جنبش کمونیستی در کردستان یک نیروی زنده ، قائم به ذات واجتماعی است ، این جنبش حاصل تحولات اجتماعی، طبقاتی وبخصوص نقش کمونیستها در کردستان است .
من فکر نمیکنم کسی بتواند این جنبش که موجودیت عینی و میدانی دارد و داشته است را در ۴۴ سال گذشته انکار کند .همه ما این را مشاهده کرده ایم و قطعا تک تک ما بخشی از آن مبارزه عملی و میدانی بوده ایم .
اما توضحیات فوق ، امروز در تحولات سیاسی دستخوش تغیرات جدی و تاکتیکی بزرگی شده است . قطعا می توانیم بگویم بخشی از این جنبش را ما از دست داده ایم . به مفهوم کلی تر آن این است موجودیت چنین جنبشی اگر در مقطعی در سالهای دهه شصت خود را با کومله سازمان کردستان حزب کمونیست تداعی می کرد ، امروز با توجه به شرایط خط و متد سیاسی وحتی انشعاباتی که صورت گرفته است موجب تغیرات تاکتیکی و حتی استراتیژیکی هم شده است .
توضیحات کوتاه را به این دلیل آوردم که نکات لازم را در مورد بند ۱۱- بتوانم توضیح بدهم .
این بند می گوید “تلاش برای شکل دادن به قطب نیروهای چپ و کمونیست در کردستان”
اگر بخواهیم این بند مشخص را بیشتر باز کنیم لازم است به جنبش قائم به ذاتی که سند در موردش توضیح داده است برگردیم . این جنبش امروز در آن شرایطی که سند ارزیابی کرده است نیست چرا ،به این دلایل !
این جنبشی که از قائم به ذات بودن آن سند حرف می زند امروز به قطبها و احزاب مختلف تقسیم شده اند که هر کدام قطعا خط مشی سیاسی و سازمانی خودشان در این جنبش در جامعه کردستان می خواهند ایدالیزه کنند . تا جایی که به احزاب مشخص به جنبش چپ در جامعه کردستان برمی گردد اکثریت این احزاب در تحولات سیاسی تغیرات جدی کردند . بخشی از آن به جنبش ناسیونالیستی کرد از “سر جنبش خلق کورد” به این جنبش نیرو داده است و بزرگترین تلفات سیاسی داده است .
بخشی دیگر چه در سطح سراسری و چه در کردستان به نیروی “همه باهم ” تبدیل شده است که همه مشاهدات بر این است که این بخش تنها به اسم با جنبش چپ و کمونیستی تداعی می شود ،اما در سیاست و پراتیک یک جریان راست در جنبش راست اپوزیسیون می باشد .
بخش دیگر از چپ که در میدیا به ظاهر چپ و کمونیست خودش را معرفی می کند اما در عمل یک جریان سیاسی است که به نوعی دیگر سیاست همه باهمی دارد و قطعا در بزنگاههای سیاسی دیدیم که چه طور به طرف راست اپوزیسیون شیفت کرده و میکند ،از تعهد مشترک با اپوزیسیون راست گرفته است تا انتخابات بد و بدتر در رژیم اسلامی توجیه و سیاست آنها همه باهمی اما با دیدگاهی دیگر .
این توضیحات کوتاه بر این اساس است وقتی که در بند ۱۱از تلاش برای شکل دادن به قطب چپ در کردستان حرف می زند لازم وضروری است توضیح داده شود کدام نیروهای چپ و کمونیست !. می توانم این را این طور مطرح کنم ،اگر از تشکیل قطب چپ در کردستان می خواهیم سازمان درست کنیم ،لازم است نیروی عینی چپ و کمونیستی آن و بالاخص احزاب آن وجود داشته باشد که بتوانیم این قطب چپ را تقویت ودرست کرد. با نکات فوق فکر می کنم قطبی که نیروهای چپ و کمونیست راحول خود جمع کند ،امروز در کردستان آن قائم به ذاتی که ما از آن حرف می زنیم ندارد . این قطعا به ضرر جنبش کمونیستی و حزب کمونیست کارگری -حکمتیست است که در چنین شرایط حساسی با رفتن بخشی از احزاب در کنار راست اپوزیسیون و ناسیونالیست کار ما را سخت تر کرده است .
قطعا من فکر می کنم تا همین لحظه تنها نیروی کمونیستی و جنبش کمونیسم کارگری بودیم که در تحولات سیاسی چه به صورت پراتیک و چه به صورت تئوری در میدان واقعی مبارزه بوده و هستیم .تلفاتی که بخشی از احزاب داده اند کار ما را به عنوان حزب حکمتیست سخت ترکرده است، اما همچنانکه که سند گفته است جنبش کمونیستی در کردستان قائم به ذات است و با وجود آنکه بخشی ازاحزاب این جنبش ،نیرو به جنبش راست و ناسیونالیسم داده است ، اما در نهایت ما به عنوان یک خط سیاسی و کمونیستی در میدان مبارزه هستیم وجنبش چپ وکمونیستیی در کردستان رابه نقطه اصلی یعنی سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی می بریم .
علاوه بر این همچنین بند ۶ و بند ۹ هر دو یک مفهوم دارند لازم است که در هم ادغام و اصلاح شوند.