مقالات

طوفان اجتماعی در راه است این طوفان را به انقلاب کارگری تبدیل کنیم نادر شریفی

روان شناسان معتقدند که تنفس عمیق برای بازیابی انرژی و دفع سموم و حتی بهبود سلامت بسیار موثر است. اما در دنیای جامعه شناسی تنفس عمیق یک جامعه را چگونه میتوان تفسیر و تعبیر کرد؟ اصولا چه هنگام میتوان ادعا کرد که یک جامعه برای بازیابی انرژی اش، برای دفع سموم از پیکر اجتماعی اش و برای بهبودی سلامتی اش در چنین پروسه ای وارد شده است؟ آیا میتوان شیوع به یکباره پاندمی کووید ١٩ و توقف چندماه مبارزات ضد حکومتی و اعتراضات اجتماعی تا آبان ماه سال گذشته را تنفس عمیق اجتماعی در جامعه ایران شمرد؟

با شیوع پاندمی کووید ١٩ مبارزات اجتماعی، تظاهرات و اعتصابات کارگری و اعتراضات گرسنگان در ایران بناچار فروکش کرد. جمهوری اسلامی در ابتدا، پاندمی کووید ١٩ را “موهبتی” برای خود خواند و از این “فرصت” استفاده کرد که با حمله به تشکها و اعتصابات کارگری، سرکوب اعتراضات زندانیان تا تحت تعقیب قرار دادن بازنشستگان و معلمین و غیره، جامعه را زیر فشار بیشتری بگذارد. اما پاندمی کرونا رفته رفته از موهبت به “آخر زمان” برای نظام تبدیل شد. جمهوری اسلامی با تقبل اجباری فروش نفت از قرار بشکه ای ٥ دلار به ورشکستگی اقتصادی کامل رسید، بی برنامگی و شانه بالا انداختن جمهوری اسلامی برای حفظ جان و معیشت مردم جلوی چشمان همگان عیان تر شد. اعدام زندانیان گرفتار به بیماری کرونا، نه تنها کسی را در جامعه مرعوب نکرد، بلکه تنفر از نظام اسلامی و همپالگیهایش مثل حکومت اقلیم کردستان را صدچندان کرد. و دست آخر جامعه بار دیگر متوجه شد که حکومت از ترس “شورش” و “خروش” و “فتنه” و “آشوب” بیست میلیونی و سی میلیونی کارگران و مردم گرسنه و فقر زده بخود می پیچد، مرتبا هشدار و شعار میدهد و میگوید “خطر” چیست! این آخری، ویژگی مهمی در فعل و انفعالات آتی سیاسی ایران است که نباید به آن کم بها داد.

بنابراین جمهوری اسلامی با تقویت نیروهای سرکوب خود از جمله “یگان ویژه” (شما بخوانید یگان تیرخلاص زن)، با جلوی دوربین فرستادن “قضات” تبهکار خود برای بالابردن رعب و وحشت در جامعه، با به خط کردن “اصلاح طلبان”، با استفاده از رسانه های حافظ نظام مانند تلویزیون آیت الله بی بی سی، با اعلام حمایت مانند اردشیر زاهدی برای بالا بردن حس “ملی گرائی” و “وطن پرستی” تا مضحکه فروش “سهام عدالت” برای جمع آوری نقدینگی در جامعه و فروش حق اقامت پنج ساله در ازای ٢٥٠ هزار دلار، تلاشهای مذبوحانه ای برای ترمیم ورشکستگی اقتصادی و سیاسی است و همینطور خود را برای مقابله با طوفان اجتماعی آماده میکند.

در این میان بنظر می آید نه تنها جمهوری اسلامی بلکه بخش عمده اپوزیسیون هم توافق دارند که آبان ادامه دارد و مسئله بود و نبود جمهوری اسلامی هنوز در دستور روز است. در این میان اپوزیسیون راست بخشا بدور رضا پهلوی جمع شده با ذکر اینکه با ارتش، سپاه و دستگاههای سرکوب در جمهوری اسلامی مشکلی ندارند، به طرح نوعی ائتلاف ملی و یا دولت انتقالی روی آورده اند. این بخش از اپوزیسیون همانند جمهوری اسلامی از انقلابات اجتماعی بشدت هراسان و منزجرند و در دوره های تحول سعی دارند که از بالا و با “مدیریت” جلوی سرنگونی قهرآمیز نظام اسلامی را گرفته و با حفظ دستگاههای سرکوب و اساس دولت، دست بدست شدن قدرت را صورت دهند. بخش دیگری از همین ناسیونالیستها اما نوع محلی و قومی اش، نیز وسط مبارزه مردم علیه حکومت با همان حکومت به نشست مخفی و بده و بستان می نشینند. این بخش از اپوزیسیون راست بخصوص در کردستان تاریخا با اسلام و مذهب و جنبش اسلامی مشکلی نداشته و از آن دفاع کرده است. مثلا حزب دمکرات همیشه برنامه رادیوئی اش را با قرآن آغاز میکرد و خودش اتحادیه آخوندهای سنی درست کرده است. قدیم ترها از خوانین و شیوخ دفاع میکرد و امروز هم از سرمایه داران و اصلاح طلب ها و اخوانی ها و خلاصه از هر جک و جانور حکومتی و حاشیه حکومتی دفاع میکند. امروز نسخه پ ک کائی این ناسیونالیسم، دوآتشه تر از تشیع، طرفدار امام حسین و پرداخت خمس و زکات به خودشان است. خالد عزیزی با سلفی ها بده بستان سیاسی میکند. همه شان در دوره های مختلف با حکومت نشست و برخاست داشتند. همین سلفی ها امروز بزور خمس و زکات و حمایتهای بیدریغ هم جنبشی هایشان پاکتهای حمایتی بین زحمتکشان جامعه کردستان پخش میکنند، همان دست کارهائی که بازاریان در حمایت از خمینی و جنبش اسلامی قبل از بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی میکردند. چندی پیش خالد عزیزی دبیر حزب دمکرات کردستان اعلام کرد که بهتر است “کرد” توسط “کرد” اعدام و یا کشته شود تا بدست یک غیرکرد!

ناسیونالیسم ایران و قومی هر دو در تحولات جاری و پیش رو آگاهانه علیه کمونیسم و برابری اند. آنها علیه تحولات انقلابی و خواهان اعاده قدرت ارتجاع در شکلی جدیداند. این نیروهای اپوزیسیون یا طرفدار رژیم چینج هستند یا با رژیم لاس میزنند. در هر حالتی، میخواهند جلوی حرکت انقلابی و تحرک اجتماعی از پائین به بالا را بگیرند. برای اینکار باید به کارگر و کمونیسم حمله کنند تا منفعت مشترک طبقاتی کل بورژوازی را در این تحول تاکید کنند. اتفاقی هم نیست که این روزها از ناسیونالیست ها تا “چپ های ناسیونالیست” در کردستان گرفته تا هواداران شیخ عزالدین و مفتی زاده، به تاریخ چند دهه مبارزه کمونیستی و مشخصا کمونیستی کارگری در کردستان و بویژه به خود منصور حکمت حمله میکنند! هرچقدر که این نیروها در زدوبند با حکومت و اردوی نیروهای مرتجع، در یک صف قرار میگیرند و با زبانهای مختلف ناچارند از منافع بورژوازی بعنوان یک طبقه دفاع کنند، به همان اندازه نیازمند این هستند به کمونیسم حمله کنند و کمونیسم کارگری و منصور حکمت را بیشتر مزاحم خود می بینند. بنابراین وظیفه ماست که با هوشیاری، با افشای اهداف ناسیونالیسم، فرقه گرائی و نژادپرستی، با تقویت اتحاد و همکاری جنبش کمونیسم کارگری و کارگران انقلابی، از یک طرف جلوی زدوبند این “بازیگران” سیاسی را برعلیه طبقه مان بگیریم و از طرف دیگر کمک کنیم که طبقه کارگر در دوره انقلابی قدرتمند به اهداف خود دست ببرد.

دست آخر ما باید با روشن کردن تفاوتهای سیاسی و عملی جنبش طبقاتی مان نشان دهیم که بین انقلاب اجتماعی ما با طرحهای کودتائی ناسیونالیستها، نژادپرستان و ملی گرایان و سرنگونی طلبان بورژوا، آسمان تا زمین تفاوت وجود دارد. تنها ما کارگران مخالفین جدی دیکتاتوری سرمایه ایم! تنها ما خواهان الغای بردگی و لغو کامل کار مزدی ایم! ما خواهان بالاترین دست آوردهای بشری در ارائه رفاه اجتماعی برای تک تک شهروندان جامعه ایم! ما خواهان لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولیدی جامعه ایم! ما طرفدار برابری کامل زن و مرد، حقوق کودک و دفاع از حفظ محیط زیست ایم. ما بساط دستگاه تحمیق انسان توسط مذهب را جمع خواهیم کرد. ما پرچمداران جدائی بی قید و شرط دین از دولت ایم. ما مخالف ارتش حرفه ای و سیاست الیتیستی هستیم. ما با سیستم شورائی و آزادی از بردگی میتوانیم جامعه را از سلطه طبقه بورژوازی آزاد کنیم. ما با کسب قدرت سیاسی، نمیخواهیم قوانین عادلانه در کشور را مطالبه کنیم، بلکه خود قوانین کارگری برای آزادی جامعه را اعلام و جاری میکنیم. کسب قدرت سیاسی و تشکیل دولت برای جنبش و طبقه ما، کسب قدرت در دوره انقلابی، ابزاری است کارا برای بجلو بردن انقلابی مبارزات طبقاتی و عقب راندن و درهم شکستن قدرت بورژوازی در سیاست و اقتصاد و مناسبات اجتماعی.

***