مقالات

حق معیشت وظیفه دولت در تامین نیازهای پایه ای ساکنین جامعه نادر شریفی

 

هر انسانی با ارائه خواص خوب خود، سعی میکند، ارزشمندی خود به جامعه را اثبات کند. جامعه ای که ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی اش در تبلور حکومت بر احقاق خواست واقعی شهروندانش، به ارزشمند بودن و تعلق اجتماعی داشتن، به سعادت تک تک اعضای جامعه، به بروز استعدادهای اعضای جامعه، بر آزادی و رهائی بنا شده باشد، جامعه انسانی است که قدرت و حکومت وسیله ای در راستای حفاظت و حقوق برابر برای همه شهروندانش است. روی دیگر این سکه، آن جوامعی اند که بر اساس جاه طلبی بیشتر اقلیتی، و کسب قدرت و حفظ آن تصمیم قطعی سیاستمداران آن است که هدف، تصرف “قدرت” و “حکومت” است و نه وسیله ای برای شکوفائی و سعادت جامعه.

بنابراین ما با دو نوع جامعه روبرو می باشیم که در اساس و بنیان در تضاد با یکدیگرند. جامعه ای که بر اساس انسان آزاد و در همنواختی با طبیعت واقعی پیرامونی آن بنا می شود و یا جامعه ای که انسان در آن اکیداً ارزشمندی درخود ندارد. تلاش برای رسیدن به جامعه ارزشمند با مبارزات اجتماعی، یک واقعیت قابل اثبات و ارجاع است که توسط انسانهای واقعی و جنبشهای اجتماعی به پیش برده میشوند. مبارزات اجتماعی نیز در همین فرمول ساده اجتماعی می گنجند. یا برای ارزشمندی انسان و سعادت اجتماعی و یا برای بی ارزشی انسان و حفظ و گسترش سودآوری بخش اقلیتی. یا برای تعویض از فرمی به فرم دیگری در حفظ و گسترش سرمایه و یا برای تغییر بنیادین! دست آخر، چطور می توان انسان در جامعه ای که “رقابت”، بالابردن سود و منفعت شخصی، تنها درجه سنجش است، نبوغ و ارزش اجتماعی جائی برای بیان خود و تعریف خود در جامعه پیدا کند؟ وقتی انسانها چیزی بیش از اعداد نیستند، چگونه میتوان از آزادی و رهائی و نوعدوستی صحبت کرد؟ چگونه انسانها می توانند در محیط پیرامونی خود احترام و ارزش اجتماعی خود را پیدا کنند؟ وقتی تنها سرمایه و پول “ارزشهای” قابل شمارش آن جامعه تعریف میشوند؟

ویروس کووید ١٩ بار دیگر به همگان اثبات کرد که فرمول از خود بیگانگی انسان، فرمول بی هویتی انسان چه نتایج وحشتناکی باخود بهمراه می آورد. کووید ١٩ اگرچه حاصل فعل و انفعالات “طبیعی” در جوامع انسانی بوده اما با این وجود نشان داد این جوامع بشری امروزند که ابداً آمادگی حفظ جان شهروندان خود را ندارند. انسانها در این جوامع همانقدر ارزش دارند که حجم کیف پول آنها قدرت دارد. بنابراین کشته شدگان و آسیب دیدگان ویروس کرونا، همانند قربانیان جنگها و بلایای دیگر، چیزی غیر از تعدادی ارقام و آمار نیستند! گویا جامعه در قبال مرگ انسانها جلوی در بسته بیمارستانها، یا روی تخت خوابگاههای خانه سالمندان، یا در کنار خیابانها و یا در آلونکی بنام “منزل” که دهها سال برای ساختن آنها مزدبگیران جامعه کار شبانه روزی کرده اند، مسئولیتی ندارند!

مگر جوامع کاپیتالیستی، بنا بر ادعای خودشان (و نه ما!)، بر پایه تولید “ارزش اضافه” و “انباشت سرمایه” بنا نشده اند و بنابراین بهترین فرم نظامهای اجتماعی نیستند؟ پس چرا این اجتماعات حتی پس از یک دوره نسبتا بزرگ انباشت (حداقل از فاصله جنگ جهانی دوم تا به امروز) در موقعیتی نیستند که چند سالی امورات اقتصادی جامعه و معیشت جامعه را بدون کار شبانه روزی زحمتکشان تامین کنند؟ این چه نظام “مقتدر” و “عالی” است که از روز عروج شیوع ویروس کرونا تا به امروز تنها دردش اقتصاد ورشکسته خود است؟ این چه عالیترین نظام اجتماعی است که در سرآغاز شیوع بیماری کرونا، بحران اقتصادی سراسر جامعه را در خود بلعیده و به گواهی “اقتصاددانان” خودشان حداقل بیست و پنج سال آینده بر دوش زحمتکشان جامعه آویزان خواهد ماند؟ این چه نظامی است که حتی از تعهد حق معیشت و تامین هزینه های پایه ای زندگی روزمره مردم حتی در کشورهائی همانند: نروژ، فنلاند، ایالات متحده آمریکا، آلمان و انگلیس و … “عاجز” است؟ این چه نظام تولیدی است که با نسیم یک بیماری همه گیر، برای شهروندانش حتی دستکش و ماسک کافی در اختیار ندارد؟

یا اینکه اتفاقاً سرمایه و ثروت، حتی در جامعه آخوند و اسلام زده مانند ایران، باندازه کافی وجود دارد، منتها این سرمایه ها نه تنها در خدمت اعضای آن جامعه قرار نمیگیرند، بلکه برعکس در دوران بحرانی، بدنبال غارت بیشتر جامعه و شهروندان آسیب دیده نیز آمده اند! بی علت نیست که بانکها، بعنوان شاخه ای از سرمایه، بزرگترین منفعتگران دوران بحران اجتماعی- اقتصادی اند! در نتیجه وقتی جوهر واقعی انسان که در جامعه با حرص در حفظ و انباشت بیشتر سرمایه معنا پیدا میکند، بی اعتباری حقوق پایه ای انسان به مرحله عالی خود که همان حکومت مطلق سرمایه است، میرسد. همه چیز بنابراین کله پا است، جوامع بشری نه با پا، بلکه با سر راه میروند!

برای همین مارکس با هوشیاری مخصوص بخود تغییرات اجتماعی را هم در “انقلاب های بورژوائی” و هم در انقلاب های کارگری تعریف میکند. در همین راستا، مبارزات اجتماعی مستقل از اینکه در صحنه سیاسی رخ دهند، یا در عرصه مبارزات فلسفی و یا در هر حوزه اجتماعی دیگر، در واقع چیزی جز بیان کم و بیش نبردهای بنیادین اجتماعی نیستند که به موجب آن، وجود طبقات اجتماعی و در نتیجه برخورد آنها با یکدیگرند، غیر قابل انکار می شوند.

تعهد دولت در تامین حق معیشت شهروندان خود
اگر کتابهای اقتصادی تئوریسینهای سرمایه داری را مطالعه و به ادعاهای آنان موقتا اعتماد کنیم، دولت در جوامع امروزی جهان سرمایه نقش توزیع کننده امکانات را عهده دار میباشد. بدین معنا که کارگران در مراکز تولیدی و خدماتی تولید میکنند، مراکز تولیدی، با “تولید” کالا احتیاجات جامعه را از طرفی برطرف و از طرف دیگر با تولید “درآمد” مخارج حاصله از پروسه تولید و دست اندرکاران در تولید را بدست می آورند. مزدبگیران و کارگران این مراکز تولیدی با فروش کار خود، میتوانند تولیدات حاصل در جامعه را خریده و بدین ترتیب “احتیاجات” خود و خانواده خود را برطرف کنند.
نقش دولت اما در این است که با دریافت مالیات، چه از مراکز تولیدی و بنگاههای خدماتی و چه از مزدبگیران، امر تقسیم عادلانه در جامعه را به پیش ببرد. تا همین جایش و با هزار و یک اما و اگرش پس میتوان پرسید و خواهان آن بود که دولت بلافاصله بخاطر وجود شرایط “غیر عادی”، مانند بروز جنگ و یا حوادث طبیعی همانند سیل و بروز آتشفشان و شیوع بیماریهای همه گیر مانند بیماری کرونا، موظف است به حمایت فوری شهروندان جامعه بشتابد. بنابراین ما حق داریم از تک تک حافظان و سیاستمداران قدرت طلب در دولتهای بورژوازی بپرسیم که کجاست، تعهد شما در تامین حق معیشت شهروندان، بعهده گرفتن دستمزد و حقوق کارگران، کارکنان، بازنشستگان و صدمه دیدگان جامعه؟ کجاست حفاظت جان شهروندان جامعه و تامین مالی تک تک اعضای آن؟ کجاست این تقسیم ثروت و درآمدهای اجتماعی که قرار بود، همه اعضای جامعه از آن بهره مند باشند؟ اگر دولت حتی از تقسیم و توزیع امکانات جامعه عاجز است، پس وجود و علت وجودی این دولت در چیست؟

تهدیدات جانی ویروس کووید ١٩ زندگی جوامع بشری را از اروپا تا آمریکا و از آسیا تا آفریقا فراگرفته است. بدون دخالت دولتها در تعهد در نقش اساسی شان و استفاده از امکانات و ثروتهای تولید شده در اجتماع، امکان ایستادگی و حفظ جوامع بشری در شرایط امروزی ممکن نیست. برای زحمتکشان و آسیب دیدگان و مزدبگیران، امکان پذیر نیست که ماهها کار نکنند، در قرنطینه بمانند، هزینه خورد و خوراک خود و خانواده خود را تامین کنند، اجاره خانه و بیمه و دهها هزینه های زندگی شان را پرداخت کنند. تعهد دولت در بعهده گیری نقشش همین امروز تنها یک درخواست نیست! شرط لازم بی قید و شرط حفظ جوامع و آنهم همین امروز است. مزدبگیران، بازنشستگانی، که حتی دوران پیری مجبور به کارند، آسیب دیدگان، همه و همه بایستی بلافاصله تحت پوشش همه جانبه تعهدات دولت در حفظ تامین زندگی پایه ای شهروندان جامعه قرار بگیرند.

تعهدات پایه ای زندگی کدامند؟
– تامین هزینه های معیشتی و بهداشتی برای رفع احتیاجات کامل اعضای جامعه.
– تامین کامل هزینه های مسکن، باضافه استفاده رایگان از برق، آب، آب گرم، تلفن، اینترنت.
– تامین کامل بیمه های بیماری، درمانی و بهداشتی و تضمین دسترسی کامل به دکتر و بیمارستان و دارو و خدمات پزشکی.
– تعهد کامل و تامین هزینه مکفی دوران پیری و بازنشستگی شهروندان محترم جامعه.
– تامین هزینه های بیشتر برای گروههای اجتماعی که به خدمات ویژه انسانی نیازمندند.
– تعهد به و کمک به اعضای جامعه در موارد استثنائی.
– تامین سازمان آموزش و حفظ سلامت روانی جامعه در دوره بحران.
– . . .

٢ آوریل ٢٠٢٠ – ١٤ فروردین ١٣٩٩