مقالات

تروریسم و “مقدسات” رحمان حسین زاده

موج جدیدی از تروریسم اسلامی با شنیعترین شیوه در دو هفته اخیر در فرانسه و اتریش و افغانستان وجدان بشریت مترقی را تکان داده است. مستمسک وحوش تروریست اسلامی توهین به “مقدسات اسلامی” و “محمد مقدس” به دلیل انتشار کاریکاتورهای او است. اعلام محکومیت و انزجار و نفرت و افشاگری ازاین اعمال تروریستی حتما لازم، اما مطلقا پاسخ این درندگی و استفاده از چاقو و تیزبر و شمشیر و قمه برای سربریدن انسان و گسترش بیسابقه ناامنی به محیط کار و زیست و تردد و هر منفذ اجتماع که فرد در آن حضور مییابد، نیست. اقدام سرراست و بی ابهام درهم شکستن تروریسم در هر شکل و شمایلی و در این مورد تروریسم اسلامی است. واضح است تروریسم و تروریستها را باید محصور و قرنطینه و زندانی کرد. دسترسی آنها به اهدافشان برای ترور و ایجاد وحشت قطع کرد. اما مهمتر فاکتورهای دخیل و سازنده تروریسم را باید شناخت و خشکاند. اینجا بحث تقابل همه جانبه و خودآگاه، سازمانیافته و اجتماعی انسانیت مترقی و آزادیخواه در مقابل و سیستم سیاسی و حکومتی، فکری و ایدئولوژیکی و نیروهای سازنده تروریسم مطرح است. این نه تنها کار حکومتهای کاپیتالیستی و از جمله قدرتهای بزرگ غرب و اروپایی با همه قدرت قهاره و نظامی حافظ نظام سیاسی و طبقاتی به شدت تبعیض آمیز و خشن و انسان کش در فرمت دولتهایی ظاهرا مدرن با خصلت و کارکرد برجسته تروریستی شان، نیست، بلکه خود انتگره صورت مساله تحمیل فاکتورهای سازنده تروریسم هستند. نبرد همه جانبه با تروریسم و بربریت اسلامی، کار جنبش طبقه کارگر و جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه ایست که تماما در تقابل با نظم استثمارگر و تولید کننده تبعیض و نابرابری و ناهنجاری و تباهی و تغذیه کننده همه بنیانهای ایدئولوژیکی و سیاسی و اجتماعی و عملی تروریسم است. اقدام تروریستی این بار در فرانسه و اتریش و موارد متعدد دیگر در گذشته با بهانه “توهین به مقدسات اسلامی” به این شکل شنیع اجرا شده است. “مقدسات” یکی از ابزارهای ایدئولوژیکی و سیاسی تروریسم اسلامی، قومی و نژادی و همه جریانات خرافی و متعصب است. لذا در آغاز این مبحث و در این نوشته به مساله خرافه ” مقدسات” و نحوه برخورد آزادمنشانه به آن میپردازم. در مطلب یا مطالب بعدی ابعاد دیگری از مبارزه موثر با تروریسم طرح میکنم.

جامعه آزاد “مقدسات” ندارد!
در دنیای امروز “مقدسات” و “احترام به مقدسات” به ابزاری علیه ابراز وجود آزادانه انسانها در ظرفیت فردی و جمعی تبدیل شده است. “مقدسات تراشی” نه صرفا زاده “ایدئولوژی و عقاید آسمانی یا زمینی” بلکه متکی به منفعت واقعی طبقات استثمارگر و در دنیای معاصر در خدمت منفعت نظم کاپیتالیستی که اساسا متکی به هویت سازی وارونه و جعلی مذهبی، ملی، نژادی، جنسی و عشیره ای دست سازاست. نظم حاکم سرمایه داری به تفرقه در صفوف طبقه کارگر و صفوف مردم آزادیخواه نیازمند است. ابزار ایجاد این تفرقه ها در تمام دنیا بیش از هر عامل دیگری، ابتدا تفرقه مذهبی و تفرقه ملی و قومی است. نظم حاکم هویت مذهبی و هویت قومی را ساخته و می تراشند و آنرا به خورد مردم می دهند که زمینه ای برای تفرقه ایجاد کنند. هیچ یک از شهروندان جامعه با هویت مذهبی و ملی و یا نژادی و عشیره ای به دنیا نیامده است. ما به عنوان انسان و موجود انسانی پا به زندگی و حیات میگذاریم. به طورطبیعی در سرآغاز زندگی چیزی از هویتهایی که بعدا ساخته و پرداخته میشود و به گردنمان آویزان میکنند، نمیدانیم. اگر در محیط آزاد و انسانی بزرگ شویم و هویتهای کاذب را به تک تک ما انسانها تحمیل نکنند، با همان هویت مشترک انسانی و به دور از تعصب، حیات اجتماعی و سیاسی و آموزشی را طی میکنیم و سعی میکنیم سرنوشت خود را در دست بگیریم. اما جامعه طبقاتی و طبقه و افکار حاکمه نمیگذارد این روند طبیعی طی شود. از سن معین و جایی معین، از محیط خانواده تا مدرسه و جامعه در همه کشورها و در ایران هم، عمدتا هویت مذهبی و ملی را به انسان عرضه می کنند و به او می آموزند که شما “شیعه” و “سنی” و “اسلامی” یا کاتولیک و بودایی و … ” هستی! یا طوق هویت ملی “روسی” یا “آمریکایی و چینی”، “فارس، کرد و “ترک و … ” به گردن شهروند جامعه میندازند. از تکلم به زبانهای مختلف و از جمله فارسی و یا کردی و ترکی و عربی، پرچم سیاسی میسازند. براین اساس بحث اصلی آزادیخواهانه و کمونیستی این است که این هویتهای مذهبی و قومی و جعلی یک معضل اساسی است و آنرا می سازند و بین مردم رواج می دهند، دسته بندی و بیگانگی و دوری انسانها از هم را تعریف می کنند و این مفاهیم را بعنوان “مقدسات” به جامعه ارائه می کنند، مشکلات اجتماعی و سیاسی جدی برجوامع تحمیل میکنند.

در ایران طی حاکمیت ۴۰ ساله جمهوری اسلامی شاهد تشدید انواع دسته بندی مذهبی و قومی بوده ایم و شکاف بین آنها تشدید شده است. در این دسته بندی ها تفرقه و کینه و نفرت هست. به خوبی بیاد دارم در مقطع سرنگونی حکومت سلطنتی و انقلاب ۵۷ هویت قومی و هویت ملی به اندازه حال حاضر برجسته نبود. مردم خود را بیشتر هم سرنوشت و همگرا و نزدیک به هم می دانستند. در ۴۰ سال گذشته این شکافها را تشدید کردند و این هویت ها را گسترش دادند و بر گردن مردم آویختند و این چاشنی کشمکش و مطرح کردن شعارهای ارتجاعی در مقابل هم است. طنز تلخ قضیه این است که این هویتهای کاذب را به عنوان “مقدسات” به خورد جامعه می دهند. یکی هویت مذهبی برایش “مقدس” می شود، یکی هویت ملی و دیگری خاک و سرزمین و محدوده جغرافیایی که در آن زندگی می کند و دیگری شهرش برایش “مقدس” می شود. در چهارچوب این هویتها و دسته بندی های جعلی و “مقدسات” ساخته شده نمیتوان قدم برداشت. هر حرکتی را “برخی” به عنوان توهین به دیگری حساب میکنند و مبنای کشمکش و جدال و خونریزی می شود و شده است. دنیا را نگاه کنید و در همین اروپا و در این فضای نسبتا آزادتر، کاریکاتوری از محمد رهبر مسلمانان کشیدند، بعد انواع تهدیدها و کشمکشها در این کشورها، به بهانه “توهین به مقدسات مسلمانان” در دانمارک و هلند و اخیرا فرانسه و اتریش پیش آمد و جریانات اسلامی به میدان آمدند و شاخ و شانه کشیدند. چند سال قبل تروریستهای اسلامی با بهانه مشابه به دفتر تحریریه شارلی ابدو حمله کردند و متاسفانه دوازده نفر از کارکنان آنرا را کشتند.

در این شرایط در مورد هر مسأله ای صحبت کنیم به “مقدسات” عده ای توهین شده است. کاریکاتور پیامبر کشیدن توهین به “مقدسات” عده ای است. طنز و نقد شاهان ستمگر ایران توهین به “مقدسات” ناسیونالیسم ایرانی است. صحبت درباره بند و بست سران ناسیونالیسم کرد توهین به “کردها” است. طنز ترکی گفتن توهین به “ترک”هاست. در این دنیای “مقدسات” چیزی که اسارت پیدا می کند تحرک و تپش جامعه و انسان است. در این فضای مسموم، نقد و کاریکاتور کشیدن، جوک گفتن، طنز، تئاتر و فیلم و نقد و هجو کردن سمبلهای مختلف موجود در جوامع به فاجعه تبدیل می شود. در جامعه هارمونیک و نرمال و آزاد، زمانی که این “هویتهای کاذب مقدس” وجود نداشته باشد همه خود را براساس هویت انسانی تعریف می کنند. در این شرایط اگر کسی، طنزی گفت کسی آن را به خود نمی گیرد و همه اینها بعنوان تفریحات شنیده می شود و جامعه هم این را می پذیرد. در نتیجه هویت مذهبی، و قومی، هویتهای کاذب و جعلی است که آنها را ساخته اند و به “مقدسات” تبدیل کرده اند تا تفرقه را بین مردم گسترش بدهند.

باید اعلام کرد “مقدسات” نداریم. جامعه ای میتواند آزاد و ایمن باشد که اعلام کند “مقدسات” ندارد. داده های اجتماع را اعم از واقعی یا غیر واقعی در هاله ای از تقدس نپیچد و دور آنها خط قرمز نکشد. هر پدیده اجتماعی و فرهنگی و مذهبی و سیاسی را قابل نقد، طنز، هجو و جوک بداند، حول کدها و سمبلهای ظاهرا “مقدس” خط قرمزی وجود ندارد و با رساترین شیوه باید مورد نقد و هجو و طنز قرار بگیرند و طبعا مدافعین این خرافه ها به جای نفرت پراکنی و ایجاد تفرقه و تهدید فردی و جمعی در همان ظرفیت سیاسی و فرهنگی و گفتاری و نوشتاری پاسخ دهند. جامعه آزاد جامعه ایست که تحمل شنیعترین حرفها و پاسخ به آن را به دور از تهدید فیزیکی و ایجاد نفرت داشته باشد. پیش شرط اینکار منسوخ اعلام کردن “مقدسات” و مذموم اعلام شدن هرنوع نفرت پراکنی، تهدیدات فیزیکی به بهانه “مقدسات” است.

نکته آخر مرز بین توهین و افترا را باید شناخت و به درستی از هم تشخیص داد. افترا به فرد حقیقی و حقوقی ممنوع است و هر قانون نسبتا پیشرو در دفاع از حرمت شهروندان آنرا ممنوع و قابل تعقیب میداند. اما به بهانه توهین نمیتوان و نباید دامنه ابراز وجود اجتماعی و سیاسی انسانها را قالب زد و محدود کرد. اگر داعیه “مقدسات” و سپس توهین را با روایت مذهبیون و ملی گرایان و ناسیونالیستها، بپذیریم، آنوقت باید دهن همه مردم را ببندیم. چون به زعم آنها هر نقد و طنز و حرف و اظهار نظر کسی میتواند توهین به “مقدسات” دیگری تلقی شود. این رفتار و نگرش را نیروهای پیشرو اجتماعی و کمونیستها باید به خودآگاهی توده وسیع شهروندان جامعه تبدیل کنند، نه اینکه خود به توجیه گر “مقدسات و هویتهای کاذب و توهین به آنها” تبدیل شوند.

***