چهل سال حکومت اعدام و سنگسار اسلامی با خلق جنایات هولناکی چون خرداد شصت و شهریور شصت و هفت دارد یک روز تاریخی خونین دیگر را بتدریج از خاطره ها مبهم و محو می سازد؛ هفده شهریور.
آن روز خونین، آن جمعه سیاه، مجوز و مجالی بود که صاحبان سرمایه جهانی برای شاه، این متحد بی جرات و جربزه خود مهیا ساختند تا مگر از پس مردم معترض و به خیابان آمده برآید. شاه نیز الحق و الانصاف سنگ تمام گذاشت و مخالفین را از زمین و هوا، با تانک و بالگرد به رگبار بست. غرض نه پراکنده کردن تجمع کنندگان که قلع و قمع آنان بود برای یکسره کردن کار و احیاء اختناق آریامهری. کشتار بس سنگین و سبعانه بود و می توانست به تثبیت حکومت منتهی شود اگر متعاقب آن طبقه کارگر با اعتصاب به میدان نیامده بود.
با ورود کارگران نفت به عرصه جدال سیاسی و اعلام اعتصاب در مهرماه همان سال، کار البته یکسره شد اما به زیان سلطنت. حالا دیگر نه فقط اساس سلسله پهلوی که کل سیستم سرمایه نیز در معرض هجوم انقلاببون قرار گرفته بود. جامعه ایران در آن وانفسا به چپ چرخیده بود و در آن جهان دو قطبی، روی کار آمدن دولتی چپ گرا بسیار محتمل می نمود. پس سردمداران نظام جهانی سرمایه به اتفاق، چاره را در آن دیدند که دولت، این ابزار سرکوب طبقاتی را از شاه بی پشم و پیله بستانند و به خمینی خون آشام و ریاکار بدهند. بدینسان ضد انقلاب اسلامی به نام انقلاب و با سوءاستفاده از توهم توده ها و روی دوش اپوزیسیون ملی-اسلامی، ادامه دهندگان انقلاب را درست از روی لیست سیاه ساواک شناسایی کردند و آماده خلق جنایت شدند. در تاریخ واقعی سی خرداد شصت همان هفده شهریور خونین است در امتداد سرکوب انقلاب لیکن با ابعادی به مراتب هولناک تر.
امروز خالقان جنایت هفده شهریور و سی خرداد هر دو بخشی از اپوزیسیون حکومت اسلامی شده اند. همان ها که دستشان تا مرفق به خون آزادیخواهان و برابری طلبان آغشته است حالا دمکرات شده اند و دولت در تبعید تشکیل می دهند. فرشگرد تنها یکی از مراکز تجمع این جنایتکاران جنگی است. هر دو جماعت البته می گویند اشتباه کرده ایم و از تاریخ عبرت گرفته ایم. هفده شهریوری ها افسوس می خورند چرا شورشیان پنجاه و هفت را به قدر کفایت نکشتند تا از تاج و تخت نمی افتادند. داعشیانِ دمکرات شده هم می گویند اگر کشتیم، پونز به پیشانی زنان زدیم و سنگسارشان کردیم همانا چون آرمان خواه بودیم و انقلابی! می گویند امروز دیگر دوران آرمانخواهی بسر آمده و انقلاب، خشونت است. جنایتکاران، عبرت های تاریخی شان نیز چونان زندگی نکبت بارشان جعلی است و بوی چرک و خون و تعفن و کثافت می دهد. تاریخ بورژوازی تاریخ دروغ و خدعه برای پایمال کردن خون های به ناحق ریخته است. در این تاریخ، اسناد واقعی دستکاری، وقایعی برجسته و فجایعی بکل نادیده گرفته می شوند تا راه برای معاملات و بده و بستان های سیاسی هموار گردد. جماعتی بر اعدام های شهریور شصت و هفت تاکید می کنند و خواهان فراموش شدن کشتارهای خرداد شصت می شوند. عده ای یاد قربانیان دهه شصت را گرامی می دارند بی آنکه نامی از جانباختگان هفده شهریور ببرند. بورژوازی برای اغراض و اهداف سیاسی، اتحاد و انشعاب های کاذب سازمانی، ایجاد جبهه متحد فرصت طلبان و انقلاب همه با همی بسی بیشتر از تاریخ واقعی و حرمت انسان ارزش قائل است.
تاریخ به روایت پرولتاریا اما داستان واقعی و بی کم و کاست جدال خونین طبقاتی است. اگر خلق خاوران در امتداد گورستان آریامهری است که هست آنگاه بر عهده ما کمونیست هاست تا سیر پیوسته این تاریخ استثمار و سرکوب را مدام یادآوری کنیم. نگذاریم حتی یک لحظه و یک واقعه از این تاریخ خونین تحریف شود، نگذاریم حتی خون یک نفر از آزادیخواه پایمال گردد.
در سالگرد هفده شهریور یاد تمام جانباختگان راه آزادی و برابری گرامی باد!
١٠ سپتامبر ٢٠٢٠