افزایش آمار خودکشی در ایران و راه برون رفت از آن
سعید یگانه
آمار خودکشی در ایران نشان میدهد که این عارضه انسانی در میان اقشار مختلف جامعه بشدت در حال افزایش است. یکی از دلایل خودکشی، اختلالات روانی در انسانهاست که مختص همهجوامع بوده و اصولاً ربطی به موقعیت اجتماعی و اقتصادی افراد ندارد؛ اما آمار بالای خودکشی در ایران نشان میدهد که بیشتر آن علتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دارد و از آنجا که افراد علیرغم تلاش و سختکوشی هیچ امیدی به بهبود اوضاع خود نمی بینند، خود را از جامعه منزوی میکنند و یأس و استیصال بر آنان مسلط میشود.
طبق بررسیها، خودکشی در ایران سه برابر میانگین جهانی است و از آنجا که دولت حاکم وظیفهاش کنترل و مطیع کردن جامعه است، نه بهبود زندگی انسانها، در نتیجه هیچ اقدام مؤثری برای جلوگیری از خودکشی انسانها صورت نمیدهد و برای آن هزینه نمیشود. پژوهشها نشان میدهد که بطور متوسط از هر ۱۰۰ هزار نفر در ایران ۱۲۵ نفر برای پایان دادن به زندگی به شیوههای مختلف از جمله حلقآویز یا خودسوزی اقدام به خودکشی میکنند. در این بررسیها عنوان شده که میزان اقدام به خودکشی در ایران تقریباً ۲۰ برابر بیشتر از خودکشیهایی است که منجر به مرگ میشوند؛ یعنی افراد هنگام خودکشی یا قصد به خودکشی، نجات پیدا میکنند. بررسی پزشکی قانونی در ایران، با اینکه تحت فشار و کنترل دستگاههای امنیتی یا آمار دقیق نمیدهد و یا مطابق میل آنان علت خودکشیها را اعلام نمیکند، نشان میدهد که آمار خودکشی در ایران در ۹ ماه نخست امسال نسبت به سال گذشته ۱۴ درصد افزایش یافته است.
آمار خودکشی در میان کارگران، پزشکان و پرسنل درمانی، دانشجویان و دانشآموزان به دلایل گوناگون و در شهرهای مختلف ایران بخصوص غرب کشور بطرز نگرانکنندای در حال افزایش است و به یک معنا بحرانی شده است. این بررسیها که در داخل ایران توسط پژوهشگران و متخصصین عرصه روانپزشکی عمدتاً صورت میگیرد، علت خودکشی را اساساً عوامل اقتصادی همچون فقر، بیکاری، محرومیت، ناامنی شغلی و عوامل اجتماعی و فرهنگی مانند جنگ، تبعیض، ازدواجهای اجباری و فشارهای اخلاقی و فرهنگ مردسالاری عنوان میکنند.
با توجه به آمار رشد جمعیت در ایران در دو دهه اخیر که با رشد ۲۱ درصدی مواجه بوده، بدلیل نامتناسب بودن امکانات و رفاه در زندگی انسانها نسبت به رشد جمعیت، میزان رشد نزاع، طلاق و اختلافات خانوادگی بدلیل مشکلات عدیدهای که مردم با آن روبرو هستند، در همین دو دهه ۶۰۰ درصد بوده است که یکی از پیامدهای آن اقدام به خودکشی در میان افرادی است که از این زندگی به تنگ آمدهاند. یک روانشناس که در مورد افزایش خودکشی مورد سؤال قرار میگیرد، میگوید: “باید اعتراف بکنم که در دفترم مدام با موارد خودکشی مواجه میشوم. بویژه در میان جوانان آنقدر مراجعان زیاد است که گاهی متحیر میشوم و اغلب ریشه در افسردگی دارد.” و این آمارها نسبت به فشارهای اقتصادی و سیاسی، ناامنی شغلی و عدم دسترسی به آرزوهای هرچند محدود و عدم امید به آیندهای بهتر در حال افزایش است.
دلایل خودکشی
ما با جامعه ای روبرو هستیم که هیچ هنجار قانونی و انسانی در آن جاری نیست. حکومتی که نه برای اداره جامعه و رسیدگی به مشکلات مردم، تأمین امنیت و آرامش، بلکه وظیفهاش کنترل امنیتی زندگی مردم است. فقر و فلاکت اقتصادی، تورم و گرانی، بیکاری و گرسنگی شرایطی است که اکثریت مردم کارگر و زحمتکش و زنان و جوانان با آن روبرو هستند وهمه اینها به یک امر عادی و روزمره در جامعه تبدیل شده است.علاوه بر این، خفقان سیاسی و فرهنگی و سرکوب هرنوع اعتراضی در مقابل درد و رنجی که مردم میکشند، جامعه را به نابودی سوق داده است. درچنین جوامعی که ثروت و امکانات آن در اختیار اقلیت سرمایهدار، دولت و قدرتمندان و آقازادهها قرار دارد و اکثریت مردم از امکانات و رفاه اقتصادی و اجتماعی محروم هستند، طبیعی است که استیصال، ناامیدی، قتل و جنایت و خودکشی افزایش مییابد. در چنین جوامعی از جمله ایران، دولت با ابزارهایی که در اختیار دارد، عامل اصلی ناهنجاریها و مشکلات اجتماعی است.
بنابراین باید روشن باشد که علت افزایش خودکشی در ایران بخصوص در سالهای اخیر با تعمیق مشکلات اقتصادی و اجتماعی، صرفنظر از عامل روانی در افراد که درصد کمی را به خود اختصاص میدهد، عموماً ناشی از فقر و فلاکت و بیکاری در میان کارگران و مردم تهیدست بدلیل فقر اقتصادی، و اخلاق و فرهنگ مردسالارانه و ناموس پرستی ناشی از حاکم بودن قوانین ضد زن و آپارتاید حاکم بر جامعه و ازدواج اجباری در میان زنان، و اختناق سیاسی و فرهنگی و عدم تأمین مخارج تحصیل در میان دانشجویان و دانشآموزان است.
بررسیها نشان میدهد که فقط از اوایل فروردین ۱۴۰۳ تا اواخر پاییز همان سال دستکم ۱۶دانشآموز در سنین ۱۴ تا ۱۸ سالگی به همین دلایل اقدام به خودکشی کردهاند. طبق همین بررسیها آمار خودکشی در میان پزشکان و کادر درمان بدلیل فشار کاری در روز تا ۱۵ ساعت و درآمد بسیار کم و عدم بموقع دریافت حقوق ماهانه تا ۵برابر افزایش یافته است. بر اساس نوع شغل، ۳۲درصد خودکشی در میان کارگران و مزدبگیران، یعنی حدود یک سوم آمار خودکشی در ایران، و زنان خانهدار ۱۱درصد از آمار خودکشی را به خود اختصاص داده است.
روزانه خبرهایی از خودکشی همچون رانندهکامیون بدلیل فقر و بدهکاری، معلم بدلیل فقر اقتصادی، کارگر بدلیل فقر و اخراج در محیط کار و حلقآویز کردن خود جلوی چشم کارگران، و یا جوانان و زنانی که در منزل بدلیل ناامیدی و عدم دسترسی به امکانات زندگی و یا فشار اخلاق فرهنگی و مردسالارانه، با قرص یا حلقآویز کردن خود به زندگی پایان میدهند، منتشر میشود. آمار خودکشی بسیار زیادتر از تعدادی است که در رسانهها درز میکند؛ چراکه یا رژیم اسلامی بدلایل امنیتی و یا خانوادهها بدلایل مختلف از جمله حفظ حیثیت خانوادگی، از پخش آن جلوگیری به عمل میآورند.
راه چاره و مقابله با خودکشی
افرادی که به هر دلیلی ناخواسته و از سر ناامیدی به خودکشی روی می آورند، نباید تحقیر و سرزنش شوند. کسانی که اقدام به خودکشی میکنند کوچکترین روزنهای از امید در خود نمبینند. آدمها مسؤل رفتار و کردار خود هستند، اما نباید از نظر دور داشت که انسانها در جامعه زندگی میکنند و از مناسبات خوب و بد و در موارد زیاد عوامل تحمیلی، تأثیر میپذیرند. دولت قبل از هر کس مسؤل زندگی مردم و رفاه و آسایش جامعه است. در جوامع سالمتر و جایی که انسانها از درجهای از امکانات و رفاه بیشتر برخوردارند، قتل و جنایت و خودکشی کمتر است و امکانات برای بهبود شرایط روحی انسانها بیشتر فراهم است.
خودکشی راهحل نیست؛ جامعه خودکشی نمیکند!
اگر خودکشی در جامعه ایران بنا بدلایلی که در سطور بالا عنوان شد، اساساً فقر اقتصادی، مشکلات اجتماعی و فرهنگی و حاکمیتی دارد، آنگاه این مشکلات و معضلات مشکل فردی نیست، بلکه مشکل جامعه و میلیونها انسان از کارگران، زحمتکشان، بازنشستگان، معلمان و زنان است و روزانه با اعتصاب و اعتراض و تظاهرات به جنگ آن برای بهبود اوضاع میروند. خودکشی راهحل نیست؛ پیامد بدی برای جامعه، خانواده و کودکان دارد.
رژیم سرمایهداری اسلامی عامل اصلی همه نابسامانیها در جامعه است
جامعه ایران از فقر و فلاکت و اختناق لبریز شده است و جمهوری اسلامی عامل اصلی این اوضاع است. گرانی و شوکهای اقتصادی سفره مردم را خالی کرده و با سرکوب و تشدید اختناق، تلاش میکنند تا اعتبار از دست رفته رژیم را نگه دارند و از تشدید جنبشهای کارگری و انقلابی جلوگیری به عمل آورند. با وجود سرکوب عریان و اختناق و دستگیری و شکنجه و اعدام، اما جامعه مرعوب آنان نشده است. کارگران، اقشار تهیدست، معلمان، زنان در مقابل این همه خشونت و سرکوب به اعتصاب و اعتراض دست میزنند و خواهان زندگی بهتر و شایسته انسان امروز هستند. جامعه در جوش و خروش برای عبور از شرایط موجود است. زندانیان در زندان ساکت نیستند و به وضع موجود معترضند و اعتصاب و اعتراض دست میزنند. زنان حجاب را برداشته و در مقابل زورگوییهای رژیم برای رهایی از ظلم و ستم و تبعیض جنسیتی مقاومت و مبارزه میکنند.
اکنون صورت مسئله واقعی این است که چگونه باید به این اوضاع خاتمه داد. واقعیت این است که نه تنها کاهش خودکشی و نجات زندگی انسانها از مرگ، بلکه از بین بردن هرگونه ظلم و ستم و نابرابری در جامعه ایران به سرنگونی انقلابی رژیم سرمایهداری اسلامی با یک انقلاب اجتماعی گره خورده است. و نهایتاً، سوسیالیسم تنها راهحل پایان دادن به ستم طبقاتی و جنسیتی و هر نوع تبعیض و نابرابری ناشی از نظام سرمایهداری اسلامی در ایران است.
۲۰نوامبر ۲۰۲۵

