندگى ميکرد در حال گسترش بود و تدريجا به يک واقعيت اجتماعى تبديل ميشد. در مورد حزب دمکرات برخلاف کومهله قضيه کاملا برعکس بود. فعاليت مسلحانه که کل افق و استراتژى ناسيوناليسم کُرد و حزب دمکرات را تشکيل ميداد درحال رکود بود و با ميليتاريزه کردن کامل کردستان توسط جمهورى اسلامى، ميدان عمل آن نيز هر روز تنگتر ميشد. براى سازمانى کمونيستى که اتکايش به طبقه و مبارزه توده زحمتکش باشد، رکود در عرصهی نظامى ميتواند موقتا رکود در بخشى از فعاليتش باشد نه کل فعاليتش. در مورد حزب دمکرات که مبارزه نظامى کل افقش را تشکيل ميداد، قضيه کاملا برعکس بود. ملاک پیش روى و پس روى او وجود يا عدم وجود منطقه تحت کنترل نيروى پييشمرگ بود. عقب نشينى در عرصه ی نظامى و در عين حال بى ربطى حزب دمکرات به مبارزه اقتصادى و اجتماعى تودهی کارگر و زحمتکش کردستان که در حال گسترش بود، افق ناسیوناليسم کُرد و حزب مربوطه را بيش از پيش تاريک تر ميکرد. در نتيجه استيصال عملى و نياز به سازش با بورژوازى مرکزى(جمهورى اسلامى) به عنوان عامل ديگرى حزب دمکرات را به نشان دادن ضرب شست به کمونيسم و تشکيلات کمونيستى طبقهی کارگر که کومهلهی آن دوره آن را نمايندگى ميکرد، کشاند. حزب دمکرات در آن دوره با توسل به نيروى نظامى خود ميخواست يک تناسب قواى جديد را به کومهلهی آن دوره تحميل کند تا از اين طريق کومهله و به تبع آن تودهی کارگر و مردم زحمتکش کردستان ايران را به تمکين وادارد. به اين هدف در کنگره ششم خود(سال ٦٣) بى آن که مساله خاصى ميان کومهله و حزب دمکرات پيش آمده باشد، پروژه جنگ سراسرى خود را با کومهله مطرح کرد، در پلنوم بعد از آن کنگره آن را تصويب کرد و بعدا نيز آن را رو به جامعه علنا اعلام کرد و سرانجام در ٢٥ آبانماه سال ٦٣ با حملهی از قبل سازمانيافتهی خود به پيشمرگان و مقرهاى کومهله ی آن دوره در شهر “نوسود” و “شويشمه” در ناحيه اورامان “ضرب شست” خود را نشان داد و شيپور جنگ سراسرى خود عليه کومهله را به صدا در آورد.
روز ٢٥ آبان ماه ٦٣ تشکيلات حزب دمکرات در اورامان حمله به پيشمرگان و مقرهاى کومهله در (نوسود و شويشمه) را آغاز کرد و جنايت آفريد. حزب دمکرات براى اين حمله از قبل تدارک ديده بود، نيروهاى خود را آماده کرده و نيروى مقاومت محلى خود در “نوسود و شويشمه” را نيز فراخوانده و به حال آماده باش در آورده بود. بر اثر اين حملهی جنايتکارانه سه تن از مسئولان و پيشمرگان کومهله در اورامان جان خود را از دست دادند، ١٠ تن ديگر نيز که زنده اسير شده بودند بى رحمانه تيرباران ميشوند، مقرهاى کومهله را با سلاحهاى سنگين درهم مى کوبند و چادر درمانگاه کومهله را نيز به آتش ميکشند. در اين مورد دو جلد کتاب به نام “فاجعه اورامان” ، جلد يک و دو، توسط کومهله آن دوره در سال ٦٣ به زبان کُردى منتشر شد که بعدا به زبان فارسى نيز ترجمه شدند. در اين دو جلد چگونگى اين فاجعه و نتايج کار هيئت تحقيقى که بدين منظور تشکيل شده بود به تقصيل بيان شده است، کسانى که مايل باشند از جزئيات مربوط به اين رويداد مطلع باشند ميتوانند به اين دو جلد کتاب مراجعه کنند. باوجود ابعاد به غايت هولناکى که اين فاجعه داشت، به خاطر اجتناب از درگيرى، ما، رهبرى کومهلهی آن دوره، دست به اقدام متقابل نزديم با وجود اين که قادر به انجام آن بوديم، بلکه از رهبرى حزب دمکرات خواستيم که اين جنايت کاملا آشکار را محکوم کند و مسببين آن را نيز مجازات کند تا از جنگ ديگرى اجتناب شود و ضايعات و خسارات ديگرى دامن اين دو تشکيلات را نگيرد. بدين منظور هيئت تحقيقى مرکب از ابراهيم جلال و جميل ههورامى از اتحاديه ميهنى کردستان و مصطفى شلماشى و ماموستا گوران(حسن ايوب زاده) از حزب دمکرات و فاتح شيخ الاسلامى و فاروق باباميرى از کومهله براى بررسى اين جنايت تشکيل گرديد. نتيجه کار اين هيئت تحقيق همان طور که پيشتر گفتم در دو مجلد، “فاجعه اورامان” يک و دو، چاپ شده است. رهبرى حزب دمکرات که خود طرح اين جنگ را براى شروع جنگ سراسرى خود با کومهله از قبل ريخته بود، در جريان لحظه به لحظهی آن قرار داشت. حکيم رضائى عضو کميته مرکزى حزب دمکرات و مسئول کميته ناحيه اورامان اين حزب در جواب به سوالات هيئت تحقيق ميگويد که دفتر سياسى حزب دمکرات لحظه به لحظه در جريان اين جنگ قرار داشت، در اين مورد به فاجعهی اورامان جلد دوم، نوار پياده شده اظهارات حکيم رضائى مراجعه کنيد). حزب دمکرات حتى خود را براى گسترش آن در ديگر نقاط کردستان ايران نيز آماده کرده بود. حزب دمکرات با وجود نتايج گزارش هيئت تحقيق از اين واقعه حاضر به محکوم کردن اين جنايت که در آن پيشمرگان حزب دمکرات ١٠ انسان اسير را تيرباران کرده بودند، نشد. دفتر سياسى حزب دمکرات به جاى محکوم کردن اين جنايت آشکار با پرده پوشى آن به شيوهی حزب دمکرات، صدور فرمان آن را از جانب خود ثابت کرد. حزب دمکرات از سويى با راه انداختن ماشين دروغ و جعل خود در باره حوادث اورامانات و از سويى ديگر با ايجاد فضاى رعب و وحشت در ميان مردم اورامان تمام کوشش خود را براى پرده پوشى اين جنايت هولناک و جلوگيرى از رسيدن حقايق به هيئت تحقيق به کار برد. سناريو سازى مسئولان حزب دمکرات در اورامان به قدرى ناشيانه بود که حتى خود آنان را نيز قانع نميکرد چه رسد به اعضاى هيئت تحقيق. با خوددارى رهبرى حزب دمکرات از محکوم کردن اين جنايت آشکار، حزب دمکرات راهى براى کومهله جز دست زدن به اقدام متقابل باقى نگذاشت. حزب دمکرات ماشين جنگى خود را عليه کمونيسم در کردستان ايران که کومهلهی آن دوره آن را نمايندگى ميکرد به حرکت درآورده بود، ضربهی اول را در اورامان وارد کرده بود، زدن ضربهی دوم حزب دمکرات هم قطعى بود، در صورت سکوت کومهله و امتناع کومهله از تعرض متقابل ضربات بعدى بسيار زيانبارتر براى کومهله تمام ميشد. رهبرى اى که حاضر نبود اعدام آشکار اسراى کومهله را محکوم کند، خود را براى دست زدن به جنايات هولناک ترى آماده کرده بود. نيروهاى حزب دمکرات در اورامان حتى به شيوهی جمهورى اسلامى از دفن کردن پيشمرگان کومهله در قبرستان عمومى تحت اين عنوان که کمونيستها را نبايد در قبرستان عمومى دفن کرد جلوگيرى ميکنند که با اعتراض مردم روبرو ميشوند. بنابراين سوالى که در مقابل ما قرار داشت اين بود که چه بايد کرد و رهبرى کومهله باید چه عکس العملى را از خود نشان دهد ، اکنون که رهبرى حزب دمکرات از محکوميت اين جنايت کاملا آشکار خوددارى ميکرد؟ ما به هيچ وجه خواهان تلافى و درگيرى نبوديم، آن هم نه از سر ضعف و عدم توانائى در دست زدن به تعرض متقابل، بلکه از سر احساس مسئوليت در مقابل مبارزه مردم کردستان ايران عليه جمهورى اسلامى، گسترش درگيرى جديدى ميان حزب دمکرات و کومهله را به ضرر اين مبارزه و به نفع جمهورى اسلامى ميدانستيم. ما نه تنها اين بلکه تحميل هر نوع درگيرى حزب دمکرات به نيروهاى کومهله را اقدامى در جهت منافع جمهورى اسلامى و تضعيف مبارزه مردم کردستان عليه رژيم اسلامى ميدانستيم و جواب متقابل ما هم که حزب دمکرات ما را ناچار به آن ميکرد در حدى بود که حزب دمکرات را سر جاى خود بنشاند. آنچه که روشن بود، اين بود که پيشمرگان حزب دمکرات به نيروهاى کومهله در “اورامان” حمله کرده بودند، مقرهاى ما را به آر پىجى بسته و چادر بيمارستان ما را آتش زده بودند، سه تن از رفقاى ما را کشته و ١٠ نفر از رفقاى ما را اسير و تيرباران کرده بودند. مردم محل که جرات ميکردند اين جنايت آشکار را افشاء ميکردند، گزارش هيئت تحقيق هم اين را مدلل ميکرد. باوجود اين ما گفتيم اگر رهبرى حزب دمکرات واقعا حاضر شود اين فاجعه را محکوم کند و مسببين اين جنايت را دادگاهى و مجازات کند، ما از حق خود، یعنی دست زدن به تعرض متقابل، صرفنظر مى کنيم و تفوق سياسى خود را در جامعه بر حزب دمکرات ثابت مى کنيم. اما خوددارى رهبرى حزب دمکرات از محکوم کردن اين جنايت هولناک دقيقا نشان داد که رهبرى حزب دمکرات نه تنها خيال آشتى و صلح بلکه حتى خيال رفع تشنج با کومهلهی آن دوره را نيز نداشت. هدف حزب دمکرات به تمکين واداشتن و تحديد فعاليت کمونيستى کومهله بود، به زعم خود آن را شروع و براى ادامه آن نيز خود را آماده کرده بود. در نتيجه امتناع ما از دست زدن به تعرض متقابل نه تنها کمکى به کاهش جنگ افروزى حزب دمکرات عليه کومهله نميکرد، بلکه رهبرى اين حزب را که حتى حاضر نبود اين فاجعه را محکوم کند در ادامهی تحميل فجايع بيشترى به کومهلهی آن دوره جرى تر ميکرد. رهبرى حزب دمکرات راهى جز تعرض متقابل براى ما، رهبرى کومهله در آن دوره، باقى نگذاشته بود. ما همهی تلاش سياسى خود به کار بستیم که مانع اين درگيرى شويم، رهبرى حزب دمکرات که آن را شروع کرده بود، حاضر به متوقف کردن آن نبود. ناچار راه تعرض متقابل را در پيش گرفتيم. پاسخ متقابل ما در ٦ بهمن ماه سال ٦٣ به جنگى که حزب دمکرات عليه ما شروع کرده بود، در “اورامان” يعنى جايى که نيروهاى حزب دمکرات حمله خود را شروع کرده بودند، داده شد. همانطور که پيش بينى ميکرديم، حزب دمکرات به جاى مذاکره و آتش بس، جنگ سراسرى خود را که با حمله نيروهاى خود به نيروهاى کومهله در ٢٥ آبانماه سال ٦٣ شروع کرده بود، با بسيج نيرو و عربده کشى معمول رهبرى حزب دمکرات ادامه داد. جنگ سراسرى حزب دمکرات عليه کومهله عملا از سال ٦٣ تا سال ٦٧ طول کشيد، و به قيمت از دست دادن جان عدهی زيادى از رفقاى فداکار و رزمنده و کمونيست کومهلهی آن دوره که در راه آزادى و سوسياليسم جنگيدند، تمام شد. عده زيادى از نيروهاى حزب دمکرات نيز قربانى سياست ضد کمونيستى و ضد کارگرى و خشک مغزى رهبرى حزب دمکرات شدند. اين جنگ در سال ٦٧ با اعلام آتش بس يک جانبه از جانب کومهله عملا به پايان رسيد، هرچند تا مدتى بعد از آن نيز حالت جنگى به علت خوددارى رهبرى حزب دمکرات از اعلام آتش بس، برقرار بود و رهبرى حزب دمکرات به خيال خود آن را پايان يافته تلقى نميکرد. بى افقى ناسيوناليسم کُرد در اين دوره و ناکامى حزب دمکرات در جنگ عليه کومهلهی آن دوره به اختلافات درونى آن دامن زد و سرانجام آن را منشعب کرد. جالب اين بود که دفتر سياسى وقت حزب دمکرات تلاشهاى سازمانهاى سياسى اپوزيسيون ايران در کردستان عراق حتى دوستان خود حزب دمکرات از قبيل راه کارگر و اقليت را براى خاموش کردن اين جنگ و اعلام آتش بس از جانب حزب دمکرات، بدون جواب ميگذاشت و همچنان سرسختانه به سياست جنگ طلبانهی خود عليه کومهله ادامه ميداد، در خرداد ماه سال ٦٦ شش جريان سياسى، دفتر شيخ عزالدين حسينى، چريکهاى فدائى خلق ايران، چريکهاى فدائى خلق ايران(ارتش رهائيبخش خلقهاى ايران)، سازمان چريکهاى فدائى خلق ايران، دفتر سياسى سازمان کارگران انقلابى ايران(راه کارگر) و کومهله يکسانى در قطع نامهی مشترکى اعلام آمادگى کردند که براى برقرارى آتش بس ميان حزب دمکرات و کومهله فعالانه شرکت ميکنند. در اين قطع نامه آمده بود .. که ما نيروهاى سياسى امضاء کننده زير(شش جريان نام برده) از دو طرف درگير موکدا ميخواهيم:
١- جنگ را فورا قطع نمايند.
٢- اختلافات خود را به طريق سياسى حل و فصل کنند.
٣- به آزادى تبليغ و ترويج و حق فعاليت سياسى- نظامى متعهد شوند.
(امضاء شش جريان سياسى نامبرده در زير آن آمده است)١٦، منبع(شش جريان سياسى و درگيرهاى کومهله با حزب دمکرات، انتشارات و تبليغات حزب دمکرات، سال ٦٦، اوت ١٩٨٧)
از ميان اين شش جريان سياسى کميسيون منتخبى مرکب از: چريکهاى فدائى خلق ايران، سازمان چريکهاى فدائى خلق ايران و سازمان کارگران انقلابى ايران (راه کارگر) انتخاب شد. اين کميسيون در نامه اى در به تاريخ ٢٤ تيرماه ٦٦ براى رهبرى حزب دمکرات و کومهله از آنان ميخواهند که براى بحث حول قطع نامه پيشنهادى اين شش جريان سياسى با کميسيون منتخب ملاقات کنند. کومهله در ٣٠ خرداد ماه سال ٦٦ به پيشنهاد اين کميسيون جواب مثبت ميدهد و اعلام آمادگى ميکند. حزب دمکرات به بهانه ی مشغله زياد از آن سر باز ميزند. حزب دمکرات در نوشته اى که در همين جزوه چاپ شده است ميگويد اين سه شرط شرطهاى کومهله است و وى آن را قبول ندارد. دفتر سياسى حزب دمکرات در نامهاى شرطهاى خود را براى قبول آتش بس با کومهله که گويا آن را تخفيف داده بود، براى اين کميسيون ميفرستد. حزب دمکرات در نامهی خود، پيشنهادات! خود را براى پايان دادن به درگيريهاى مسلحانه با کومهله چنين مطرح میکند:
حزب دمکرات و کومهله ميپذيرند که:
١- جنبش کردستان يک جنبش اصيل انقلابى است و حزب دمکرات و کومهله هرکدام به تناسب نيروى خود در آن شرکت دارند.٢- حاکميت و اجرائيات در کردستان بايد بيانگر اراده اکثريت مردم کردستان باشد. حزب دمکرات مطابق معيارهاى پيشنهادى (تعداد شهدا، تعداد پيشمرگان، مراجعه به انتخابات گذشته، وضعيت مناطق تحت نفوذ) نماينده اکثريت مردم کردستان است و به همين جهت تا هنگامي که مردم کردستان در آينده آزادانه طور ديگر تصميم نگيرند حاکميت و اجرائيات به عهدهی حزب دمکرات کردستان ايران خواهد بود.
اعمال حاکميت شامل موارد زير ميگردد:
الف- رسيدگى به کليه اختلافاتى که در ميان هموطنان بروز ميکند و براى حل آن به نيروى پيشمرگ و ارگانهاى انقلابى کردستان مراجعه ميشود. حل و فصل همه مسائلى که در شرايط عادى رسيدگى به آن در صلاحيت ارگانهاى دولتى است.
ب- تعقيب و محاکمه و مجازات مجرمين قضائى، جنائى و سياسى به استثناى اسراى جنگ.
ج- وضع و اجراى قوانين به منظور ادارهی امور مناطق کردستان.
د- اخذ گمرکات و عوارض و ماليات و کليهی وجوهی که از دارائيهاى مردم وصول ميشود به جز حق عضويت اعضاى سازمانهاى سياسى و کمکهاى داوطلبانه هموطنان به هريک از سازمانهاى سياسى.
٣- پس از حصول توافق در مورد نحوهی ادارهی اجرائى و قوانين جارى و همچنين در مورد نسبت نيروها، مى توان کومهله را هم در حاکميت شرکت داد و هم از درآمد حاصله از کمرگ و عوارض و ماليات و غيره متناسب با حجم اين شرکت برخوردار نمود.٤- پس از حصول توافق در مورد آتش بس در جريان مذاکره مبانى هماهنگى و همکارى نظامى حزب دمکرات و کومهله به منظور مقابله با نيروهاى مسلح رژيم خمينى با موافقت طرفين تنظيم ميگردد. همان منبع
کميسيون در نامه اى که متوجه زيادى بودن شروط حزب دمکرات به کومهلهی آن دوره ميشود، طى نامه اى در تاريخ ٣ مرداد ماه ٦٦ به دفتر سياسى حزب دمکرات مينويسد که پيشنهادات حزب دمکرات را صرفا جهت اطلاع براى رهبرى کومهله آن دوره ميفرستد.همان منبع.
حزب دمکرات اينجا البته “شروط”(پيشنهادات!) خود را نسبت به شروط قبلى حزب دمکرات در گرماگرم جنگ آن موقع که حزب دمکرات خواب پيروزى بر کومهله را ميديد و از راديوى خود به شيوه لمپن مابانهی خود عربده ميکشيد که “شهق دهزانى قوناخ له کوىيه”(زور مسير را تعيين خواهد کرد) و ميخواست با زور چماق سند “انقلابى” بودن خود را از کومهلهی آن دوره بگيرد ظاهرا با آشکار شدن درجه اى از تناسب قوا تا حدودى تخفيف داده بود. اوايل، جنگ جنگ تا پيروزى شعار بى پرده حزب دمکرات بود. وقتى در ميدان نبرد کارى از پيش نبرد، شروط خود را پشنهاد کرد تا بتواند سياست جنگ طلبانه خود را هم چنان ادامه دهد. چکيدهی شروط اوليهی حزب دمکرات براى آتش بس از اين قرار بودند: ١- کومهله اعلام کند که حزب دمکرات را بعنوان يک حزب اصيل انقلابى به رسميت ميشناسد. ٢- کومهله در نزد سازمانهاى سياسى موجود در کردستان تعهد بسپارد که روديداد ٦ بهمن را در هيچ جائى تکرار نخواهد کرد. ٣- کومهله بپذيرد که خودش نماينده اقليت کوچکى است و بايد از اراده اکثريت – يعنى حزب دمکرات – تبعيت کند. کردستان شماره ١٠٣.
در مقابل، پيشنهادات کومهلهی آن دوره براى آتش بس اينها بودند : الف- طرفين آزادى فعاليت سياسى را به طور کامل به رسيمت بشناسند و در عمل مراعات کنند. ب- طرفين متعهد شوند که در قبال اختلافات سياسى فى مابين به اسلحه متوسل نميشوند و به اين ترتيب از درگيرى مسلحانه با يکديگر خوددارى ميورزند. ج- طرفين حق توده هاى مردم و آحاد جامعه را براى اين که آزادنه و بنا به اراده ی خود راه سياسى و حزب سياسى خود را انتخاب کنند به رسميت بشناسند و تعهد کنند که در اين رابطه بزور متوسل نخواهند شد. نه تنها اينها که شروط جديد رهبرى حزب دمکرات نيز به اندازهی کافى گوياى اين بود که هدف حزب دمکرات از اين جنگ عليه فعاليت کومهله، سلب استقلال سياسى از طبقه کارگر کردستان، به تمکين واداشتن کومهله و از اين طريق تبديل کردن کومهله به تشکيلاتى زير دست حزب دمکرات آن طور که حزب دمکرات دلش ميخواست، بود. رهبرى حزب دمکرات آن قدر کوته بين و در عين حال از خود راضى بود که حاضر نبود تناسب قواى واقعى موجود ميان حزب دمکرات و کومهله را به رسميت بشناسد. رهبرى کومهلهی آن دوره خواهان اعلام آتش بس فورى و قطع جنگ و گفتگو با رهبرى حزب دمکرات بود. ما براى حصول آن هم اقدام کرديم و بارها آمادگى خود را براى قطع فورى جنگ و مذاکره با رهبرى حزب دمکرات اعلام کرديم. حتى مردمى را که از شهرها و روستاى مختلف کردستان ايران طومار جمع کرده و خواهان قطع فورى اين جنگ بودند به ادامه کار خود تشويق ميکرديم، نه به اين خاطر که توانائى ادامه جنگ را نداشتيم، بلکه به اين خاطر که ادامه آن را به نفع جمهورى اسلامى و به قيمت تحميل تلفات و ضايعات بيشترى براى طرفين درگير ميدانستيم. رهبرى حزب دمکرات اما عليرغم ناکامى در اين جنگ حاضر نبود که آن را پايان دهد. آنتى کمونيسم شديد رهبرى حزب دمکرات باعث شده بود که رهبرى حزب دمکرات نه تنها واقعيتهاى جامعه کردستان ايران را قبول نکند و سرسختانه در مقابل آن بايستد، بلکه هر نوع تلاش ما، رهبرى کومهله ی آن دوره، را نيز حمل بر ضعف ما ميکرد و غرور احمقانه خود را با آن باد ميزد. همان طور که ميدانيد “شروط” حزب دمکرات که در آن سياسى بودن نيز از نظر حزب دمکرات جرم محسوب ميشد، نه تنها آن دوره روى کاغذ ماند بلکه اکنون روى کاغذ نيز لکه ننگى است بر پيشانى حزب دمکرات. در اين رويدادها بقاياى چپ سنتى از راه کارگر گرفته تا اقليت عملا در کنار حزب دمکرات بودند، در مواردى حتى نقش سخنگوى بورژوازى کُرد را عهده دار ميشدند. مثل روز روشن بود که حمايت چپ سنتى از حزب دمکرات و به ويژه انکار سرمايه دارى بودن جامعهی کردستان ايران از طرف چپ ليبرال، وحدت کمونيستى که در آن دوره موجود بود، و از طرف حزب دمکرات، نعل وارونه تئوريکى بود براى دربردن حزب دمکرات و ناسيوناليسم کُرد از زير تيغ انتقاد کارگرى و کمونيستى.
در درون کومهله در مورد جنگ سراسرى حزب دمکرات عليه کومهله مباحث متعددى صورت گرفت و اسنادى نيز در همين رابطه نوشته شدند. در مجموع کومهله سياست انقلابى و مسئولانهاى داشت، در عين حال در برخورد به اين جنگ نظرات مختلف هم شکل گرفت از جمله آن زمان، دو سند وجود داشت يکى سند ارزيابى کميته مرکزى کومهله و ديگرى قطعنامهی کميته مرکزى کومهلهی آن دوره در مورد جنگ حزب دمکرات عليه کومهله. آن موقع مشخصا عبداله مهتدى و عموما اعضاى کميته مرکزى کومهلهی آن دوره مطابق سند ارزيابى فکر ميکردند و معتقد بودند که جنگ سراسرى حزب دمکرات عليه کومهله جنگى بود بر سر هژمونى و تامين رهبرى خود در “جنبش کردستان”. تبينى تماما ناسيوناليستى به عنوان مبناى اين جنگ. در اين تبيين کردستان ايران به طور استراتژيک بين دو حزب يک جنبش تقسيم ميشد که مبارزه براى تامين هژمونى و رهبرى بر اين جنبش بين اين دو حزب الزامى و حال به درگيرى نظامى بر سر آن کشيده شده بود. اين تز به درست مورد نقد منصور حکمت قرار گرفت و به تز دو حزب در يک جنبش در ميان ما پايان داد و ماهيت جنگ حزب دمکرات عليه کومهلهی آن دوره را به درست و سرجاى خود توضيح داد. علت درگيرى حزب دمکرات با کومهلهی آن دوره، در واقع جدال بر سر کسب هژمونى در يک جنبش واحد ملى نبود، بلکه تقابل طبقات و جنبشهاى مختلف طبقاتى بود. يکى جنبش ملى کُرد که رهبرى آن با بورژوازى و حزب مربوطه، حزب دمکرات، با صندلى و سنت خود، ديگرى جنبش کمونيستى طبقه کارگر با سازمان سياسى آن کومهله و اهداف و آرمانهاى طبقاتى خود. جنگ حزب دمکرات عليه کومهله به خاطر تسویه حساب با اين نيرو و سازمان سياسى اين طبقه و اين جنبش بود، نه تامين هژمونى خود بر جنبش ملى کُرد، که هميشه و فى الحال براى او تامين بوده و هست.
(با توجه به اين که سازمان زحمتکشان اين اواخر رسما در بارهی ماهيت جنگ حزب دمکرات با کومه له، دست به جعل میزند ، و با منتسب کردن شروع جنگ به کمونيستهاى “فارس” و شخص منصور حکمت، آغاز جنگ توسط اين حزب و جنگ و جنايت آن دورهی حزب دمکرات عليه کومهلهی وقت را پرده پوشى ميکند، به اين هدف که نفرت عليه کمونيسم را دامن بزند و در ضمن به دريوزگى در محضر و بارگاه حزب دمکرات برود، و متاسفانه اين وارونه کردن رذيلانهی حقايق توسط امثال عبدالله مهتدى با سکوت سازمان کومهله روبرو ميشود، من خوانند را به گوشه هائى از نظرات عبداله مهتدى در آن دوره در اين مورد جلب مى کنم: عبداله مهتدى در کمونيست هاى شماره ١٥، مورخ ٣٠ آذر ماه ٦٣ در مورد مضمون و محتوايى که جنبش ملى در کردستان به زعم او بايد به خود بگيرد چنين مى نويسد:” ..حزب دمکرات خواهان هرچه بيشتر محدود کردن و دم بريده کردن اين جنبش، هرس کردن جنبه هاى انقلابى و دمکراتيک آن و تبديل آن به جنبشى با محتواى ليبرالى، جنبشى که متضمن هيچ گونه تغيير واقعى در زندگى توده ها و مناسبات اجتماعى موجود نيست بلکه وضع موجود را با حداکثر تغييرات جزئى حفظ ميکند…” همانجا. عبداله مهتدى شرط پيشروى “جنبش ملى” را در سوار کردن سياستها و رهبرى کمونيستها بر آن ميداند. به اين دليل بارها به مواردى از اين دست که حزب دمکرات خود ترمزى بر سر راه جنبش کردستان(جنبش ملى کُرد) است اشاره ميکند. مى نويسد: ” .. حزب دمکرات تکيه گاه و نقطه قوت جنبش کردستان نيست، بلکه نقطه ضعف آن است، حزب دمکرات نقطه اميد جنبش نيست، بلکه محل توليد خطر براى آن است..” همانجا. يا در جاى ديگرى در ادامهی اين خط جنبش ملى را ايده آليزه ميکند و مينويسد: ” .. حزب دمکرات نه حزب جنبش ملى بلکه حزب بورژوازى در جنبش ملى است، مدتهاست که ديگر جنبش انقلابى بر حزب دمکرات سنگينى ميکند…..” از نظر عبداله مهتدى جنگ ما و حزب دمکرات بر سر تامين هژمونى در “جنبش کردستان” بود که در اين صورت و با اين تحليل مى بايست تا از ميدان به درکردن يکى توسط ديگرى ادامه مييافت. اين را ميتوان به روشنى در سرتاسر نوشتههای عبداله مهتدى در نشریههای کمونيست شماره هاى ١٩ و ٢٠، سال ٦٤ مشاهده کرد. مى نويسد: “جنگ حزب دمکرات عليه ما ادامهی ناگزير سازشکارى و خيانت پيشگى وى در قبال انقلاب در کردستان است، … در مقابل، جنگ ما سازمان کردستان حزب در مقابل اين نيروى بورژوائى لجام گسيخته، جنگى است به منظور حفظ و بسط جنبش انقلابى کردستان … يا ” .. امروزه دفاع از جنبش کردستان … فقط يک معنى ميتواند داشته باشد و آن هم حمايت از رهبرى پرولترى اين جنبش و موضعگيرى عليه رهبرى بورژوائى آن تواما ميباشد. بورژوازى(کُرد) صلاحيت، توان و تمايل خود را به پيروزى انقلاب رهائيبخش کردستان نه فقط در وجه تاريخى آن بلکه به معناى سياسى، عملى ومبرم آن نيز از دست داده است، رهبرى حزب دمکرات بر اين جنبش تنها ميتواند به انفعال و دلسردى توده ها، زائل شدن مضمون دمکراتيک و انقلابى آن، مسخ و به سازش کشيده شدن و سرانجام شکست جنبش کردستان منجر شود. اينها واقعيت بحثها و جدالهاى آن دوره در مورد جنگ حزب دمکرات عليه کومهله را درون رهبرى کومهلهی آن دوره منعکس ميکند. خوشبختانه اسناد و همان طور که در بالا مثالها و حتى روز شمار آن را نيز آورده ام، جعل و قلب آن واقعيات نيز فقط باعث بى آبرويى اينها و تنفر و انزجار مردم و کسانى که از نزديک شاهد آن رويدادها بوده اند، از آنان ميگردد. در مقابل، منصور حکمت با سند ارزيابى و بويژه نگرش عبداله مهتدى و بعضى از اعضاء کميته مرکزى کومهلهی آن دوره که جنگ سراسرى حزب دمکرات عليه کومهله را جنگى بر سر رهبرى و هژمونى بر “جنبش کردستان” ميدانستند کاملا مخالف بود. منصور حکمت معتقد بود که جا دادن کومهله و حزب دمکرات در “جنبش کردستان” راست روى و امتياز دادن به حزب دمکرات و قبول ضمنى همان شروطى ميشد که حزب دمکرات به زور اسلحه آن را از کومهله ميخواست و در عمل چپ روى نظامى به دنبال مياورد. در واقع هم به دليل اشغال نظامى کردستان توسط جمهورى اسلامى نه جائى براى حاکميت و به قول حزب دمکرات “اجرائيات” باقى مانده بود و نه جنبش اعتراضى آن چنان رو به اعتلائى بود که مسالهی انتخاب اين يا آن آلترناتيو معين را به مسالهی فورى روز تبديل کرده باشد که جنگ بر سر هژمونى بر آن را اجتناب ناپذير و يا در دستور کار قرار داده باشد. منصور حکمت ميگفت اگر جنگ حزب دمکرات عليه کومهله بر سر رهبرى و هژمونى در “جنبش کردستان” مى بود، در اين صورت اين جنگ مى بايست تا پيروزى و يا شکست يکى در مقابل ديگرى ادامه پيدا ميکرد و اين افقى براى پايان دادن به جنگ پيش پاى پيشمرگ و تشکيلات کومهله نميگذاشت. او معتقد بود اين نگرش شرايط ختم جنگ را نمى شناسد و شرايط پيروزى را تشخيص نمى دهد. ميگفت جنگ حزب دمکرات عليه فعاليت و پراتيک کمونيستی است که کومهلهی آن دوره آن را نمايندگى ميکرد و به هر درجه که ما مزاحمت حزب دمکرات را کم کرده باشيم به همان درجه به تناسب قواى معينى براى خاتمه دادن به اين جنگ از جانب خود نزديک تر شده ايم. به اين دليل در پلنوم قبل از کنگره ششم کومهله در سال ٦٧، منصور حکمت پيشنهاد کرد که کومهله يک جانبه اعلام آتش بس کند. اين پيشنهاد با مخالفت و شک و ترديد و اين که اگر کومهله اعلام آتش بس کند و نيروى پيشمرگ حزب دمکرات به نيروهاى ما حمله کند چه پيش خواهد آمد، روبرو شد؟ عبداله مهتدى، جواد مشکى و صلاح مازوجى ممتنع بودند، ابراهيم عليزاده، شعيب زکريائى و من و يکى دو نفر ديگر از کميته مرکزى کومهله موافق بوديم. منصور حکمت استدلال ميکرد که جنگ حزب دمکرات عليه کومهله جنگى بود عليه ممانعت از تبليغ کمونيسم، حال که آن چنان تناسب قوائى بين ما و حزب دمکرات ايجاد شده بود که نيروى نظامى حزب دمکرات ديگر نمى توانست مانع فعاليت کمونيستى ما شود، دليلى نداشت که ما از اعلام آتش يک جانبه و پايان اين جنگ از جانب خود ترديد نشان دهيم. ميگفت اعلام آتش بس يک جانبه از جانب کومهله در واقع اعلام پيروزى “دوفاکتوئى” است که در آن از نظر ما ديگر توان نظامى حزب دمکرات قدرت اين که جنگ عليه کومهله را به محور فعاليت ما تبديل کند، ندارد و اعلام آتش بس يک جانبه بر اعتبار کومهله و اعتماد بنفس آن در جامعه و در ميان مردم ميافزايد و در عين حال فعاليت بخشهایی از تشکيلات کومهله را از حالت جنگى در آورده و روتين خواهد کرد. در کنگره ششم قطع نامه مربوط به اعلام آتش بس يک جانبه کومهله نوشته منصور حکمت تصويب و بعد از اتمام کنگره از راديو اعلام شد.
رهبرى حزب دمکرات به جاى پيروى از کومهله و اعلام آتش بس بازهم بر طبل جنگ کوبيد که غير از آبروريزى سياسى نتيجه اى برايش ببار نياورد. هم زمان جنگ ديگرى را با جناح ديگرى که از حزب دمکرات منشعب شده بود، آغاز کرد. حزب دمکرات با يکى دو حملهی ديگر به پيشمرگان کومهله تلاش کرد که نشان دهد آتش بس يک جانبه کومهله را بى اعتبار خواهد کرد، ليکن معلوم بود ديگر آخرين نفسها را ميکشد و رمق ادامهی جنگ را به ويژه با بحران سياسى اى که آن را فراگرفته بود، ندارد. معنى پيروزى از نظر ما هم تاکيد مجددى بود بر اين که کمونيسم در کردستان ايران مستقل است، فعاليت آن آزاد است و کسى نمى تواند از تشکل و سازمانيابى آن جلوگيرى کند. اين از نظر ما تامين شده بود. مزاحمتهای حزب دمکرات نيز رفع شده بود، در نتيجه به پيشنهاد منصور حکمت يک جانبه به جنگ پايان داديم و آن را اعلام کرديم.
سند آتش بس کومهله با حزب دمکرات توسط منصور حکمت نوشته شد و به تصويب کميته مرکزى کومهله رسيد که در زير توجه تان را به آن جلب مى کنم:
اطلاعيه کميته مرکزى کومهله در باره موقعيت کنونى حزب دمکرات و ختم درگيرى جنگ داخلى در کردستان
کارگران و زحمتکشان!
مردم مبارز کردستان!
بحران سياسى و بن بست عملى حزب دموکرات آن را به انشعاب کشانيد. اينک سردرگمى و پريشانى تمام پيکر بخشهاى مختلف اين جريان را در بر گرفته است. مناقشات و افشاگريهاى متقابل جناحها و گروهبنديهاى حزب با صراحت تکان دهندهاى موقعيت و سيماى سياسى امروز حزب دموکرات را در برابر مردم تصوير ميکند. اکنون ديگر عمق انحطاط، بى افقى و ناتوانى سياسى حزب دمکرات بيش از هر زمان آشکار شده است.
اما بر خلاف آنچه طرفين اين منازعه ادعا ميکنند، وضعيت کنونى و بحران عميق حزب دمکرات رويدادى ابتدا به ساکن نيست که در آخرين کنگره حزب و صرفا در نتيجه مقامطلبى يکى و باند بازى ديگرى، استبداد منشى يکى و بىاصولى ديگرى و نظاير آن به وقوع پيوسته باشد. سرنوشت احزاب و نيروهاى سياسى قبل از هر چيز تابعى از موقعيت عينى آنان در صحنه مبارزه طبقات در جامعه است. بحران و بنبست حزب دموکرات اساسا انعکاسى از اين واقعيت است که کارگر و زحمتکش کُرد، با خواستها و مطالبات خود، با پرچم خود، با سازمان و حزب خود پا به ميدان گذاشته و به نيروى محرکه جنبش در کردستان تبديل شده است. بحران حزب دموکرات انعکاس اين واقعيت است که در متن مناسبات سرمايهدارى طبقه کارگر آن چنان وزن اجتماعى و سياسى يافته است که ديگر ميتواند محور همه تحولات اجتماعى قرار بگيرد. عقب ماندگيهاى سنتى و خرافات و تعصبات ارتجاعى در برابر ظهور و رشد اين طبقه پيشرو رنگ ميبازند و تمام آن احزاب و جرياناتى که موجوديت خود را به چنين عقب ماندگيهايى متکى کردهاند به اضمحلال و انزوا کشيده ميشوند. سير رشد آگاهى سياسى تودههاى کارگر و زحمتکش و مطرح شدن شعارها و مطالبات دموکراتيک و سوسياليستى طبقه کارگر در کردستان در عين حال سير نزول و انزواى اين حزب بوده است. حزب دموکرات به عنوان جريانى که ديگر به گذشتهی جامعهی کردستان تعلق دارد، به عنوان جريانى که نه قادر به درک مسائل نو جنبش و جامعه بود و نه ياراى ارائه پاسخ و راه حلى در قبال اين مسائل داشت به انزوا و بحران کشيده شد.
حزب دمکرات واقعيت تغيير يافتهی جامعهی کردستان را انکار کرد و در برابر آن قد علم کرد. حزب دمکرات نپذيرفت که کردستان امروز کردستان کارگران و زحمتکشان و جنبش امروز جنبش کارگران و زحمتکشان است. حزب دمکرات حتى وجود طبقه کارگر در کردستان را منکر شد و در برابر کارگر و زحمتکش کُرد، خواستها و آرمانهاى او و نهايتا حزب سياسى او ايستاد و امروز تاوان اين کوته نظرى و خشک مغزى خود را ميپردازد.
در پاسخ به چنين بن بست و انزواى سياسى اى بود که حزب دمکرات در ٢٥ آبانماه سال ٦٣ تعرض مسلحانهی سازمان يافته اى را به واحدها و مقرهاى پيشمرگان کومهله آغاز کرد. توطئهی مسلحانهی حزب دمکرات عليه کومهله تازگى نداشت، اما آنچه که دورهی اخير را متمايز ميساخت اين بود که اين بار حزب دمکرات به يک جنگ سراسرى و تمام عيار با کومهله پاى گذاشته بود. رهبرى حزب دمکرات مى پنداشت که ميتواند به نيروى اسلحه روند پيشروى حزب و طبقه پيشرو در کردستان و سير اضمحلال و انزواى سياسى خود را کند کند. حزب دمکرات با هدف محدود ساختن دامنهی فعاليت آزادنهی کمونيستى و مرعوب ساختن کارگران و زحمتکشان کردستان به جنگ با کومهله دست يازيد و طى اين مدت علاوه بر بکارگيرى همه ظرفيت نظامى اش عليه کومهله، با دست آويز قرار دادن ابزارهائى چون مذهب، ناسيوناليسم تنگ نظر، اخلاقيات عقب مانده نسبت به زنان و غيره کوشيد تا بلکه براى تعرضش به کومهله پشتوانهی مادى در ميان ارتجاع کردستان به وجود بياورد. اما واقعيات سرسخت تغيير يافتهی جامعه کردستان و اتکاى کومهله به نيروى کارگر و زحمتکش بيدار شده کُرد، هر روز بيشتر بى نتيجه بودن اين تلاشها را به رهبران اين حزب فهماند. اين جنگ و پريشان گوئى و سردرگمى سياسى و تبليغى حزب دمکرات در پى آن، اين حزب را بيش از پيش در يک تجربهی زنده سياسى به مردم و بويژه زحمتکشان کردستان شناساند.
ما طى اين دوره بارها از حزب دمکرات خواستيم که از خصومت قهرآميز با کارگر و زحمتکش کُرد و ستيزه جويى مسلحانه با نيرويى که پرچم آرمانهاى کارگرى در کردستان را برافراشته است و در دل زحمتکشان کردستان جاى گرفته است، دست بردارد. ما بارها از حزب دمکرات خواستيم که دمکراسى در کردستان و شرايط فعاليت آزادنه زحمتکشان و نيروها و احزاب سياسى در آن را محترم بشمارد. ما به حزب دمکرات هشدار داديم که نميتوان به زور اسلحه کومهله را وادار به سازش بر سر سياستها و اهداف خود نمود و اين تقلا جز لطمه زدن به جنبش خلق کُرد در مقابله اش با جمهورى اسلامى و رسوايى و انزواى سياسى براى حزب دمکرات حاصلى نخواهد داشت. ناکامى هاى نظامى پى در پى حزب دمکرات در جنگ با کومهله و امروز انشعاب و بحران آن، حقانيت پيشن بينى ها و هشدارهاى ما را به ثبوت رسانده است.
کومهله در برابر سياست جنگى و ارتجاعى حزب دمکرات با قاطعيت ايستاد. هدف ما اين بود که بى حاصلى اين سياست به حزب دمکرات اثبات شود و شرايطى فراهم گردد که در آن نيروهاى ما بتوانند فارغ از مزاحمت حزب دمکرات، به هدف اساسى خود، يعنى نبرد با رژيم ارتجاعى جمهورى اسلامى معطوف گردند. امروز حزب دمکرات از لحاظ توانائيهاى عملى خود به چنان موقعيتى سوق پيدا کرده است که ديگر قادر به ايجاد مزاحمت جدى بر سر راه فعاليت کومهله نيست. لذا از آنجا که هدف ما نه انتقام جويى از حزب دمکرات بلکه رسيدن به شرايطى است که در آن دمکراسى در کردستان براى آگاهگرى و سازمانيابى طبقه کارگر بر قرار بماند و حقوق اوليه مردم زحمتکش و فعاليت آزادانه احزاب و نيروهاى سياسى مورد تعرض قرار نگيرد، و نيز بنا به مصالح جنبش انقلابى مردم کردستان در مقابله با جمهورى اسلامى، از تاريخ صدور اين اطلاعيه از جانب خود با هر دو بخش جريانى که به نام حزب دمکرات کردستان ايران فعاليت ميکنند، آتس بس و ختم جنگ اعلام ميکنيم.
اضافه ميکينم که حزب دمکرات کردستان ايران – رهبرى انقلابى طى اعلاميه اى به سهم خود ختم جنگ با کومهله را اعلام کرده است. ما اين حرکت را گامى مثبت ارزيابى ميکنيم. اعلام ختم جنگ از هر دو طرف اين امکان را فراهم ميکند تا طرفين مناسبات خود را به طور مسالمت آميز و در يک فضاى تفاهم و براساس موازين دمکراتيک تنظيم کنند.
سياست ما مبنى بر اعلام يک جانبهی آتش بس بر مبناى مسئوليت کومهله در قبال جنبش انقلابى مردم کردستان و در نظرگرفتن مصالح مبازره سراسرى عليه جمهورى اسلامى اتخاذ گرديده است. ما اعلام ميکنيم مادام که هر جريانى از حزب دمکرات عليه کومهله دست به اقدام مسلحانه نزند و به زور اسلحه مانعى بر سر راه سازمانيابى و فعاليت سياسى کارگران و زحمتکشان کردستان ايجاد نکند، کومهله عليه آن دست به اسلحه نخواهد برد. در عين حال از آن بخش حزب دمکرات که تحت نام کنگره هشتم فعاليت ميکند و هنوز سياست تداوم جنگ با کومهله را کنار نگذاشته است مى خواهيم که بيش از اين در مقابل خواست توده هاى مردم نايستد و ختم جنگ و اصل احترام به دمکراسى را بپذيرد.
کميته مرکزى سازمان کردستان حزب کمونيست ايران – کومهله
٣\٢\١٣٦٧
***