زنانی كه به اشكال متفاوت مورد تعرض جنسی و کلامی و فيزيكی قرار گرفته اند این روزها لب به سخن گشوده و از تجربه تلخ تجاوز و پایمال شدن کرامت و ارزش های انسانی شان حرف میزنند. بسیاری از آنها دیگر نمیخواهند سکوت کنند. شکستن این سکوت تحت تاثیر “می تو” یا هر پروسه دیگری در نفس خود و برای پایان دادن به تابوی آبرو و حیثیت خانواده از جایگاه ویژه ای برخوردار است. حمایت و پشتیبانی از این زنان عاملی خواهد بود که بسیارانی دیگر مهر سکوت را بشکنند و از آنچه که بر آنان رفته حرف بزنند تا سکوت در مقابل تعرض و تعدی روند نرمال جامعه نباشد و کرامت انسانی زنان به نفع آبروی بقیه اعضای خانواده زیر پا گذاشته نشود.
اگر متجاوز فردای بعد از تجاوز و خشونت رفتاری، با کراوات و کت و شلوار اتو کشیده به زندگی عادی و کارهر روزه خود برمیگردد، چرا آنکه که قربانی تجاوز است باید خود را مخفی کند و در جامعه حضور پیدا نکند؟
متجاوز اگر نقاش است به نقاشی ادامه میدهد، تابلو میفروشد، معامله میکند و پول پارو میکند. اگر نماینده مجلس است به جلسات طویله اسلامی بازمیگردد. اگر خواننده و هنرمند است به سازمان دادن تورهای هنریش مشغول میشود و بطور واقع حتی تصور اینکه عمل خلافی انجام داده را هم ندارد. در مقابل زنان با تصوير اين فاجعه و اجبار به لب فروبستن هر روز با اين كابوس زندگی كرده اند! مقايسه كنيد ميزان ترس زنان از قضاوت جامعه، وحشت از مقصر شناخته شدن، ترس از خشم خانواده و اطرافيان، همزمان احساس قدرت متجاوزين در دست درازی و تجاوز در سایه یک حکومت زن ستیز و در جامعه ای اسلام زده كه ٤٠ سال است با تحمیل مردسالاری و آپارتاید جنسی زنان را در موقعیت فرو دست قرار داده وهویت زنان را در اتاق خواب و آشپزخانه تعریف کرده است.
در سایه حکومتی که بطور سازمان یافته بیش از چهار دهه تعرض به حقوق زن را رسمیت بخشیده “ايكون های” هنری با اسم رمز “ناز و نیاز” و تعبیر دلبخواهی از تجاوز در فرهنگ شرق زده و اسلامی به خود اجازه میدهند “یک ساعت نفس کشیدن خود را برابر با شش ماه نفس کشیدن زنان قربانی تجاوز” برابر بدانند و راست راست در فضای مردانه جوامع هنری بچرخند! وکیل هم برای دفاع از عمل شنیع خود استخدام کنند و صد البته مدافعینی هم داشته باشند که سنگ آنها را به سینه بزنند و “استاد” خطابشان کنند!
به یمن امکانی که از طریق سوشیال میدیا فراهم شده زنانی که از سپر فرهنگ دست و پاگیر و سنتهای عهد عتیقی گذر کرده اند در مورد تجاوز و خشونت کلامی حرف میزنند و تجارب خودشان را با دیگران در میان میگذارند. اما سرنوشت همه آنهایی كه در مترو، در اتوبوس، در محل كار و خانه و اتاق خواب و خيابان مورد تجاوز فيزيكی با متلك و نیشگون و نگاههای نفرت انگیز قرار میگیرند، چه خواهد بود و با چه شیوه ای بر این تابو فائق خواهند آمد، متاسفانه نامعلوم است.
تجاوز به مثابه یک رفتار شنيع و سلب اختيار و اراده از قربانيان آن، چه زن و چه مرد همه جا بعنوان یک پدیده زشت وجود دارد، اما آنچه كه در ايران تحت حاكميت جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعی برگرفته از مذهب اتفاق ميفتد حاصل سالها سركوب و اختناق و اشاعه فرهنگی بیمار، عقبمانده و ضد زن است كه تا مغز استخوان پوسيده و ارتجاعي است. برسميت نشناختن حق اختيار زن در یک رابطه بر تمايلات و انتخاب در همبستری و سکس، از دلايل تعدی مرد عليه زن در يك رابطه نابرابر و برتری زن بر مرد است و این بیحقوقی نتیجه ۴۰ سال حکومت اسلامی بر زندگی آحاد جامعه است.
اما در شرایط امروز جامعه و فضایی كه حکومت تحت فشار هر روزه مردم معترض در خيابان و كارخانه قرار گرفته، زنان از كابوسی حرف ميزنند كه ٥ سال قبل حتی تصور اينكه بشود از آن حرف زد دور از انتظار بود! یادمان نرفته تا همین چند سال پیش زنانی که قربانی تجاوز بودند به جرم رابطه خارج از ازدواج سنگسار میشدند و آنهایی که در حین دفاع از خود ناخواسته و غیرعمد مرتکب قتل میشوند با تکیه بر قانون قصاص اعدام میشوند!
امروز اما کم و بیش گستردگی زن ستيزی و آپارتايد جنسی، چهره های حقیقی و حقوقی خود را در خارج از سیاستهای جاری حکومت هم پیدا کرده است. از هنرمند و سیاستمدار تا وکیل و وزیر در این صف حضور دارند. نمیشود منتظر سرنگونی جمهوری اسلامی و به دور انداختن قوانین زن ستیز این حکومت ماند و سکوت کرد. حرف زدن و تعرض به این سیستم فکری ضد زن یکی از راههای ممکن است، شکایت حتی با علم به اینکه بررسی نمیشود هم یک راه است اما مهمتر از همه اینها حرف زدن از این عمل زشت و مردسالارانه است که زن را جز مایملک خود میداند و “نه” گفتن را تعبیری از “ناز و نیاز” شرقی تلقی میکند. به موازات این دادخواهی و بلند کردن پرچم “نه یعنی نه”، مبارزه سازمان یافته برای تغييرات بنيادی در سنتها و قوانين نانوشته اجتماعی و لغو و شکستن قوانین جاری ضد زن هم لازم است در ابعاد وسیعتری سازمان داده شود. به چالش كشيدن علنی نگاه بيمارگونه به زنان و رابطه بین زن و مرد در حكومت آپارتاید جنسی یکی از وظایف و کارهای مهم فعالین آزادی و برابری زنان است.
در سایه وجود یک حاکمیت خشن و بيمار مذهبی است که هنوز هستند افرادی که بعد از سالها زندگی در کشورهای امریکایی و اروپایی کماکان از منظر و نگاهی مملو از مردسالاری وقیحانه میگویند این زنها زیبایی ظاهری خاصی هم ندارند! ظاهرا توقع این است که فقط زنانی با درجه ای از زیبایی ظاهری حق اعتراض به خشونت جنسی و فیزیکی را دارند، مزیت زیبایی ارفاق آنان برای اعتراض به تعرض جنسی است!
کل این پروسه و این نگاه برتری طلبانه مبتنی بر جایگاه ویژه مردان حاصل حاکمیت سیستمی است که زن در جامعه اگر شهروند هم به حساب بیاید در بهترین حالت شهروند دست چندم و دارای حقوق اجتماعی و انسانی به مراتب کمتر و محدودتری نسبت به مردان است. طنز تلخ تاریخ اما این است که این نمایندگان حکومت اسلامی در سازمان ملل به کمیسیون حقوق زن راه پیدا میکنند و از اعضای آن رای اعتماد دریافت میکنند! تلاش سازمان ملل برای مطلوب جلوه دادن حکومت آپارتاید جنسی و قالب کردن این حکومت به جهان بعنوان اسلام قابل مذاکره و دیالوگ کثیف تر از عمل عاملین خشونت جنسی و زن آزاری است. سازمان ملل در دلالی سیاسی و معامله گری در تعیین معادلات جهانی، حکومتی را لانسه میکند که در کارنامه اش دفاع از متجاوز تا سنگسار و اسیدپاشی و سلب اختیار از زنان تنها اقلامی از بیحقوقی و پایمال کردن حق و موقعیت زنان است. شرم کمترین واژه برای رای دهنده گان در این پروسه و سیاست ناظر بر سازمان ملل است.
سرنگونی جمهوری اسلامی بعنوان بزرگترین عامل بیحقوقی اکثریت جامعه جواب دندان شکنی به نگاه مردسالارانه متجاوزین و همزمان به سازمان مللی است که با این حرکت در جهت بقا و تثبیت پایه های این سیستم نه فقط امسال بلکه سالهاست که تلاش میکند.
٢٩ آوریل