کورش مدرسی
بازی ادامه دارد!
سخنرانی در پایان کنگره چهارم حزب کمونیست کارگری حکمتیست
رفقا!
از لطف همه شما تشکر می کنم . از همه همدردی ، دوستی و محبتی که در فاصله همین دو روزه کنگره نسبت به من ابراز داشتید ممنونم.
یکی از رفقای حاضر در این کنگره گفت که از احزاب دیگر به او زنگ زده اند که فلانی دیگر نیست.
می خواستم از قول مارک تواین بگویم که “در شایعه مربوط به مرگ من کمی مبالغه شده است” . دلشان را خوش نکنند که من هستم، زبانم کماکان دراز و قلمم تیز است و مطمئن باشید تیزتر هم می شود و به کسانی که بخواهند مارکسیسم را دفن کنند یا تحویل بورژوازی بدهند رحم نخواهم کرد.
رفقا!
از وقتی که سال شصت و دو از تهران به کردستان آمدیم و در کنگره موسس حزب کمونیست ایران شرکت کردم بسیاری از رفقائی که اینجا نشستهاند را میشناسم. با بسیاری دیگر بعداً آشنا شدم. نمی توانم توصیف کنم که شما در زندگی سیاسی من، در فکری ،فهم ، شعور ، خودآگاهی و شناخت من از جامعه چه نقش مهمی داشته اید.
در آخرین جلسه دفتر سیاسی که در آن شرکت کردم گفتم که شخصا خودم را همانقدر مدیون منصور حکمت می دانم که مدیون بسیاری از رفقایی که اینجا نشسته اند. و البته تعداد زیاد دیگری که در جمع ما نیستند، جای دیگری هستند یا متاسفانه جانشان را از دست داده اند. به خصوص مدیون رفقایی هستم که اینجا حضور دارند. از آنها بسیار آموخته ام ،از آنها قدرت گرفته ام و خوشحالم اگر توانسته ام نقشی ایفا کنیم و در تقویت این صف مؤثر بوده باشم.
هرکسی که واقعا انصاف داشته باشد، چه موافق ما باشد و چه مخالف، و هر طور که در مورد ما فکر کند، اگر به این کنگره نگاه کند دو پدیده را می بیند.
یک پدیده این است که این کنگره با این واقعیت روبرو شد که کسی که در آن نقش مهمی داشته و حزب و بیرون از آن بیش از هرکس این حزب را با او تداعی کرده اند، کنگره را از این مشکل پزشکی مطلع میکند و توضیح میدهد که دیگر نمیتواند نقشی که داشته است را ادامه بدهد. کنگره و شرکت کنندگان در آن نهایت مَحبت را به او نشان میدهند اما کنگره و شرکت کنندگانش تمرکز خود بر مسائل محوری که کنگره و جنبش طبقه کارگر با آن روبرو است را از دست نمیدهند. بعد از ابراز مَحبت ها و در خلال همدردی ها. کنگره به کارش میپردازد.
کدام حزبی در دنیا ، از احزاب بورژوایی تا احزابی که خودشان را کمونیست میدانند چنین قدرتی را از خود نشان میدهند؟ به نظر من چنین حزبی را در هیچ جا نداریم. قدرت کادرهایی و آدمهایی که اینجا نشسته اند و جسارت آنها را دست کم نگیرید. میخواهم اینجا بر جسارت و جدیت شما تاکید کنم و تبریک بگویم. نگرانی من که این کنگره به محل افسردگی و غم تبدیل شود را بیمعنی کردید.
این حزب نه محفل کسانی است که از خودشان خوششان می آید، نه محفل کسانی است که صبح تا شب قربان صدقه همدیگر میروند و نه مجمع مریدان کسی. این کنگره نشان داد که چرا این آدمها مهم اند. تئوری به کنار، ایدئولوژی به کنار، آدمهایی با این ظرفیت در صحنه سیاست ایران وجود ندارند . من میتوانم این را تعهد بدهم . درنتیجه باید این را به کنگره تبریک بگویم .
به نظر من کنگره جواب شایسته ای را به نگرانی من و سایر رفقا داد. نشان داد که این جمع قبل از اینکه جمع کسانی باشد که مرا دوست دارند ، یک مجمع سیاسی بسیار جدی است . فکر می کنم که نمایش قدرت و دستاورد بزرگی بود.
گفتم، حزب حکمتیست، شاید در تاریخ احزاب سیاسی اپوزیسیون اولین حزبی است با چنین مشکلی پیشاپیش روبه رو میشود و با قد افراشته به جنگ این واقعیت می رود و کمر خم نمی کند و یا لااقل نمی خواهد خم کند. کدام حزب اپوزیسیون چنین قدرتی را می تواند از خودش نشان بدهد؟ کدام ترکیب از کادرهای کمونیست یا بورژواچنین ترکیب و تاییدی را می توانند از خودشان نشان بدهد؟ حزب کمونیست کارگری ایران بعد از مرگ منصور حکمت نتوانست این صلابت را از خودش نشان بدهد ، نگذاشتند که این صلابت را از خودش نشان بدهد.
به نظر من کادرهایی که امروز اینجا این قدرت را از خودشان نشان دادند، ثابت کردند که که اونوقت (بعد از مرگ منصور حکمت) هم حق داشتند. میخواهم تاکید کنم که این واقعیت را به رسمیت بشناسید.
واقعیت دیگری که می خواهم به آن اشاره کنم این است که این کنگره نشان داد که از نظر او همه نمایندگان مساوی هستند. هیچ کس از جایگاه ویژه ای برخودار نیست. جمع محفلی قدیمیها و جدیدیها نیست.
ببینید، یکی از بالاترین شخصیت های این حزب و یکی از صاحب منصب ترین آنها (اگر مسابقه ی صاحب منصبی در میان باشد) رفیق فاتح شیخ مبتکر یک قطعنامه می شود و آن را به کنگره می آورد. این قطعنامه مورد بحث قرار میگیرد و رای نمی آورد. مطمئنم آنهایی که در اینترنت زندگی می کنند دایره و تنبک به دست می گیرند که فلانی قرارش رای نیاورد و این علامت ضعف حزب اعلام میکنند. رفقا این نقطه قدرت این حزب است. این حزب مطلقا انجمن تملق متقابل و مطلقا محفل کسی نیست. این حزب را کسی با خود میبرد که بتواند آن را قانع کند. مهم نیست این کس کورش مدرسی است یا فاتح شیخ.
رئیس دفتر سیاسی ما به قراری اصلاحیه میدهد و یکی از جوان ترین (به معنی سنی آن) در مقابل این اصلاحیه استدلال میکند و اصلاحیه او رأی می آورد. هیچ چیز قدرتمندتر از منطق و قابلیت قانع کردن برای این حزب نیست. این یک حزب کاملا سیاسی است.
داغترین بحث ها راجع به سیاست ما در کردستان انجام میشود، کنگره خونسرد و با حرارت در مورد آن بحث کرد و قطعنامه پیشنهادی را تصویب نکرد. کنگره نشان داد در این حزب آژیتاسیون برد ندارد، تهییج نمی برد. اعضای کنگره فکر می کنند یا قانع می شوند یا نمیشوند. اگر کسی نتوانست کنگره را قانع کند باید بیشتر زحمت بکشد. اینجا کادرهای استخوان خورد کرده نشسته اند، کسی نمیتواند سیاست را از مقابل آنها دور کند و احساسات لحظهای را بنشاند. بحث من در موافقت یا مخالفت با رأی های داده شده نیست، بحثم در مورد یک واقعیت سیاسی است.
میگویند حزب تعدد نظرات و وحدت اراده امکان ندارد. این حزب جلویتان نشسته است. چه حزبی می تواند اینهمه تعدد نظرات درونش باشد و این همه وحدت اراده را نشان دهد. پابندی به مقررات و اساسنامه حزب نشان از بلوغ سیاسی است.
لابد فردا فیلم های این کنگره در دسترس همگان قرار میگیرد. کسانی که در این کنگره شرکت نکردند میبینند که فرصت طلائی را برای تأثیر گذاشتن از دست دادند. خواهند دید اگر در این کنگره شرکت می کردند شانس این را داشتند که حرفشان را به کرسی بنشانند. حتی در موقعیت یک میهمان. اینها یا صمیمت اش را نداشتند یا جربزه اش را که از پشت مانیتور و کیبورد بلند شوند ، بیایند میان آدمهای زنده بشینند، تلاش کنند، قانع کنند، جدل کنند ، بگذارند دیگران بحث هایشان را نقد کنند بالاخره آنکس ببرد که قدرت اقناع بیشتری دارد. قانع کردن و روشنگری پروسه ی جنگیدن است که در آن زخمی می شوید. کسی که از زخمی شدن می ترسد هیچ وقت جنگ نخواهد کرد.
رفقا،
این حزب نقطه امید کمونیسم در ایران است. قدرش را بدانید. نقطه امیدی برای طبقه کارگر اگر هست این حزب است. این حزبی است که رهبری منتخب اش در این کنگره شایسته بیشترین حمایت ها است. لیاقت و توانایی آن را دارد که این حزب را به آنجائی که باید برود برساند.
در این رهبری مثل همیشه و مثل همه حزب البته اختلاف هم هست. فقط یک فرقه ی احمقانه از خود راضی میتوانند مدعی باشد که در درون آن اختلافی نیست. حتی فرقه دراویش با هم اختلاف دارند. ما یک حزب سیاسی هستیم بحث مان را میکنیم و بعد تصمیم میگیریم و با یک اراده واحد آن تصمیم را اجرا میکنیم. در تاریخ چپ ایران چنین حزبی را نداشته ایم. من در بخش نسبتاً زیادی از این تاریخ زندگی کردم، این تاریخ را دیده ام، چنین حزبی ندیده ام. این کنگره شاهد این امر است.
گفتند جریان سبز گویا ما را ایزوله کرده است. کدام جریانی که طرفدار سبز بود میتواند در حالی که اینترپل و جمهوری اسلامی آنرا مهدورالدم اعلام کردهاند چنین جمعیتی را اینجا جمع کند؟ فقط بتواند جمع کند. ما ایزوله شده ایم ؟ یا آنها؟
بهر حال خواستم بگویم که این کنگره برای من هم نقطه امیدی است. می خواستم تبریک بگویم. دنیای بیرون دید که این حزب، حزب کورش مدرسی نبوده و نیست، کنگره بدون کورش مدرسی هم یک کنگره کمونیستی جدی ترین آدمهای سیاست ایران است. بدون کورش مدرسی هم زندگی اش را می کند و رهبری اش مثل شاخ شمشاد ایستاده به کوری چشم آنهایی که نمی خواهند این جنبش را به آخرش خواهد رساند.
رفقا
خواستم از فرصتی که در چند ساله گذشته به من داده شده تشکر کنم. برای من افتخاری بود و هنوز هم افتخاری است که هیچ کس نمی تواند آن را پس بگیرد.
شخصاً تا این امروز که در این حزب در این موقعیت کار کردهام در مورد هر سیاست و اقدام اش ، چه در کردستان اش ، چه در مورد داب، چه خارج کشورمسئولیت را می پذیرم، از حزب در همه این مقاطع دفاع می کنم و در مقابل مدعیان جواب دارم. شما نگران نباشید . گفتم که زبانم دراز است و قلمم کار می کند.
به هر حال برای من نهایت افتخار بود که در این حزب مسئولیتی داشته باشم. هنوز راه زیادی را داریم و کنار هم پیش می رویم . به قول باب دیلن : خداحافظی در کار نیست . بهترین آرزو ها را برایتان دارم.
با تشکر از همه شما