دیروز ١٥ نوامبر پارلمان بریتانیا به قطعنامه برقراری آتش بس در غزه رای منفی داد. فقط ٢٠ درصد رای موافق دادند، نزدیک ٦٠ درصد مخالف و بقیه ممتنع. در حالیکه یک تظاهرات وسیع در مقابل پارلمان با حرارت برای آتش بس شعار می داد؛ در شرایطی که در چند هفته اخیر تظاهرات های وسیع در کل بریتانیا، بخصوص در لندن در حمایت از مردم فلسطین و در محکومیت کشتار اسرائیل سازمان یافته است؛ شنبه پیش، علیرغم تهدیدات پلیسی، یک میلیون نفر در لندن تظاهرات کردند.
این رویداد چند حقیقت تلخ را درباره شرایط خطیر دنیای امروز، اوضاع سیاسی – ایدئولوژیک حاکم و ماهیت دموکراسی روشن می کند. اگر تاکنون شکی برای کسی باقی مانده بود که پاکسازی انسانی و نسل کشی غزه جنگ تروریسم دولتی غرب، جنگ ناتو است، با این نمایش تمام پرده ها کنار رفت. حکومت بریتانیا از تداوم کشتار در غزه چه هدفی را دنبال می کند؟ چرا مُصر است که این کشتار و ویرانی تداوم یابد؟ آیا فقط از یک نوستالژی تاریخی – کولونیالیستی نشات می گیرد؟
بریتانیا یکی از مهمترین قدرت های ناتو است. این نمایش در کنار آمریکا در مخالفت با آتش بس در رابطه با چنین بحران عظیمی و در شرایط خطیر سیاسی جهانی، جنگ اوکراین، جدال با چین، و سست شدن قدرت بلامنازع آمریکا و شکل گیری یک دنیای دو قطبی، بمعنای هم نظری عمومی ناتو و ضمنا تلاشی برای ساکت کردن هرنوع اختلاف درونی است؛ بویژه، دو روز پس از سخنان مکرون، رئیس جمهور فرانسه در حمایت از آتش بس. ناتو خواهان تداوم این کشتار و پاکسازی است. این فقط جنگ اسرائیل نیست. مولفه های این جنگ فقط در چهارچوب اسرائیل و غزه تعیین نمی شود. کاملا ابعاد جهانی دارد.
مساله فلسطین و نقش حماس
ابعاد وسیع تر جنگ نشان میدهد که صورت مسئله “دفاع از خود” اسرائیل و نسل کشی هزاران انسان در پاسخ به حمله تروریستی حماس چقدر پوچ است. یک سازمان تروریستی که به زندانبانی ٢ میلیون انسان گمارده شده است، در برابر یک قطب جهانی قدرت، در برابر آمریکا رئیس تروریسم دولتی و ناتو؟ این یک جوک است. این واقعه دست ساز بودن و ابزار بودن حماس را هر چه بیشتر آشکار می کند. (در ١٨ اکتبر، سفیر سابق عربستان سعودی در بریتانیا و آمریکا در یک سخنرانی در آمریکا به نقش اسرائیل در حمایت مالی از حماس اشاره کرد. رئیس دولت قطر هم اعلام کرد که به حمایت مالی از حماس ادامه خواهد داد و روسای آن ساکن قطر هستند.)
کسانی که در این صورت مساله گم می شوند، تحت تاثیر تبلیغات رسانه های بستر اصلی، یک حقیقت مهم تاریخی را به فراموشی سپرده اند. مساله فلسطین بیست سال پیش بوجود نیامد که بتوان با عامل حماس کشتار و نسل کشی اسرائیل را درک کرد یا توضیح داد. مساله فلسطین از پیش از تشکیل دولت اسرائیل و با برنامه هدفمند بریتانیا و مهاجرت دادن یهودی ها از اروپا به فلسطین آغاز شد. طی یک قرن هزاران هزار فلسطینی جان سپردند؛ دهکده های فلسطینی نابود شده، زمین و خانه شان به تصرف درآمده، میلیون ها نفر آواره شده اند، شرایط سرکوب و خفقان پلیسی بر زندگیشان حاکم گشته. حماس محصول دور اخیر است. هدف اولیه اسرائیل در ساختن حماس، ایجاد یک نیرو در مقابل سازمان الفتح بود که بعنوان “سخنگوی اصلی” مردم فلسطین برسمیت شناخته شده و تمایلات ناسیونالیستی و سکولار داشت. سپس بهم ریختن پروسه صلح و تشکیل دو دولت و از سال ٢٠٠٥ بمنظور پاکسازی غزه. اگر به تاریخچه حماس نگاهی بیاندازید، کاملا این سناریو دنبال شده است.
یک وجه دیگر مساله موقعیت حماس است. موقعیت حماس با داعش یا القاعده متفاوت است. حماس با کمک اسرائیل و غرب در غزه از صندوق رای بیرون آمده و بعنوان رئیس این منطقه برسمیت شناخته می شود. غزه نیز یک منطقه تحت اشغال و محاصره نظامی – اقتصادی – سیاسی است. آیا اگر حماس یک جریان اسلامی نبود و یک عملیات نظامی/تروریستی در اسرائیل سازمان داده بود، با چنین موج محکومیت روبرو می شد؟ آیا بعنوان یک نیروی چریکی “آزادیبخش” از آن سخن گفته نمی شد؟ آیا مبارزۀ نظامی آن علیه اسرائیل اشغالگر مورد حمایت واقع نمی شد؟ این معیار دوگانه در دنیا تحت تاثیر تبلیغات شدیدا پرو اسرائیلی، راسیستی و جنگ طلبانه است. این عدم انسجام در موضعگیری در نتیجۀ افتادن در تله ای است که روایت دروغین حاکم ایجاد کرده است. حماس باید قبل از هر چیز بخاطر اینکه یک سازمان مزدور تروریستی است و در کشتار مردم فلسطین نقش مستقیم دارد محکوم شود.
هدف ناتو
یک مساله کاملا روشن است. ناتو خواهان این جنگ و نسل کشی است، تمام هزینه مالی آنرا نیز تامین می کند، آمریکا حتی نیروی نظامی به منطقه ارسال کرده است؛ علیرغم این جنبش گسترده و بی سابقه در حمایت از مردم فلسطین و محکومیت اسرائیل هنوز خواهان تداوم آنست و یک فضای فاشیستی دست راستی در جوامع غربی حاکم شده است. فضایی که از جنگ اوکراین آغاز شده و در این چند هفته اخیر بسیار شدت یافته است. آزادی بیان، تشکل و اعتراض وسیعا در کشورهای غربی محدود شده است. رسانه های بستر اصلی تحت سانسور کامل قرار دارند. ناتو از فضای جنگی و تبلیغات جنگی برای تحدید آزادی بیان و مدنی و سیاسی کاملا بهره جسته است.
بعلاوه، کشتار در غزه و ویرانی کامل آن در چهارچوب سیاست منطقه ای و جهانی غرب، بویژه آمریکا قرار دارد. سیاستی که غرب تحت رهبری آمریکا بلامنازع در دنیای تک قطبی سی سال اخیر دنبال کرده است. بلافاصله پس از پایان جنگ سرد، حمله به عراق و کشتار یک میلیون نفر در اثر تحریم اقتصادی که مادلین اولبرایت در یک مصاحبه تلویزیونی اعلام کرد: این کشتار ارزش رسیدن به هدف را داشت. جنگ در یوگسلاوی و بمباران بلگراد با اورانیوم رقیق شده، سپس در بیست سال اخیر افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن فقط در خاورمیانه. کشتار و ویرانی غزه کاملا مثل یک مهره پازل سیاست آمریکا و ناتو در خاورمیانه جا می گیرد.
اسرائیل اعلام کرده که قصد پاکسازی انسانی کامل غزه را دارد. تاکنون، چهل روز پس از بمباران هوایی و جنگ زمینی و کشته شدن بیش از ١٢ هزار انسان، که حدود ٥ هزار نفر آن کودک اند، تخلیه کامل نصف غزه، و فریاد خشم بین المللی، دولت های غرب، در راس آن آمریکا و بریتانیا خواهان تداوم جنگ اند. لذا نمی توان پیش بینی کرد که تا کجا پیش خواهند رفت. اما می توان گمان زد که قصد، گسترش جنگ است. فعلا کشتار غزه، جنگ اوکراین را که یک روز صفحه تلویزیون ها را ترک نمی کرد، به فراموشی سپرده است. باید دید جنگ بعدی کدام است.
اعتراض بشریت انساندوست و آزادیخواه و متمدن باید به قدرت های جهانی، به آمریکا، به ناتو باشد. ما نیازمند سازماندهی یک جنبش وسیع چپ و رادیکال برای مقابله با قدر قدرتی ناتو هستیم. باید تا دنیا را به ورطه نابودی نکشانده اند در مقابلشان قد علم کرد. چپ و سوسیالیسم در این جنبش باید بجلوی صحنه بیاید. اوضاع بسیار خطیر است.
دموکراسی
رای پارلمان بریتانیا در حالیکه اکثریت مردم خواهان پایان جنگ اند مقوله دموکراسی را یکبار دیگر باز کرد. آیا حرکت پارلمان بریتانیا غیر دموکراتیک نبود؟ آیا غیر دموکراتیک نیست که حالیکه اکثریت مردم خواهان پایان جنگ اند و تظاهرات های وسیع و میلیونی در حمایت از مردم فلسطین و محکومیت اسرائیل در سراسر کشور سازمان یافته است، ٨٠ درصد به این قطعنامه رای نمی دهند؟ خیر، این عین دموکراسی است. راست روی است، ناعادلانه است، جنایتکارانه است، اما عین دموکراسی است. تصویر هوادران جمهوری دموکراتیک خلق وطنی از دموکراسی، خود ساخته است. دموکراسی پارلمانی دقیقا یعنی همین. قرار نیست نظر مردم پرسیده شود یا تامین شود، وکلای مردم برایشان تصمیم می گیرند. همیشه اینطور بوده و همیشه اینطور خواهد بود. اینکه در بعضی مقاطع تاریخی مردم از آزادی های بیشتر و حقوق بیشتری برخوردار می شوند کاملا به توازن قوای طبقاتی مربوط است، نه به خوبی و بدی دموکراسی.
دموکراسی مترادف آزادی نیست؛ مترادف عدالت نیست؛ مترادف برابری نیست. فقط به این معناست که هر چند سال یکبار مردم بین دو سه نیروی بد وبد تر انتخاب می کنند و به عده ای وکالت می دهند که در مورد همه چی تصمیم بگیرند.
باور نکردنی است که دنیا نظاره گر کشتار مردم در گوشه ای از جهان است و ظاهرا ناتوان در دخالت. رشد فاشیسم و راست روی در دنیا، بویژه در کشورهای غربی باور نکردنی است. در دو سال اخیر این دول دائما بر طبل جنگ کوبیده اند. برای حل بحران عظیمی که سرمایه داری در آن دست و پا می زند، می روند تا دنیای را به ورطه نابودی بکشانند. سازماندهی بشریت آزادیخواه و انساندوست بیش از هر زمانی مبرم شده است. چپ، سوسیالیسم، آزادیخواهی و سکولاریسم باید به میدان بیاید.
١٦ نوامبر ٢٠٢٣