مقالات

انتخابات آمریکا و جمهوری اسلامی سعید یگانه

انتحابات در آمریکا نظر به موقعیت و جایگاه این کشور در تحولات منطقه ای و جهانی، همواره مورد توجه بوده و تحلیل و تفاسیر زیادی حول آن صورت گرفته است. اما انتخابات اخیر یکی از جنجالی ترین و پر حاشیه ترین انتخابات در صد سال گذشته در آمریکا بوده است، نه اصولا به این دلیل که با انتخاب بایدن دنیا روی خوشبختی به خودش خواهد دید! خیر، بلکه اساسا به دلیل اینکه چهار سال حاکمیت ترامپ بر مقدرات کشور آمریکا و سیاستهایی که در پیش گرفت، نه تنها جامعه امریکا را قطبی تر کرد و به راسیسم و راستگرایی میدان داد، بلکه در سیاست خارجی او نیز تنش و رقابت با رقبای جهانی از جمله چین و روسیه را دامن زد و انزوای بیشتر آمریکا را موجب شد.

به این دلیل مخالفین ترامپ، عمدتا پشت بایدن نماینده جناح دیگری ازسرمایه داری بزرگ امریکا بخط شدند تا ترامپ را در این انتخابات شکست دهند. با وجود اینکه شکست را تیم ترامپ هنوز نپذیرفته و مراحل قضایی رسیدگی به شکایات تقلب در انتخابات را آغاز کرده اند، اما پیروزی بایدن رسمیت یافته و افکار عمومی پیشرو دنیا از شکست ترامپ خوشحال است. ترامپ یک سرمایه دار و کلاش، راسیست، ضد زن و مورد تنفر بود. شکی نیست که شکست ترامپ در این انتخابات باعث خوشحالی است و دنیا بدون ترامپ ها دنیای قابل تحمل تری خواهد بود. اما نباید فراموش کرد که با آمدن بایدن اوضاع تغییر چشمگیری به نفع مردم نخواهد کرد. یادمان نرود که بایدن در دوره تبلیغات انتخاباتی در مقابل رقیب خود در حزب دمکرات، سندرز که چپ تر و به پائین جامعه و بیمه درمانی برای مردم فقیر و بیکار توجه بیشتری داشت، با اهداف او مخالفت کرد و نهایتا وی به نفع بایدن عقب نشینی کرد.

درتاریخ امریکا همواره دو حزب دمکرات و جمهوریخواه سرنوشت مردم امریکا را رقم زده اند و هیچ حزب و سیاست خلاف جریانی، خارج از این دایره قدرت که هر کدام از حمایت بخشی از سرمایه های بزرگ در این کشور برخوردارهستند، امکان ابراز وجود و حضور در رقابتهای انتخاباتی را نداشته است. ترامپ با سیاستهای ناسیونالیستی و انزواگرایانه و وعده هایی که به جامعه امریکا داد، محصول راستگرایی عمیق و تاریخی در این جامعه، محصول خستگی جامعه امریکا از دو حزب حاکم، محصول نابسامانی اقتصادی و افول موقعیت امریکا در سطح جهان بود. ترامپ به این گرایشات انزواطلبانه و بخشا صریحا نژادپرست دامن زد و جامعه امریکا را بیش از پیش قطبی کرد. ۷۰ میلیون رای به ترامپ و ۷۵ میلیون رای به بایدن بیان جدال دو افق بورژوائی برای احیای موقعیت آمریکا و قطبی شدن این افقها در این انتخابات مشخص است. جامعه امریکا بعد از این انتخابات با دوره پر تنشی روبروست. ترامپ شکست خورد اما نگرش انزواطلبانه و پروتکشنیستی و نژادپرست تقویت شده و در اشکال دیگری در صحنه سیاسی حضور می یابد.

ترامپ در طول چهار سال گذشته سیاستهای امریکا را به مسیر دیگری هدایت کرد. او یک جانبه از توافق برجام خارج شد. در مسئله فلسطین و طرح ارتجاعی “معامله قرن” تماما جانب دولت اسرائیل را گرفت. از معاهده های جهانی از جمله توافق اقلیمی پاریس و سازمان جهانی بهداشت خارج شد. تنش و رقابت را باچین و روسیه تشدید کرد و در سیاستهای داخلی دیوارکشی بین مکزیک و امریکا برای جلوگیری از ورود مکزیکی ها به امریکا، تقویت افراطی گری و راستگرایی علیه خارجیان و رنگین پوستان، تحقیر زن و قلدر منشی ترامپ جامعه امریکا را در دست انداز جدی قرار داد. علاوه بر این پاندمی کرونا با تلفات بالای انسانی، فقر و بیکاری وسیعی که به جامعه امریکا تحمیل کرد و از طرف دیگر لاقیدی و بی توجهی آشکار دولت ترامپ نسبت به معیشت و سلامتی مردم در این بحران، همه عواملی بودند که به پیروزی بایدن کمک کرد. در واقع پیروزی بایدن و شکست ترامپ محصول این سیاستهای پرتنش و ارتجاعی بخصوص در داخل امریکا بود. دولت بایدن باید همه این سیاستها را به اوضاع قبلی بازگرداند و بخصوص پاندمی کرونا و عواقب روانی و اقتصادی، بیکاری و فقر بسیار وسیعی که در نتیجه آن به جامعه امریکا تحمیل شده، چالش بزرگی است که دولت بایدن با آن روبرو خواهد بود. به هرحال نباید اجازه داد که انتخابات در امریکا و پیروزی بایدن بر واقعیات دنیای پیرامون؛ فقر، بیکاری، جنگ، آوارگی و رنجهای فراوانی که مردم در جوامع مختلف از جمله امریکا با آن روبرو هستند سایه اندازد. واقعیت این است هر گوشه جهان را که نگاه می کنید، همه این نابسامانیها کم و بیش وجود دارد، وضعیتی که محصول نظام سرمایه داری و سیاستهای دولتهای امپریالیستی در گوشه گوشه جهان است. سیاستهای دولت بایدن نیز بر همین روال خواهد بود.

بحران اقتصادی ۲۰۰۸ که از امریکا آغاز شد و به سرعت دنیا را در برگرفت، فقر و خانه خرابی و بیکاری وسیعی را به اکثر کشورهای جهان تحمیل کرد. هنوز دنیا از زیر فشار بار این بحران کمر راست نکرده بود که نهادهای اقتصادی جهانی از آغاز بحران اقتصادی دیگری و بمراتب سخت تر در سال ۲۰۲۰ خبر دادند. پاندمی کرونا روند بالفعل شدن بحران اقتصادی را سرعت بخشید و جامعه جهانی را با شرایط ویژه، تلفات بالای انسانی، متوقف شدن بخش مهمی از فعالیت اقتصادی، فقر و بیکاری صدها میلیونی روبرو کرد. در پاندمی کرونا، سرمایه داری از جمله در امریکا با تمام امکانات و ثروتی که در اختیار دارد، نتوانست به مقابله همه جانبه با پاندمی برخیزد و همینجا هم منفعت سرمایه حرف اول را می زند. به هرحال مشخص است جهان بعد از پایان پاندمی کرونا، که در کوتاه مدت چشم اندازی برای پایان آن نیست، به قبل از کرونا برنخواهد گشت. جوامع بشری و سرمایه داری جهانی با چالشهای بزرگ بخصوص در قلمرو اقتصادی روبروست. مطابق معمول تلاش خواهند کرد که بیشترین بار بحران را بر دوش مردم کارگر و زحمتکش این جوامع بگذارند. واقعیت این است که بشریت امروز با حاکمیت سرمایه داری و یک اقلیت ناچیز بورژوا و مشتی انگل همچون ترامپ روی خوش به خود نخواهد دید. جهان به یک تغییر رادیکال و بنیادی نیاز دارد. سوسیالیسم تنها راه نجات بشریت از این منجلاب است.

جمهوری اسلامی و انتخابات امریکا
بدون شک یکی از مصافهای مهم دولت بایدن تنظیم مناسبات با جمهوری اسلامی و چگونگی بازگشت به توافق برجام است. یکی از وعده های انتخاباتی بایدن بازگشت به مذاکره با جمهوری اسلامی در چهارچوب توافق برجام اما با پیش شرطهایی که برای این توافق در نظر گرفته شده است. روشن است نه ترامپ و نه بایدن هیچ کدام قصد سرنگونی جمهوری اسلامی را نداشته و یا در این جهت حرکت نمی کنند. هدف اعلام شده رام کردن جمهوری اسلامی مطابق سیاستهای امریکا با اعمال فشار و تحریمهای اقتصادی است. از قبل معلوم بود که سران جمهوری اسلامی از هر دو جناح بر پیروزی بایدن برای رفع تحریمها و بازگشت امریکا به توافق برجام حساب باز کرده اند. برخلاف گزافه گویی های سران رژیم بخصوص خامنه ای که انتخابات امریکا را بی اهمیت جلوه داده اند، اکنون که انتخابات برگزار شده و بایدن پیروز شده است، سران رژیم بخصوص دولت روحانی و سخنگوی دولت ربیعی، اصلاح طلبان همه امیدوارند که دولت بایدن برخلاف سیاستهای ترامپ در مورد ایران رفتار کند، به توافق برجام برگردد و تحریمهای اقتصادی را لغو کند. اما باید توجه داشت که جمهوری اسلامی دارد تلاش می کند به این فضا دامن زند که تمام بدختیها و مشقاتی که مردم در آن گرفتارند به دلیل تحریمهای امریکا است. تحریم بهانه توجیه وضعیت و تهاجم اقتصادی به مردم است. دود دوستی و دشمنی این دولتها همیشه تو چشم مردم رفته است. تحریم هم نباشد وضع مردم همین است، مگر یک ذره از پولهای اوباما هزینه مردم شد؟ باید علیه این توجیهات جمهوری اسلامی همواره ایستاد و آن را افشا کرد. واقعیت اینست برخلاف پروپاگاند سران رژیم، جمهوری اسلامی بیشتر از هر زمان به توافق با امریکا برسر تحریمها و توافق برجام نیاز دارد. توافق برجام در سال ۲۰۱۵، بدون توافق و “نرمش قهرمامانانه” خامنه ای به سرانجام نمی رسید و امروز این نیاز رژیم بیشتر به چشم می خورد.

واقعیت مهمتر اینست که موقعیت جمهوری نسبت به سالهای گذشته بسیار شکننده تر است. بحران اقتصادی و سیاسی سراپای رژیم اسلامی را فلج کرده است. فقر و بیکاری بسیار گسترش یافته و از کنترل رژیم خارج شده است. موج جدید پاندمی کرونا زندگی مردم را فلج کرده و بار مشکلات معیشتی را چند برابر کرده است. تحریمها بحران اقتصادی رژیم اسلامی را تشدید کرده است. موقعیت رژیم اسلامی در منطقه تضعیف شده است. مهمتر از همه جامعه ایران در طول این مدت بشدت متحول شده است، بخصوص اکثریت مردم کارگر و زحمتکش از این شرایط به تنگ آمده اند و انفجاراجتماعی عظیمی همچون خیزش انقلابی آبانماه را پشت سر دارند. جمهوری اسلامی در منگنه این تناقضات قرار دارد و توافق با امریکا و رفع تحریمها را یکی از راههای خروج از بحران میداند و به آن امید بسته است. بقای رژیم اسلامی امروز از هر معادله ای برای سران رژیم مهمتر است اگرچه با کرنش در مقابل امریکا و بار دیگر با نوشیدن جام زهر همراه باشد.

امریکا با بایدن هم تغییر چشمگیری در زندگی مردم ایجاد نخواهد کرد. رفع تحریمها و توافق برجام که چندان ساده به نظر نمیرسد و با موانع فراوانی روبروست، جمهوری اسلامی را از بحران سرنگونی نجات نخواهد داد. خانه از پایه ویران است. آن تناقضات پایه ای که مانع چفت کردن مردم با جمهوری اسلامی بوده کماکان پابرجا و تشدید شده اند. بحران سیاسی، عدم مشروعیت جمهوری اسلامی، بحران اقتصادی و فرهنگی که رژیم اسلامی با آن دست به گریبان است، پاشنه آشیل جمهوری اسلامی است. توافق برجام راه نجات جمهوری اسلامی از این بست سیاسی نیست. جمهوری اسلامی با بایدن یا بدون بایدن رفتنی است و باید گورش را گم کند.

١٢ نوامبر ٢٠٢٠