در سالگرد خیزش انقلابی شهریور ١٤٠١
میزگرد بارفقا:پروین کابلی، سعید یگانه، همایون گدازگر، هلاله طاهری، رحمان حسینزاده
کمونیست هفتگی: چگونه در جامعهای که حاکمیت اسلامی هر روزه در گوشه و کنارش مرتکب قتل و جنایت و اعدام میشود، قتل فجیع مهسا (ژینا) امینی، منجر به یک خیزش عظیم اجتماعی شد؟ این خیزش اجتماعی را در چه بستری باید قرار داد و بررسی کرد؟
پروین کابلی:هر ناظر بیطرفی که به ایران قدم میگذارد، پاسخ به این “چرا” را با یک نگاه میتواند به راحتی در جامعه پیدا کند. جامعهای با پتانسیل قوی سیاسی که امکان تغییراتی که کل جامعه را زیر و رو کند، در آن وجود دارد. از تحرکات جریانات راست و فاشیستی، قومپرست تا خیزش انقلابی ۱۴۰۱ و بالطبع یک گرایش قدرتمند سوسیالیستی. آنچه که قبل و یا بعد از قتل مهسا امینی اتفاق افتاد، نتیجه طبیعی این روند بوده است. زنان، جوانان، بازنشستهها و اعتراضات کارگری در چند سال اخیر با آگاهی و به نظر من قدرت بیشتری از گذشته وارد کشمکشی جدی با رژیم شدهاند. خیزشهای خیابانی دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸ در اعتراض به گرانی و بیکاری، نبود نان، اعدام، افزایش وسیـع زندانیان سیاسی، فاصله عمیق فرهنگی میان مردم با رژیم به ویژه در میان جوانان، تنفر از آخوند و مذهب، رشد لامذهبی، شکست پیاپی پروژههای دولتی و علیه لایحههای دولت در مورد حجاب و بسیاری فاکتورهای دیگر، روند رو به افزایش این جدل را بهروشنی نشان داده است.
دو ماه قبل از به قتل رسیدن مهسا، بار دیگر مسئله حجاب اکتوئل شد. سپیده رشنو در اتوبوسی با زن محجبهای که به او تذکر داده بود درگیر شد و زن محجبه از اتوبوس به پشتیبانی سرنشینان بیرون رانده شد. سپیده بعد از دستگیری و شکنجه با صورت سیاه شده و ورم کرده در شوی اعتراف اجباری تلویزیون ظاهر شد؛ عملی که جامعه را بشدت عصبانی و آماده حرکت نمود. مسئله آزادی زن و آزادی پوشش، جدلی همیشگی به طول عمر جمهوری اسلامی بوده است. اما آنچه این مسئله را به سرپیچی از قوانین و کلیت نظام بدل نموده است، نفرت و خشم علیه آینده در جوانانی است که نسل قبل از آنها هم در بیکاری پا به سن گذاشتهاند. در کنار این اعتراض به بیآیندگی گسترده در میان نسل جوان، فقر دامنگیر طبقه کارگر و زحمتکش که اعتراضش برای دستمزد پرداخت نشده بشدت سرکوب میشود، عواملی بودند که زمینه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ را فراهم نمودند. در عین حال، ابعاد شنیع زنستیزی جمهوری اسلامی و نماد سیاه آن (حجاب) و پتانسیل قوی نبرد دائمی زنان با حکومت اسلامی برای آزادی و برابری، زمینهساز شد تا قتل فجیع مهسا امینی کبریتی شود که جامعه را منفجر نمود. خیزشی که عمدتاً به نام یک انقلاب زنانه رقم خورد و با شعارهای رادیکال، همبستگی جهانی عظیمی را به خود جلب نمود. خیزش انقلابی ۱۴۰۱ خیزشی رادیکال با پتانسیل بسیار بالا و حرکتی بهحق بود که از رهبری لازم برای به پیروزی رساندن آن متأسفانه غایب بود که این دیگر بحث دیگری است.
کمونیست هفتگی: شعار محوری این خیزش “زن، زندگی، آزادی” نامگذاری شد. برخی کلاً با چنین نامی مشکل دارند، برخی به آن پسوندهای دیگری اضافه کردهاند، مانند “مرد، میهن، آبادی”. ارزیابی شما چیست؟ در عین حال ادبیات حزب از آن بهعنوان خیزش انقلابی نام برده است، چرا؟ تمایزات و تفاوتها و کلاً ویژگیهای این نامگذاریها در چیست؟
سعید یگانه:واقعیت این است که خیزش انقلابی ۱۴۰۱ نه تنها با این شعار “زن، زندگی، آزادی” نامگذاری شد، بلکه به شعاری محوری و بسیجکننده در طول آن خیزش چه در داخل و چه در خارج کشور نیز تبدیل شد. نه به این دلیل که این شعار خواست و مطالبات سیاسی، طبقاتی و واقعی زنان و همه اقشار شرکتکننده در این جنبش را منعکس میکرد، بلکه اساساً به دلیل زنمحور بودن این خیزش و نقش برجسته زنان در آن، این شعار را همگانی کرد. بخشی از چپ آگاهانه و هنوز از آن استفاده میکنند، و راستها نیز از سر فرصتطلبی و اینکه از جنبش عقب نیفتند، این شعار را مورد استفاده قرار دادند. قتل دولتی مهسا امینی جرقه این خیزش شد.
راستها کنفرانس جورجتاون را نیز با این اسم نامگذاری کردند. هرچند آن کنفرانس با اهدافی که در نظر داشت بهسرعت حاشیهای شد و از هم پاشید و آن ائتلاف نامیمون میان رضا پهلوی و ناسیونالیستهای کرد و سلبریتیها به جایی نرسید. عدم موفقیت آن کنفرانس اساساً ناشی از بیگانگی جریانات راست با ماهیت انقلابی این خیزش و خواستگاه سیاسی و طبقاتی آن و ضدیت این کنفرانس با خواست و مطالبات اقشار مختلف شرکتکننده در آن، کارگران، زحمتکشان، زنان که خواست محوری آن سرنگونی جمهوری اسلامی بود. این خیزش بسیار مدرن، آزادیخواهانه، حامی حقوق زن، ضد تبعیض و ضد مذهبی بود که با گروه خون راستها و سلطنتطلبان خوانایی نداشت.
شعار “زن، زندگی، آزادی” به نظرم شعاری عام و پوپولیستی و بیآزار و همگانی و به دور از خصلت سیاسی، طبقاتی و رادیکالیسمی بود که بر این خیزش حاکم بود. به این دلیل هم طیف های مختلف راست و هم بخش زیادی از چپ به آن سمپاتی دارند و به شعار محوری خیزش تبدیل شد و همه به آن روی آوردند. در نتیجه، این شعار و شعارهای مشابه آن خصلت واقعی و ریشه این خیزش که عبارت از خیزش علیه فقر، علیه فلاکت، علیه ستم همهجانبه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر زنان و علاوه بر همه اینها علیه آپارتاید جنسی حاکم بر جامعه بود، بیان نمیکرد. دو مفهوم “زن و آزادی” در این شعار بهعنوان دو مفهوم اجتماعی و مهم در جامعه، به این شعار خصلتی همگانی و فراگیر بخشید. اگر قبول کنیم که هدف این خیزش اساساً برای سرنگونی جمهوری اسلامی، علیه نابرابری و تبعیض و برای آزادی و برابری و رفاه بود، آنگاه این شعار نمیتوانست این اهداف را بپوشاند.
در هر صورت با این شعار، به دلایل فوق با آن موافق نبودیم و در ادبیات سیاسی حزب مورد استفاده قرار ندادیم، اما با آن مخالفت هم نکردیم. از جمله به دلیل اینکه مختصات عقب مانده سمپاتی به ملی گرایی و ناسیونالیسم و مذهب را بر خود نداشت و بهدرست علیه آن نبودیم. در عوض ما تلاش کردیم با استفاده از مفاهیم “خیزش انقلابی، برآمد تودهای انقلابی”، و برجسته کردن شعارهای دیگری چون “آزادی و برابری” و …. ضمن دفاع تمامقد از جنبش انقلابی و آزادیخواهانه زنان و ضمن دفاع تمامقد از نقش محوری زنان و جوانان در این خیزش، خصلت سیاسی، طبقاتی و انقلابی این خیزش را برجسته کنیم. از این رو، ما در تفاوت با سایر جریانات از این مفاهیم در ادبیات سیاسی حزب استفاده کردیم. تلاش داشتیم و هنوز تلاش میکنیم که خواست و مسائل محوری این جنبش که عبارت از سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و رفع هرگونه تبعیض و نابرابری در جامعه است را برجسته کنیم. این تلاش بهخصوص در تقابل با اهداف جریانات راست و افشای تمایلات ضدمردمی آنان در این خیزش مهم و ضروری بود.
در مورد شعار “مرد، میهن، آبادی” باید بگویم که این شعار از طرف راستها، بهخصوص سلطنتطلبان و ناسیونالیستهای دوآتشه در تقابل با شعار “زن، زندگی، آزادی” مطرح شد و چندان مورد استقبال قرار نگرفت و بهسرعت حاشیهای شد، چون ارتجاعی، ناسیونالیستی و مردسالارانه و ضدزن بود. گویا مردها هستند که میتوانند میهن را آباد کنند. مردها را در مقابل زنان قرار دادند. این شعار برخلاف هدف خیزش انقلابی بود که علیه مردسالاری و فرهنگ اسلامی و هر نوع مفاهیم کهن در ساختار موجود، و برای برابری زن و مرد بود. این هم به نظرم شکستی برای جنبش راست و سلطنتطلب بود که قصد داشتند با این شعار نیز در کنار سایر تلاشهایشان همچون کنفرانس جورجتاون بر این خیزش تسلط پیدا کنند، اما موفق نشدند.
و آخرین نکته، روشن است که در هر تحول سیاسی و هر جنبش اجتماعی، شعارهای مختلفی بنا به خواستگاه طبقاتی اقشار شرکتکننده در آن مطرح و مورد استفاده قرار میگیرند، اما به دلایل مختلفی، شعاری محوری و همهگیر میشود. در انقلاب ۵۷ شعار “مرگ بر شاه” و “شاه باید برود” به شعار محوری تبدیل شد. در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ به دلیل نقش زنان در این خیزش، شعار “زن، زندگی، آزادی” محوری شد. در جنبشها و تحولات سیاسی، بسته به اینکه چه افکار و آرایی بر آن تسلط پیدا میکند، شعارهای آن متغیر و در نهایت اهداف کدام گرایش اجتماعی بر آن تحول اجتماعی مورد نظر تسلط پیدا میکند، تعیینکننده سرنوشت آن تحول خواهد بود؛ گرایش چپ یا راست، سوسیالیستی یا بورژوایی.
کمونیست هفتگی: ویژگیها، مشخصات، تمایزات و تشابهات این خیزش اجتماعی با خیزشهای پیش از آن در دی ۹۶ و آبان ۹۸ کدامها هستند؟ کدام شعارها، کدام سیاستها، کدام جنبشها در این خیزش برجسته بودند و نقش کلیدی ایفا کردند؟ این خیزش چه سیمایی از خود در سطح جامعه جهانی ارائه کرد؟
همایون گدازگر:خیزش انقلابی برآمده بعد از قتل ژینا اگرچه در معنای طرح مطالبات اجتماعی ادامه خیزشهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ بود، اما تفاوتهایی با آنها داشت. یا به عبارتی کار ناتمام آنها را به سرانجام رساند. یکی شکست جمهوری اسلامی از زنان بود. نقش محوری زنان که قبلاً و در خیزشهای پیشین هم با حاکمیت کهنهپرست اسلامی در نبرد بود، اما در خیزش ۱۴۰۱ و یا بهتر بگویم در نتیجه این خیزش، جمهوری اسلامی را شکست داد. مصوبه و قوانین مختلف ارتجاعی و ضد زن و لایحه “حجاب و عفاف” و حتی فتوای خامنهای در مقابل تعرض جسورانه خیزش این بار با محوریت زنان، دود شد و هوا رفت. جمهوری اسلامی تمام توان خود را به کار گرفت، اما این پیروزی زنان مبارز را که در ۱۴۰۱ به اوج خود رسید، نتوانست وادار به عقبنشینی کند. امروز جامعه ایران شاهد موفقیت و پیشروی جنبش زنان است.
مؤلفه و یا ویژگی دیگر این خیزش به میدان آمدن گفتمان و پراتیک انقلاب برای تغییر در جامعه بود. خروش تودهای این خیزش کاملاً انقلابی بود. یک بار دیگر نیروی تغییر از پایین برای انقلاب به میدان آمده بود. صحبتی از رژیم چنج و یا در انتظار دیگران ماندن نبود. انزوای آلترناتیو راست و ناسیونالیستهای مختلف یکی از تبعات این خصوصیت انقلابی خیزش ۱۴۰۱ بود.
از جمله ویژگیهای دیگر خیزش ۱۴۰۱، خصلت سراسری بودن و پیوند عمیقی بود که از بلوچستان تا شیراز و تهران و تبریز و کردستان، خواست و مطالبات رادیکال مشترکی را فریاد میزد. “از کردستان تا تهران، کردستان چشم چراغ ایران” نشانه همبستگی جنبش در سطح سراسری بود.
مشخصه دیگر خیزش انقلابی شهریور، تمام کردن ماجرای اصلاحطلبی بود. در دی ماه ۹۶ شاهد طرح شعار “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا” بودیم و تکرار آن در آبان ۹۸ هنوز در سطح شعار بود. اما در ۱۴۰۱ جنبش انقلابی از اصلاحطلبی عبور کرد و اصلاحطلبان هم هدف تعرض جنبش انقلابی بودند. به همین دلیل در حاشیه، منتظر پایان خیزش و پهن کردن بساط فریب و وقت خریدن برای جمهوری اسلامی بودند. خیزش انقلابی ۱۴۰۱ نشان داد چه ضربه سنگینی از مضحکه “انتخابات” و گماردن “رئیسی” قاتل خوردهاند.
خیزش ۱۴۰۱ طولانیتر و تأثیرگذارتر از تحرکات قبلی بود، به این معنا که تا امروز هم حرارت انقلابی آن در اعتراضات کنونی جاری است. شیوه اعتراضات بخشهای مختلف و توازن قوای کنونی، ادامه و نتیجه خیزش انقلابی ۱۴۰۱ است؛ جسورانهتر، رادیکالتر و سلبیتر و بعضاً متشکلتر خودنمایی میکند.
و بالاخره، خیزشی که با اسم “زن، زندگی، آزادی” معروف شد، بسیار بیشتر از خیزشهای قبلی سیمای سیاسی جامعه ایران را در منطقه خاورمیانه و کل جهان به نمایش گذاشت. دهها میلیون انسان در کره زمین از این برآمد انقلابی و بهخصوص خصوصیت زنمحور آن به وجد آمده و در اقصی نقاط دنیا به پشتیبانی از آن برخاستند.
کمونیست هفتگی: جنبشهای اجتماعی موجود در جامعه، همگی تلاش کردند این خیزش را در راستای سیاستها و اهداف خود تعریف کنند. واقعیت چیست؟ در یک طرف ما شاهد شکلگیری ائتلافی از سلطنتطلبان و جریانات قومپرست و ملی-اسلامی تحت نام “منشور مهسا” بودیم، از طرف دیگر در سطح جامعه شاهد بیانیه چندین تشکل کارگری، زنان، معلمان و دانشجویی تحت نام “منشور مطالبات حداقلی” منتشر شد. این تلاشها به کجا انجامید؟ کلاً جدال نیروهای راست و چپ را در این جنبش چگونه ارزیابی میکنید؟
هلاله طاهری :نسلی که در خیزش ۱۴۰۱ به پا خاست، سلطنت و پادشاهی را راهحل نمیبیند. آنان نه تجربهای از آن دارند و نه باور دارند که شاهزادهای بزرگشده در آمریکا آزادی به ارمغان بیاورد. از پروژههای اصلاحطلبانه و ایده حکومت معتدل ملی-اسلامی هم عبور کردهاند. اسلام سیاسی را با همه وجود تجربه کردهاند و همین تجربه سرچشمه انفجار اجتماعی شد. شعار خیابان روشن بود: “اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا.” این نسل نه تنها از حجاب اجباری و سرکوب آخوندها نمیترسد، بلکه با بیحجابی علنی، شکستن آپارتاید جنسی و حضور خیابانی، قدرت اجتماعی خود را نشان داده است. حس انساندوستی در میان آنان قوی است و در برابر فاشیسم و نفرتپراکنی قومی ایستادهاند. همزمان، جنبش کارگری و میلیونها جوان تحصیلکرده، بیکار یا آمادهبهکار، همراه با بازنشستگان، معلمان و دانشجویان، با اعتراضات روزانه رژیم را به فرسودگی کشاندهاند. حکومتی که تنها با ماشین کشتار و نیروی نظامی زنده است. حتی تلاشهایش برای دامن زدن به ایرانپرستی به گرد دست و پازدنهای اپوزیسیون ناسیونالیست خارج کشور هم نمیرسد.
در خارج کشور نیز اپوزیسیون راست از سلطنتطلبان تا اصلاحطلبان سابق، ناسیونالیستها و گروههای قومپرست و فدرالیست طی سه سال اخیر چهره واقعی خود را نشان دادند. “منشور مهسا” که در دانشگاه جورجتاون آمریکا با حضور رضا پهلوی و دیگران مطرح شد، خیلی زود دود شد و به فراموشی رفت. سلبریتیها و گروههای قومپرست و ناسیونالیست منزوی شدند. یا “شورای مدیریت گذار” با طرح ارائه نقشه اقتصادی برای بعد از سرنگونی وارد صحنه شد. همه با امید به حمایت آمریکا و دولتهای غربی و تقسیم قدرت به رژیم چنج متکی بودند. اما جامعه معترض و در صحنه مبارزات پاسخ مثبت نداد؛ آمارگیریها و کنفرانسهای پرهزینه بهویژه از سوی رضا پهلوی برای رأی به سلطنت هم نتیجهای نداشت. حتی دولتهای غربی فهمیدند این نیروها در جامعه ایران جایگاه قوی ندارند و سکوت پیشه کردند.
در مقابل، گرایش سوسیالیستی و کمونیستی، چه در داخل با شعارهای رادیکال جوانان و چه در خارج از سوی احزاب چپ و کمونیست، حضوری پررنگ داشت. اعتراض به حجاب، نفی دین و لغو آپارتاید جنسی از دید ملیگرایان و اصلاحطلبان خشونت و کفر فرض میشد، اما در نگاه کمونیستی حق مسلم مردم است. از همان آغاز، مرزبندی میان گرایش راست (سلطنتطلب، ملیون،اسلامی، فدرالیست ها) و گرایش چپ (سوسیالیست و ماکسیمالیست) شکل گرفت. در طی سرکوبهای گسترده رژیم و موج انتقامگیری از مردم معترض بهویژه زنان، این شکاف روشنتر شد.
در همان ایام “منشور مهسا” و هیاهوی تبلیغاتی اپوزیسیون راست، نقطه مقابل آنها بیست تشکل کارگری-اجتماعی و از جمله زنان، در داخل بیانیهای منتشر کردند که آزادیهای سیاسی و اجتماعی و برابری کامل زنان و مردان را مطالبه میکرد. این بیانیه برخلاف منشور مهسا، نه در کنفرانسهای خارج کشور بلکه زیر تیغ سرکوب جمهوری اسلامی نوشته شد. به دنبال آن، همایشی در آلمان- کلن، با حمایت کمونیستها و سوسیالیستها برگزار شد. این حرکت به کارگران و زنان مبارز امید و اعتماد به نفس داد و راه سوم را نشان داد: سرنگونی رژیم به دست مردم و استقرار شوراها.
امروز دو آلترناتیو در برابر هم قرار دارند: جریان راست، متکی به حمایت آمریکا، اسرائیل و دولتهای غربی، با تبلیغات و طرحهای جایگزین دستساز. و از سوی دیگر جریان سوسیالیستی، متکی به نیروی کارگران، زنان و مردم مبارز، برای سرنگونی کامل رژیم و ایجاد جامعهای شورایی، آزاد و برابر. جمهوری اسلامی از درون پوسیده است و تنها با خشونت و خونریزی دوام میآورد. اما نیروی آگاه و متشکل کارگران، زنان و جوانان میتواند راه دگرگونی بنیادین را باز کند. آنچه امروز بیش از همه نیاز است، یک پلاتفرم اجتماعی مشترک است که امنیت، صلح، رفاه، برابری کامل و بدون قید و شرط و آزادیهای سیاسی را تضمین کند. تجربههای تاریخی چون کمون پاریس، انقلاب ۵۷ و انقلاب روسیه یادآور آن است که جنبش سوسیالیستی هرچند بارها سرکوب شده، اما شکست نخورده و همچنان حامل تجربههای گرانبها برای آینده است.
کمونیست هفتگی: این خیزش شکست نخورد، پیروز هم نشد، هر چند که سنگرهای معینی را فتح کرد. برای پیروزی چه باید کرد؟ حلقه های گرهی کدامند؟ چگونه میتوان هژمونی کمونیستی را در سیر پیشروی این جنبش تامین کرد؟
رحمان حسین زاده : بی تردید سنگرهای مهمی را فتح کرد. با خیزش انقلابی شهریور ١٤٠١ که قتل عمد ژینا امینی (مهسای جوان) به نماد آن تبدیل شد، جامعه ایران وارد دوره انقلابی پرشوری شد. این تغییرجدی تناسب قوا به نفع جنبش سرنگونی انقلابی مردم و زنان و نسل جوان بود. این مهمترین دستاورد آن تحولات ماندگار بود و اثرات مثبت آن تحول انقلابی هنوز زنده است. به علاوه با نقش محوری زنان، حجاب اسلامی این نماد بردگی زن و انسان و جامعه دوفاکتو به حاشیه رفته و جارو شده است. ابعاد دیگر دستاوردهای آن خیزش انقلابی بالاتر مورد اشاره قرار گرفته و لازم به توضیح بیشتر نیست. سئوال شما اینست، این خیزش شکست نخورد و پیروز هم نشد؟ در یک مشاهده عمومی هر دو وجه سئوال شما درست است. اما لازم است، برای لحظاتی به سیر تحولات سیاسی جامعه و جایگاه جنبشها و نیروهای سیاسی و تناسب قوا در مقطع شهریور سه سال قبل برگردیم. اگر توقع این بوده باشد، خیزش شهریور ١٤٠١ در همان آغاز خود با جمهوری اسلامی تعیین تکلیف نهایی بکند و آن را سرنگون کند؟ به نظرم این توقع درست و واقع بینانه نبوده است. هر ناظر آگاه میدانست هنوز آن جنبش و تناسب قوا به مقطع تعیین تکلیف نهایی نرسیده است. با این وجود جنبش سرنگونی انقلابی را گامها به جلو کشید. از این زوایه به نظرم پیشرویهای بزرگی را رقم زد. زمینه و عرصه را برای جهش جدیتر جنبش انقلابی تا سرنگونی جمهوری اسلامی باز کرد، اما چنین نشد و به تدریج پتانسیل این جنبش و شرایط انقلابی فروکش کرد. اینجا باید برگردیم، موانع و محدودیتهای سد راه پیشروی خیزش انقلابی شهریور سه سال قبل را مورد توجه قراردهیم. من موانع و محدودیتهای مقابل خیزش شهریور١٤٠١ را اساسأ در سه محور می بینم. الف: سرکوبگری سبعانه جمهوری اسلامی ب- توده ای نشدن خیزش انقلابی و فقدان سازمانیابی توده ای. ج- فقدان رهبری رادیکال و سوسیایستی. اتفاقأ فایق آمدن بر همین موانع و محدودیتهایی که برشمردم، از نظرمن همان حلقه های کلیدی تضمین پیروزی جنبش سرنگونی انقلابی در حال و آینده است. بگذارید خیلی فشرده به نکاتی اشاره کنم و توضیح بیشتر در این رابطه را به فرصت مناسب دیگری موکول کنم.
اگر بپذیریم جمهوری اسلامی هیولای خشن و سرکوبگری است که شبیه رژیمهای سرکوبگری چون دولتهای بنگلادش و دولت نپال سریعأ شکست خورده در یک هفته نیست، پس تعیین تکلیف انقلابی و قطعی با آن مستلزم به میدان آمدن جنبش توده ای بسیار وسیعتر، سازمانیافته تر از خیزش شهریور با پلاتفرم شفاف سرنگونی انقلابی است. در فعالیت کنونی و ادامه کارمان باید این خلأ را پرکنیم.در این راستا یک حلقه کلیدی پرکردن این خلأ از نظر من متحد و همگام کردن جنبش اعتصابات کارگری در مراکز کلیدی و در ابعاد سراسری با هم و با جنبش اعتراضات شهری و اجتماعی است. در شرایط فعلی و با نبود تشکلهای توده ای مؤثر، ایجاد چنین اتحاد مبارزاتی در گرو همگامی و دست در دست هم گذاشتن شبکه رهبران و فعالین کارگری رادیکال و سوسیالیست و فعالین رادیکال و سوسیالیست جنبش اعتراضات شهری و اجتماعی در نقشه ای هماهنگ و هدفمند برای گسترش جنبش اعتصابات کارگری و اعتراضات شهری و توده ای در سراسر ایران است. شبکه رهبران جنبش کارگری، جنبش توده ای به عنوان محور قد علم کردن رهبری رادیکال مؤثرمیتوانند عمل کنند. به علاوه متحد شدن و همبستگی این دوعرصه مهم نبرد سیاسی و مبارزاتی(اعتصابات کارگری، اعتراضات شهری) یعنی قدرتمند شدن جنبش انقلابی و سرنگونی طلبانه، که قدم به قدم تناسب قوا را به نفع جنبش آزادی و برابری تغییر دهند. بیشترین نیرو را حول پلاتفرم سرنگونی جمهوری اسلامی گردآورند. پلاتفرمی که از جمله حزب حکمتیست به نام “مفاد سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی” تدوین و ارائه کرده است و یا در کنفرانس استکهلم در سپتامبر ٢٠١٨ شش جریان چپ و کمونیست حول “پلاتفرم سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی” همکاری را شروع کرده و تاکنون ادامه داده اند. طبیعی است در بطن چنین تحرک توده ای با ایجاد مجامع عمومی پایدار و شوراها در مراکز کار و در محلات شهرها و به علاوه سازمانیابی دیگر نهادها و تشکلهای توده ای مبارزاتی مؤثر میتوانیم نبود سازمانهای توده ای را جبران کنیم. مضافأ در این پروسه مبارزاتی رهبری رادیکال و سوسیالیستی و با اتوریته میتواند قد علم کند. رهبری و رهبرانی که در این تند پیچهای مبارزاتی با افق روشن پیروزی جنبش سرنگونی و جنبش آزادیخواهی را معنی کنند. جنبش انقلابی و توده ای را حول آن بسیج کنند. با تاکتیک ها و اقدامات مناسب و مؤثر مسیر پیروزی را تعیین کنند. طبعأ به عنوان رهبری صاحب صلاحیت و کاردان قد علم میکنند. به نظرم اینها حلقه های به هم مربوط تضمین پیشروی و پیروزی جنبش ما است. حزب ما و فعالین آن در جنبش کارگری و جنبشهای اجتماعی رادیکال، در داخل و خارج خود را بخشی از این روند مبارزاتی میدانند و مجدانه تلاش میکنیم دراین مسیر نقش ایفا کنیم.
در خاتمه به یک مسئله اساسی باید توجه داشته باشیم. شرایط سیاسی فعلی در جهان و خاورمیانه و در ایران با دوره خیزش انقلابی سه سال قبل تفاوت جدی دارد. ما این تفاوتها را مد نظر داریم و از جمله جنگ دوازده روزه و مصائب آن و تلاش برای جبران عقب گردهایی که به جنبش اعتراضی تحمیل کرد واحیا و گسترش دوباره این جنبشها و به علاوه اکنون مقابله با خطر تشدید تحریمها و خطر دوباره جنگ که موانع بزرگی پیش پای جنبش اعتراضی و انقلابی در ایران میگذارد. این شرایط اتفاقأ فعالیت و ابتکارات و احساس مسئولیت و خلاقیت بیشتر را از همه ما به مثابه جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی و جنبش سرنگونی انقلابی میخواهد. در این شرایط ضمن پیگیری اهداف انقلابی و مبارزاتی خود برای سرنگونی جمهوری اسلامی، قاطعانه باید سیاستهای تحریمی و جنگی و نقشه های سناریو سیاهی و یا “رژیم چنجی”دولتهای تروریست آمریکا و اسرائیل و مانورهای اپوزیسیون راست پروغربی ایران را با اتکا به اراده جنبش انقلابی و قدرت توده ای کارگر و مردم خنثی کرد.
***