دوره جدیدی، دوره ای بعد از پایان مضحکه ی انتخابات با احکام اعدام علیه فعالین کارگری و زنان آغاز گردیده است. این شیفت جدیدی نیست. جمهوری اسلامی در این دوره خیال دارد بار دیگر با قاطعیت بیشتری از گذشته، تکلیف خود را با جامعه ای که نه در انتخابات شرکت میکنند، نه حجاب اسلامی سرمیکنند و نه به گرسنگی کشیدن قانع است، روشن کند. برای جامه پوشیدن به این هدف عجله هم دارد. دو سال از خیزش انقلابی ۱۴۰۱ میگذرد. اکنون در سال دوم بعد از خیزش انقلابی باید منتظر اتفاقات سهمناکتر از ۱۴۰۱ باشد. یادمان باشد از خیزش دیماه ۱۳۹۶ هر دو سال یکبار مردم برعلیه کلیت نظام جمهوری اسلامی به خیابان آمده اند.
جواب دادن به این سوال که چرا دادگاه های جمهوری اسلامی در کنار صدور احکام جدیدی برعلیه فعالین کارگری مانند شریفه ی محمدی، اکتویل کردن دو باره حکم کسی چون عباس دریس از محکومین خیزش آبان ۹۸ دو باره بروز شده اند؟ برای فهمیدن درست این موضوع باید صحنه سیاست و اتفاقات سیاسی در ایران را به مانند تکه های مختلف یک پازل کنار هم چید تا بتوان به این سوالات و سوالهای مهم دیگری که هر روزه ظهور میکند جواب داد. آنچه که در صحنه سیاست ایران اتفاق می آفتد اتوماتیک مرتبط هستند.
سیاست مقابله با بی حجابی را که شکست خورده است باید یکی از این اتفاقات مهم جامعه ی ایران نامید. جمهوری اسلامی میداند که از پس این نسل برنمی آید. رژیم اسلامی میداند که نه با زندان رفتن می تواند حجاب بر سر زنان بکند و نه محرومیت های اجتماعی از کار و درس. این نسل درسش را در تسخیر خیابانها میگیرد و برای دوره دیگری خودش را آماده میکند و برای زحمتکشانی که نمیتوانند شکم گرسنه کودکانشان را سیر کنند خدا معنی ندارد.
از لحاظ آرایش دولتی هم ابتدا رئیسی بد نام و جلاد دهه ی ۶۰ را حذف کردند و پزشکیان نماد تغییر معرفی کردند که نشان دهند تغییر ریل داده اند. اما پزشکیان که از نظر مردم همان کلیت رژیم است جواب خود را در انتخابات گرفت. سگ زرد برادر شغاله، مصداق این جابجای است.
اما اکنون دوره ی بعد از انتخابات است. در این دوره قرار نیست که به وعده وعیدهای انتخاباتی پرداخت. دولتهای دمکراسی تمام عیار روز بعد از انتخابات اولین کارشان تصویب مصوبات برای محدود کردن وعده های انتخاباتی است چه برسد به هلاکوست اسلامی ایران.
در این دوره، کار بسیار عاجلتر جمهوری اسلامی برای نجات از تنگنایی که در آن قرار دارد شروع به کار فوری دادگاه های مرگ است که در دوره ی انتخابات بنوعی مسکوتش گذاشتند.
ابتدا اعلام حکم اعدام شریفه محمدی فعال کارگری منتشر شد، سپس حکم پخشان عزیزی آمد. سپیده ی رشنو برای اجرای حکم به زندان اوین رفت. در بند زنان سیاسی زندان اوین اعتصاب غذا درجریان است و ناگهان وکیل عباس دریس هشدار میدهد که بار دیگر جان این زندانی درخطر است که از دستگیر شدگان آبان ۹۸ و از شاهدان نیزار ماهشهر می باشد و متاسفانه پنج شنبه چهارم مرداد حکم اعدام کامران شیخه که از ۷ مهر ۱۳۸۷ در زندان بسر میبرد اجرا شد.
احکام نامبرده ی بالا فقط دستچینی از نامهایی است که درخطر اعدام قرار دارند. این لیست بسیار بلند تراست.
اگر ادعای جمهوری اسلامی برای پیروزی در انتخابات درست باشد چرا اکنون که هنوز جوهر انگشت سران رژیم برای رای دادن خشک نشده است دو باره میخواهند حمام خون بپا کنند؟ دارها برپا میکنند و حکم بعد حکم، یکی پس از دیگری صادر می شود؟
برای دیدن موقعیت واقعی جمهوری اسلامی اتفاقا باید همه ی این حوادث را کنار هم چید تا پازل کامل شود.
خطر اعدام عباس دریس را باید از دریچه ی قیام شهری ۹۸ که برعلیه گرسنگی بود دید. قیامی که راه را برای خیزش انقلابی ۱۴۰۱ هموار نمود. جمهوری اسلامی هنوز آبان ۱۳۹۸ را فراموش نکرده است و هنوز یادآوری صحنه های این قیام که با خونین ترین وجهی سرکوب کرد، تنش را بلرزه در می آورد. آبان ۹۸ زمانی اتفاق افتاد که هنوز از خیزش ۱۳۹۶ از تن رژیم خون میچکید. خیزشی که متکی بر دخالت فعال نیروهایی پیشرو و پویای جامعه ی ایران بود که تا قبل از آن صدای کمتری از آنها شنیده شده بود. شورشی که با افزایش ۲۰۰ درصدی قیمت بنزین آغاز شد بیش از ۲۹ استان و صدها شهر را بسرعت در برگرفت. گزارشات از دستگیری بیش از ۸۶۰۰ نفر و کشته شدن بیش از ۱۵۰۰ نفر صحبت کرد. اما قتل و عام نیزار ماهشهر یکی از جنایتکارانه ترین فجایع بود. دهها نفر از معترضین در نزدیکی نزار ماهشهر محاصره شدند. کسانی که به محاصراه افتاده بودند برای فرار به درون نیزارها کشانده شدند و یا فرار کردند. دهها نفر در درون نیزار به گلوله بسته شدند و نیزار از خون این قربانیان برای چند روز قرمز شد و بسیاری ازخانواده ها هنوز نتوانسته اند که جنازه فرزندانشان را از نیزار بیرون بکشند. بنا به پرونده ی عباس دریس یکی از شاهدان این قتل عام است و میخواهند با اعدام او یکی از شاهدان این جنایت فجیع را از بین ببرند.
اما رژیم با این قتل و عامها فقط دو سال وقت داشت. انقلابیون در ۱۴۰۱ با قتل مهسا بخیابانها آمدند. نسلی که در جمهوری اسلامی متولد شده بود به میدان آمده بود تا برعلیه کلیت این رژیم بجنگند. هرآنچه که اسلامی بود زیر ضربات این نسل قرار گرفت و به کناری انداخته شد و بر خرابه های آن پایکوبی کردند. نسلی که با هجویات اسلامی بزرگ شده بود بر آن لعنت فرستاد. نسلی که مذهب را تا دم در آخوندها دنبال کرد. سپیده رشنو، نیکا شاکرمی و خاله آتش شاکرمی، محمد مهدی کرمی و محمد حسینی رفیقش، لیلا مهدی مادر سیاوش محمودی از خیابان نازی آباد تا حدیث نجفی و سارینا همه با هم تصمیم داشتند که بساطشان را برهم زدند تا نشان بدهند که این دریای خون میان ٬٬ما٬٬ و ٬٬ شما٬٬ واقعیتی انکار ناپذیراست.
اگر چه جنبش انقلابی ۱۴۰۱ سرکوب شد. اما آمال و آرزوهای مردم برای نان، رفاه و آزادی برعلیه سرکوبگران به جای خود باقیست. آیا میتوان زنان سرکش را که برعلیه آپارتاید جنسی و حجاب اسلامی شوریده اند به خانه هایشان برگرداند، آیا میتوانند بر دهان زندانیان در بند قفل سکوت بزنند. آیا میتوانند نان را به سفره های خالی مردم برگردانند؟ این خیال خام همه ی دیکتارتورهای جهان است که فکر میکند به پیروزی رسیده اند.
در انسان امید به تغییر، یک نیروی متحرکه عظیم است که هیچ قدرتی نمیتواند بر آن فایق شود زمانیکه زحمتکشان متحد برعلیه آن می جنگندند.
در آستانه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ یکبار دیگر باید برای بزیر کشیدن حکومت فقر و بی حقوقی و ضد انسان به خیابانها آمد. باید متحد برعلیه احکام اعدام ایستاد. احکام اعدام فردی نیست. هدف آن سرکوب و مقابله با انقلاب است. باید تکلیف این جنایتکارا ن را یکبار برای همیشه روشن کرد. چشمهای هزاران هزار زندانی سیاسی در سیاهچالهای جمهوری اسلامی برای رهایی به ما دوخته است. باید دستشان را از زندگی مردم کوتاه کرد.