توضیح ضروری: دو هفته قبل در مطلبی نوشتم، ضروریست جامعه را نسبت به مخاطرات مطرح کردن شعار “تمامیت ارضی” و علم کردن “خطر تجزیه طلبی” از جانب ناسیونالیسم ایرانی و “فدرالیسم” ناسیونالیستهای محلی و کرد آگاه و آماده کرد. نقطه عزیمت هر دو ترند ناسیونالیستی که مداومأ در فکر بند و بست و معامله باهمند، مقابله کردن با شرایط انقلابی فضای سیاسی ایران است. اینها میخواهند در تقابل با فضای انقلابی جاری، فضای سیاسی را ناسیونالیزه و آلوده کنند. نباید گذاشت در این حرکت ارتجاعی موفق شوند. در آن نوشته تاکید کردم، در یک ماهه اخیر ابتدا رضا پهلوی به نیابت از ناسیونالیسم عظمت طلب ایران و مشروطه خواهان با فرمول “حفظ تمامیت ارضی” و علم کردن بی پایه “تجزیه طلبی” به سبک “دایی جان ناپلئونی” در حال رژه و جنگ با “تجزیه طلبان” است. مشروطه خواهان و پهلوی چیها برای به فروش رساندن کالای بنجل ناسیونالیستی خود دنبال “تجزیه طلب” میگردند. شعار و فرمول “تمامیت ارضی” و علم کردن بیهوده “تجزیه طلبان” در تاریخ صد ساله ایران پرچم و پلاتفرم ناسیونال شوونیسم ایرانی در راستای تحمیل و تثبیت حاکمیت استثمارگرانه و ستمگرانه بورژوازی عظمت طلب بوده و به جوانب آن پرداختیم. روی دیگر سکه و به همان اندازه ارتجاعی طرح “فدرالیسم” ناسیونالیستهای محلی به ویژه در کردستان است. فدرالیستها با حق به جانبی بیشتر و “مظلوم نمایی” وارونه و ادعای دروغین “کسب حقوق ملت تحت ستم” تفرقه و تعصبات ملی و قومی پرمخاطره ای را دامن میزنند. نوشته “فدرالیسم: نسخه تباهی جامعه” که در دو بخش ارئه میشود، پایه های سیاسی و کارکرد عملی طرح عقب مانده فدرالیسم را بررسی و افشاء میکند.
فدرالیسم: نسخه تباهی جامعه
فدرالیسم خواست توده مردم نیست و در خیزش انقلابی ماههای اخیر هم مطرح نبوده است. اما این واقعيت ما را مجاز نمیکند که حساسیت لازم را در مورد باد زدن این مسئله از جانب گروههای غیر مسئول و فدرالیست از خود نشان ندهیم. طرح فدرالیسم به خرافه ناسیونالیسم و ملىگرایى متکى است. ویروس فدرالیسم هرچند غیر فعال و مرده، در این فضا و در این بستر و به ضرب مهندسى افکار، با یاری رسانههای با ”شرفى“ چون ایران اینترنشنال و بى بى سى و امثالهم میتواند فعال شود. نمونههای خطرناک آن را در یوگوسلاوی و جمهوریهای سابق شوروی، در افغانستان دیدیم و امروز در عراق تجربه میکنیم. اتفاقا این تجارب تلخ بشریت معاصر مشوق ناسیونالیستهای دو آتشهایست که سرسوزنى به مدنیت جامعه ربطى ندارند. اینها به پول و اسلحه و حمایت آمریکا و دولتهای اروپایی و حکومتهای مرتجع منطقه چشم امید دوختهاند، تاهمان رسالتى را به عهده بگیرند، که فاشیستهای صرب و کروات و گریلاهای کووسوو، طالبان و داعش و مجاهدین افغانستان، ناسیونالیستهای کردستان عراق، انتحاریهای اسلامی و جیش المهدی مقتدی صدر به عهده گرفتهاند. مشاهده اوضاع در این کشورها و اینکه بسرعت جنگ قومى را به خانه های همسایه و فامیل هائى کشاندند که سالیان متمادی و بدون مشکل در کنار هم زندگى میکردند، سد کردن امکان تحقق چنین سناریوئى در تحولات آتى ایران را از هر جریان و فردى که انسانیت و مدنیت جامعه نزد وی ارزش دارد ضروری ميکند. طرح فدرالیسم لازمست در نطفه خفه شود، و در همان شروع دفن گردد.
سابقه مسئله
سابقه طرح فدرالیسم و ”ایران فدراتیو“ البته به سالهای اخیر برمیگردد که برخى جریانات بورژوا- ملى در اپوزیسیون به منظور بندوبستهای قابل پیشبینى با هم و جریانات حاشیهای و فرصت طلب آن را دم گرفتند و آن را گامى در جهت ”عدم تمرکز قدرت“ و ”دموکراتیزه“ کردن سیستم اداری کشور قلمداد نمودند. حزب و جریان ما (کمونیسم کارگری) همانموقع طى بیانیه ای هشدار داد که :“شعار فدرالیسم در ایران نه فقط متضمن گسترش آزادیهای سیاسى و مدنى مردم نیست بلکه برعکس یک شعار عمیقا ارتجاعى، ضد مردمى و ضد کارگریست که علاوه بر عقبگردهای سیاسى و فکری و فرهنگى تعیین کنندهای که به جامعه تحمیل میکند، میتواند آغازگر یکى از خونینترین و مشقت بارترین دوره ها در تاریخ معاصر جامعه ایران باشد. خصلت ارتجاعى شعار فدرالیسم و عواقب سیاسى و اجتماعى فوقالعاده زیانبار آن برای مردم و جامعه بسیار عیان است. فدرالیسم به معنای تقسیم قومى رسمى مردم کشور و تراشیدن هویتهای ملى و قومى کاذب برای مردم و صدور شناسنامههای قومى برای میلیونها انسانى است که در ایران زندگى و کار میکنند. فدرالیسم به معنای عقب کشیدن خودآگاهى سیاسى مردم و فرهنگ سیاسى جامعه و برجسته کردن قومیگری و نژادپرستى در ذهنیت مردم و نهادها و قوانین اجتماعى است. فدرالیسم به معنای رسمیت دادن و تعمیم بخشیدن به تبعیضات سیاسى و اقتصادی و فرهنگى میان مردم برحسب برچسبهای ملى و قومى، پاکسازیهای قومى در مناطق مختلف کشور، رهبر تراشیدن ازمیان مرتجعترین احزاب و افراد برای مناطق مختلف و به عقب راندن جنبشها و نیروهایى است که برای یک کشور سکولار غیرمذهبى و غیر قومى و برابری همه اهالى کشور مستقل از جنسیت و نژاد و مذهب و قومیت تلاش میکنند. شعار فدرالیسم نسخهای برای ایجاد عمیقترین شکافها و تفرقههای قومى در صفوف طبقه کارگر کشور است. شعار فدرالیسم ضدکارگری و ضد سوسیالیستى است“.
اما آنچه ملىگرایان و فدرالیستها تبلیغ میکنند، بیشتر پروپاگاندی در خدمت مشروع جلوه دادن فدرالیسم است. در خدمت ایدهآلیزه کردن آن. با اینکار جوهر اصلى فدرالیسم، که انسانها را بر اساس هویت قومى و ملى دستهبندی کرده، نزاع و اختلاف را و کینه و دشمنى پوچ را دامن زده و آن را به سطح جنگ و کشمکش میکشانند، پردهپوشى میکنند. اینها با عوامفریبى میخواهند در چشم مردم خاک بپاشند. لازمست استدلالات فدرالیستها را شکافت و نقد کرد و کنار گذاشت.
١- مقوله ”ملل و ملیتهای“ مختلف
استدلال اول و کلیدی فدرالیستها اشاره به ”ملیتها و ملل“ گوناگون جامعه ایران است. پیش فرض این طرز فکر و استدلال مقوله ”ملت و تعلق ملى“ است. اینجا باید پرسید ”ملت و تعلق ملى“ یعنى چه؟ آیا واقعا ”ملت و تعلق ملى“ بخش لایتجزاء و داده شده حیات اجتماعى و ذات انسانى از روز اول حیات و زندگی انسان است؟ روشن است که اينطور نیست. به عنوان يک مشاهده اجتماعى در ايران، همه ما روز تولد، دوران کوکى و حتى نوجوانى اصلا تعلق ملى و مذهبى و غیره را احساس نکردهایم. بعد از اینکه پا به سن معینى گذاشته میشود، در دنیای موجود بعضا از همان محیط پیرامونى و اساسا در جامعه، در مدرسه و محیط کار و زیست شروع میکنند، تحت نام ایرانى، کرد، فارس، عرب و غیره خرافهای را در ذهن انسانها شکل میدهند. یکى بر حسب تصادف در تهران متولد شده و مارک ”فارس و ایرانى“ را بر پیشانىاش چسپاندهاند. در صورتىکه همان فرد اگر در آنکارا متولد میشد، مارک ”ترکى“ را بر پیشانىاش مىچسپاندند. براین اساس بر تعصبات و تعلق ملى سرمایه گذاری میکنند و این پدیده خرافى را به هویت مفروض و داده شده هر فرد تبدیل میکنند. در حقیقت قضیه بسیار ساختگى و دلبخواهى است و این خرافهایست که جامعه طبقاتى و ناسیونالیسم تولید میکند. درست همانند مذهب، که هیچ کدام از انسانها در بدو تولد و تا چند سالگى مذهبى نبودهاند، بلکه مذهب را بر آنها تحمیل میکنند. هویت ملى هم همانند هویت مذهبى ساختگى و تحمیلى و ارتجاعى است.
واقعیت اینست ”هویت ملى و ملت سازی“ دست ساز ناسیونالیسم و جنبش ناسیونالیستى است. با اینکار خرافهای را بر مردم تحمیل کردهاند و آزادیخواهان و کمونیستها وظیفه دارند این خرافه را افشا و منزوی کنند و هویت انسانى آدمها را از زیر این خرافه بیرون بکشند. نقطه عزیمت ما هویت انسانى و منافع انسانى است. این راه آزادی و سعادت و برابری انسانها است. و با اینکار تعلق ملى کنار زده میشود. بر این اساس باد زدن ”ملل مختلف“ و فدرالیسم به عنوان راهحل آن بىپایه است.
٢- ”کثیرالملله“ بودن جامعه ایران:
با فرض گرفتن ”ملل مختلف“ ایران، ناسیونالیستها و ملی گرایان به تئوری ”ایران کثیرالملله“ میرسند. طبعا هر جنبش و حزب سیاسى از دریچه منافع اقتصادی، سیاسى خاص خود تعابیر و فرمولهای خود را برای تعریف جامعه دارد. ”کثیرالملله“ نامیدن جامعه ایران از جمله تعاریف ناسیونالیستى از جامعه ایران است. همچنانکه اشاره شد، مبنای اینها دستهبندی قومى و ملى و بر این اساس ایجاد نابرابری و تبعیض و دشمنى در میان انسانها است. فرمول ”کثیرالملله“ دقیقا فرمولى ساختگى برای ایجاد تفرقه و نزاعهای ملى و قومى و مبنایى برای همان فدرالیسم است. این پرچم سیاسى است در دست ناسیونالیسم و احزاب ناسیونالیست تا تحت نام ”منافع قوم و ملت“ خود به نان و نوایى برسند. اینکه در بین مردم ایران، تفاوت زبانى هست و زبان و لهجههای مختلف هست، اینکه متاسفانه هویتهای کاذب قومى و ملى را در میان بخشهایى از جامعه باد زدهاند و دولتهای مرتجع مرکزی بر این اساس تبعیض را جاری کرده اند، نمیتواند و نباید موجبى برای تفرقه، کشمکش، دودستگى و چند دستگى در میان مردم و دشمنى کردن آنها با هم باشد. اگر مسئله زبان و تفاوت زبانى است راه حل ساده دارد. ما گفتهایم مردم هر بخش از ایران حق دارند با آموزش زبان محلى خود، مکاتبه، مراوده، کار اداری، و همه امور خود را پیش ببرند، اگر مسئله رفع تبعیض و تحقیر موجود به بهانه هویت ”ملى“ است، قطعا باید پایان داده شود و شهروندان جامعه باید متساویالحقوق باشند. کشور ایران میتواند محل کار و زندگى همه ساکنین ایران فارغ از دسته بندی نژاد، قوم، و ملت و جنسیت و تفاوت زبان و غیره باشد. میتواند محل کار و زندگى انسانهای برابر و آزاد باشد. اینکه الان چنین نیست، علتش طبقاتى بودن جامعه و تقسیم اجتماع به استثمارگران سرمایه دار و استثمار شوندگان کارگر و مزدبگیران و مردم تحت فشار و ستم است. ناسیونالیسم و ملت سازی و ”کثیرالملله“ نامیدن همگى روپوش ایدئولوژیک و سیاسى همین مناسبات ظالمانه طبقاتى و دسته بندی کاذب انسانها است. این روپوش را باید کنار زد.
اتفاقا سرمایه داران برای توجیه موقعیت بالا دست خود، تفرقه و دو دستگى و چند دستگى میان مردم را از جمله تحت نام ”ملت و منافع ملى“ و ”کثیرالملله“ ایجاد کردهاند. و الا چه کسى است که نداند سرمایه داران فارس و کرد و ترک زبان دست در دست هم و همسرنوشتند. با ایجاد حکومت خود، خون مردم را درشیشه کردهاند. برای مثال چه کسى نمیداند در طول حاکمیت سیاه جمهوری اسلامی بخش عمده سرمایه داران “فارس زبان” و سرمایه دار “کرد زبان” هر دو حافظ حکومت اسلامى و مجلس و دم و دستگاه آن بوده اند. در مقابل کارگر و مردم زحمتکش از چهار گوشه ایران مثل هم تحت فشار و استثمارند و بارها در مبارزات از جمله در پنج ماهه اخیر در همبستگی بی نظیری در کنار هم بوده و همسرنوشتند. ما کمونیستها در کنار این مردم کارگر و زحمتکش تحت فشار و ستم هستیم و پرچم سیاسى رهایى آنها را پرچم آزادی و برابری را برافراشتهایم و ناسیونالیسم هم با ”کثیر الملله“ نامیدن کشور ایران پرچم سیاسى ناسیونالیستى و ایجاد تفرقه و دشمنى در میان مردم را برافراشتهاند. به دلایلى که گفتم ”کثیرالملله“ خواندن ایران مضر است و آن را ردکرده و این پایه فکری فدرالیستها را باید افشا کرد.
ادامه دارد …