مقالات

کرونا و سرمایه داری عروج فاشیسم یا سوسیالیسم؟ آذر ماجدی

شیوع ویروس کرونا به یک بحران عمیق جهانی بدل شده است. دنیا درگیر یک فاجعۀ انسانی است. این فاجعه بیانگر عجز بشر در مقابله با بلایای طبیعی نیست؛ بلکه اثبات عجز نظام سرمایه داری در حفظ ایمنی، سلامت و رفاه جامعه است. سرمایه داری در تعقیب سود و سود هرچه بیشتر دنیا را به ورطۀ نابودی می کشاند؛ انسانیت را از محتوا تهی می کند؛ نوعدوستی را به سخره می گیرد و نشان می دهد که تا زمانیکه نقطه محرکۀ یک نظام اقتصادی – سیاسی سود و انباشت ثروت برای یک اقلیت ناچیز و رقابت برسر سودآوری بیشتر است، حیات انسان پشیزی ارزش ندارد. شیوع ویروس کرونا بیش از هر چیز افشا کننده نظام سرمایه داری است.

این به این معنا نیست که دنیا به چنین فاجعۀ دردناکی نیاز داشت تا به خصلت ضد بشری نظام سرمایه داری پی ببرد. فقر و فلاکت، نابرابری و سرکوب، جنگ های خانمان برانداز این واقعیت را بارها و بارها به اثبات رسانده است. اما بورژوازی زیرکانه کوشیده است تا برای هر یک از این پدیده های ناهنجار توجیه و دلیلی بتراشد و یا آنرا اجتناب ناپذیر و لاعلاج بنماید.

به بیست سال اخیر بنگرید! با تحمیل جنگ فقط در خاورمیانه و شمال آفریقا بورژوازی جهانی بیش از یک میلیون انسان را به قتل رسانده است؛ و تعداد بیشتری در اثر فلاکت، قحطی و گرسنگی و در تلاش برای گریز از جهنمی که در آن اسیر شده اند جان باخته اند. میلیون ها نفر آواره و دربدر شدهاند. این محصول مستقیم سرمایه داری و رقابت ها و تلاش های بورژوازی جهانی برای حفظ و تداوم قدرت است.

اما تفاوت شیوع یک ویروس کشنده که به آسانی مرزها را در می نوردد، نژاد و فرهنگ و مذهب نمی شناسد، در اینست که جهانشمولی سرنوشت بشریت را به روشنی در مقابل دیدگان همه قرار میدهد. جنگ و کشتار در خاورمیانه را می توانند و می کوشند با ارجاع به تاریخ منطقه، مذهب شهروندان، فرهنگ متفاوت، عقب ماندگی و توسعه نیافتگی جوامع آن منطقه، عدم برخورداری از دموکراسی، حاکمین دیکتاتور و ددمنش توضیح دهند و توجیه کنند. مرگ پناهجویان در مسیر فرار، در دریای مدیترانه و در مرزهای اروپا را می توانند تقصیر خود آنها و شرایط جامعه ای که از آن می گریزند، بیاندازند. تا اینجا “انسان های برتر” در اروپا و کشورهای غربی یا کشورهایی که دچار جنگ نشده اند می توانند خود را فریب دهند که وضع آنها متفاوت است.

اما زمانیکه یک بلای طبیعی به تمام جهان هجوم می آورد و جان و ایمنی همه را به خطر میاندازد؛ زمانیکه مردم در مقابل چشمان حیرت زده شان می بینند که چگونه این نظامی که قادر است به کره ماه سفر کند؛ می تواند پیشرفته ترین و کشنده ترین سلاح های جنگی و کشتار دستجمعی را ابداع و تولید کند؛ در دنیایی که این چنین از نظر تکنولوژیک پیشرفت داشته است انسان ها بخاطر کمبود دستگاه های کمک کنندۀ تنفسی یا اتاق های مراقبت ویژه یا کمبود تخت در بیمارستان جان می دهند و بعلت کمبود ابتدایی ترین امکانات بهداشتی مبتلا می شوند؛ وقتی با این واقعیت تلخ مواجه می شوند که میلیون ها نفر بخاطر نداشتن تامین مالی، بخاطر فقر قادر نیستند در خانه بمانند و خود را قرنطینه کنند و بالاجبار باید علیرغم تمام خطرات به سر کار بروند و دولت های دموکراسی برای مقابلۀ سریع و موثر با این فاجعه تلاش نمی کنند، آنگاه حقیقت واقعی این نظام برملا می شود. کودن ترین و متوهم ترین ها نیز به واقعیت نزدیک می شوند.

و این واقعیتی است که ما امروز با آن مواجه ایم. مساله از ایران فراتر رفته است. در ایران یک مشت دزد و جنایتکار در قدرت اند. یک مشت جانی که هیچگونه مسئولینی در قبال شهروندان احساس نمی کنند. مردم این جانیان را می شناسند و جز این هم انتظار ندارند. اما در اروپا، در مهد دموکراسی، که بعنوان پیشرفته ترین بخش دنیا به رسمیت شناخته می شود نیز مردم قربانی بیکفایتی، عدم مسئولیت و فریبکاری و دروغگویی دولت ها شده اند. بعلت کمبود دستگاه های تنفسی و اتاق های مراقبت ویژه (در فرانسه برای هر ١٠٠٠ شهروند سه اتاق مراقبت ویژه وجود دارد!) رسما دارند بر جان انسان ها ارزش گذاری می کنند. در ایتالیا اعلام کرده اند که بیمارستان ها از درمان سالمندان و کسانی که دارای بیماری های تشدید کننده هستند خودداری خواهند کرد! گفته می شود که مجبورند ارزش گذاری کنند؛ امکانات محدود است و نمی تواند به تساوی تقسیم شود. لذا جوانان ارجح هستند. کسانی که بیماری های تشدید کننده ندارند، از قبیل بیماری قلبی، تنفسی، و کسانی که بخاطر بیماری های دیگر سیستم ایمنی شان تضعیف نشده در اولویت درمان قرار دارند.

این سیستم ارزش گذاری بر جان انسان ها دردناک و ضد انسانی است. دکتر و پرسنل درمانی را در مرجع قضاوت قرار می دهد و عملا آنها را با یک معمای انسانی، اخلاقی و ارزشی مهم مواجه میکند. ممکن است گفته شود: “خوب، چکار کنند؟ امکانات نیست.” سوالی که باید طرح شود اینست که چرا امکانات نیست؟ با اینهمه ثروت و پیشرفت علمی و صنعتی و تکنولوژیک چرا امکانات به این میزان کم است؟ این آن سوالی است که باید در مقابل جامعه و دولت ها قرار دهیم. در دنیا باندازۀ کافی و حتی بیشتر ثروت موجود است؛ اما این ثروت دست عده ای معدود قبضه شده است. این ریشۀ کمبود ها و این موقعیت فاجعه بار و ضد انسانی است.

“داروینیسم اجتماعی” و عروج فاشیسم!

اگر در مقابل این روند نایستیم، اگر با این روند مقابله نکنیم فاشیسم محصول آن خواهد بود. اعلام می شود که فاکتور سن و سلامت را برای ارزش گذاری بر جان انسان ها در نظر می گیرند؛ فاکتور طبقاتی که همیشه در نظر گرفته شده است؛ (بطور مثال ملکه انگلستان ٩٣ ساله است، همسرش حتی مسن تر است. آیا آنها را نیز بخاطر کمبود از درمان محروم می کنند؟) بزودی فاکتور های اجتماعی نیز بر لیست اضافه خواهد شد. انسان تحصیلکرده بر انسان با تحصیلات کم ارجحیت می یابد؛ کسی که پست و شغل باصطلاح بالاتر دارد به کارگر ارجحیت پیدا می کند. این فاکتورها هم اکنون با خصوصی شدن بخش بزرگی از بخش درمان و بهداشت عملا اعمال می شود؛ لیکن از این پس در بخش دولتی هم پیاده خواهد شد.این سیستم به بیمارستان ها و در مقابله با کرونا محدود نمی ماند؛ این نظام ایدئولوژیک بر کل جامعه حاکم می شود. و این مترادفاست با حاکمیت فاشیسم.

ابعاد فاجعۀ کرونا به بخش درمان محدود نخواهد ماند. هم اکنون برخی از دولت ها رسما اعلام کرده اند که جامعه باید به “مصونیت طبیعی” در مقابل این ویروس برسد. این به زبان عادی به چه معناست؟ باید انسان های “ضعیف” از این بیماری بمیرند تا جامعه در مقابل آن مصونیت یابد. انسان های ضعیف همان هایی هستند که هم اکنون در سیستم ارزش گذاری نوین مورد معالجه قرار نمی گیرند. روسای دولت ها در پشت میکروفون و در کنفرانس مطبوعاتی این اراجیف فاشیستی را اعلام می کنند و به مصاف طلبیده نمی شوند. “داروینیسم اجتماعی” را دارند اشاعه می دهند. بعلاوه، وقتی سالمندان بمیرند، دولت حقوق بازنشستگی کمتر می پردازد و اینهم یک صرفه جویی است. وقتی معلولین و انسان های ضعیف بمیرند، دولت مجبور نیست برای آنها هزینه ای پرداخت کند. بهمین سادگی. اینها دارند این بلیه را به یک موهبت الهی ارتقاء می دهند. باید در مقابلشان ایستاد!

دنیا در یک نقطه عطف قرار گرفته است. بورژوازی می تواند از این نقطه عطف قوی تر و تهاجمی تر بیرون آید؛ در مقابل کمپ سوسیالیسم، کمپ انسانیت و آزادیخواهی و برابری طلبی می تواند آگاه تر و قوی تر این تندپیچ را پشت سر گذارد. شق سومی وجود ندارد.

عروج داروینیسم اجتماعی پاسخ بورژوازی به فاجعۀ کرونا است؛ عروج انسان دوستی و همیاری وجه دیگری است که در حال رشد است. در ایران علاوه بر فداکاری گسترده و تحسین برانگیز پرسنل درمانی، ما شاهد شکل گیری کمیته ها و نهادهای همیاری هستیم. این نهادها در حال رشد هستند و دارند بتدریج کنترل جامعه را بدست می گیرند. رژیم اسلامی که جز سرکوب و جنایت و دزدی کار دیگری بلد نیست در مقابل این همبستگی انسانی عاجز است. قادر به کنترل آن نیست. اوضاع دارد از دستش خارج می شود و مرگش دارد فرا می رسد. این روند را باید تقویت کرد. باید کوشید با هشیاری کامل کنترل جامعه را بدست گرفت و بدنبال آن این رژیم را به زیر کشید.

در غرب نیز ما شاهد رشد انسان دوستی هستیم. ستایش فداکاری پرسنل درمانی دارد وسیعا گسترده می شود؛ بعلاوه، نقد نظام سرمایه داری “مد” شده است. حتی مطبوعات بستر اصلی نیز دارند در نقد سرمایه داری و درباره مزایای سوسیالیسم قلم می زنند. مساله کارگران روز مزد، با قراردادهای موقت، کارگرانی که بدون هیچ چتر ایمنی مشغول بیگاری هستند، و شرایط اسفناک آنها و خانواده هایشان در رسانه ها و پارلمان ها به بحث گذاشته شده است. تامین مالی و مادی تمام شهروندان تا بتوانند در خانه بمانند و مجبور به خطر انداختن جانشان نشوند، به یک موضوع روز و حاد بدل شده است. درعین حال سود جویی بورژوازی در این شرایط سخت و فاجعه بار شدت گرفته است. شرکت آمازون بجای تعطیل کردن انبارهایش آگهی استخدام نیروی کار جدید منتشر می کند. همین واقعه با نقد بسیار مواجه شده است.

یکبار دیگر و بشکلی زمخت به دنیا ثابت شد که سرمایه داری با انسانیت، با جان و سلامت انسان های کارگر و عادی، با آزادی و برابری و رفاه جامعه در تضاد پایه ای است. همین فاکت را باید در برابر چشمان جامعه قرار دهیم و بگوییم که تنها راه خلاصی بشریت از فجایع اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، محیط زیستی سرنگونی سرمایه داری و برقراری سوسیالیسم است.

بعلاوه، دو ماه پس از شیوع یک ویروس سرمایه داری دارد با سر وارد یک بحران عمیق می شود؛ بحرانی بس عمیقتر و گسترده تر از سال ٢٠٠٨. همین فاکت می تواند پاسخ تمام اراجیف ایدئولوگ های بورژوایی که سرمایه داری را کاراترین و بهترین سیستم اقتصادی معرفی می کنند، بدهد.

برای افشای هرچه بیشتر سرمایه داری و ضرورت هرچه سریعتر سوسیالیسم فاکت بسیار است. بیاییم بحران ویروس کرونا را به تخت پرشی بسوی سرنگونی سرمایه داری و عروج سوسیالیسم بدل کنیم.

١٩ مارس ٢٠٢٠

 

.