اکتبر: ریشه اصلی اعتراضات توده ای در شهر و شهرک های کردستان عراق که پایه های احزاب حاکم را لرزاند چیست؟
عبداله دارابی: دلایل ریشه ای این موضوع زیاد است و از حوصله این گفتگوی کوتاه خارج است. ولی با وجود آن میکوشم کوتاه و مختصر به نکات اساسی پیرامون آن نگاهی بیفکنم تا ماهیت بحث برای خواننده قابل رؤیت باشد.
دهها سال است احزاب و جریانات ارتجاعی ناسیونالیست کرد در سطح منطقه، با سیاست فریب و تحمیق خود را بر بستر ستم ملی آویزان کرده و به عنوان “رها کننده و نجات دهنده” این ستم، مردم کار کن و زحمتکش جامعه کردستان را در انقیاد سیاسی خود گرفته و به اتکا به آن، در بارگاه همه رژیم های مرتجع منطقه زانو زده تا بعنوان پشتوانه سیاسی و دولتی سرمایه و ثروت اندوزی در کردستان با مرکز شریک شو ند و از این طریق به استراتژی خود دست یابند . اما این شراکت و سهم خواهی بورژواناسیونالیسم کرد، تا کنون از نظر قانونی در سطح بین الملل مورد پذیرش قرار نگرفته و دولت های مرتجع منطقه هم به شدت با آن مخالفند.
سرانجام در سال ١٩٩١ میلادی، دوره اول جنگ ویرانگر و خانمانسوز آمریکا و دول غرب علیه عراق آغاز گردید و نیرو های عراقی مستقر در کردستان نیز مورد حمله مردم تشنه آزادی قرار گرفت که سر انجام آن، همه قرارگاه های رژیم بعث در کردستان به تصرف مردم در آمدند. این رویداد مهم و تاریخی در ادامه حرکت خود، میان کل آحزاب بورژواناسیونالیست کرد در سطح منطقه، سرنوشت واقعی دو حزب اصلی این جنبش یعنی حزب دمکرات کردستان عراق و اتحادیه میهنی کردستان را رقم زد و آنها را از موقعیت بسیار ضعیف و پراکنده و پریشان به احزاب مدعی حاکمیت در کردستان عراق تبدیل کرد. این رویداد هم آغازگر سلطه گری طبقاتی سرمایه دارانه جریانات بورژوا ناسیونالیسم کرد در کردستان عراق بود، و هم آغازگر افشای هویت و ماهیت سرمایه دارانه و ارتجاعی کل این جنبش در هر چهار بخش کردستان .
به یمن جنگ دوم خلیج در سال ٢٠٠٣ که به سقوط دولت فاشیست صدام حسین منجر گردید، احزاب ناسیونالیست کرد از خلا قدرت در سراسرعراق استفاده کرده و به کمک آن، به فاز دوم اقتدار گرایی عریان خود و برقراری حاکمیت حزبی علیه مردم کردستان ارتقا یافتند. و به این صورت با به گروگان گرفتن زندگی مردم کردستان عراق، خود را بر آنها تحمیل کردند. بدنبال آن با رواج و گسترش ده ها دروازه ی مرزی به سرعت به غارت و چپاول و ایجاد و گسترش یک قشر سرمایه دار تازه به دوران رسیده و تا مغز استخوان ضد کارگر و و ضد انسان پرداختند . که تنها یکی از نتایج این حاکمیت چپاولگر فرار بخشی از جوانان و مردم به تنگ آمده از دست فقرو بیکاری به کشور های اروپایی و آمریکا و…بود .
در پرتو این ماحصل تلخ و کشنده احزاب بورژواناسیونالیسم کرد، و برملا شدن سیاست های دروغین دهها ساله اشان، سرمایه داران کرد و احزاب شان در کردستان، نه تنها هیچ ظلم و ستمی را بر مردم کرد در کردستان عراق کم نکردند، خود نیز مانند سرمایه داران و احزاب حاکم و مرتجع در بغداد، تهران، آنکارا و دمشق، و…به سد و موانع جدی و اساسی بر سر راه مردم تبدیل شدند و بی وقفه در راه ایجاد نا امنی، نبود رفاه و خوشبختی، گسترش فرهنگ عقب مانده ارتجاعی و ضد زن و آوانس دادن به جریانات اسلامی و ..، علیه مردم کارگرو کارکن در جامعه تلاش میکردند.
با توجه به نکات فوق باید این را پدیرفت که، مانع اصلی و جدی پیشاروی زندگی امروز جامعه کردستان عراق، خانواده و قبیله نیست، سیستم سرمایه داری است که سرمایه داران و احزاب یغماگر شان با هم کل ثروت جامعه را از دست مردم در آوردند و به زیر سلطه خود بردند. که با هیچ خواهش و تمنایی حاضر نیستند آنرا به صاحبان و خالقان اصلی شان باز پس گردانند.
اعتراضات توده ای مردم شهر و شهرک های کردستان عراق، خلق الساعه نبود و نیست. اولین بار هم نیست. مردم بخاطر ظلم های تلنبار شده ده ها سال قبل به خیابانها آمدند، مردم بخاطر نان و کار و آزادی جان باختند، بخاطر خیل بیکاران گرسنه ای که شب و روزشان یکی شده، دست به اعتراض زدند. بخاطر رنج و زحمات بر باد رفته شان که زیر شعار های پوج و بی مایه “وطن، زبان و سرزمین” هرز شده، به میدان آمده اند. تداوم مبارزات حق طلبانه این مردم تشنه آزادی و برابری، با شعار پوچ و ارتجاعی”فدرالیسم”، پاسخ نگرفت و نمی گیرد. تحقق خواست برحق این مردم آزادیخواه با پاسکاری بین احزاب حاکم در کردستان و بغداد پاسخ نمی گیرد. صلح و دعوای این دو نیرو، ربطی به زندگی مردم آزادیخواه کردستان ندارد. مردم و حتی بعضی از مقامات حکومتی درست می گویند که، ثروت و پول جامعه فراوان است ولی نزد سرمایه داران کرد و احزاب شان انباشت شده و روزانه دارند با آن معامله و داد و ستد می کنند. تا باز گرداندن این ثروت به مردم، اعتراض و ناراضایتی ادامه خواهد داشت
اکتبر: قدمت اعلام وجود احزاب ناسونالیست کرد در کردستان ایران به ٧٥سال می رسد. نقش و تأثیر و دست آوردشان در جامعه چه بوده، و امروز در چه موقعیتی قرار دارند؟
عبداله دارابی: با اجازه خوانندگان عزیز، پاسخ به این سئوال را، با کلام مشهور خالد عزیزی دبیر اول حزب دمکرات کردستان شروع می کنم که گفت :” من آرزو میکردم كرد حکومت دیکتاتوری خودش داشت، کرد را کرد اعدام میکرد اما مرز های خودش را داشت”.
آنچه را دیدید و خواندید،”کلام فصیح و بدون تفصیر”خالد عزیزی، دبیر اول حزب دمکرات کردستان است که مهر ٧٥ سال فعالیت حزب شان را بر خود دارد. و نرسیده به قدرت آنرا دراین یک جمله فرمۆله کرده تا مردم کردستان گوش بزنگ باشند که اهداف و استراتژی این حزب بورژوا ناسیونالیست، سرمایه داران کرد است نه رفع ستم ملی بر مردم کرد! بلکه ایجاد یک حکومت سرکوبگری است که اگر در فردای بعد از جمهوری اسلامی، به آن دست پیدا کنند بدون هیچ چون و چرایی آنرا علیه مردم تحت ستم کردستان ایران و جوانان بیکار و بی آینده ایکه بخواهند به ساحت مقدس شان اعتراض کنند بکار خواهند گرفت و مانند احزاب حاکم در کردستان عراق با گلوله بمردم پاسخ خواهند داد . و با افتخار به اعدام و ترور کارگران و زنان و جوانان مخالف و معترض دست خواهند زد. چون از نظر عقیده و اندیشه قومی مورد باور آنها خون مردم کرد بدست حاکمان کرد مباح و حلال است!.
مرز “گهر بار” و حدود و ثغوری که به آن اشاره دارند همان ساحت مقدس ای است که رژیمهای فاشیست منطقه روزانه بخاطر آن صد ها انسان کارگر و زحمتکش را قربانی می کنند. حزب دمکرات هم به زعم و خیال واهی خود به محض دستیابی به قدرت، بلافاصله همراه سرمایه داران کرد به وارث بی چون و چرای آن مرز و بوم تبدیل خواهند شد. در نتیجه، عبور ومرور مردم در آن بوێژه دروازه های گمرکی، بدون اجازه آنها جرم اش کمتر از اعدام نخواهد بود. یعنی تکرار مکرر همان درد و رنج و بلا هایی که امروزه جمهوری اسلامی بر سر مردم کردستان منجمله کولبران، میآورد. پیش کشیدن مرز و بوم و سلطه گری حزبی بر آن توسط دمکرات و دیگر احزاب بورژواناسیونالیست، کلیدی ترین موضوعی است که اکنون همه آنها و کل سرمایداران کرد در کردستان ایران از همین حالا برایش کیسه دوخته اند
این تلاش احزاب بورژوایی کرد، حمله ای آگاهانه به آلترناتیو شورایی مردم در کردستان نیز هست .
آلترناتیوی که اکنون بخش پیشرو جامعه تلاش دارند بعد از سقوط رژیم جمهوری اسلامی، مجدانه آنرا به ارگان حاکمیت و تصمیم گیری خود برای زندگی کردن تبدیل کنند و به اتکا به آن اجازه ندهند بار دیگر هیچ شاه و و شیخ و قیمی بعنوان ولی امر و قیم آنها در قالب هایی چون سلطنت و پارلمان و فدرلیسم و…برایشان نسخه زندگی کردن بپیچند و کمافی سابق آنها را در باتلاق مرگ و نابودی همیشگی غرق سازند. زیرا عروج طبقه کارگر انقلابی و آزادیخواه در کردستان که طی چهار دهه اخیر، جامعه کردستان را به عینه قطبی تر و طبقاتی کرده و بلحاظ کمی و کیفی نیز موقعیت و جایگاه اجتماعی خود و کل جامعه را نیز تغییر داده است. به نحوی که امروز با قامت راسخ و شناخته شده به مبارزه برای کسب مطالبات رفاهی و اقتصادی و اجتماعی طبقه کارگر و مردم زحمتکش جامعه پا به عرصه وجود گذاشته و در صحنه سیاست امروز کردستان به آسانی قابل حذف نیست . حمله حزب دمکرات به کومه له کمونیست در دهه اول بعد از انقلاب ٥٧، از همینجا و بهمین خاطر صورت گرفت که طبقه کارگر نوپای کردستان با تمام توان از سیاست های طبقاتی کمونیست ها مجدانه دفاع نمودند و دیگر حاضر نشدند در عرصه سیاسی به بندگی و بردگی یک حزب بورژوایی ضد کارگر تن در دهند. سکوت بی شرمانه و وقیحانه احزاب دمکرات و شعبه های مختلف سازمان زحمتکشان و کومه له که ادعای چپ وکمونیست بودن دارد ، نسبت به کشتار اخیر مردم توسط احزاب حاکم درشهر های کردستان عراق نیز، بار دیگر آشکارا نشان داد که عمدی و آگاهانه است. چون موقعیت و منافع حزبی و طبقاتی همه این جریانات بورژوا ناسیونالیست مغایر است با منافع و سرنوشت مردم کارگر زحمتکش در هر چهار بخش کردستان و سر سوزنی با منافع مردم سازگاری ندارد. چنانچه بار ها گفته ایم، ناسیونالیسم کرد در کردستان ایران ابتدا با اتکا به حزب اصلی اش حزب دمکرات، بر مبنای تفکر ناسیونالیستی همانا(ایدئولوژی بورژوازی) و آرمان اجتماعی خودمختاری طلبی برای کردستان، با رژیم مرکزی روبرو شد تا در بستر آن در محل به عنوان یار و پشتیبان سیاسی و دۆلتی با رژیم حاکم شریک شود.
ولی با مرور زمان دیدیم و متوجه شدیم که حزب دمکرات بعد از ٧٥ سال قدمت قادر نشد با شعار خودمختاری برای کردستان، به سازش با بورژوازی حاکم در تهران دست یابد و سرانجام سرشان به سنگ خورد و ستم بر مردم کرد هم نه تنها حل نشد، بلکه بیشتر و بیشتر گردید. در نتیجه جنبش ناسیونالیسم کرد واحزاب آن را نیز بیش از پیش در تنگنای سیاسی فرو برد.
امروزه باید به این واقعیت اذعان کرد که، میدان مبارزه و جدل و رویا رویی سیاسی جدی در جامعه کردستان ایران عملا از کانال دو طبقه اصلی کارگر و سرمایه دار و احزاب همسو با آنان میگذرد که ماحصل تا کنونی آن به بحران و سردرگمی سیاسی بیشتر و آشکارتر حزب دمکرات و کمپ ارتجاعی آنها تبدیل گشته، و نفس جنگ و حمله حزب و دمکرات و مرتجعین کرد به کمونیست ها و کارگران نیز یکی از نمود های بارز آن بود که در بالا به آن اشاره شد . با توجه به نکات فوق میتوان گفت؛ اکنون شناخت واقعی و عمومی از ماهیت و هویت سرمایه دارانه و ارتجاعی احزاب ناسیونالیست در کردستان، بیشتر از هر زمان دیگری وجود دارد .
در نتیجه باید خطاب به سلطه گران ریز و درشت در همه جا گفته شود که: به یمن خود آگاهی کارگران ومردم زحمتکش ، در کردستان هم طبقه کارگر دوشادوش هم طبقه ای های خود خواهد توانست در همه عرصه ها و شۆنات زندگی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و… نیازمندی های خود را تأمین نمایند و آنرا جایگزین سیستم سود و سودآوری نظم کهن سرمایه داری نمایند. در نتیجه لازم نیست و ضرورت هم ایجاب نمیکند تا مردم عدالتخواه و آگاه ایران و کردستان بیش از این منتظر سقوط رژیم و جایگزین احتمالی آن با احزاب دیگر بورژوایی باشند تا جامعه را برایشان اداره کنند. توان و اراده فولادین و انسانی طبقه کارگر و مردم آزادیخواه ایران و کردستان خود بهترین و مطلوب ترین آلترناتو جایگزین و پاسخگو به جامعه ایران بعد از جمهوری اسلامی است . با توجه به آن، واقعیت حکم میکند که، در مبارزه همه جانبه برای سرنگونی و تمام و کمال رژیم جمهوری اسلامی باید تعجیل کرد و بر افشای مستمر ماهیت و هویت سرمایه دارانه امثال حزب دمکرات و کل جریانات ناسیونالیست پای فشرد . آنطور که مردم با اتحاد و همبستگی طبقاتی خود نشان دهند هر جریانی که به قصد تباه کردن زندگی مردم بخواهد بالای سر آنها تصمیم بگیرد، چنان رسوا و منزوی خواهد شد که قادر نباشند هیچ مانعی بر سر راه پیشروی مردم ایجاد کنند. این تنها راهی است که باید پیمود و آنرا به سرانجام رساند . چون بدون آن مردم به هیچ وجه از انقیاد سیاسی و بردگی اقتصادی رها نخواهند شد. بدون افشای ماهیت طبقاتی سرمایه دارانه احزاب بورژواناسیونالیست کرد، و ایجاد و استقرار حاکمیت شورایی در محل کار زندگی مردم در همه شهر و روستا های کردستان، این زخم چرکین ستم ملی بر پیکر مردم کرد در کردستان ایران، برطرف و مداوا نخواهد شد .
اکتبر: تجربه ٢٩ سال حاکمیت احزاب کرد در کردستان عراق و رویارویی های اخیرمردم علیه آن چه درس و تجربه هایی برای مردم کردستان ایران در مواجهه با احزاب ناسونالیست در کردستان ایران دارد؟
عبداله دارابی : در پاسخ به این سوال باید گفت: کپی برابر اصل است. چون اگر احزاب و جریانات راست و ارتجاعی در کردستان شانس به قدرت رسیدن را در کردستان ایران پیدا کنند، چیزی بهتر از آنچه در کردستان عراق اتفاق افتاد عاید مردم نخواهد شد. باید با اطمینان خاطر گفت که آینده تیره و تاریکتری پیشاروی مردم قرار خواهد گرفت. چون از سرمایه داران سودجو، ضد کارگر و واپسگرا نباید انتظار هیچ گونه رفاه و خوشبختی و تامین امنیت را داشت .
با توجه به آن، بی تردید آنچه در کردستان عراق گذشت و می گذرد به سرعت روی ذهن و کارکرد مردم کردستان ایران اثر خواهد گذاشت . از جمله رویدادیکه اخیرا اتفاق افتاد. چون آنچه در کردستان عراق می گذرد بلحاظ سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی، با کردستان ایران تشابهات زیادی دارد. فقر و نابسامانی اقتصادی، مساله ملی ودر هم آمیختگی اجتماعی و…، در هر دو سوی مرز، طوری بهم وصل شده اند که اشتراکات آنرا به عینه نشان می دهد. بنا بر این، سکوت احزاب ناسیونالیست کردستان ایران هم عمدتا همینجاست و به خاطر آینده ناروشن و مبهمی است که پیشاروی آنها قرار گرفته است. در حال حاضر کار بجایی رسیده است که نمیتوانند آشکارا و سر راست از آنها دفاع نمایند . چون سرنوشت حال و آینده هر دو بخش این احزاب، تیره و تار و مورد اعتراض مردم است .
ولی در مقابل، همسرنوشتی مردم هر دو سو در تقابل و رویارویی با آنها، به نسبت گذشته بیشتر و ملموس تر است. خواست مردم کارگر و زحمتکش کردستان ایران، آزادی، برابری، رفاه و خوشبختی است. این بار در کردستان عراق هم مردم برای نان و کار و آزادی به خیابانها ریختند و ده ها و کشته و زخمی دادند.
آنچه روشن است مردم کردستان ایران آنچه در کردستان عراق گذشته است را به هیچ وجه نمی پذیرند و نخواهند پذیرفت. چون جامعه کردستان ایران از نظر اجتماعی بسیار قطبی تر و طبقاتی تر و متحزب یافته تر است، و به آسانی به هر ستم و استثمار و اجحافات ای تن در نمی دهند.
عبداله دارابی
۲۴ دسامبر ۲۰۲۰