مقالات

نگاهی به تحولات امروزجامعه ایران بخش اول وریا روشنفکر

آنچه که تحت عنوان انقلاب فرهنکی نامیده شد, اقدامی بود که به فرمان خمینی درفاصله سال‌های ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۲ خورشیدی با هدف پاک‌سازی استادان و دانشجویان انجام شد. انقلاب فرهنگی هدفش را اسلامی‌سازی دانشگاه‌ها و از بین بردن فاصله بین حوزه و دانشگاه اعلام کرد .اما در عمل هدف اصلی آن حذف مخالفان و هواداران جریان‌های سیاسی بود که دانشگاه ها را به عنوان سنگری جهت مبارزه با ارتجاع اسلامی بدل نموده بودند.
گروههای زیادی از هواداران جریانات سیاسی،سازمانهای چپ و انقلابی هرکدام برای خود دفتری در دانشگاه‌ها داشتند. ضعیف‌ترین گروه، مجموعه‌ای از دانشجویان طرفدار حکومت با نام «انجمن اسلامی دانشجویان» بود. این مجموعه اگر چه پایگاه فکری مستحکم و قابلیت فعالیت گسترده نداشت اما متعلق به حکومت و در جهت پیشبرد خطوط ضد انقلاب حاکم بود.
هدف دانشجویان و دانشگاهیان جا انداختن آزادی‌های سیاسی و بازگشت جامعه به روال عادی زندگی و برگرداندن کلا‌س‌های درس به مجرای آکادمیک خود بود. اما با حمله به دانشگاه و انقلاب فرهنگی تمامی این اهداف ناموفق ماند.
خمینی که در سخنرانی‌های مختلف فضای آن‌زمان جامعه را علیه سازمانهای اپوزیسیون تهییج می‌کرد، در سخنرانی خود در روزهای پایانی فروردین ۵۹ حکم نهایی را در مورد آن‌ها داد. او از برچیدن دفاتر گرو‌ه‌های اپوزیسیون ظرف سه روز سخن گفت.
بنی‌صدر پس از فرمان خمینی مبنی بر برچیدن دفاتر نیروهای اپوزیسون از دانشگاه، در ۳۰ فروردین ۱۳۵۹ فرمان حمله به دانشگاه را صادر کرد و بدین ترتیب پروژه‌ ای به عنوان انقلاب فرهنگی با حمله به دانشگاه‌ها آغاز شد.
این حمله با کشمکش‌های بسیار و خونریزی و اعمال خشونت همراه شد. سرانجام بعد از یک هفته درگیری‌ها پایان یافت و مراکز آموزش عالی برای مدتی نامعلوم تعطیل شدند. بیش از دو سال طول کشید تا مجددا آموزش عالی در ایران به جریان افتد. بسیاری این تعطیلی را یک فاجعه آموزشی دانسته‌اند. پس از آن هیئت‌هایی از طرف سازمان‌دهندگان انقلاب فرهنگی به تصفیه هزاران استاد دانشگاه و دانشجو پرداخته و آن‌ها رااز دانشگاه اخراج کردند. بعدها با ایجاد سهمیه‌ی بسیج ،تلاش بسیاری برای وارد کردن نیروهای حامی خمینی به دانشگاه انجام شد.
جواد باهنر ,حسن حبیبی ,عبدالکریم سروش و مهدی ربانی املشی را می توان مجریان اصلی این جنایت نامید که تحت عنوان شورای انقلاب فرهنگی به همراه علی شریعتمداری ,جلالدین فارسی و شمس آل احمد در واقع میخ بر تابوت دانشگاه ها زدند.
مهم ترین اقدامات این شورا را می توان چنین نام برد :
بازبینی محتوای کتاب‌های درسی —
حذف تفکرات چپگرا
اخراج دانشجویان و استادان بهائی از دانشگاه
اسلامی کردن دانشگاه ها
ایجاد سیستم گزینش جهت دانشجویان و اساتید
این رویه و ذهنیت در جمهوری اسلامی تا به امروز ادامه داشته و دانشگاه همواره یکی از تارگد های حکومت بوده و هست .
جنبش دانشحویی اساسا دارای پارامتر هایی است که آن را از سایر حرکتها تا حدی مجزا می نماید ، جنبش دانشحویی آرمان خواه است و مطالبه گر، تابو شکن است و به واسطه خصلت نسل جوان در هر دوره نسبت به زمان خودش آوانگارد و سازش ناپذیر و غیرمتملق است.تمامی این خصوصیات برای هر حکومت اقتدار گرا کابوس است.از این روی ما در تاریخ شاهد تقابل همیشگی جنبش دانشحویی با حکومتها بوده ایم .سنگر دانشجو فضای دانشگاه ست و میدان عمل آن خیابان، به واسطه آرمان گرا بودن و ریشه اکثریت دانشجویان به طبقه کارگر به شدت عدالت خواه و ضد سرمایه داری است.از این روی بسرعت ازسوی جامعه مورد همدلی و حمایت قرار می گیرند.بیان مطالبه جنبش دانشحویی صریح ،گزنده ، توام با علم و منطق و پرسش گر است، پس به هیچ وجه مورد تایید و خوشایند نظام حاکم نیست.
هفده روز مانده به سالگرد مرگ مهسا و آغاز خیزش انقلابی ،هم‌زمان با موج اخراج اساتید باسابقه ومخالف رژیم روبور هستیم. تصویر نامه‌‌ محرمانه‌ای به تاریخ ۲۰دی‌ماه ۱۴۰۱ در فضای مجازی منتشر شده بود که نشان می‌داد وزیر کشور از رئيس جمهوری خواسته تا دستور شروع «طرح زیربنایی و انقلابی جهت تحول ساختاری در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی» را صادر کند.در این سند آمده، «شورای امنیت کشور» در مصوبه‌ای در دی ماه سال گذشته دستور داده «هیئت علمی در تراز انقلاب اسلامی جذب دانشگاه‌ها شوند.»
ابراهیم رئیسی خود سه‌شنبه ۷ شهریور ۱۴۰۲، از اخراج استادان دانشگاه دفاع کرد و گفت:«اگر افرادی محدودی خواستند نظم دانشگاه را برهم بزنند خود دانشگاه باید مقابله کند. در چند روز گذشته هم برای من از تخلف افرادی که خطایی کردند و با آن‌ها در کمیته انضباطی برخورد شده گزارشاتی آمده است.»
حسین شریعتمداری، سردبیر روزنامه حکومتی کیهان، که بیان کننده نظرات خامنه ای محسوب می گردد , چندی پیش در مطلبی با عنوان «در سر هزار فتنه نیرنگ‌های رنگی!» از اخراج استادان و جذب افراد انقلابی و ارزشی حمایت کرده و نوشته بود: «چند تن از اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها که در جریان اغتشاشات پاییز سال گذشته نه فقط از اغتشاشات و اغتشاشگران حمایت کرده بودند، بلکه در پاره‌ای موارد با اراذل و اوباش اغتشاشگر در جنایت علیه مردم مظلوم این مرزوبوم همراه بودند، از دانشگاه اخراج شده‌اند. این کم‌ترین و پیش‌پا‌افتاده‌ترین مجازات در مقابل اقدام‌های پلشت و غیر‌انسانی آن‌ها است.»
هم‌زمان با سریال اخراج اساتید از دانشگاه‌های کشور، خبر استخدام دو مجری صدا و سیما، امیرحسین ثابتی و عباس موزون در دانشگاه شریف برای تدریس در نیم سال جدید این دانشگاه رسانه ای شد. امیرحسین ثابتی مجری برنامه «جهان آرا» در شبکه افق است و عباس موزون اجرای برنامه «زندگی پس از زندگی» در شبکه چهار سیما را برعهده دارد.
همچنین سجاد صفارهرندی، فرزند محمدحسین صفارهرندی وزیر ارشاد دولت اول محمود احمدی نژاد نیز به عنوان یکی دیگر از اساتید جدید دانشگاه شریف معرفی شده است. صفار هرندی عضو ستاد انتخاباتی محمود احمدی‌ نژاد و مسئول بسیج دانشجویی دانشگاه تهران در سال ۱۳۸۶ بود. او سابقه‌ مدیریت «پژوهشکده‌ فرهنگ و هنر اسلامی»، از موسسات زیرمجموعه‌ «حوزه‌هنری انقلاب اسلامی» را نیز در کارنامه دارد.

طبق برخی بررسی‌های آماری، دولت سیزدهم در دو سال فعالیت خود بیش از شصت استاد دانشگاه را با توجیهات غیرقابل قبول چون بازنشستگی اجباری، عدم تمدید قرارداد و اتهامات بلااستناد اخراج کرده است. و این روند همچنان ادامه دارد .در کنار آن اخراج و تعلیق شماری از دانشجویان از سوی کمیته های انطباتی دانشگاه ها همچنان ادامه دارد .

این روند را اگر در کنار برخورد حکومت با فعالین کارگری،معلمان، بازنشستگان، بحث حجاب اسلامی و اعتراضا ت به وضعیت معیشت و ده ها مورد دیگر قرار دهیم به یک رویه واحد از جانب حکومت می رسیم . سرکوب !!!
اکنون سوال این است در حالی که حاکمیت عیان تر از همیشه به مصاف آمده است جامعه و علی الخصوص طبقه کارگر چه باید بکند . یا بهتر است بگویم استراتژی ادامه میارزه چگونه است ، آیا تناسب قوا به نفع حکومت است یا مردم ؟