گفتن اینکه سازمان پژاک و خود پ.ک.ک به عنوان حزب مادرشان و دیگر اقمار این طیف در بخشهای مختلف کردستان سرنگونی طلب نیستند، بیان واقعه تازه ویا حرف جدیدی نیست. استراتژی و سیاست پ.ک.ک و همه شاخه های منبعث از آن نه بر سرنگونی رژیمهای ارتجاعی حاکم در بخشهای مختلف کردستان بلکه بر بندو بست و سازش با حکومتهای ضد مردمی استوار است. اساسابخش عمده احزاب ناسیونالیست کرد سرنگونی طلب نیستند. بر همین اساس مداوما سیاست مذاکره و سازش با دولتهای ارتجاعی و سرکوبگر در ایران و عراق و ترکیه و سوریه را تعقیب کردند. آنجا که تحت شرایط خاص و به ویژه اوجگیری جنبش سرنگونی طلبانه مشخصا در کردستان ایران برخی از این نیروها مثل حزب دمکرات کردستان ایران در مقاطعی شعار سرنگونی طلبی را طرح کرده، تمامآ مصلحتی و عاریتی بوده است. دلیلم اینست درست در موقعی که شعار سرنگونی را به میان کشیده اند، پشت بند آن و همواره تاکید کرده اند، “که آنها به تنهایی نمیتوانند رژیم را سرنگون کنند و مجبورند راه مذاکره و سازش را پیگیری کنند”.براین اساس بود، چند سال قبل درست بعد از خیزش انقلابی ۹۶ و اوجگیری و تثبیت جنبش سرنگونی، و خلاف روند تب و تاب بالای مبارزاتی سراسر ایران، چهار جریان ناسیونالیست کردستان ایران در نروژ راه مذاکره و بند و بست با جمهوری اسلامی را در پیش گرفتند و مثل همیشه شکست خورده و مأیوس باردیگر پاسخ منفی از جمهوری اسلامی گرفتند.
در چهارچوب سیاست پژاک اظهار نظر عضو رهبری آن سازمان مبنی بر اینکه “سازمان مطبوعش سرنگونی طلب نیست” مطلقأ تعجب آور نیست. مسئله ای که در گفته او عاری از حقیقت است برای توجیه این استراتژی و سیاست ارتجاعی شان، ادعای عدم همسویی با آمریکا و چهره دروغین ضدآمریکایی گری (نه ضد امپریالیستی) به خود گرفتن است. پ.ک.ک و پژاک و دیگر اقمارشان ضد آمریکایی هم نیستند. مگر نه اینست حزب برادرشان در کردستان سوریه با همان سیاستهای “آپویی” اساسا همکار و هم پیمان نیروهای آمریکایی هستند. جریان پ.ک.ک و پژاک و شاخه های گوناگونش سیاست ماکیاولیستی “هدف وسیله را توجیه میکند” را تعقیب میکنند. این طیف به لحاظ استراتژی و تاکتیک و سیاست ترند و جریانات سیال و بی پرنسیبی هستند که به بازی گرفته شدن در شکاف دولتها و حفظ موجودیت سازمانی و البته نظامی شان قطب نمای همکاری و یا عدم همکاری آنها با دولتها و کل ارتجاع مذهبی و غیر مذهبی در منطقه است. بر مبنای این اپورتونیسم منحط است، حاضرند روزی در جبهه “محور مقاومت به زعامت خامنه ای جلاد” زیر پرچم “شیعه علوی و امام حسینی” رژه بروند و روز دیگر در رژه “جشن مولود محمد” سازماندهی شده توسط “سنی ها” حضور یابند و البته در پارلمانهای کشورهای غربی هم خود را “سکولار” معرفی کنند.تردیدی نیست در فردای تحولا سیاسی ایران، اگر آمریکا و دولتهای غربی هم پیمانش سیاست کنار زدن جمهوری اسلامی را در پیش بگیرند، پژاک و خود پ.ک.ک در صف مجریان سیاستهای آمریکا و غرب درست مثل امروز در کردستان سوریه عمل خواهند کرد. آنچه معلوم است استراتژی و سیاست و اعمال پ.ک.ک و پژاک تمامآ نقطه مقابل منافع مردم کردستان است. ضدیت سیاستهای پ.ک.ک از اسفند ۱۳۷۷ که مردم شهرهای کردستان ایران اتفاقا علیه ربودن اوجالان توسط دولت ترکیه به میدان آمدند به وضوح خودرا نشان داد. همه بیاد دارند پ.ک.ک طی اعلامیه ای “تظاهراتها و خروش انقلابی مردم” را علیه دولتهای ترکیه و جمهوری اسلامی کار “آشوبگران” خواند.
جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه بیش از پیش لازم است با هوشیاری بالا سیاست و عملکرد پژاک و دیگر جریانات ارتجاعی و ناسیونالیست را زیر ذره بین گرفته و منزوی کنند. به علاوه آنچه توجه جدی جریانات و فعالین چپ و کمونیست را میطلبد، هم پیمانی و همکاری فشرده سازمان تحت هدایت ابراهیم علیزاده زیر عنوان “کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران” با پژاک و پ.ک.ک در کردستان ایران است. این جریان با ادعای “چپ و کومه له” در راستای سیاستهای راست وناسیونالیستی حاکم بر سازمانشان، درراستای منافع محدود و روزمره سازمانی، پژاک را با توصیفی که از آن رفت به مثابه نزدیکترین هم پیمان خود انتخاب کرده و بیشترین توهم را حول پژاک و طیف وابسته به پ.ک.ک دامن زده است. رهبری این جریان و بیش از بقیه شخص ابراهیم علیزاده در قبال هم پیمانی و همکاری فشرده کنونی و آتی با پژاک که چیزی جز ضربه زدن به منافع کارگران و مردم حق طلب در جامعه کردستان نیست، لازمست پاسخگو باشد.
سپتامیر ۲۰۲۳