در ایران امروز هر سوال و مسئله ای درخود و به اعتبار چهارچوبهای قدیمی آن قابل توضیح و تبئین نیست یا دستکم ناکافی است. جامعه ای که بدنبال چند دهه جدال بیوقفه خیزشهای توده ای و سهمگین دیماه ٩٦ و آبان ٩٨ را پشت سر گذاشته است، نمیتواند از عینک ماقبل این رویدادهای تعیین کننده به مسائل نگاه کند. حقایقی که کمونیستها و احزابی مانند ما در باره ماهیت و محتوای مضحکه “انتخابات” گفته اند، مدتهاست یک داده و فرض سیاست ایران است. امروز گفتنِ صرفِ این انتخابات نیست، این یک نمایش مُضحکِ کرونولوژیک برای کسب مشروعیت فرمال حقوقی است، این بند و بست جناحها و باندهای اسلامی برای تعیین سهم هر کدام در کابینه و کرسیهای مجلس لفت و لیس است، این توهین به شعور مردم است، شرکت در انتخابات با هر محاسبه ای اشتباه است و تنها ماشین سرکوب را روغنکاری میکند، اگرچه حقایق عمیقی را بیان میکند اما از اوضاع عقب است. باید روی دوش این حقایق اثبات شده و به آگاهی وسیع بدل شده فراتر رفت. باید سیاست و تاکتیکی در برخورد به انتخابات داشت که با وضعیت سیاسی ایران، موقعیت بحرانی و شکننده رژیم اسلامی، تناسب قوای واقعی در جامعه و صفبندیهای طبقاتی منطبق باشد.
یک مسئله بسیار روشن است و آن اینست که این حکومت حتی اگر بتواند این نمایش کریه به زعامت خامنهای جلّاد را برگزار کند، یک از بیرونقترین به اصطلاح “انتخابات”ها است و حکومت اسلامی طی آن با هر تقلب و رای سازی و آمار جعلی، نمیتواند به هدف سیاسیاش برسد. قیافه زار و التماس خامنه ای و روحانی و خاتمی تا کل ابواب جمعی هیئت حاکمه اسلامی از مردم برای “شرکت در انتخابات”، “قهر نکردن با صندوق رای”، “رای دادن بخاطر ایران” و چرندیاتی از این دست، بسادگی منعکس کننده رابطه آنتاگونیزه جامعه با حکومت و موقعیت متزلزل و ناپایدار رژیم اسلامی است. بعد از دو سه هفته نمایش جدال جناحی برسر رد صلاحیتِ کاندیداها برای گرم کردن تنور انتخابات، حال سیاست غلغلک دادن روحیات عقبمانده ناسیونالیستی و تاکید روی منافع اقشاری که در تداوم جمهوری اسلامی ذینفعند شروع شده است. سخنان روز چهارشنبه خامنه ای مبنی براینکه “اگر کسی از بنده خوشش نمی آید بخاطر ایران باید شرکت کند و رای بدهد”، اگرچه مثل قیافه منحوس وی و دروغهای سیستماتیک حکومتی تکراری بود اما از منطقِ بازی روی الاکلنگ اسلام- ناسیونالیسم تبعیت میکرد. امری که در صد سال گذشته سیاست ایران بدرجات مختلف حاکم بوده است. ناسیونالیسم ایرانی از اسلام برای توجیه “منفعت ملی” بهره جسته و اسلام هرجا کم آورده به ناسیونالیسم آویزان شده است و صد سال است که از کارخانه اسلام و ناسیونالیسم دیکتاتوری پشت دیکتاتوری تحویل مردم ایران داده شده است. تمایلات عقبمانده و ارتجاعی ای که برای کشته شدن قاسم سلیمانی به غلیان درآمد در مناسبتهای مضحکه انتخابات مورد استفاده خامنهای “الدنگ” قرار میگیرد. اما این تیر هم به سنگ میخورد. هر کسی با هر دلیلی از جمله “بخاطر ایران” به جنایتکاران دستچین شده و حساب پس داده برای مجلس اسلامی “رای” میدهد، دارد به جنایت حکومت خامنه ایها مُهر تائید میزند.
سیاست “تحریم”، “تحریم فعال”
موئلفههای وضعیت سیاسی و امواج نفرت عمومی از حکومت اسلامی بسیاری را که جزو مبلغین سینه چاک شرکت در انتخابات در دورههای گذشته بودند، دچار تردید کرده است. تعدادی از احزاب و سازمانهای ناسیونالیست کرد که مشغول مذاکره و بند و بست با افراد دست چندم سپاه و اطلاعات حکومتاند، اطلاعیهای بی خاصیت مبنی بر تحریم صادر کرده اند. اطلاعیهای که بیشتر قرار است دل حکومت را نرنجاند و محاسبهای کاسبکارانه در قبال جامعه کردستان دارد. جریانات و عناصر ملی اسلامی، جمهوریخواه، دیروز حکومتی که هنوز برطبل توخالی “گذار مسالمت آمیز” میکوبند و پائی در دنیای اصلاح طلبان حکومتی و پائی در جهان دول غربی برای “رژیم چینج” دارند، نیز از تحریم و بعضا تحریم فعال سخن میگویند. بیانیه هائی منتشر و امضا کردند و سیاستهای شکست خورده پیشین را در بسته بندی جدیدی به بازار آورده اند. “فراخوان ١٦٤ فعال برون مرزی برای کارزار تحریم فعال انتخابات و اسفند بدون رای” نمونه تیپیکی از نهایت “رادیکالیزه” شدن این طیف است. این بیانیه بعد از مقدار زیادی آه و ناله در باب “غیر رقابتی بودن انتخابات”، “عدم تناسب با منافع ملی” و تمجید مذهبیگونه صندوق رای، از “تحریم فعال انتخابات” سخن میگوید و از جمله شعار «رای ما، “آری” به انتخابات آزاد برای مجلس موسسان» با اتکا به “نافرمانی مدنی” را مطرح کرده اند.
خُب، در نگاه اول ظاهراً سیاست “تحریم فعال انتخابات” در قیاس با سینه چاک کردن برای خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی و دفاع از “جمهوریت نظام” و “مقابله با خشونت انقلابی” پیشرفتی محسوب میشود. اما واقعیت اینست که سیاستهای اساسی این طیف ملیگرا-اصلاح طلب- تودهایست “تغییر” نکرده است بلکه این تغییر معادله سیاست و تبدیل شدن سرنگونی طلبی به بستر اصلی سیاست ایران است که درجهای انطباق تاکتیکی را به این طیف تحمیل کرده است. سخنان امثال تاج زاده و فائزه رفسنجانی و عناصر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هنوز از این بیانیه “چپ”تر بنظر میرسد. سیاست واقعی این طیف تقابل با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی است، هنوز امیدوارند با گسترش “نافرمانی مدنی” به “زوال استبداد دینی” برسند، از سرنگونی وحشت دارند و در رویای تامین شرایط برای دولت انتقالی و “انتخابات آزاد برای مجلس موسسان” سیر میکنند. “مجلس ملی”، “مجلس موسسان”، نام دیگر مجلس نمایندگان طبقه بورژوازی برای اعاده نظم است، نه ربطی به امر آزادی دارد و نه سرسوزنی به اختیار و دخالت آزاد، مستمر و مستقیم شهروندان در سرنوشت سیاسیشان مربوط است. این سنگر و آخرین خندق بورژوازی برای تقابل با روند انقلابی و بازسازی حکومت بورژوازی برای تامین “منافع ملی” یعنی منافع همان دزدان و استثمارگران است.
ما بعنوان کمونیست کارگری و حکمتیست همواره گفتهایم و تاکید کردهایم که در هیچ جای تاریخ واقعی، آزادی از صندوق رای حاصل نشده است. صندوق رای بخودی خود برای کسی آزادی و برابری و حرمت و حقوق نمیآورد. صندوق رای و انتخابات، آنهم نه انتخابات بورژوازی که نماد سلب اراده از شهروندان است بلکه انتخاب مستمر و مستقیم شهروندان آزاد در سیستم حکومتی مبتنی بر شوراها، میتواند منعکس کننده و نماینده انتخاب آزاد و اعمال اراده مردم باشد. وانگهی در یک جامعه در حال تحول و جنگ برسر بود و نبود یک نظام، انتخابات انتهای یک پروسه سیاسی مادّی و واقعی است نه برعکس آنطور که جمهوریخواهان و ملیون و اصلاح طلبان ایرانی ادعا دارند. صندوق رای و “انتخابات آزاد” مد نظر این حضرات سیاست تقابل با روند انقلابی، کوتاه کردن دست مردم “عادی” از سیاست و واگذاری آن به “نخبگان”، سیاست تحمیل نقطه سازش بورژوازی به پرولتاریا در دوره انقلابی است.
سیاست انقلابی و کمونیستی
“تحریم و تحریم فعال” سیاست انقلابی و کمونیستی نیست. کسی که میگوید تحریم میکنم، فرض نگفته و ننوشتهاش اینست که اساس نظم را قبول دارد و صرفاً نارضایتیاش در قبال یک حرکت خاص و اینجا “انتخابات غیر رقابتی” را تاکید میکند. سیاست کمونیستی و انقلابی همواره بر عدم شرکت و نه عدم دخالت تاکید داشته و نقطه عزیمت آن نامشروع بودن کل نظام و به طریق اولی مضحکه انتخابات آنست. ما میگوئیم کارگران و اردوی آزادیخواه در انتخابات رژیم شرکت نمیکنند اما در آن دخالت میکنند و سیاست دیرین خود مبنی بر نامشروع بودن این نظام و تلاش برای سرنگونی را پی میگیرند. ما میگوئیم در تداوم خیزش های انقلابی آبانماه برای درهم کوبیدن این نظام جنایتکار و در شرایطی که هنوز هزاران نفر از فرزندان ما در زندانها و شکنجهگاههای رژیم اسلامی اسیرند، مناسبت مضحکه انتخابات و روز آنرا به حرکتی اعتراضی برای شکست سیاستهای حکومت و مانوّرهای انتخاباتیاش بدل کنیم. ما میگوئیم در هیچ دانشگاه، منطقه و شهری اجازه ابراز وجود به قاتلین فرزندانمان ندهیم و هر مناسک انتخاباتی را به صحنه اعتراض ضد حکومتی بدل کنیم. ما میگوئیم باید کاری کنیم که اساساً این نمایش مضحک اجرا نشود و اگر هم برگزار شد به یک شکست و عقب نشینی دیگر برای حکومت اسلامی بدل شود. ما میگوئیم هر کسی که به هر دلیلی در این نمایش کاندید میشود در کنار خامنه ایها و علیه جنبش انقلابی برای سرنگونی رژیم اسلامی ایستاده است و باید پاسخگو باشد. در جائی که خود حکومتیها نمایش مضحک انتخابات و صدور صلاحیت را به بیزنس و رشوه گیری و فساد اندر فساد دیگری بدل کرده اند، حضور هر شهروند در این نمایش هیچ توجیهی ندارد. ما میگوئیم به قاتلین و شکنجهگران فرزندانمان، به زندانبانان و استثمارگران، اوباش سیاسی و نظامی حکومت نباید “رای” داد. ما میگوئیم همه جا پوسترها، بیلبوردها و تبلیغات این فرصت طلبان و کاسه لیسان را پائین بکشید، آتش بزنید و مشت محکمی بر دهان خامنهای بکوبید. ما میگوئیم در مناطق و شهرها و روستاها با ابتکارات مختلف رسماً به دشمنان قسم خورده مردم تحت عنوان “کاندیداهای مجلس” هشدار بدهید که عقب بکشند و بیش از این خود را شریک جنایت حکومت نکنند. ما میگوئیم صندوقهای عوامفریبی و تقلب شان را درهم بکوبید و بر سرشان خراب کنید. ما میگوئیم واضح است که در این مضحکه نباید شرکت کرد اما در قبال آن پاسیو نباید بود بلکه یک سیاست تعرضی بیش از هر زمان ضروری است. ما میگوئیم ١٥٠٠ کشته آبان ما و بیش از ٧٠٠٠ زندانی و جنایت علیه مردم بیدفاع و مسافر و دستفروش و کودک کار را فراموش نکردیم و اجازه نمیدهیم روی سنگفرش خون راه بروید و رژیم فاشیستهای اسلامی را مَرمّت کنید. ما میگوئیم در جدال بشدت قطبی در ایران باید این مناسبت را به تعرضی درخور برای برچیدن نظم چرک و کثافت اسلامی سرمایه داران بدل کرد. در این جدال اجازه نمیدهیم صف دوستان و دشمنان مردم مخدوش شود. مناسبت و روز “انتخابات” را به اعتراضی همه جانبه تبدیل کنیم و برای سرنگونی انقلابی کل بنیادهای حکومت استبداد و استثمار سنگرهایمان را محکم کنیم. ما میگوئیم امواج انقلابی کارگری و تودهای در کمیناند و حکومت فقر و فلاکت اسلامی راه فرار ندارد، دوباره برمی خیزیم و کارشان را یکسره می کنیم.
١٧ بهمن ١٣٨٩