کریم نوری: نظر حزب کمونیست کارگری- حکمتیست در باره کشتن محسن فخری زاده چیست؟
سیاوش دانشور: آنچه رخ داده است ادامه کشمکش قدیمی بین دولتهای تروریستی اسرائیل و جمهوری اسلامی است. تروریسم و مجازات جمعی دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین قدیمی و شناخته شده است. جمهوری اسلامی هم معرف حضور همه هست که ترور و توحش را در ایران و منطقه به اوج رسانده است. این دولتهای ترویست منافع و سیاست خود را در منطقه دنبال می کنند. حذف فخری زاده بعنوان یکی از مقامات ارشد سپاه پاسداران و وزارت دفاع جمهوری اسلامی، لحظه ای و گوشه ای از یک کشمکش وسیعتر است که هر روز در سوریه و کشورهای منطقه بطرق مستقیم یا نیابتی در جریان است. این ادامه جنگ ارتجاعی بین دو دولت تروریستی است که کارگران و مردم آزادیخواه در ایران و اسرائیل و کشورهای منطقه نفعی در آن ندارند.
کریم نوری: چه کسی مسئول این حذف یا ترور است، دولت اسرائیل یا خود حکومت اسلامی؟
سیاوش دانشور: ما ابزار دقیقی برای دادن حکم قاطع نداریم. اما دلیل مجاب کننده ای که حکومت اسلامی یک عنصر مهم خود را آنهم به این شیوه در پایتخت حذف کند، وجود ندارد. لذا اذهان به سمت دولت اسرائیل میرود. اما نیروهای امنیتی اسرائیل بدون کمک و حمایت در داخل کشور نمی توانستند بسادگی این عملیات را انجام دهند. جواب واقعی این سوال اینست که هردو. بدون حمایت و همکاری عناصر موثر امنیتی که از اطلاعات محسن فخری زاده بطور دقیق خبر داشتند، این عملیات با این سطح دقت و حرفه ای بودن ممکن بنظر نمی رسد.
کریم نوری: چرا حزب این واقعه را محکوم نکرد؟
سیاوش دانشور: ما یک حزب انقلابی سرنگونی طلب هستیم که در یک مناسبات خصمانه با رژیم اسلامی قرار داریم. ما از روز اول سر کار آمدن این حکومت به آن اعلان جنگ کردیم و در مقاطعی از جمله در کردستان وسیعا با آن درگیر جنگ نظامی بودیم. بعنوان حزب کمونیستی کارگری خود یک طرف کشمکش سیاسی جاری در ایران هستیم که معتقدیم کارگران و مردم آزادیخواه منطقه برای رسیدن به آزادی و خوشبختی باید این دولتهای تروریست و قدرتهای بورژوائی را سرنگون کنند. ما سازمان ملل نیستیم که خواهان “صلح” و “رفع تنش” بین دولتها و دشمنان متفرقه طبقاتی مان شویم. محکومیت حذف یا ترور یک عنصر جنایتکار توسط جنایتکاران دیگری برای ما موضوعیت ندارد. منافعی که جنبش طبقه کارگر و کمونیسم در ایران دارد در دو سوی جدال دولتهای تروریست اسرائیل و جمهوری اسلامی نمایندگی نمی شود. اگر این واقعه توسط یک جریان اپوزیسیون یا مردم منزجر از رژیم اسلامی صورت می گرفت چه بسا می گفتیم دست تان درد نکند.
کریم نوری: تاثیر این واقعه در درون حکومت چگونه است؟
سیاوش دانشور: بلافاصله شاهد یک نوع پانیک و وحشت میان حکومتی ها بودیم. سخنان شمخانی دبیر شورای امنیت ملی که میگوید “دوستان نترسید، هیچ خطر امنیتی متوجه سران نظام نیست” به اندازه کافی گویا است. شعارهای بی محتوا و تبلیغاتی سران سپاه و رسانه های حکومتی را کنار بگذارید، واقعیت اینست که این تئوری که در بالاترین سطح نهادها و سازمانهای امنیتی حکومت اسلامی، اسرائیل نفود دارد، ذهنیت حاکم است. الان هر کسی به دیگری مشکوک است. این رویداد جنگ جناح ها را تشدید می کند. بسیار روشن است که از این واقعه در خدمت تسویه حسابهای درونی استفاده میکنند. درعین حال برای سران حکومت سخت است که علنا بپذیرند که اسرائیل در تهران و مرکز قدرت آنها یک عنصر مهم حکومتی را ترور کرده است. ناچارند بگویند “در داخل عده ای کمک کردند” و اسم مجاهدین بعنوان “همکار اسرائیل در این عملیات” در داخل کشور آورده شده است. باید منتظر بود مانند موارد قبلی، رژیم اسلامی تعدادی مخالف سیاسی را دستگیر و با شکنجه و سناریوهای مسخره آنها را وادار کند که بگویند “عوامل موساد در ترور فخری زاده” بودند. اما این نمایش ها جواب مشکل کنونی را نمی دهد و خودشان خوب میدانند که از جای دیگری خوردند.
کریم نوری: مردم ایران از این واقعه خوشحالند، تحلیل شما از این عکس العمل چیه؟
سیاوش دانشور: حق دارند خوشحال باشند. جامعه در این ماجرا ضعف جمهوری اسلامی را می بیند نه کشته شدن فخری زاده را. مردم دلشان پر است، دریائی از خون بین جامعه و این حکومت قرار دارد. در آبانماه فقط هزاران نفر از عزیزان ما را با شقاوت اسلامی کشتند و زخمی کردند. هنوز سرنوشت اسرای آخرین خیزش توده ای و انقلابی روشن نیست. واکنش اولیه و طبیعی مردمی که دل خونی از حکومت و سرانش دارند، ابراز خوشحالی از هر ضربه ای به حکومت و کشته شدن هر مقام آن توسط هر کسی است. اما این فقط واکنش اولیه است، کمی آنطرف تر، بخش فهیم تر جامعه، به این فکر می کنند که این واقعه چه تاثیری بر مبارزه و زندگی و روند اوضاع بطور کلی میگذارد، رژیم چه بهره برداری از آن می تواند صورت دهد و چگونه باید آنرا خنثی کرد. این ابراز خوشحالی اولیه قابل درک است اما کافی نیست و باید از آن فراتر رفت.
کریم نوری: اپوزیسیون راست اما در این زمینه سنگ تمام گذاشت. ارزیابی تان از برخورد نوع رضا پهلوی چیست؟
سیاوش دانشور: این نوع رویدادها بیشتر تناقضات جریانات راست و ماهیت ارتجاعی آنها را برملا میکند. رضا پهلوی از جمله گفته است: “ادامه راهی که رژیم در پیش گرفته هر روز ما را به سمت ناامنی، سختی و تحقیر بین المللی سوق می دهد”! ایشان به “عظمت ایران” و ظرفیت بسیج ناسیونالیستی فکر می کند، امری که حکومت وسیعا از آن استفاده می کند و در میان طیف متلونی از ناسیونالیست ها و ملی اسلامی ها دیده میشود. رضا پهلوی فکر میکند این تمایل ناسیونالیستی به خودش تعلق دارد، لذا این روحیات مبتذل و عقب مانده و ارتجاعی را باد میزند و از “تحقیر بین المللی” ایران سخن میگوید. در عین حال هوادار نتانیاهو و ترامپ و سپاه پاسداران هم هست، نباید دل هیچ طرفی را برنجاند. برای رضا پهلوی کشته شدن قاسم سلیمانی و فخری زاده، بیشتر دردسر است تا فرصت. مهمتر اینست که در چنین وقایعی بیشتر از هر زمان اپوزیسیون راست ایران همپوشانی با رژیم اسلامی و ارتجاع منطقه پیدا می کند. بدلیل این تناقضات و حسابگری سیاسی، از اتخاذ یک موضع روشن و سر راست عاجز است.
کریم نوری: ملی اسلامی ها چطور؟ بسیاری گفتند و نوشتند “ترور یک سردار کشور را محکوم میکنیم”! این موضعگیری چه معنی ای دارد؟
سیاوش دانشور: جریانات ملی اسلامی، اگر از محافل و افراد محدودی بگذریم، بدرجات مختلف متحد و هم جهت سیاستهای جمهوری اسلامی اند، اشتراکات آرمانی و سیاسی و فرهنگی قوی با رژیم اسلامی دارند، در بستر ناسیونالیسم ایرانی و شرق زدگی کار می کنند و مثل رضا پهلوی “فرهنگ ایران”، “هویت و تاریخ ملی” و “سرداران ملی” در ذهنیت و عمل سیاسی شان حضور سنگینی دارد. مهم نیست طرف قاتل است، حکومتی است، بچه های مردم را کرور کرور کشته، مهم اینست “ایرانی” است، “اسلامی” است، “خودی” است، “سردار کشور” است و طرف مقابل “خارجی” و “اجنبی” و “یهودی” است. اما معنی مهمتر این نوع موضعگیری، اعلام وفاداری سیاسی به جمهوری اسلامی است. دارند میگویند در این جدال در کنار جمهوری اسلامی ایستاده اند.
کریم نوری: سینماگران حکومتی، برخی از سلبریتی ها، طرفداران باصطلاح “محور مقاومت” به عزای محسن فخری زاده نشستند. چرا؟
سیاوش دانشور: از یک جنس اند و به یک جنبش ارتجاعی واحد تعلق دارند. جمهوری اسلامی با کشتن و بستن و ممنوع کردن اهل هنر و سینماگر و هر کسی که زاویه ای با حکومت داشته، میدان را برای چاپلوسی عده ای نان به نرخ روز خور و فرصت طلب فراهم کرده است. اینها هم با استفاده از رانت حکومت و امکانات جامعه علیه مردم و تلاش شان برای آزادی بطور موسمی حرف می زنند و هر جا لازم شود در خدمت نظام قرار می گیرند. شما در رویدادهای آبانماه که هزار و پانصد انسان نازنین را امثال همین فخری زاده ها کشتند، صدائی از این جماعت نشنیدید. شما در هر واقعه و تراژدی انسانی در آن جامعه ردی از این جماعت نمی بینید. اما در افطار با روحانی حاضرند، در همبستگی با سپاه پاسداران در واقعه کشته شدن فخری زاده حاضرند، قبلتر بسیاری از این طیف با “رهبری” خامنه ای بیعت کردند. اینها ابواب جمعی باصطلاح هنری رژیم اسلامی و ادبیات و سینمای جبهه و جنگ اند. این جماعت پاره تن و محصولات “هنری و ادبی” ارتجاع اسلامی اند. با سرنگونی جمهوری اسلامی و آزادی و شکوفائی حاصل از آن، دکان اینها هم تخته میشود.
کریم نوری: چپ هایی هم علیه “دولت صهیونیست اسرائیل” حرف زدند. یا شعار دادند که “ترور در هر شکل آن محکوم است”! شما چطور فکر می کنید؟
سیاوش دانشور: “دولت صهیونیستی اسرائیل” ادبیات رژیم اسلامی و جنبش اسلامی در منطقه است که پایه های تحلیلی و نگرشی مذهبی خودشان را دارند و شعار “نابودی اسرائیل” را میدهند. جریان ما و سنت سیاسی کمونیسم کارگری بجای خود محفوظ، مدتهاست در میان چپ ایران کسی از این ترم استفاده نمی کند. شاید تنها استثنا حزب توفان بوده و در این واقعه خط رسمی هم به آن ملحق شد. طبیعی بود این نگرش ضد اسرائیلی و نه ضد دولت اسرائیل، مانند مورد توفان از “ترور دانشمند ایران” نام ببرد و “این اقدام تروریستی را قویاً محکوم کند”. بزعم اینها فرمانده ارشد سپاه و وزارت دفاع جمهوری اسلامی هنوز “دانشمند کشور” است! در جدال تروریستی دولت اسرائیل و جمهوری اسلامی باید معلوم باشد کجا ایستاده اند. خط رسمی حتی حاضر نشده به جمهوری اسلامی تروریست بگوید. اینها از سر ضد اسرائیلی- ضد آمریکائی غلیظ شان به این موضع ناسیونالیستی و مذهبی “دولت صهیونیستی اسرائیل” درغلتیدند تا شعار “دست تروریستها از آینده مردم ایران کوتاه” سردهند. معلوم نیست محسن فخری زاده فرمانده سپاه چه ربطی به “مردم ایران” دارد! بک گراند تحلیلی و نگرشی این نوع مواضع ناسیونالیسم ضد امپریالیستی است.
“ترور در هر شکل آن محکوم است”! این شعار شبیه موضع کسانی است که میگویند “باید به باور مردم احترام گذاشت”! طرف باور خودش اینست که به خرافات بعنوان مثال احترام بگذارد اما آنرا به “باور مردم” بسط میدهد تا موضع ارتجاعی اش را توجیه کند. اینجا هم گوینده این شعار از طیف ملی اسلامی تا چپ های باصطلاح دمکرات، دلشان با جمهوری اسلامی است و همراه با سران حکومت “محکوم می کنند”. اما بگذارید بپرسیم چرا کشتن فرمانده سپاه پاسداران و سران رژیم محکوم است؟ یک جامعه در حال جنگ با جمهوری اسلامی است و هر کسی از هر سوئی ممکن است کاری بکند. یا نیروئی در متن یک جنگ عنصری از حکومت را می زند، چرا “ترور در هر شکل آن محکوم است”؟ پشت این موضع داوری جهان و تصویر سربازان حافظ صلح سازمان ملل، جانبداری سیاسی از یکسوی جدال سنگر گرفته است. این صلح طلبی وارونه صورت ظاهر مسئله است، معنای اصلی این شعار دفاع از وضع موجود است. همانها که میگویند “انقلاب خشونت است”، این شعار را نیز در این مواقع بعنوان فشرده سیاست شان از کشوها درمی آورند. این خط آرامش است و نمی خواهد چهارچوبهای وضع موجود به هم بریزد. این خط مدافع وضع موجود است و صلح بین دول و نیروهای ارتجاعی و طبقات حاکم را موعظه می کند. اگر شما با این حکومت در حال جنگ هستی، که بیشتر مردم ایران هستند، واضح است که با مدنی چی گری و خواهش و تمنا رژیم قدرتش را واگذار نمیکند. ناچارید قوه قهریه ضد انقلابی این حکومت را با قوه قهر انقلابی درهم بکوبید و سرنگونش کنید. شما نمی توانید اصل جنگ را در جامعه طبقاتی نفی کنی، حداکثر میتوانید علیه جنگهای ارتجاعی باشید و با سربلند از جنگ و مبارزه انقلابی دفاع کنید. اما تبری جستن از جنگ انقلابی و عدم قبول الزامات آن، یعنی میدان را واگذار کردن به تروریستهای متفرقه و باندهای آوانتوریست سیاسی – نظامی و موعظه صلح بین آنها. اگر از محدود چپهای دولوکس که صرفا میخواهند هارمونی ذهنی داشته باشند و کاری به جدال واقعی و زنده سیاسی ندارند بگذریم، این شعار فشرده موضعگیری آگاهانه کسانی است که در کیس مشخص کشته شدن فخری زاده، صریحا یا تلویحا کنار جمهوری اسلامی ایستادند.
* براساس و تلخیص شده گفتگو با تلویزیون پرتو.
٢ دسامبر ٢٠٢٠