یادداشتی ازسعید افکاری برادرنوید افکاری
که در مدیای اجتماعی منعکس شده است
خانواده نوید افکاری از زمره خانواده هایی است که توسط جمهوری اسلامی بیشترین جنایت نسبت به آنان مرتکب شده است.نوید را اعدام کردند،دوبرادراو،وحید وحبیب افکاری بعد ازمدت طولانی شکنجه و آزاروسلولهای انفرادی به زندان طویل المدت محکوم شده اند. برادردیگرنوید، سعید افکاری، همسروخواهرنوید بارها دستگیروزندانی و مورد ازیت وآزار قرار گرفتند .پدر ومادراو نیزبطورمرتب توسط نهادهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم جنایتکار اسلامی تحت فشارو آزارروحی قرارمی گیرند.یاد نوید افکاری وهمه جانباختگان راه آزادی وبرابری گرامی باد.به امید آزادی وحید وحبیب افکاری وسایر زندانیان سیاسی. زنده باد خانواده افکاری.
سردبیر
تا بهحال در گورستانها قدم زدهاید؟ به چهره عزاداران دقت کردهاید؟ در گورستان، حرفی برای گفتن لازم نیست؛ آنجا فقط غم و درد است که بین آدمها رد و بدل میشود. در گورستان کسی قهقهه نمیزند. در گورستان کسی روی میز ضرب نمیگیرد. در گورستان کسی با خنده و شادی و بشکن آواز نمیخواند.
ما در عمق سیاهی گورستانی به پهنای ایران ایستادهایم و مبهوت شمایی شدهایم که ظاهرا خود را نماینده ما خواندهاید. حالا شما یک بار بدون آنکه به فکر منفعت خود باشید، بدون آنکه فقط به فکر عکس گرفتن با رنج ما باشید تا جایزهی فلان جهنمدره را از آن خود کنید، به ما نگاه کنید. خودتان خجالت نمیکشید که زخم و عزای ما را به تمسخر میگیرید؟
نه! سؤال بیجاییست. شما سالهاست وقتی دوربین و میکروفون به سمتتان میآید یاد سرگرمی و صحنهگردانیهایتان میافتید. شمایی که کوچکترین نسبتی با ما ندارید. شمایی که شکنجه و تعرض و عذاب زندان ما را به رقص و آواز برای جهانیان ترجمه میکنید.
شمایی که نمیفهمید اگر اینجا هنوز رقصی باقیست رقصه گلوله و باتوم بر روی تن این مردم بیگناه است.
شمایی که فقر را نمیفهمید. شمایی که قتل و تحقیر و تعرض و تجاوز و کودکان شیمیاییشده و تنهای تکهپاره ما در زیر گلولهها در لابهلای صدای قهقهها و ضربگرفتن سرانگشتانتان بر روی میز گم میشود. شما رهبر مایید؟ شما رهبر جوانانی هستید که لباسهایشان را دریدند و سینه خود را در مقابل گلوله سپر کردند؟ شما و قهقههایتان، ضجههای هزاران مادر داغدار و پدر کمرشکسته را نمایندگی میکنید؟ شمایی که تصمیم گرفتید این سیاهی را به شکل یک نمایش جذاب و دیدنی روی صحنه ببرید تا حوصلهی میزبان سر نرود؛ شمایی که در نشست و برخاستهایتان با آنانی که ما را به این روزهای سیاه نشاندهاند، هیچ حدّومرزی ندارید و یک روز ما را آکتورهای خیابانی میبینید و روز دیگر جمعیت بیسری که باید رهبریشان کنید؛ نمایندهی ما شدهاید؟ نه… شما، خیلی حقیرتر از آنید که ما را نمایندگی کنید.
کنار بایستید. ایرانی که ما در آن زندگی میکنیم سالهاست در حال احتضار است و شما اصرار دارید این تقریبا جنازه را با اطوار و اصلاح زنده کنید. و ما، مایی که به ناممان میکروفون برداشتهاید و به کام خودتان در آن چهچه میزنید، به تکتک شما هشدار میدهیم که از سر راه ما کنار بروید. دشمن ما جمهوری اسلامی است و برای نابودیش هر که را مانعمان شود نابود میکنیم؛ با هیچ احدی هم شوخی و تعارف نداریم. ما از شما، اصلاحات و نمایندگانش با خون عزیزانمان گذر کردهایم. انگشت در زخمهای ما نچرخانید. ما با شما هیچ نسبتی نداریم.
۲۲ آذر ۱۴۰۲ – خانوادهی نوید افکاری