از قیام ۲۲ بهمن تا ۸ مارس که زنان در اعتراض به فرمان خمینی بر اجباری کردن حجاب اسلامی به خیابان ها آمدند فقط سه هفته طول کشید. قیام در طرح آلترناتیو سازی دولتهای غربی برای جانشینی رژیم سلطنت با یک رژیم اسلامی قرار نداشت. قرار بود ارتش به دست بوسی خمینی برود و دو نظام در “صلح و صفا” دست بدست شوند. قیام محصول جنبش آزادیخواهانه و چپ و کمونیستی بود. قیام رهبران ارتجاع اسلامی و امپریالیستی را غافلگیر کرد. قیام در عین حال جامعه را قطبی تر و بخشی را انقلابی تر، رادیکال تر، جسورتر و حق بجانب تر نمود. قیام هشداری بود به ضد انقلاب که حکومت شان در تحلیل نهایی نیازمند سرازیر کردن رودهای خون است. آزاد کردن زندانیان سیاسی بر دوش انقلابیون همچون قهرمانان محبوب مردم، برنامه های توافق شده را مختل کرد. برای ضد انقلاب اسلامی روشن شد که دولت بازرگان فقط می تواند یک پاسخ کوتاه مدت انتقالی باشد. حتی اگر در ابتدا نقشۀ تبدیل قم به واتیکان و خمینی به پاپ برای طراحان ضد انقلاب می توانست یک روایت واقعی باشد؛ بدنبال شکل گیری قیام بدست آزادیخواهان و کمونیست ها این روایت باید بلافاصله بایگانی می شد. بدنبال تلاش برای محکم کردن پایه های نظام اسلامی، زنان اولین هدف بودند. اسلام در طول تاریخ و در زندگی روزمره با بردگی زن، حجاب و آپارتاید جنسی تداعی شده و می شود. لذا اولین یورش سیاسی – ایدئولوژیک می بایست به زنان باشد.
از اینرو بود که روز ۸ مارس، روز جهانی آزادی زن، یک روز تاریخا کمونیستی، بعنوان روز یورش در نظر گرفته شد. سازمان های چپ و زنان فعال کمونیست با شور و هیجان باستقبال اولین ۸ مارس در آزادی می رفتند. حداقل ۶ مراسم مختلف ۸ مارس برای این روز در تهران سازماندهی شده بود. پوسترهای ۸ مارس در گوشه و کنار به درخت و دیوار کوبیده شده بود. رژیم اسلامی که هنوز رسما به جمهوری اسلامی بدل نشده بود، زنگ های خطر ۸ مارس را شنید. روز ۱۷ اسفند برابر با ۸ مارس ۵۷ در اخبار ساعت ۶ صبح رادیو فرمان خمینی اعلام شد: زنان شاغل در مشاغل دولتی باید حجاب برسر کنند. و باین ترتیب بود که این روز در تاریخ نه تنها ایران بلکه در تاریخ جنبش حق زن جهانی ثبت شد. هزاران زن زیر بارش برف شدید به خیابان آمدند؛ دانشگاه تهران نقطه اجتماع چپ ها و کمونیست ها، محل فروش کتاب های جلد سفید، بحث های داغ درباره محتوای انقلاب، سوسیالیسم، مارکسیسم، بورژوازی ملی و دولت ملی … به نقطه نهایی این راهپیمایی بدل شد. حزب الله که هنوز بطور رسمی شکل نگرفته بود به زنان معترض گلوله های برف همراه با سنگ پرتاب می کردند؛ زهرا خانم یکی از محصولات دفاعی – تعرضی رژیم به این تظاهرات زنان برای آزادی بود.
تظاهرات زنان در اعتراض به فرمان اجباری شدن حجاب اسلامی شکل گرفت؛ اما به این خواست محدود نماند. چهل سال پیش زنان در ایران فریاد زدند: “حقوق زن نه شرقی، نه غربی، جهانی است!” این موضع پیشرو یک دهه بعد در غرب نیز زیر سوال رفت؛ مقولۀ ارتجاعی “نسبیت فرهنگی” به یمن تفوق گفتمان پست مدرنیستی و فعالیت های زیرکانۀ جمهوری اسلامی به گفتمان حاکم در جنبش فمینیستی و دموکراسی طلبانه بدل شد. ما فعالین جنبش آزادی زن در غرب نیز در مقابل جنبش اسلامی که در موضع دفاعی “نسبیت فرهنگی” به تعرضات خود ادامه می داد، ایستادیم.
دور اول مبارزه علیه حجاب و تبعیض حدود یک هفته بطول انجامید؛ تحصن در دادگستری یک لحظۀ مهم دیگر این رویداد تاریخی بود. میتینگ در زمین چمن دانشگاه تهران که زنان جوان و دختران نوجوان با شور و هیجان برای آزادی و برابری شعار می دادند، بالاخره دولت را به عقب نشینی وادار کرد. حمله بعدی چند ماه بعد توسط بنی صدر انجام گرفت. میتینگ ها، نشریات زنان، فعالیت های سازمان های زنان، که همگی چپ بودند، تا سی خرداد ۶۰ ادامه داشت. یک کنفرانس بزرگ توسط سازمان های زنان در زمستان ٥٩ در دانشکده پلی تکنیک سازمان یافت که با حمله حزب الله مواجه شد.
جنبش آزادی زن در ایران پس از سرکوب خونین دهۀ شصت زیر زمینی شد؛ لیکن تقابل های فردی زنان برای حق انسانی خود هیچگاه خاموش نشد. شلاق، زندان، اعدام و سنگسار نتوانست خواست و نیاز زنان جوانی که وارد زندگی اجتماعی می شدند را خفه کند. نسل جوان، زن و مرد، به صفوف مبارزه برای آزادی زن و تساوی زن و مرد پیوستند. پاسخ به این جنبش جوان، مدرن و آزادیخواه که سر کوتاه آمدن نداشت یکی از مبانی سربرآوردن جنبش ملی – اسلامی دو خرداد و اصلاح طلبی حکومتی است. و مصاف جنبش آزادی زن با حکومت اسلامی از یکسو و تلاش های مذبوحانۀ اصلاح طلبان حکومتی که از سال ۷۶ تحت نام دو خرداد تولدشان بطور رسمی اعلام شد تاکنون به اشکال مختلف ادامه یافته است.
اصلاح طلبی حکومتی و جنبش آزادی زن
نقش اصلاح طلبان حکومتی، که رهبرانشان از سردمداران سرکوب انقلاب در سالهای اولیه و جنایتکاران و شکنجه گران دهه شصت بودند، نه آنگونه که تلاش می شد جلوه داده شود: اصلاح رژیم، بلکه عقب نشاندن جنبش های اجتماعی ای بود که خود را سازمان می دادند و برای بدست آوردن حقوق و آزادیهای مدنی و سیاسی بمیدان می آمدند. هدف این جنبش حفظ جمهوری اسلامی بود. یکی از جنبش های اصلی که می بایست عقب نشانده می شد، جنبش حق زن بود. جنبش آزادی زن از همان ابتدای شکل گیری رژیم اسلامی بعنوان آنتی تز آن متولد شده بود؛ خصومت جنبش آزادی زن با جمهوری اسلامی سازش ناپذیر است. آزادی زن و جمهوری اسلامی قادر به همزیستی نبوده و نیستند. در پاسخ به این معضل پایه ای، جنبش “کنشگران حوزۀ زنان” ملی – اسلامی ها شگل گرفت. جنبشی که تمام همّ و غمّش کند کردن تحرکات جنبش آزادی زن و به عقب کشیدن آن بوده است. دست انداز ایجاد کردن در مقابل جنبش آزادی زن، مهمترین هدف این جنبش است. انداختن این جنبش در راه های انحرافی و بیحاصل کارنامه این جنبش ارتجاعی است؛ از جمله تحرکات پر سر و صدای آنها، عزیمت به مجلس اسلامی و استغاثه برای ممانعت از لغو اصلاحیه “قانون حمایت خانواده” شاه به تعدد ذوجات؛ (دریافت اجازه همسر اول برای اختیار کردن همسر دوم)، دریافت دیۀ برابر برای زن و مرد، تعیین روز ملی زنان بجای روز جهانی زن، ۸ مارس، کمپین انتخاباتی برای خاتمی، رفسنجانی، موسوی و روحانی است. الحق و والانصاف که کارنامۀ با شکوهی است!
رهبر سازی دولت های غربی
باید توجه داشت که جنبش آزادی زن تنها با تهاجمات و توطئه های اصلاح طلبان حکومتی و ضد انقلاب وطنی روبرو نیست؛ در سطح بین المللی، دولت های غربی با کمک نهادهای حقوق بشری، جایزۀ نوبل، سازمان ملل و رسانه های متبوع خود دائما در حال ستاره سازی، رهبر سازی و لانسه کردن این جنبش ارتجاعی هستند. اعطای جایزۀ نوبل به شیرین عبادی بعنوان مدافع حقوق زن در “دنیای اسلام” اولین اقدام پر سر و صدای غرب بود. رسانه های فارسی زبان این دولت ها عملا به سخنگوی این جریان بدل شده اند. و بالاخره در چند سال اخیر یک زن دو خردادی، نوچه خاتمی را بعنوان “رهبر” زنان علم کرده اند.
چهره های دو خردادی و جنبش اصلاح طلب حکومتی سبز گروه گروه به خارج آمده اند و بساط و دکانشان را در غرب پهن کرده اند. با یک حرکت برنامه ریزی شده دولتهای غربی افرادی از این باند را دستچین کرده اند و با اعطای جایزه، در اختیار گذاشتن پلاتفرم های سازمان ملل، عفو بین الملل، سازمان های حقوق بشری و غیره آنها را لانسه کرده اند؛ در رابطه با جنبش آزادی زن قرعه به نام مسیح علینژاد افتاد؛ این نوچه خاتمی و از کارگزاران رژیم به انگلستان اعزام شد. این خانم محجبه بعد از مدت کوتاهی کلاه را جانشین چارقد کرد؛ بعد که جنبش آزادی زن پیشروی های بیشتری کسب نمود و وضعیت جمهوری اسلامی لرزان تر شد، کشف حجاب کرد. طی ۴ – ٥ سال گذشته جایزه ای نبوده که به او نداده باشند؛ رسانه های خود را در اختیارش قرار داده اند؛ رسانه های بستر اصلی از جمله سی ان ان، تلویزیون فرانسه و قس علیهذا با او بعنوان “رهبر و نماینده جنبش آزادی زن” در ایران مصاحبه کرده اند؛ اخیرا حتی نشریه وُگ (Vogue) نشریه مد طبقات بالا عکس بزرگ او را چاپ کرده است! با پمپئو ملاقات کرده و عکس دو نفره گرفته اند؛ به کنفرانس داوس دعوتش کرده اند!
اگر پیش از این هدف غرب حفظ رژیم اسلامی با تغییراتی بود؛ طی دو سال اخیر که جنبش توده ای مردم و جنبش کارگری به میدان آمده اند، آلترناتیو سازی راست ضد انقلابی هدف این تحرکات است. و در هر دو فاز این تحرکات در هماهنگی با اصلاح طلبان حکومتی و با همیاری آنها انجام گرفته است. چند سالی است که هر از چند گاهی کنفرانسی با شرکت دست راستی های اسلامی، اکثریتی- توده ای و رژیم سابقی تشکیل می شود تا به یک سازمان و برنامۀ مشترک دست یابند؛ هر بار هم به جان هم میافتند و روز از نو و روزی از نو. طی دو سال اخیر عنوان این کنفرانس ها از “اصلاح” رژیم اسلامی به “مدیریت گذار مسالمت آمیز” از جمهوری اسلامی تغییر یافته است؛ چندین دکان باسم تشکیلات ساخته اند، ققنوس و فرشگرد که به فراموشی سپرده شدند و شورای مدیریت گذار؛ اما شرکت کنندگان همان دست راستی های سابق اند. رهبر سازی یک بخش مهم آلترناتیو سازی ضد انقلابی است. چهره های دستچین شدۀ غرب مورد تست و آزمایش قرار گرفته اند و بالاخره بنظر میرسد که قرعه بنام عده ای خورده است. فینالیست های رهبری غرب گمارده برای زیارت کاخ سفید صف کشیده اند؛ یکی پس از دیگری عکس هایشان با پمپئو و پنس را منتشر می کنند و انتخاب شان برای شرکت در طرح “رژیم چنج” آمریکایی را جشن می گیرند. در “حوزه زنان” قرعه بنام نوچۀ خاتمی، مسیح علینژاد، افتاده است؛ عکس با پمپئو، این انتخاب را رسما اعلام کرد.
پروندۀ جنبش اصلاح طلب حکومتی برای ما کمونیست های کارگری روشن بوده است؛ اهدافشان را بارها و بارها افشاء کرده ایم؛ هشدار داده ایم؛ و اکنون این عکس برای ما صرفا مهر تائیدی بر فعالیت هایمان در این عرصه است. ما با تمام قوا در مقابل هر نوع آلترناتیو سازی دست راستی خواهیم ایستاد. جامعه نیز هشیار تر از آنست که بتوان توطئۀ سال ۵۷ را به آسانی تکرار کرد. برای همین است که دو سال است حرارت آب را تست می کنند؛ این پا و آن پا می کنند؛ سازمان های مختلف می سازند؛ اما هنوز موفق نشده اند که یک آلترناتیو شکل دهند. ورود طبقۀ کارگر با قدرت و رادیکالیسم به میدان مبارزه، کارشان را صد بار سخت تر کرده است. افشای بی امان طرح های ضد انقلابی دولت های غربی و نیروی ضد انقلاب وطنی، آماده سازی مردم و طبقۀ کارگر برای مقابله با هر طرح آلترناتیو سازی ضد انقلابی، تلاش برای سازماندهی شورایی مردم برای سرنگونی رژیم اسلامی در دستور کار ماست.
این ضمنا هشداری است به نیروهایی که “آزادی های یواشکی” و “چهارشنبه های سفید” را در بوق کردند؛ دفاع از این مهره دست راستی اصلاح طلبان حکومتی را با آزادیخواهی و برابری طلبی در تناقض نیافتند؛ حتی از عکس علینژاد و پمپئودفاع کردند و مفتضحانه اعلام نمودند: ملاقات با پمپئو که جنایت نیست، لنین هم با کمک دولت آلمان به روسیه بازگشت.
اما توازن قوای سیاسی- طبقاتی در جامعه عمیقا تغییر کرده است. دانشجویان آزادیخواه و انقلابی پاسخ دندان شکنی به این آلترناتیو سازی ها و رهبر علم کردن ها دادند. آب پاکی را روی دست همه شان ریختند و موجب خشم جریانات چپی شدند که سنگ آلترناتیو راست را به سینه می زنند. رژیم چنج هنوز در دستور غرب قرار دارد؛ اما کار ساده ای نیست. در ٨ مارس امسال باید با صدای رسا خواهان تمام آزادی و برابری شویم و یکبار دیگر پاسخ دندان شکنی به این بازیگران دست راستی سناریوی رژیم چنج دهیم.
***