دستور کار رژیم اسلامی در مناسبت سالروز خیزش انقلابی شهریور ممانعت از هر نوع تجمع و اعتراض بود. میدانستند که مردم به بهانه سالروز قتل جانباختگان در آرامستان ها تجمع میکنند. میدانستند که هر شهر و مناطق مختلف کشور آماده اعتراض است. میدانستند پتانسیل نفرت مردمی که میخواهند سر به تن حکومت نباشد بسیار بالاست. لذا حکومت نظامی و لیستی از اقدامات سرکوبگرانه و پیشگیرانه در اولویت سیاست نظام اسلامی قرار گرفت. هزاران نفر را احضار و تهدید کردند، دست با “پاکسازی” دانشگاه ها و مراکز آموزشی زدند، بسیاری را اخراج و منتظر خدمت و تعلیق کردند. مراکز مهم کارگری را بصورت فوق برنامه امنیتی تر از هر زمانی کردند، تهاجم به زنان در خیابانها را شدت بخشیدند، آرامستان ها را مهر و موم و بسیاری از خانواده ها را با فشار و تهدید ناچار به لغو مراسمهای یادبود کردند. در سقز که امکان تجمع در آرامگاه آیچی گسترده بود بطور ویژه وارد عمل شدند؛ از استقرار تانک و تیربار در ایست بازرسی ها تا رها کردن آب سد، از تهدید مرتب خانواده مهسا امینی تا استقرار نیروی امنیتی کنار منازل خانواده جانباختگان را در دستور گذاشتند. در کلان شهرها کمابیش همین سیاست پیش رفت. در تهران قریب دویست هزار نیرو بسیج شده بود که امکان هر تجمع و حضور عادی چند نفره در خیابان را هم بگیرند. رفتار نیروی سرکوب و لباس شخصی و امنیتی های تا دندان مسلح بشدت وقیح و تند و تهاجمی بود. صدها زن و مرد فقط روز ٢٤ و ٢٥ شهریور در تهران بازداشت شدند و همان روز به خانواده های بازداشت شدگان تهاجم کردند.
تهران سیمای شهر اشغال شده یا بعد از یک کودتای خونین را بخود گرفته بود. همه اینها قرار بود هدف و دستور رژیم برای ممانعت از شکلگیری اعتراضات را تامین کند و جامعه را در سکوت گورستانی منجمد کند. جمهوری اسلامی موفق شد با یک لشکرکشی تمام عیار و یک حکومت نظامی ٢٥ شهریور را از سر بگذراند. اما این هیبت پوشالی تنها چند ساعت دوام آورد. بمجرد تاریک شدن هوا در بیش از ٢٠ شهر ایران و در هر شهر در مناطق مختلف صدای اعتراض بلند شد. از شعارهای شبانه در محلات تا راه بندان و اجتماع و تظاهرات با شعارهای کوبنده مرگ بر جمهوری اسلامی نشان داد کل این تمهیدات و سرمایه گذاری ها آب در هاون کوبیدن بوده است و جامعه ای در فازی است که “حکومت نظامی هم دیگر اثر ندارد”!
سران رژیم و اتاق فکرهای امنیتی حتما در جمعبندی اینروز به این نتیجه رسیده اند که حکومت نظامی هم جامعه را مرعوب نکرد و همانطور که پیش بینی کرده بودیم، بسیار زودتر از آنچه که فکر میکردند، با تجمعات و اعتراض مردم فرو ریخت. امید به تغییر، ضرورت و مبرمیت تغییر و نفی رژیم جلادان اسلامی بسیار ریشه دار از آنست که این تمهیدات بتواند خدشه ای به آن وارد کند. همراه با تودهنی خوردن خامنه ای و نظام، کل طیفهای شکست طلب و ترسان از تحول انقلابی نیز فرو ریختند. در این میان شجاعت و رادیکالیسم زنان که تن به حجاب اسلامی نمیدهند و در این روز صدها نفرشان را بازداشت کردند، لایحه جدید ارتجاع یعنی “عفاف و حجاب” را باطل اعلام کرد. جامعه در همین مقیاس این پیام را به جهانیان مخابره کرد که جنگ ادامه دارد و قصد دارد که کار ناتمام را تمام کند. رژیم اسلامی این مناسبت را از سر گذراند اما ضعیف تر از قبل از آن بیرون آمد.
و بالاخره اتفاقات دیگر که در همین روزها رخ دادند؛ مانند معاوضه زندانیان با دولت آمریکا، بند و بست با دولت عراق و حکومت اقلیم برای جمع کردن اردوگاه و اماکن استقرار احزاب ناسیونالیست کرد در کردستان عراق، حضور رئیسی قصاب زندانیان سیاسی در مجمع عمومی سازمان ملل و بازی فوتبال با تیم النصر عربستان در استادیوم خالی از تماشاچی، اگرچه پیشینه و کرونولوژی خود را داشت، اما آگاهانه در مناسبت سالروز خیزش انقلابی بعنوان برگهائی در بازی امنیتی رژیم علیه جامعه بکار گرفته شدند. از موضع جامعه ای که درگیر یک جنگ ناتمام با رژیم اسلامی است، شاید این موارد حتی توجهی را هم جلب نکرد و یا در درجه چندم اهمیت و اولویت هم نبود اما برای بسیاری روشن بود که رژیم قصد دارد نمایش قدرت بدهد. قدرتی که همان شب به سخره گرفته شد.
تنها سود این اقدامات اینبود که بار دیگر برای مردم روشن شد که نیروی انقلابی تنها باید به قدرت خود متکی شود و از امام زاده دولتهای دمکرات و دم و دستگاه گروه فشار حقوق بشر آبی بنفع امر آزادی و برابری گرم نخواهد شد. و چرا که نه، مگر همین دولتهای غربی و در راس آنها امریکا نبود که وقتی برایش مسجل شد که دیگر رژیم سلطنتی نمیتواند سرپا بماند، به اشاره ای محمد رضا پهلوی را از ایران فراخواند و خمینی و جریان آدمکش اسلامی را به مردم تحمیل کرد؟ مگر همین دولتها در دوره های مختلف زیر بغل همین رژیم را نگرفتند؟ مگر دولت آدمکش و اسلامی عربستان و دول منطقه دل خوشی از برآمد انقلابی و ضد اسلامی در ایران داشتند؟ پیروزی مردم در ایران مقدمه برچیدن حکومتهای اسلامی و دول مرتجع و شیوخ در منطقه را تسهیل میکند. کل ارتجاع منطقه ای و جهانی، علیرغم هر اختلاف درون خانوادگی و درون طبقاتی که با رژیم اسلامی در تهران دارند، دل خوشی از روند انقلابی در ایران نداشتند و ندارند.
رژیم اسلامی اما نمیتواند با حکومت نظامی ممتد سیاست بقای نظام را پیش ببرد. حکومت نظامی سنگر آخر دیکتاتوری های سرمایه داری در دوره های بحران است. حکومت نظامی تعادل روی لبه پرتگاه است. رژیمهائی که به این مرحله میرسند عملا تمام شده اند، راه های دیگر را رفته اند و شکست خورده اند و لذا به آخرین سنگر بقا متوسل میشوند. این سنگر که یک روز نمیتواند دوام بیاورد و تولید ارعاب کند، از پیش شکست خورده است. جمهوری اسلامی راه دیگری برویش باز نیست، نه میتواند به سوالات واقعی جامعه جواب دهد، نه میتواند عقب نشینی هائی صورت دهد که تعادل کنونی را حفظ کند و نه میتواند با اتکا به حکومت نظامی بقایش را در میان مدت و حتی کوتاه مدت حفظ کند. این چهارچوب بزودی می شکند و فشار اعتراض انقلابی و نخواستن از دریچه دیگری بروز میکند. موقعیت آنتاگونیستی جامعه با دولت حاکم و دهها میلیون مردم تحت تبعیض و فقر و نابرابری، افقی برای سازش و مانوور باز نمیگذارد. کشمکش ادامه دارد و در این نبرد حکومت اسلامی بازنده است.
٢٢ سپتامبر ٢٠٢٣