۱۳ آبان و ایدئولوژی مقاومت اسلامی
وریا روشنفکر
چکیده
سخنرانی علی خامنهای در ۱۳ آبان امسال بار دیگر بر محور ایدئولوژی «مقاومت اسلامی» و دشمنی ذاتی جمهوری اسلامی با ایالات متحده آمریکا متمرکز بود. خامنهای تلاش کرد تا از واقعهٔ تسخیر سفارت آمریکا در سال ۱۳۵۸ بهعنوان نماد “هویت انقلابی ملت ایران” یاد کند و بر استمرار «جبههٔ مقاومت» در برابر غرب تأکید ورزد
این مقاله، با ارجاع مستقیم به مبانی نظری منصور حکمت، نشان میدهد که مفهوم “استکبارستیزی” در گفتمان جمهوری اسلامی نه بیانگر مبارزهای واقعی با سرمایهداری جهانی، بلکه پوششی برای تثبیت سرمایهداری ملی و محلی، تداوم سرکوب طبقاتی، و بازتولید ایدئولوژی دینی قدرت است.
مقدمه: ۱۳ آبان، از ضدامپریالیسم تا تثبیت قدرت
در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی، ۱۳ آبان روز “مبارزه با استکبار جهانی” و نماد “استقلال و عزت ملی” معرفی میشود. خامنهای در سخنرانی اخیر خود بر سه محور تأکید کرد:
۱. دشمنی جمهوری اسلامی و آمریکا ذاتی و غیرقابل رفع است.
۲. تسخیر سفارت آمریکا نشانهای از هویت انقلابی ملت ایران بود.
۳. شرط هرگونه تعامل با آمریکا، تغییر بنیادین سیاستهای امپریالیستی آن کشور است.
اما پرسش اساسی این است: این “استکبارستیزی” به نفع چه طبقهای عمل میکند؟ چه نیروهایی از تداوم این دشمنی ذاتی سود میبرند و چه کسانی زیر بار آن له میشوند؟
منصور حکمت در اثر معروف خود “اسلام سیاسی” تصریح میکند که:
“اسلام سیاسی پدیدهای بورژوایی است که در متن بحران سرمایهداری جهانی رشد کرده است. این جنبش نه نمایندهٔ رهایی مردم، بلکه ابزاری برای بازتوزیع قدرت درون نظام سرمایهداری است.”
با چنین نگاهی، باید دید سخنرانی خامنهای در ۱۳ آبان، نه از موضع یک جنبش ضدامپریالیستی واقعی، بلکه از موضع دفاع از سرمایهداری داخلی و اقتدار دولتی در برابر بحران جهانی سخن میگوید.
ساختار ایدئولوژیک سخنرانی
سخنرانی ۱۳ آبان خامنهای را میتوان نمونهای خالص از گفتمان رسمی «مقاومت اسلامی» دانست. چهار مؤلفه در آن برجسته است:
• دوگانهسازی “ما” و “آنها” (ایران در برابر آمریکا)
• قداستبخشی به دشمنی سیاسی
• پیوند دادن مقاومت با ایمان دینی
• و تداوم مشروعیت قدرت درون کشور از طریق تهدید خارجی.
در این چارچوب، دشمن خارجی همواره ابزاری است برای توجیه سرکوب داخلی. هرچه بحران اقتصادی و اجتماعی تشدید شود، ضرورت «مقاومت» بیشتر تبلیغ میشود.
منصور حکمت در مقاله ” دولت و انقلاب اسلامی” اشاره میکند که جمهوری اسلامی از همان آغاز، با ترکیب “ایدئولوژی اسلامی” و “ناسیونالیسم ضدامپریالیستی”، موفق شد بخشهایی از خردهبورژوازی شهری و نیروهای مذهبی را حول خود بسیج کند، بیآنکه تغییری در مناسبات طبقاتی ایجاد کند.
به بیان دیگر، “استکبارستیزی” در خدمت حفظ سرمایهداری است، نه نفی آن.
نقد مارکسیستی به مفهوم “استکبارستیزی اسلامی”
از منظر کمونیسم کارگری، تضاد اصلی جامعه نه میان “ملت ایران” و “آمریکا”، بلکه تضاد میان کار و سرمایه است
.
سخنرانی خامنهای اما دقیقاً برعکس عمل میکند: تضاد طبقاتی را به تضاد ملی ـ دینی بدل میسازد.
در ظاهر، خامنهای آمریکا را نماد سرمایهداری جهانی میداند؛ اما در عمل، او خود نمایندهٔ سرمایهداری درون ایران است: نظامی که با خصوصیسازی، رانت، پیمانکاری، و سرکوب اتحادیههای کارگری، نیروی کار را به پایینترین سطح معیشت کشانده است.
منصور حکمت در نوشتهٔ “چرا کمونیسم کارگری؟” میگوید:
“سرمایهداری در هر لباس و با هر پرچمی، چه اسلامی، چه ناسیونالیستی، دشمن طبقه کارگر است. هیچ “ضدامپریالیسمی” که کارگر را استثمار میکند، انقلابی نیست. “
به این ترتیب، استکبارستیزی اسلامی چیزی جز ایدئولوژی دفاع از سرمایهداری نیست. خامنهای با طرح “مقاومت” و”استقلال”، درواقع به بازتولید همان مناسبات طبقاتیای مشروعیت میدهد که از دل آنها امپریالیسم زاده میشود.
“استقلال” از دیدگاه مارکسیستی
یکی از محورهای سخنرانی خامنهای تأکید بر “استقلال ملی” بود. او مدعی شد که اختلاف ایران و آمریکا بر سر “حاکمیت و استقلال” است، نه بر سر مسائل مقطعی
اما از دید مارکسیستی، استقلال واقعی زمانی ممکن است که جامعه از سلطهٔ مناسبات سرمایهداری رها شود.
منصور حکمت در “نقد ناسیونالیسم” توضیح میدهد که:
“استقلال در نظام سرمایهداری مفهومی توخالی است. هر دولتی که بر پایهٔ استثمار کارگران و پیوند با بازار جهانی سرمایه استوار باشد، نمیتواند مستقل باشد، حتی اگر شعار استقلال سر دهد. “
در همین چارچوب، “استقلال اسلامی” جمهوری اسلامی، نه خروج از مدار سرمایهداری جهانی، بلکه نوعی بازتوزیع سهم ایران در همان بازار است. قراردادهای نفتی، صادرات مواد خام، وابستگی به چین و روسیه، و نظام بانکی رانتیر نشان میدهد که استقلال اقتصادی ادعایی چیزی جز یک توهم ایدئولوژیک نیست.
بنابراین، سخن گفتن از استقلال بدون لغو مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، فریبکارانه است.
ایدئولوژی مقاومت و سرکوب داخلی
یکی از کارکردهای اساسی ایدئولوژی مقاومت اسلامی، پوشاندن شکاف طبقاتی و توجیه سرکوب است
هرگاه کارگر اعتصاب میکند، اعتراض او “آب به آسیاب دشمن ریختن” تعبیر میشود. هر صدای آزادیخواهی “فتنه” و “وابستگی به استکبار” قلمداد میشود
در چنین ساختاری، “دشمن خارجی” به ابزاری بدل میشود برای بازتولید ترس، وحدت ظاهری، و کنترل اجتماعی.
منصور حکمت در تحلیل انقلاب ۵۷ مینویسد:
“اسلام سیاسی با توسل به ضدامپریالیسم، تودههای مردم را پشت سر بورژوازی مذهبی صف کشاند. این جنبش نه آزادی، بلکه حکومت را برای خود خواست. “
از همین روست که ایدئولوژی مقاومت، نه در برابر امپریالیسم، بلکه در برابر خود مردم مقاومت میکند.
بحران مشروعیت و استفاده از گذشته
۱۳ آبان در تاریخ جمهوری اسلامی نقش خاصی دارد: یکی از آخرین پیوندهای عاطفی نظام با “انقلاب ۵۷” است. در شرایطی که جامعه از بحران معیشت، تبعیض جنسیتی، و سرکوب سیاسی به تنگ آمده، رژیم ناگزیر است گذشتهٔ خود را بازسازی کند.
خامنهای با تکیه بر واقعهٔ تسخیر سفارت آمریکا، تلاش میکند میان نظام فرسودهٔ کنونی و شور انقلابی نسل ۵۷ پیوندی مصنوعی برقرار سازد.
اما این ترفند ایدئولوژیک دیگر کارایی ندارد. همان نسل جوانی که در خیابانهای ۱۴۰۱ فریاد زد “مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر”، نشان داد که اسطورهٔ “مقاومت ضدامپریالیستی” دیگر قدرت بسیج ندارد.
در واقع، جنبش آزادیخواهانهٔ امروز ایران از مرحلهٔ “ضداستکباری” عبور کرده و به مرحلهٔ “ضداستبدادی و ضدسرمایهداری” رسیده است. این همان نقطهای است که می توان آن را بستر واقعی رهایی نامید.
۷- راه آلترناتیو: مقاومت کارگری در برابر هر دو قطب قدرت
در برابر دوگانهٔ ساخته شده “غربستیزی” و “غربپرستی”، ما کمونیستها بر مقاومت مستقل کارگری تأکید میکنیم
.
مقاومتی که نه در خدمت قدرت دولتی و نه در خدمت سرمایهٔ جهانی است، بلکه از منافع زحمتکشان و آزادی انسان دفاع میکند.
منصور حکمت در “یک دنیای بهتر” میگوید:
“کمونیسم کارگری در برابر جهان موجود، پرچم انسانیت را بلند میکند. نه شرق، نه غرب، بلکه رهایی انسان از سلطهٔ سرمایه. “
این خط، همان تمایز تاریخی میان “ضدامپریالیسم اسلامی” و “انترناسیونالیسم کارگری” است.
ضدامپریالیسم اسلامی به دنبال جایگزینی یک بلوک سرمایهداری با بلوکی دیگر است؛ اما انترناسیونالیسم کارگری، خواهان لغو کلیت نظام سرمایهداری است.
پس باید گفت، مبارزهٔ واقعی با امپریالیسم زمانی ممکن است که جنبش کارگری، سازمانیافته، سکولار، و آگاه به منافع طبقاتی خود باشد؛ نه هنگامی که در خدمت ایدئولوژی مذهبی یا ناسیونالیستی قرار گیرد.
جمعبندی و نتیجهگیری
سخنرانی ۱۳ آبان خامنهای بازتاب آشکار بحران ایدئولوژیک جمهوری اسلامی است. تکرار شعار “استکبارستیزی” دیگر کارکرد بسیجکننده ندارد؛ زیرا جامعه، دشمن اصلی خود را نه در بیرون مرزها، بلکه در ساختار طبقاتی و سرکوبگر داخلی میبیند.
از منظر ما کمونیسم کارگری این سخنرانی سندی است بر ورشکستگی ایدئولوژیای که چهار دهه با پرچم “مقاومت” زیست اما در عمل، ابزار بقای سرمایهداری مذهبی بود.
تاکید می شود که تنها آلترناتیو واقعی برای رهایی جامعه، سازماندهی قدرت کارگری و برپایی جمهوری سوسیالیستی است.
در این جمهوری، نه آمریکا و نه هیچ قدرت دیگری دشمن دائمی یا دوست ذاتی نخواهد بود؛ بلکه معیار رابطه، منافع جهانی طبقه کارگر و آزادی انسان خواهد بود.
منابع و ارجاعات
۱. منصور حکمت، اسلام سیاسی، مجموعه آثار، جلد دوم، انتشارات حزب کمونیست کارگری.
۲. منصور حکمت، دولت و انقلاب اسلامی، ۱۹۹۴.
۳. منصور حکمت، نقد ناسیونالیسم، ۱۹۹۲.
۴. منصور حکمت، چرا کمونیسم کارگری؟، ۱۹۹۶.
۵. منصور حکمت، یک دنیای بهتر، اسناد پایهای حزب کمونیست کارگری ـ حکمتیست.
۶. متن سخنرانی علی خامنهای، ۱۳ آبان ۱۴۰۳، پایگاه دفتر رهبری.

