این روزها، روند تحولات سیاسی در خاورمیانه وبه دنبال آن ایران، مورد بحث و مناقشه افکارعمومی دنیاست. ادعا میشود که جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه و به تبع ازآن ایران آماج تغییر وتحولات جدی است. بیش از یک دهه از حمله نظامی آمریکا وهم پیمانهایش به دو کشور کم جمعیت و فقیر منطقه، افغانستان وعراق میگذرد. سرنگونی دولت طالبان و جنگ با القاعده یکی ازدلایل توجیه جنگ در افغانستان شد. درکوران جنگ افغانستان حمله نظامی به عراق به بهانه کشف سلاح شیمیایی و کشتارجمعی توسط میدیای امپریالیستی به افکار عمومی تحمیل شد. لشکر کشی به منطقه ،گسترش جنگ فرسایشی و دامن زدن به بحران های سیاسی واجتماعی درراستای استراتژی های بلند مدت دولت امریکا و شرکایش هنوز ادامه دارد. علاوه براینها، تحولات درشمال آفریقا و کشورهای عربی با خلاء رهبری انقلابی مواجه شد. این وضعیت ، دست سازمانهای جاسوسی و خرابکار آمریکا و غرب را برای برافروختن آتش منازعات خونین در قالب کشمکشهای مذهبی و قومی دراین کشورها بازکرد.اعتراضات اجتماعی در کشور لیبی از طرف دول سرمایه داری مدیریت و درجهت اهداف ضد انقلابی منحرف شد. بسرعت دهها گروه اسلامی و تروریستی با حمایت مالی و تسلیحاتی اهدا شده از طرف سازمان سیا و دیگر نهادهای جاسوسی غرب وارد عملیات در لیبی شدند. سرنگونی سرهنگ قذافی بهانه شد تا لیبی را به خاک سیاه بنشانند. همینطور، تظاهرات آزادیخواهانه مردم سوریه علیه دولت بشار اسد را با دخالت سازمانهای جاسوسی و تحریک گروههای دست راستی و تروریستی به نا کجا آباد و سرانجامی دهشتناک وناامیدکننده هدایت کردند. جنگ مذهبی و عشیره ای، ترور و کشتار شهروندان در لیبی وسوریه وحشتناک ودرد آور است . گروه های تروریستی و اسلامی وقداره بندان آدم کش میدان دار معرکه هستند. زن وکودک، پیرو جوان بصورت دسته جمعی کشتار می شوند. آواره گی و ناامنی تقریبا سراسر این کشورها را فرا گرفته است. گروههای مسلح مذهبی وقومی برخی از مناطق و شهرها را تحت کنترل خود قرار داده اند. سوریه امروز تحت مدیریت سرویس های امنیتی جهان سرمایه داری درگیر یک جنگ مدنی تمام عیار است.
“بعد از سوریه نوبت ایران است”!
بحث داغ رسانههای امپریالیستی و میدیای نوکر، در جهت سوق دادن افکار عمومی برای پذیرش یک شرایط نامتعارف وتکرارسناریوی سیاه در جغرافیای سیاسی ایران است. بااین وجود، ادعا میشود که ایران از لحاظ اجتماعی، سیاسی، جغرافیایی وغیره دارای شرایطی به مراتب پیچیدهتراست. بنابرآن، جنگ با ایران آسان نیست. اما برخلاف این تعبیر، سیر رویدادها و تحولات سیاسی ناشی از کشمکشهای بین المللی وگردنکشی آمریکا برای استیلای قدرت در منطقه و تعدیل اوضاع به نفع خویش به سمت گسترش ایجاد کانون بحران و تحمیل جنگ در حساس ترین نقطه خاورمیانه یعنی ایران است.هیزم برای آتش افروزی این جنگ را آمریکا و متحدانش از یک طرف و جمهوری اسلامی ازطرف دیگر، خیلی زودتر از اینها مهیا کرده اند. مواردی چون منازعه سیاسی بر سر مسئله ی هسته ای ایران، کمک ایران به گروههای تروریستی اسلامی، مناقشه بر سر کاهش دخالت ونقش ایران درکشورهای منطقه، محاصره اقتصادی ایران و تهدید ایران به مقابله کردن،نه تنها نشانه ها و پیش درآمدهای یک جنگ سیاسی تمام عیار، بلکه بخشی از فضای جنگی است که به مراتب به سمت وخامت اوضاع و رویارویی نظامی سیرمیکند.
آمریکا و جمهوری اسلامی علیه آزادیخواهی و مردم
بدون شک، ارمغان جبهه آمریکا وهم پیمان هایش برای مردم ایران عواقبی وخیمتر وفلاکتبارتر از وضعیتی خواهد داشت که درعراق، افغانستان، لیبی و سوریه کنونی بوجود آوردهاند. ازهم پاشیدن شیرازههای مدنی، اقتصادی و اجتماعی، راهاندازی جنگ قومی ومذهبی ، مسلح کردن باندها و گروههای تروریستی علیه زندگی شهروندان، تجزیه وتقسیم ایران… اولین پیامدهای این روند نامیمون برای جامعه ایران است. از طرفی دیگر، جبهه ی جمهوری اسلامی وهواخواهانش در سنگر دفاع از “تمامیت ارضی” و “میهن اسلامی” آمادهاند که لشکر لشکر مردم را به کشتارگاههای جنگی نامتوازن ببرند وقربانی سیاستهای ارتجاعی و ضدانسانیشان بکنند. به بهانه تهاجم بیگانگان و شرایط جنگی اعتراض کارگر وانسان زحمتکش جامعه را برای نان و آزادی سرکوب کنند و جوخههای اعدام و تیرباران راه بیندازند. برای حفظ منافع وتامین اهدافشان کشتارکنند ومردم رابه قتلگاه فرستند. صدهاهزار قربانی ومعلول جنگ ایران وعراق، کشتار دستهجمعی وسرکوب مبارزات مردم کردستان، کشتارمردم ترکمن صحرا، ترور “دگراندیشان” و کشتارزندانیان سیاسی تجربهها ونمونههای تلخ دوره معاصرند که بانیان جنگ و سرکوب در رژیم اسلامی، درکارنامه سیاهشان ثبت کردهاند. تاریخ ننگین دو طرف این ماجرا، آمریکا و جمهوری اسلامی مملو از جرم وجنایت علیه بشریت است. دو سوی این منازعه ارتجاعی، بشدت ضدانسانی وناحق هستند. افراد، گروهها، احزاب و جریاناتی که به بهانههای مختلف، درکنارهرطرف این دو جبهه ضد انسانی قرار میگیرند در واقع ، در تحمیل جنگ وعواقب آن، کشتار، ویرانی ، فقر وفلاکت به زندگی مردم جامعه شرکت میکنند.
جایگاه گروهها ، جریانات و باندهای سناریو سیاهی
آشکار است که، درسایه سیاستهای دول سرمایه داری و در راس آنها آمریکا و درلابلای منازعات بین المللی ومنطقهای گروههای کوچک وبزرگ سناریو سیاهی ناسیونالیسم عظمتطلب، قومی، مذهبی و باندهای تروریستی در رکاب دولتهای مهاجم و زیرچترسازمانهای جاسوسی غرب وشرق هدایت و به خط میشوند، مسلح میشوند وایفای نقش سیاسی ونظامی میکنند. این گروهها از همسنخیهایشان در افغانستان، لیبی، عراق و سوریه الهام گرفتهاند. در فضای متشنج و نامتعارف مثل میکروب رشد میکنند. هنگام شل کردن سر کیسههای دلار و سرازیر شدن بندیلهای اسلحه و مهمات فرصت را از همدیگر میربایند، برای گرفتن سهم خویش متحد میشوند. پیماننامه و تفاهم نامههای شوم و ضدانسانی امضا میکنند. دررکاب اربابان شان آمادهاند و با نواختن شیپور جنگ وارد میدان میشوند. تنها نقطه قدرت درچنین گروهها و اعجوبههایی در وجود جنگ و فرو پاشی جامعه است. کپی آنچه در لیبی، عراق و افغانستان اتفاق افتاد. به محض بمبارانها ، ویرانی منازل و اماکن عمومی روی سرمردم، گروههای مزدور و تروریست ها اسلامی با شعارهای عوامفریبانه مذهبی، ناسیونالیستی ولاف دمکراسی خواهی وارد ماجرا شدند. ترور وکشتار کردند و فاجعه آفریدند. اخبار وشواهد منتشرشده در رسانههای جمعی تنها گوشههایی ازعملکرد این گروههای جنایتکار را بیان میکند. درپرتو این واقعیتها، شکلگیری چنین سناریویی درایران محتمل و قابل پیشبینی است.
شوینیستهای عظمتطلب و ناسیونالیستهای “خدمتگذار”!
در فرایند تحولات سیاسی وتغییرات مداوم ، اتحاد و انشقاق میان محافل، گروهها، سازمانها و احزاب بیشتر از هر پدیده دیگری خود نمایی میکند. در باب ” خفظ تمامیت ارضی” و”میهن اسلامی” شاه وشیخ یکی میشوند ودر بافور دفاع از مرزوبوم می دمند ومی تازند. بساط اسطوره های عظمت طلبی را می چینند و دورآن برای دفن کردن “هویت انسانی” و “آزادی های فردی واجتماعی شهروندان” زیر وجب به وجب وخروارها خاک مام میهن، آیه هیهات من الذله و سرود مرزپرگهرمی خوانند. لشکر خون آشام خدا، شاه ومیهن را به خط میکنند که شمشیرازبربکشند وبرای عظمت حریم خدایان زر و زور، یعنی دولت سرمایه داران دیروز وامروز و فردا که درهیبت ملت، دین ونژاد برتر، رسمیت پیدا کرده اند و میکنند، بجنگند و در این راه حقوق پایه ای میلیونها نفر از مردم جامعه را پایمال کنند. دراین رابطه شوینیستها و ناسیولیستهای برتری طلب ایرانی، الحق! سابقه و کارنامه کثافت کاریهایشان در حاکمیت سیاسی ایران از دوره های گذشته تا به امروز، درسرکوب حقوق شهروندان، تبعیض ونابرابریهای اجتماعی و طبقاتی ، ستم ملی ، تبعیض وآپارتاید جنسی بر زنان، جنایت، ترور، کشتارونقض حقوق جهانشمول بشربسیارعظیم است. از این جهت پرچمداران عظمت طلبی ایران در اپوزسیون رژیم اسلامی چه آنهایی که مشغول اعاده حیثیت تاج و تخت شاهی هستند و چه آنهایی که درکولیدورهای موسسات مالی و جاسوسی آمریکا و هم پیمانانش راست و چپ می زنند برای “حفظ تمامیت ارضی”، ایران تملقسرایی میکنند. همانند طیف جمهوری خواهان، مشتقات رژیم اسلامی اصلاحاتچیها، جنبشسبزیها وملیمذهبیهای درون و بیرون از حاکمیت جمهوری اسلامی به تلق تلق افتاده اند. ناسیونالیستهای کرد، عرب، ترک وبلوچ هم دراین ماجرا بیشتر از هر دوره ای دیگر مشوش و معلق شده اند. دراین وضعیت، بطورکلی صفوف جنبش دست راستی های پرو غرب به شدت به هم ریخته است. قرار ومدارها و پیمان نامه های قبلی متاثر از اوضاع واحوال جدید بی خاصیت و جای خود را به توافق نامه ها وتفاهم نامه های محلی داده است. به همین علت ، مناسبات میان احزاب و جریانات پروغربی که در گذشته بویژه در دوره جنبش سبز به هم تنیده بود، در حال ازهم پاشیدن است و روابط آنها روبه سردی است.
علاو براینها ، متغیرهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در منطقه به سرعت در حال تغییر هستند. فاکتورهای جدیدی وارد معادلات منطقه، بویژه جغرافیای سیاسی کردستان عراق شده است. تحولات در سوریه ،تعارفات سیاسی واقتصادی دولت ترکیه با دولت حریم کردستان، نشست کارشناسان آمریکایی وغربی با احزاب کردی در کردستان عراق، کشمکش دولت مرکزی عراق و ادعای استقلال دولت کردی ازطرف مسعود بارزانی ، تهدیدات نظامی اسرائیل علیه ایران و… توازن قوا را به شدت تغییرداده است . دراین پروسه، وزنه تعادل به نفع زد وبندهای بین گروهی و محلی چرخیده است. نشست اخیر حزب کومله به رهبری مهتدی و حزب دمکرات کردستان به رهبری هجری و امضای یک تفاهم نامه سیاسی بین آنها از این زاویه جای تامل است.
صرف نظر از محتوی بشدت متناقض این تفاهم نامه، کنش ها و واکنش های سیاسی اپوزسیون و پوزسیون رژیم اسلامی دراین رابطه به صف بندیهای جدیدی در میان آنها می انجامد که موقعیت و مواضع سیاسی آنها را در قبال مسایل مهمی درمورد جامعه ایران وکردستان بیان میکند. این نشست پیش درآمد یک پدیده بسیار پیچیده تر سیاسی است که در حال زایش است و درپیرامون خود، اتحاد ها وانشقاق های سیاسی موقتی و ناپایداری را می تواند به همراه داشته باشد. در حقیقت مفاد و مفاهیم این تفاهم نامه جدید نیست این مفاهیم در اسناد حزبی ، سخنرانی ها و بیانات این دوحزب سیاسی وهمترازانشان، از مدتها پیش وجود داشته است و در مقاطع مختلف هرکدام به اقتضای منافع سیاسی و زد و بندهایشان ازچنین مفاهیمی استفاده کرده اند. آنچه تازگی دارد، اوضاع جدید و برآمدهای یک تحول سیاسی و منطقه ای است که مناسبات و معادلات سیاسی را در میان اپوزسیون ودولتهای منطقه بهم ریخته است.
ازاین بابت ، برخورد ها و عکس العمل ها متنوع است . احزاب وگروههای محلی یا سکوت کرده اند یا رضایت نسبی خود را با کمی گله اعلام کرده اند. کمونیست ها ماهیت ارتجاعی این تفاهم نامه، تکیه گاه و جهت آن را افشا کرده اند و از زاویه منفعت طبقه کارگر و مردم آزادیخواه و برابری طلب، مردم را برای مقابله با تحرکات ارتجاعی و سناریو سیاهی فراخوانده اند. دراین خصوص، شوینیستها و ناسیونالیستهای تمامیت خواه به پاسداشت شاه وشیخ عظیم الشان شان فاشیسم ملی وبورژوازی زوردار شان را در بوق وکرنا کرده اند. و شعار قدیمی : پوتین ها را از پای درنیاورید تا پایان دادن به غائله کردستان! را تکرار می کنند.
به این دلیل، این دو حزب کردستانی در برابرعکس العمل هیستریک ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی وهمقطاران پروغربی شان مرعوب می شوند. عبدالله مهتدی در رابطه با اتحاد با ناسیونالیستهای عظمت طلب بلافاصله سرتعظیم فرود میاورد و به تبعیت از سنت سلف خویش به کرنش حفظ تمامیت ارضی ایران می نشیند . درمواضعش به جرح و تعدیل مفاد سهم خواهی این تفاهم نامه می پردازد و از زیاده خواهی آن عقب نشینی میکند و به موقعیتی که رهبران جریانات ناسیونالیستی بطور تاریخی برای خود در رابطه با دولت مرکزی ترسیم کرده اند نزول میکند، در پوزیشن ناسیونالیسم خدمتگزار وفاداری خویش و هم پیمانانش را به شوینیست های عظمت طلب در اپوزیسیون دولت مرکزی اعلام میدارد. ماهیت این نشست ها و تفاهم نامه ها از نوع رابطه ای است که سران احزاب ناسیونالیست کرد با شوینیست ها، ناسیونالیستها و احزاب مرتجع دیگر برای خود تعریف کرده اند. موقعیتی که اینها برای خود انتخاب کرده اند سهم خواهی پایین دستان از بالادستان است! وچیزی فراتر از آن نیست.
ستم وتبعیض ملی را باید جارو کرد
مردم کردستان حق دارند بعنوان شهروندان آزاد ومتساوی الحقوق در کشوری که درآن اثری از تبعیض ، نابرابری و ستم ملی نباشد زندگی کنند. اولین راه حل برای حل مسئله کرد درایران ایجاد یک جامعه سوسیالیستی است که درآن حقوق برابر برای احاد جامعه بعنوان شهروندان متساوی الحقوق برسمیت شناخته شود. ستم وتبعیض و نابرابری باید در اشکال طبقاتی ، ملی ، قومی ، مذهبی و نژادی از کلیه قوانین و فرامین زندگی اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی جامعه جارو شود. مادامیکه این شرایط فراهم نیست و تلاش برای حل مسئله کرد در ابعاد سیاسی ،اجتماعی وحتی نظامی جریان دارد، برگزاری انتخابات آزاد یک راه حل دمکراتیک و متمدنانه است، تا اینکه مردم کردستان درمورد سرنوشت خویش تصمیم بگیرند وتعیین تکلیف کنند. آزادی فعالیت برای احزاب و نهادهای سیاسی واجتماعی در یک پروسه زمانی معین، که برنامه ها و راهکارهای اجتماعی وسیاسی خویش را بتوانند برای مردم بیان کنند ، پیش شرط کمک به یک راه حل متمدنانه برای فایق آمدن بر موانع و مشکلات احتمالی است. دراین رابطه، باید جبهه دفاع از مردم آزادیخواه وبرابری طلب کردستان اقدامات سیاسی و عملی خویش را بطور شفاف برای مردم و جریانات دخیل در اوضاع سیاسی کردستان بیان کند. راهکارهای عملی حل مسئله کرد را طرح و برای اجرای آن بکوشد.
آزاد زمانی
٢ مهرماه ١٣٩٢
منتشره در نشریه اکتبر 98