هنوز پس لرزه های بحران اقتصادی سال ٢٠٠٨ در بریتانیای کبیر ادامه دارد! ظرف چهار سال، سه بار انتخابات عمومی و دو رفراندوم یکی برای خروج از اتحادیه اروپا موسوم به “برگزیت” و دیگری برای استقلال اسکاتلند برگزار شده است. دو نخست وزیر استعفاء و نخست وزیر جدید فعلا سرمست پیروزی اخیر حزب محافظه کاران است. حزب کارگر در هر سه انتخابات عمومی از حزب محافظه کار شکست خورده است. اما شکست ١٢ دسامبر در انتخابات عمومی بدترین شکست از سال ١٩٣٥ برای این حزب به حساب می آید.
بحران سرمایه داری ده سال گذشته بر بحران هویتی سوسیال دمکراسی علی العموم دامن زده است. حدود ٩ سال سیاست ریاضت اقتصادی حزب محافظه کار باعث دامن زدن به فقر و زدن خدمات اجتماعی در این کشور شده است. شکاف طبقاتی و فاصله فقیر و غنی به حدی رسیده است که مراکز پخش مواد غذای مجانی خیریه ای بیشتر از شعبه های رستوان های زنجیره ای مکدونالد شده است! حزب محافظ کار به کمک میدیای اصلی که توسط میلیاردرها اداره میشود بعد از پنج سال در قدرت، علت رکود اقتصادی و گرانی مسکن و اجاره خانه و کمبود مدرسه و مراکز بهداشتی را اتحادیه اروپا و مهاجرینی که برای کار و زندگی به این کشور رفت و آمد میکنند قلمداد کردند. صدها میلیون خرج کرده اند که به کارگر انگلیسی بقبولانند که علت تمام بدبختی های شما نه نظام سرمایه داری، بلکه مهاجرینی با مهارت های کم از اتحادیه اروپاست. کم کم زمزمه “ما زمانی نصف جهان را از آمریکا تا چین تحت مستعمره داشتیم” در لابلای بحث ها و مناظره ها به داخل جامعه پمپاژ شد. ناسیونالیسم انگلیسی دنبال هویت گم شده اش میگشت. بحث اینکه شما چقدر خود را انگلیسی یا بریتانیایی میدانید سر زبانها افتاد.
عروج جرمی کوربین از جناح چپ حزب کارگر انگلستان جوابی بود به شکست انتخاباتی سال ٢٠١٥. اد میلبند با پلاتفرمی نیمچه چپ نظر اتحادیه های بزرگ کارگری را به خود جلب کرد. اما نتوانست نتیجه ای بهتر از رئیس سابقش گردون بروان بدست بیاورد. بعد از رفراندوم سال ٢٠١٦ برگزیت بحران سیاسی عمیق تر شده است. نحوه خروج از اتحادیه اروپا به مناقشه ای بیش از سه ساله تبدیل شده است. در انتخابات ٢٠١٧ احزاب در کارزار انتخاباتی تعهد خود را بر اجرای نتیجه رفراندوم اعلام کردند. جرمی کوربین با برنامه انتخاباتی چپ تری به نسبت اد میلبند بیش از ٤٠ درصد از آراء را بدست آورد. حزب محافظه کار دوباره دولت ائتلافی را بدست گرفت و همچنان بر سیاست ریاضت اقتصادی و زدن خدمات اجتماعی پافشاری کردند. بحران برگزیت پارلمان و احزاب آن را در محاق فرو برد.
ناسیونالیسم انگلیسی بعد از اینكه ترامپ با پلاتفرمی ضد خارجی و ضد “اقلیتها”ی قومی و نژادی و از لحاظ اقتصادی پروتكشینیستی به قدرت رسید، بار دیگر آنچه “برترى سفید پوست ها” نامیده میشود علنا صاحب قدرت در آمریكا شد. حمایت بی قید و شرط ترامپ از برگزیت جان تازهاى به ناسیونالیسم انگلیسى داد.
بحران حزب کارگر با انتخاب جرمی کوربین و نتیجه امیدوار کننده ای که در سال ٢٠١٧ بدست آورده بودند خاتمه نیافت. اختلافات درونی آن حزب عملا آنها را به عنوان یک اپوزیسیون قدرتمند خنثی کرد. بازی در صحن پارلمان بر سر برگزیت با بن بست کامل مواجه شد. ترزا می در بهار امسال مجبور به استعفاء شد و جایش را به شارلاتانی مثل بوریس جانسون داد! بوریس جانسون با اخراج ٢١ نماینده پارلمان از لیست حزب محافظه کار راه را برای انتخابات زودهنگام فراهم کرد.
١٢ دسامبر برای انتخابات عمومی تعیین شد. شعار اصلی حزب محافظه کار خروج از اتحادیه اروپا بود. حزب کارگر پلاتفرمی رادیکالتر مبتنی بر اقتصاد کینزی ارائه دادند. پلاتفرمی که نه علیه کل سیستم سرمایه داری بلکه برای تعمیر و نگهداری آن بود. البته در نوع خود بی نظیر بود! کم کم زمزمه اینکه علنا اعلام کنند ما سوسیالیست هستیم به گوش میرسید اما به اندازه کافی پر سر وصدا و با شهامت و افتخار نبود.
با اعلام نتیجه انتخابات آنچه “دیوار سرخ” حزب کارگر در شمال و مید لند انگلستان گفته میشد، فروپاشید. شهرها و شهرکهایی که زمانی محل انواع کارخانه های تولیدی و معادن ذغال سنگ بودند و به قلب حزب کارگر شهرت داشتند به حزب محافظه کار رای دادهاند. بعد از قدرت گیری تاچر کارخانهها و معادن تعطیل شدند. بیکاری و بی مسکنی و فقر و اعتیاد از سر و کول آن شهرهای کارگری بالا میرود. ناسیونالیسم انگلیسی در این انتخابات خود را باز تعریف کرده است.
اما این کل داستان انتخابات ١٢ دسامبر در بریتانیای کبیر نیست! حزب ناسیونالیست اسکاتلند با طرح اینکه اگر انتخابات را ببرد رفراندوم دوم برای استقلال را اجرا خواهد کرد پا به میدان کارزار انتخاباتی گذاشت و در کمال ناباوری ٨٥ درصد کرسی های پارلمان را بدست آوردند. اولین مطالبه آنها از دولت مرکزی رفراندوم استقلال است. ایرلند شمالی هم وضعیت مشابهی دارد. ناسیونالیستهای ایرلندی برای اولین بار متحدانه باعث شکست حزب طرفدار دولت مرکزی در ایرلند شمالی شده اند. بحث اتحاد دو ایرلند شمالی و جنوبی از هر زمانی به واقعیت نزدیکتر شده است. عروج ناسیونالیسم انگلیسی آوارش بر سر حزب کارگر فرو ریخت و بنظر میرسد ماه عسل آنها کوتاه مدت خواهد بود و راه برای فروپاشی بریتانیای کبیر باز شده است.