ما در شرایطی امسال به پیشواز ۸ مارس میریم که جامعه ایران از نظر سیاسی دوران پرتلاطمی را از سر میگذارند. آنچه که مشخصه ایندوره میباشد احزاب و جریانات سیاسی بیش از پیش در صحنه سیاست با برنامه و عمل خود در مقابل جامعه قرار میگیرند و این سوال برای مردمی که در این تغییرات نقش بازی میکنند و خیابانها را تصرف میکنند مطرح است که کدام حزب و برنامه میتواند منشا تغییراتی اساسی در زندگیشان باشد. برای طبقات مختلف طبعا این سوال استنتجات مختلف دارد. اگر چه این جنبش، جنبشی برای سرنگونی است اما از هم اکنون گروهای اجتماعی و طبقات در مقابل هم صف آرائی میکنند. هرچه که این پروسه بیشتر پیش میرود راست و چپ جامعه بیش از پیش در ترازوی قضاوت قرار گرفته اند. مردم انتخاب میکنند.
یکی از نیروهای اصلی جامعه ایران در این تغییرات پایه ای زنان میباشند. در دنیای امروز این زخم که زنان نابرابرند و بدلیل زن بودن مورد ستم قرار میگیرند بر تن همه جوامع دنیا دیده میشود. هیچ جامعه ای را نمیتوان یافت که دیگر سخن از ستم بر زن را کنار گذاشته باشد و نابرابری داستان و قصه “دیو و پلیدی” باشد. چهار دهه سرکوب و جنایت برعلیه زنان و پتانسیل عظیمی که زنان در این مدت در مبارزه برعلیه قوانین آپارتاید جنسی پیش برده اند، زنان را به یکی از نیروهای مهم در این تغییرات بدل نموده است. مقابله رو در رو با یکی از ضد زن ترین و خشن ترین حکومتهای دنیا یکی از خصوصیات ویژه جنبش آزادی زن در ایران است. سرکوب و غارت، فقر و تنگدستی، آزار سیستماتیک جنسی و روانی و قوانین نابرابر نتوانسته است این جنگی را که زنان از همان روز اول سرکار آمدن رژیم اسلامی آغاز کردند، خاموش کند.
در دو دهه اخیر و بویژه در دیماه ۱۳۹۶ و آبان ۹۸ و ۱۶ آذر امسال برجستگی و نقش رهبری زنان کاملا مشهود بود و بروشنی دیدیم که این جنبش بیش از هر زمان دیگری در عین مقابله با سرکوب با شعارهای روشن طبقاتی تعیّن خود را از این روند بیان کرد. رجوع به شعارهای این دوره نشان میدهد که این جنبشها بشدت ضد رژیم اسلامی و ضد نظام سرمایه داری و نابرابری و تبعیض هستند. تصویر واقعی سالهای اخیر اینست که امروز نمیتوان امر مبارزه برای برابری را فقط امر زنان دانست. جنبش برابری زن در جامعه ایران جدا از جنبش برای رفاه و آزادی و برابری همگانی نیست. وقتی زنان در صفوف اول مبارزات کارگری قرار میگیرند و یا دانشجویان شعار نه به آپارتاید جنسی را فریاد میزنند و بنرهای “فرزند کارگرانیم، کنارشان می مانیم” را حمل می نمایند، نشان میدهد که جنبش برابری طلب بیش از هر دوره ای براین امر واقف و آگاه است که بدون یک چشم انداز سوسیالیستی و کارگری نمیتواند آزادی بیقد و شرط را در جامعه امکانپذیر سازد. ما کمونیست ها اعتقاد عمیق داریم که بدون آزادی زن، آزادی جامعه امکانپذیر نیست. آیا این خواست ما و عدالت و رفاه و برابری برای جامعه میتواند ما را در مقابل جریانات و گرایشات و جنبشهای دیگر که بر نقش مهم زنان در سرنگونی آگاهند واکسینه کند و سیستم دفاعی جنبش ماکزیمالیستی را قوی کند؟
حقیقت این است که جنبش برابری طلب در ایران امروز بیش از هر دوره ای قدرتمند و محبوب است و با افتخار پرچم آزادی و برابری را در دست دارد. اما همین مخاطراتی در مقابلش قرار میدهد و وظایفی را در مقابل ما کمونیستها. یکی از خطرات محتملی که در مقابل جنبش برابری طلب در ایران قرار دارد گرایش راستی است که در چهره ها و شخصیتهایی نمود پیدا میکند که هدف اصلیشان رقیق نمودن اهداف پایه ای جنبش برابری زن و مرد است. جنبشی که تا دیروز در داخل کشور برای تغییرات قانونی چند میلیمتری کش و قوس میرفت و سماع میکرد، امروز تحت تاثیر و فشار زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب به ظاهر “رادیکال” شده است و با طرح شعارهایی مانند “نه به حجاب اجباری” تلاش میکنند رژیم را از زیر چنگ جنبشی که حجاب را نه فقط اجباری بلکه بعنوان سمبل و پرچم آپارتاید جنسی میشناسد، خلاص کنند. اینان میخواهند فراموش کنند که رژیم آپارتاید جنسی بنیادش با چسپاندن حجاب با پونز بر سر زنان و اسیدپاشی شروع شد. اصلاح طلبان و دوستان توده ای و اکثریتی آنها با نوشتن نامه به “دختران” میخواهند امروز در مقابل انقلاب بایستند و انقلاب را که در راه است از هم اکنون نفرین میکنند. نفرت خود را از انقلابی که در راه است با نفرت از انقلاب ۵۷ شروع میکنند. یادشان رفته که زنان ایران همان ۸ مارس ۵۷ اعلام کردند؛ “ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم”، “ما خواستار حکومتی هستیم که بر اساس برابری زن و مرد باشد”.
جنبش راست که امروز یک سرش در حکومت و جبهه ملیهای سابق و صدای قدمهایش در راهروهای سنای آمریکا در کنار باقیمانده سلطنت شنیده میشود، یکی از ترمزهای خطر جدی در مقابل جنبش برابری طلبی است که همین امروز با شعار “فقر، حجاب استثمار، آماج یک پیکارند” در خیابان است. این خطر در شرایط کنونی وظایفی بسیار جدی را در مقابل کمونیست ها قرار میدهد. تنزل خواست “نه به حجاب اسلامی” بعنوان یک از عرصه های مبارزه و جنگ علیه کلیت جمهوری اسلامی به “نه به حجاب اجباری” یکی این عرصه ها میباشد. انقلاب آتی انقلابی برای رهایی کامل و برابری است و این امر فقط با پیشروی و تحقق یک آلترناتیو سوسیالیستی امکانپذیر و ممکن است. پیروزی این جنبش برابری طلب فقط در گروه به قدرت رسیدن این آلترناتیو است.
اکنون دوره رفرم و تغییرات قدم به قدم و دوستی خاله خرسه با زنان نیست. جنبش برابری طلبی زنان فقط با سرنگونی جمهوری اسلامی و در همراهی و همگامی با طبقات محروم جامعه میتواند برای رهایی و جامعه بدور از خشونت، عاری از ناموس پرستی، علیه تن فروشی برای رفع گرسنگی، و علیه تحقیر و بیحرمتی ذاتی این نظام غلبه کند. ۸ مارس امسال باید این آلترناتیو صحنه این جدال را بروشنی به تصرف خود درآورد و نشان دهد که زنان فقط همراه جنبش طبقه کارگر و زحمتکشان و ستمدیدگان میتواند متحدان خود را بیابد. راه دیگری وجود ندارد. زنده باد روز جهانی زن!