بر کسی پوشیده نیست که جمهوری اسلامی با مشکلات عدیده اقتصادی و اجتماعی در ایران روبرو است. سقوط نفت به ازای هر بشکه (٢٢٠ لیتری) تا ده دلار و آنهم با اعتبار و شرط و شروط پرداخت چند ماه تا چندساله، شیوع پاندمی کووید ١٩، شروع دوباره مبارزات کارگری، مشکلات و هزینه های سنگین نیروهای سرکوب و مزدور حکومت در ایران و منطقه و … جمهوری اسلامی را به ورشکستگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کامل کشانده است.
حسن روحانی روز پنجشنبه ۲۱ فروردین ماه در جلسه شورای امنیت ملی گفته است: «اگر بین دو تا دو و نیم میلیون نفر جان خود را به علت ابتلا به کرونا از دست بدهند، ما به خاطر وضعیت اقتصادی و معیشت مردم (شما به جای “مردم” بخوانید، بورژوازی) نمیتوانیم کشور را تعطیل کنیم». صرف نظر از اینکه این گفته ها از طرف سخنگویان حکومتی تکذیب شد، اظهارات او نشان دهنده واقعیت امروز و بحرانی نظام اسلامی در ایران است. دولت با درآمد نسبی و حواله ای روزانه سی تا پنجاه میلیون دلار، حتی موفق به پرداخت هزینه روزانه حکومت و دستگاههای سرکوب خود برنخواهد آمد، چه برسد به اینکه حتی اگر میخواست، که ابدا موضوع کارش این نیست، به وضعیت معیشت مردم رسیدگی کند. برای همین روشن است با امکان گرفتن اعتبار از بانکهای جهانی و صندوق بین المللی پول، قرار بود چه گرهی از بسته مشکلات اقتصادی بزرگ حکومت حافظ سرمایه در ایران باز شوند؟ و دست آخر چه کسانی این بدهی ها را با بهره دوباره بازپرداخت کنند؟ روحانی در ادامه سخنان خود میگوید: «اگر مشاغل و اصناف را تعطیل کنیم، چند وقت دیگر با اعتراضات خیابانی۳۰ میلیون گرسنه روبرو خواهیم شد… که این بحران در صورت وقوع قابل کنترل نخواهد بود”. بنظر من حسن روحانی یکبار هم که شده از یک واقعیت عینی در جامعه ایران پرده برمیدارد. اجازه بدهید که روی این اظهارات کمی بیشتر مکث کنیم؛
فرض بگیریم که جمعیت فعلی ایران چیزی بین هشتاد تا هشتاد و پنج میلیون “نفر” باشد. از این تعداد نوجوانان و کودکان (که درصد بالائی در جامعه را تشکیل میدهند)، سالمندان، بازنشستگان و معلولین و بیماران در جامعه را کم کنیم، به رقم مهمی میرسیم که روشن بیان کننده دو جبهه متقابل مهم و رودرودر جامعه نیز هست. تولیدکنندگان و سازندگان اصلی جامعه (بر اساسی آمار تقریبی حسن روحانی) حدودن سی میلیون (همان گرسنگان) و در جبهه مقابل یک جماعت انگل صفت دو تا سه میلیونی مرکب از آیت الله ها و آقازاده گان، بورژواها، نیروهای سرکوب سپاه و بخصوص نیروهای ویژه سیاه پوشش، بازاریان و اصلاح طلبان حافظ نظام. اظهارات حسن روحانی نشان دهنده یک واقعیت عینی دیگر در جامعه نیز هست. ترس و وحشت جمهوری اسلامی از انقلاب گرسنگان! ترس و وحشت رژیم از مبارزات کف خیابانی حداقل سی میلیون “گرسنه” طبقه کارگر که از هرگونه رفاه و تامینی بی بهره اند ولی با فروش کار خود جامعه را همیشه تامین کرده اند. ترس حکومتی که از روز اول در سرکوب طبقه کارگر، در گرسنگی دادن به زحمتکشان، در جاری کردن قوانین عصر حجری اسلامی در میان کل حکومتهای حافظ سرمایه رتبه اول را دارد. حکومتی که در میان دارندگان زندانی در جهان رده ششم و در اعدام و شکنجه و کشتار مخالفین سیاسی در ردیف اول ایستاده است. حکومتی که رئیس جمهورش با گستاخی کامل اعلام میکند دو تا دو و نیم میلیون دیگر را هم به کشتن خواهد داد تا شاید با ایجاد ترس، با بالا بردن درصد اعدامیان، با انواع ترفند و حیله مثل تفرقه اندازی بین طبقه کارگر، جلوی مبارزات طبقه کارگر برای واژگونی نظام سرمایه و جلوی متحد و متحزب شدن جامعه را بگیرد.
این رژیم میداند که جامعه نمیتواند با و یا بدون وجود پاندمی “کرونا” حکومت را تحمل کند. سی میلیون گرسنه مجبورند به هر نوع ممکن، تکلیف شان را با جمهوری نکبت اسلامی سرمایه روشن کنند. اعتراضات کارگران معادن کرمان در روزهای گذشته تا اعتصابات کارگری در دیگر جاهای ایران نشان دادند که سی میلیون طبقه کارگر گرسنه در ایران بهمراه خانواده های آنان نمیتوانند برای مدت نامعلومی وضعیت اسفبار کنونی را تحمل کنند. سی میلیون تولید کننده واقعی جامعه، نان شب ندارند! گرسنه و بی حقوق اند، دارای حداقلی از سطح معیشت برای ادامه زندگی نیستند. طبقه کارگر دیوانه نیست، راهی بجز سرنگونی این نظام و دست بردن بقدرت سیاسی و آنهم فوری ندارد.
اما پاسخ جمهوری اسلامی به “گرسنگان” چیست؟
جمهوری اسلامی، همانطور که انتظار میرفت، شمشیرش را از رو بسته است. اگر بورژوازی اسلامی کمی عاقل بود، سعی میکرد با تامین حداقل سطح معیشت در جامعه عمر نکبت بار خود را چند صباحی به درازا بکشاند. ولی بورژوازی اسلامی همراه با ولی فقیه و آیت الله های انگل صفت، بجز سرکوب و دستگیری و کشتار چیز دیگری نمی شناسند. روحانی رو به طبقه کارگر رسما تهدید میکند. خودش میداند که جمهوری اسلامی در چهل و یکسال عمر نکبت بارش کار دیگری نکرده است. این که نقشه عمل جدیدی برای نظام عصر حجری اسلامی نیست: دستگیری، شکنجه و اعدام.
اما جامعه از این حکومت عبور کرده است. اگر این حکومت نفس میکشد، هرچند آخرین نفسهایش را و هنوز انسانهای بیگناه را به دار می آویزد، بخاطر شیوع یکباره ویروس کرونا است و نه چیز دیگری. شیوع کووید ١٩ نکبت و خطر جدی شد برای جامعه و موهبتی برای حکومت اسلامی! جنبشهای آبان و دیماه سال گذشته و هم اکنون اعتصابات و اعتراضات کارگری و چشم انداز گسترش آن در سراسر کشور نشان میدهند که طبقه کارگر در ایران هم تصمیم قطعی اش را برای سرنگونی نظام نکبت سرمایه گرفته است. بزدلان حکومتی با اعدام اسیران در بند، دادگاهی کردن دوباره زندانیان سیاسی و غیره تنها هراس عینی و واقعی خودشان را در جامعه بنمایش گذاشته اند. حکومتی که واهمه از اعتراض ندارد، رئیس حکومتش از به خیابان آمدن سی میلیونی گرسنه به لکنت زبان نمی افتاد. حکومتی که اپسیلونی در جامعه پشتیبانی می دید، پس از دستگیری زندانیان فراری از خطر مرگ یک بیماری طبیعی، آنها را یک شبه اعدام نمیکرد! حکومتی که ذره ای از حقانیت مردمی پشت سرش داشته باشد لازم ندارد روزانه نیم میلیون مزدور اسلحه بدست توی خیابانها بچرخاند که مبادا سه نفر دور هم جمع شوند.
در مقابل حکومتهای از نوع جمهوری اسلامی، میتوان جامعه سوسیالیستی کارگران را گذاشت که عدالت وسیع اجتماعی در آن حکمفرماست. این نظام و جامعه معظل اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی را با مدرنترین و انسانی ترین متدهای شناخته شده علمی برطرف میکرد. کسی بخاطر “نداشتن و فقر” مجبور به فروش کلیه و یا اعضای خانواده اش نمی شد. تک تک اعضای جامعه “صاحب خانه” کل جامعه هستند و مجبور نبودند بخش اعظم حاصل کارشان را بنام “اجاره” برگردانند و حتی با این وجود حداکثر هرسال یکبار محل زندگی خود را برای حفظ “نرخ رشد سود” ترک کنند. با شیوع پاندمیهای طبیعی مانند کووید ١٩، جامعه هوشمندانه با آن روبرو میشد. جان و سلامتی تک تک شهروندان آن جامعه برایش مهم بود و برای سلامتی شهروندان با استفاده از بالاترین دست آوردهای علمی عمل میکرد. در جوامع سوسیالیستی، آخوند و مفت خور انگل صفت نداریم! سیاستمدار حرفه ای نداریم. قدرت نه از بالا به پائین که از شوراها و از پائین به بالا تعریف میشد. زندانی سیاسی نداریم، تن فروشی نداریم، اعدام نداریم، قتل ناموسی نداریم، بهره بری اقلیتی بر اکثریتی بنام دموکراسی نداریم! مشتی شارلاتان و فرصت طلب بنام ناسیونالیست و قوم پرست بدنبال منافع شخصی خود، جامعه را به قهقرا هدایت نمیکردند، اعتقادات مذهبی و غیر مذهبی امر شخصی انسانها بود، بخاطر نوشیدن و خوردن کسی را شلاق نمیزدند، گرسنه نداشتیم، سالمندان برای گذراندن امورات زندگی خود مجبور نبودند در دوران بازنشستگی بدنبال فروش کار خود باشند. کودکان سر کلاسهای درس برای ساختن مرفه ترین جامعه آماده میشدند، حقوق شان تامین بود، لباسشان فراهم بود، “کاری” بنام کولبری نداشتیم. کولبری کار نیست، کولبری مسخ انسان و انسانیت است، عقبگرد به دوران ماقبل عصر حجر است، کولبری مهر داغ بر روی جامعه ای است که هنوز موفق نشده خود را شر خدا و دین و مذهب و بربریت سود نجات دهد.
در سرآغاز روز جهانی کارگر تنها میتوان یک فراخوان داد:
کارگران ایران متحد و متحزب شوید و خود و به این ترتیب جامعه ایران را ازنظام سرمایه با تمامی غل و زنجیرهایش از جمله تحمیق مذهبی و تضادهای کاذب هویتی قوم گرایان و نژادپرستان، فردپرستان و … نجات دهید! سعادت، خوشبختی، رفاه، آسایش، تضمین زندگی در یک دنیای بهتر تنها از راه تسخیر قدرت سیاسی میگذرد. کاری که تنها از کارگران و حزب کارگری کمونیستی برمی آید.
زنده باد روز جهانی کارگر
زنده باد انقلاب کارگری
٣٠ آوریل ٢٠٢٠ – ١١ اردیبهشت ١٣٩٩