کمونیست هفتگی: روز ٢٤ آبانماه پیکر ارشاد رحمانیان در حواشی سد گاران مریوان پیدا شد. ممکن است اطلاعات دقیق تری از این موضوع را در اختیار خوانندگان کمونیست بگذارید؟
کامیار احمدی: روزی بعد از اعتراضات خونین مریوان، ارشاد مادرش را به بیمارستان برد، بعد از آنجا به خانه بازگرداند و خودش دوباره به بیرون میرود. از آن زمان به بعد دیگر کسی از او خبری نداشت. از آن زمان خانواده چندین هفته در بیخبری کامل بودند. آن زمان اینترنت قطع بود، اما ۱۰ روز بعد با من تماس گرفتند و خبر دادند که ارشاد ناپدید شده است. در این مدت خانوادهاش به هر جایی سر زدند، از بیمارستانها شروع کردند، به هر حال آن زمان هم غلغله بود در مریوان، دستگیر میکردند، مردم کشته داده بودند و وضعیت بسیار امنیتی بود. به نهادهای امنیتی، اطلاعاتی، آگاهی، پلیس و هر جایی که به ذهنشان رسیده بود رفتند. از شهر مریوان شروع کردند و بعد به سنندج رفتند. با وجود جستوجو و پیگریهای مداوم خانواده، آنها هیچ خبر موثقی از ارشاد رحمانیان دریافت نمیکنند. بعد از دو هفته بیخبری از یک نهاد امنیتی که مشخص نبوده کدام نهاد امنیتی است، تماسی با آنها گرفته میشود مبنی بر اینکه ارشاد در سنندج و در بازداشت به سر میبرد و بعد از اینکه گفتند ارشاد در سنندج است، مجددا با خانواده تماس گرفتند و منکرش شدند. یک بار دیگر هم با خانواده تماس میگیرند و میگویند یک جسد پیدا شده و احتمالا جسد فرزند شماست، اما وقتی میروند میبینند جسد متعلق به ارشاد نیست. به هر حال هر جایی را که میدانستند مراجعه و پرس و جو کردهاند. با هر کسی که در آن منطقه امکاناتی داشته تماس گرفتهاند بلکه یک مشخصه و یا خبری بگیرند. من بارها به خانواده پیشنهاد دادم تا در مورد ناپدید شدن ارشاد سکوت نکنند و هرچه سریعتر اقدام به اطلاعرسانی کنند. اما ندادند و در نهایت خانواده سکوت کردند و همه تلاشهای آنها برای یافتن ارشاد و گرفتن خبری از او بینتیجه میماند.
بالاخره بعد از گذشت قریب به چهار هفته، روز یکشنبه ۲۴ آذر حدود ساعت ۵ عصر پیکر بیجان ارشاد در حاشیه سد گاران پیدا میشود. محلیها آن را پیدا میکنند. دو نفر از اعضای خانواده که یکی برادرش بوده مراجعه میکنند و جنازه را میبینند. مشاهده آنها حاکی از این بوده که خون تازه بوده در حالی که به آنها میگویند که چندین روز در آب مانده در حالی که همچنین چیزی واقعیت ندارد چون خون جسد تازه بوده. خانواده احتمال میدهند که تنها چند روز، حداکثر دو روز قبل از اینکه پیدا شود کشته شده یا شاید هم یک روز… جمجمه شکسته بود و جای یک سوراخ در جمجمه به وجود آمده و خانواده میگویند که جای شلیک گلوله است. دست و پاهایش شکسته بوده و روی گردن و شانههایش آثار ضربدیدگی وجود داشته و اینها مشاهدات خانواده است.
بالاخره عصر روز دوشنبه خانواده جسد را از پزشکی قانونی شهر مریوان تحویل میگیرند. حتی یک خط گزارش پزشکی قانونی به آنها تحویل داده نمیشود و علت مرگ را به آنها نمیگویند. فقط و فقط یک گواهی فوت به آنها دادند و میگویند ببرید خاکش کنید، همین… به آنها میگویند بروید و چهار ماه دیگر برگردید تا ما گزارش را به شما بدهیم. یعنی چهار ماه دیگر باید بروند تا ببینند چه اتفاقی افتاده است.
کمونیست هفتگی: ربودن و ترور و انداختن جنازه در بیابان و سدها و قناتها یک روش دهه شصتی در ایران است. چرا حکومت دست به این عمل میزند و چه هدفی دارد؟
کامیار احمدی: در دورههای سرکوب نظامهای فاشیستی و حکومتهای دیکتاتوری به این عمل به طور سیستماتیک دست بردهاند. تاریخ مملو از نمونههایی است از این “ترور سیاه” و شکلگیری این “جوخههای مرگ”. برای مثال در رژیم آپارید آفریقای جنوبی، آراژانتین، فیلیپین و … اتفاق افتاده است. حتی در تاریخی نزدیکتر در همین سوریه در سال ٢٠١١ توسط بشار اسد. خود حاکمیت جمهوری اسلامی هم تاریخاش ناآشنا نیست با این شیوه ترور و قتل و جنایت سیستماتیک. برای مثال قتلعام زندانیان سیاسی در دههی شصت و یا قتلهای زنجیرهای. رژیمهای فاشیستی و حکومتهای استبدادی در دورهی سرکوب معمولابه دو شیوه عمل میکنند، اول همان سرکوب عمومی اعتراضات و خیزشها است که در خیابان صورت میگیرد، با استفاده از گاز اشکآور، باتوم، ضربوشتم و گلوله حتی، و در مرحلهی دوم “ترور سیاه” است. دست بردن سیستماتیک به ترور سیاه نیز به دو هدف عمده صورت میگیرد؛ یک آن که جامعه را مرعوب کنند، فضای رعب و وحشت ایجاد کنند آنهم با انداختن جسد معترضان و زندانیان بینام و نشان در معابر شهری، رودخانهها، سدها و… دوم به قصد فرار از پذیرفتن مسئولیت و شانه خالی کردن از بار به گردن گرفتن جنایت. این بسی آسانتر از آن است که برای زندانیان دادگاهی تشکیل داد و در دادگاه معترضین را به اعدام و حذف فیزیکی محکوم کرد. این روش هزینه سیاسی برایشان خواهد داشت حتی با اینکه خوب میدانیم حاکمیتی چون جمهوری اسلامی دست تمام جنایتکارها و رژیمهای فاشیستی دیگر را از پشت بسته است.
کمونیست هفتگی: برای خانواده های مفقودشدگان و دستگیرشدگان چه پیامی دارید، تجربه خانواده شما بر چه مسئله حیاتی دلالت دارد؟
کامیار احمدی: در وهلهی اول خانوادههای دستگیرشدگان (که رقمی بالغ بر ٨٠٠٠ نفرند) و خانوادههای جانباختگان آبانماه ٩٨ و دیماه ٩٦ باید سکوت خود را بشکنند و در مورد عزیزان در بندشان، عزیزان جانباختهشان اطلاعرسانی کنند. خود نفس اطلاعرسانی باعث میشود هم زندانیان و هم خانوادهها از حاشیهی امنتری برخوردار شوند. در وهله دوم خانوادههای جانباختگان و زندانیان بایستی سعی کنند همدیگر را بشاسند، پیدا کنند و همراهی کنند تا در کنارهم بتوانند جنبشی را سازمان دهد که این سبوعیت و این جنایت جمعی را که حاکمیت جمهوری اسلامی از خود بروز داده است به جهان نشان دهند. این جنبش اگر شکل بگیرد قطعا این توان را خواهد داشت تا خود کیفرخواستی شود علیه حاکمیت جمهوری اسلامی به دلیل جنایت جمعی و کشتاری که در آبان انجام داد. جنایتی که هیچ از یک هولوکاست کم نداشت. نمونههای بسیاری در سراسر جهان در دورههای مختلف از تشکیل چنین جنبشهایی وجود دارد که یکی از آنها برای مثال “مادران میدان مارو” در آرژانتین است. مادران آرژانتینی که فرزندانشان را در زمان دیکتاتوری نظامی بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ از دست دادند، اقدام به تشکیل انجمنی کردند که بعدها به جنبشی بزرگ تبدیل شد. این مادران در حالی که سعی میکردند از سرنوشت فرزندانشان آگاه شوند و بدانند چه بلایی بر سر آنها آوردهاند، همزمان خود را سازمان دادند و در سال ۱۹۷۷ در میدان پلازامایو در بوینسآیرس، در مقابل کاخ ریاست جمهوری در حالی که دولت قصد داشت همهی مردم کشور ساکت باشند، تجمع کردند. حضور علنی این مادران میزان قساوت اعدام شدهها توسط ارتش را به نمایش گذاشت، و در نهایت کیفرخواستی شد علیه جنایت بشری. در ایران این تجربه بعد از دهه شصت وجود دارد و میتواند به حرکتی عظیم برای محاکمه جنایتکاران بدل شود. ضروری است در دفاع از فرزندان و بستگانمان بپاخیزیم!