مصاحبه ها

کمونیست می پرسد؛ جنبش نبرد با بیکاری-فاتح شیخ

 

جلسه اخیر دفتر سیاسی حزب طی تصویب قراری که پیشنهاد کرده بودید بار دیگر بر ضرورت عاجل سازماندهی و راه افتادن جنبشی در مقابله با بیکاری تاکید کرد. نظر به بیکارسازیهای گسترده ای که در صنایع بزرگ از جمله نفت و گاز و ماشین سازیها و قطعه سازیها در جریان است و در سال جدید گسترده تر میشود، چه تصویری از بیکاری در ایران دارید؟ چرا جنبش علیه بیکاری؟ قطبنمای سیاسی و شعار و سیاست روز این جنبش چیست و از کجا باید شروع کرد؟

 

فاتح شیخ: قراری که به نشست اخیر دفتر سیاسی دادم و به اتفاق پذیرفته شد برای اکتیوکردن پروژه مقابله با فاجعه اجتماعی بیکاری است که از چند سال قبل روی آن آگاهگری و آماده کاری کرده ایم. بررسی جوانب گوناگون این پروژه دراین سوال و جواب نمیگنجد. به مجال بیشتری نیاز دارد. رئوسی را اینجا طرح میکنم.

 

١- ضرورت این پروژه پایدارتر از شرایط روز و بیگمان فراتر از بیکارسازیها در ایران است. بیکاری یک فاجعه انسانی- جهانی هولناک است، هم گریبان پرولتاریا را چسبیده هم روی میز بورژوازی افتاده و پاسخی ندیده است. توده بیکاران نیروی انفجار خیزشهای دهه اخیر در جوامع بسیار بوده اند. انفجارهایی که پی در پی و با فواصل کمتر فوران خواهند کرد. در بیانیه جهانی کنگره نهم این حزب گفته ایم: خیزشهای مکرر مردم در چهارگوشه جهان، نقطه جوش مقابله هرروزه کارگران و محرومان اعماق جامعه با مشقات و محرومیتها و عقبماندگیهایی است که سودجوئی سیری­ناپذیر سرمایه تولید و بازتولید میکند. این منطق مبارزه طبقاتی در جوامع سرمایه داری معاصر است. مبارزه ای بیوقفه که آشکار و پنهان همه جا جریان دارد و هر جا و هر آن امکان فوران دارد.

 

٢- نبرد با بیکاری مطالباتی صرف نیست. اساسا سیاسی اجتماعی است. سرراست: مقابله سازمانیافته با بیکاری یکی از راههای موثر مقابله با سربازگیری از توده های فقرزده برای دستجات ضدمردمی و تروریست نظیر بسیج، پاسدار، سپاه قدس، حزب الله، حشد شعبی، حوثی، جیش المهدی، سرایا سلام، داعش، القاعده، طالبان، النصرة و امثال اینها در ایران، عراق، سوریه، ترکیه، لبنان، یمن، افغانستان، پاکستان و غیره است تا این جریانات نتوانند یا کمتر بتوانند از اردوی بیکار جامعه سرباز بگیرند، یک راه منع بهره برداری جریانات نازیست و فاشیست و پوپولیست و غیره از رشد بیکاری در آمریکا، اروپا، برزیل و غیره است. یک راه مقابله با اعتیاد فراگیر و خودکشی حاصل از فقر و یاس و بی آیندگی است. همزمان یک راه تلاش توده ای موثر در عرصه تامین معیشت توده های بیکار شده محروم از معیشت است. یک راه مقابله با اخراج و بیکارسازیها و قراردادهای موقت و مطالبه بیمه همگانی به موازات مطالبه بیمه بیکاری یا همچون آلترناتیو آن است. نبرد با بیکاری یک عرصه عمل مستقیم توده ای کارگری با سازمانیابی شورائی است که دریائی از ابتکارات اجتماعی بویژه با نیروی نسل جوان میتواند در آن شکوفا شود. بعلاوه بیکاران بخشی از طبقه کارگرند که مبارزه متشکل و نقشه مندشان به موازات مبارزات جاری کارگران شاغل، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و دیگر محرومان اعماق جامعه، بیگمان به گسترش جنبش کارگری و اتحاد سراسری آن کمک میکند.

 

٣- اینکه یونیونیسم نقشه ای برای مقابله با بیکاری در کشو میز ندارد، اینکه حتی صورت مساله آن را زیر میز و زیر فرش میکند، شاهد روشن عملکرد آن گرایش بورژوایی درون طبقه کارگر است، که پیکر لش خود را روی تحرک رادیکال کارگر میاندازد تا جلو پیشروی اش را بگیرد. یونیونیسم پاسخی برای معضل بیکاری ندارد. در سالهای اخیر بخشی از “تینک تانک”های رفرم بورژوایی جوامع پیشرفته، به عنوان آلترناتیو بیمه بیکاری و دیگر بیمه ها، پروژه ای به نام یو.بی.آی (UBI- Universal Basic Income) طرح کرده اند که در چند کشور هم به آزمایش درآمده است. UBI هنوز هیچ جا اجرایی نشده ولی جای توجه و تعجب است که یونیونیسم هیچ جا به آن روی خوش نشان نداده است. چرا که یک پایه بقای یونیونیسم بقای معضل بیکاری است. به آن نیاز دارد. از آن تغذیه میکند. جریانات چپ غیرکارگری و غیراجتماعی هم در مقابله با فاجعه بیکاری روی ریل یونیونیستی راه میروند. اکثرا واکنشی ندارند. قدمی جلو نمیگذارند. با تکرار کلیشه وار بیمه بیکاری چنین و چنان و دیگر هیچ، انگار دارند عذاب وجدانشان را تسکین میدهند. اینها شواهد غیراجتماعی بودن و غیرکارگری بودن آنهاست.

 

٤- بیکاری فاجعه ای جهانی و بیگمان فراایرانی است. جغرافیای پروژه ای که ما کلید زده ایم بالفعل جامعه ایران است. برای کمونیسم پرولتری هر راه و چاره کشوری بخشی از استراتژی جهانی ضدکاپیتالیستی پرولتاریا است. نبرد با بیکاری نبرد با سرمایه داری است. کاربست آن در هر جغرافیایی با تناسب قوای مشخص مبارزه طبقاتی جاری میان کارگر و بورژوازی و دولت در آن کشور ارتباط ناگزیر دارد. در ارتباط مشخص با بیکاری در ایران، بالفعل به خاطر دو فاکتور حی و حاضر است که ما امروز از نو شیپور اجرای عاجل این پروژه را به صدا در آورده ایم و برفوریت سازماندهی و راه اندازی آن در سطح جنبش کارگری تاکید کرده ایم: فاکتور اول اجتماعی سیاسی است: اعتلای جنبش رادیکال کارگری در دو سال اخیر و خیزش انقلابی ابان ٩٨ که نسل جوان بیکارشده محروم از معیشت نیروی انفجاری آن بود. فاکتور دوم موازی با آن، پیشروی پراتیکی و رشد آگاهی در عرصه سازمانیابی شورائی توسط پیشروان گرایش رادیکال کارگری است. پروژه نبرد با بیکاری روی این دو پا راه میافتد و جلو میرود.

 

٥- نبرد با بیکاری فقط تلاش برای گیر آوردن شغل نیست، البته که شامل این هست، ولی فراتر و فراگیرتر از آن است. نه فقط از اشتغال، از ماجرای “اشتغال کامل” هم فراتر است. فرم توهم آفرین و ناپایداری که سرمایه داری دولتی “سوسیالیسم واقعا موجود” و سرمایه داری نیمه دولتی/ مختلط در دولت رفاه، با ادعای پاسخگویی به بیکاری ولی در واقع با هدف توجیه بردگی مزدی و پایین آوردن توقع کارگران و حقوق بگیران جامعه، یک دوره به کار گرفتند. بعد از آن دوره دیدیم چگونه سرمایه داری بازار پرده از روی “اشتغال کامل” برداشت. روشن شد که آن اشتغال در واقع “بیکاری پنهان فراگیر” در اقتصاد دولتی بود. سرمایه داری بازار با به بار آوردن مجدد بیکاری انبوه در بازار کار، از اقتصاد دولتی و نیمه دولتی انتقام گرفت در سه دهه اخیر در جوامع سابق اقتصاد دولتی بیکاری رشد تصاعدی داشته است. مطالبه اشتغال و تامین شغلی البته ضروری است ولی فقط یک رکن پروژه نبرد با بیکاری است و از ارکان اصلی آن نیست. به هیچ وجه هم هدف نهایی آن نیست. از دیدگاه من که سالها برای پیشبرد این پروژه کار و ترویج کرده ام، رکن اصلی پروژه با بیکاری نبرد ریشه برانداز با مناسباتی است که بیکاری محصول مستقیم آن است، بیکاری توسط سرمایه مدام بازتولید میشود. تا ریشه سرمایه داری خشک نشود اپیدمی بیکاری بلای جان جامعه میماند.

 

٤- نبرد با بیکاری در ایران نه فقط تا برچیدن رژیم اسلامی ادامه دارد بلکه در دوره بلافصل پس از سرنگونی رژیم اسلامی که مشخصا میتواند فاز تداوم گسترده و سریع یک انقلاب یا آغاز پروسه انقلابی باشد، فلسفه وجود نبرد با بیکاری جدیتر و ابعاد آن فراگیرتر خواهد شد. شاید مبالغه به نظر آید ولی نبرد با بیکاری پس از پیروزی حکومت کارگری و در پروسه برقراری سوسیالیسم هم یک ملاک اجتماعی طبقاتی برای سنجش پرولتری بودن مناسبات سوسیالیستی جامعه باقی خواهد ماند.

 

٦- پیشروی سازمانیابی شورایی در ایران امروز، پای دیگر پیشروی و گسترش جنبش رادیکال کارگری در عرصه نبرد با بیکاری است. اگر این فرض درست است که اعتلای جنبش رادیکال کارگری و خیزش انقلابی ابان ٩٨ یک فاکتور اجتماعی سیاسی و پای قدرتمند برای پیشبرد این پروژه است، بیگمان به موازات آن رشد سازمانیابی شورائی در همین یکی دو سال اخیر در صفوف پیشروان گرایش رادیکال کارگری پای دیگر آن است. ببینید: تلاش چهل ساله ما کمونیستها در عرصه تبلیغ و ترویج شورا به عنوان آلترناتیو سازمانی جنبش کمونیستی، امروز در ایران به بار نشسته و به فاکتور مشهود و موثری در پراتیک و آگاهی نسل جوان بدل شده است. بین دو خیزش دی ٩٦ و ابان ٩٨، جامعه ایران شاهد پراتیک شدن سازمانیابی شورائی (در هفت تپه و فولاد و دیگر جاها) و تغییر توازن قوای درون جنبش کارگری به سود رادیکالیسم بوده است. این موقعیت ویژه و این نقش تعیین کننده نسل جوان را در نبردهای اجتماعی سیاسی باید شناخت و فعالانه به کاربست. امروز در ارتباط با این پروژه در جامعه ایران که شدیدا گرفتار بحرانهای مرکب و لاعلاج است، جوانان از لحاظ موقعیت عینی اجتماعی در مقیاسی بیسابقه، بیکارند و از معیشت محروم شده اند. داغ بیکاری بر زندگیشان زده اند. و از همین موقعیت طبقاتی است که وسیعا علیه وضع موجود به میدان آمده اند. نیروی جوانان به میدان آمده، انباشت انفجاری انقلابی عظیمی پشت تحولات سیاسی اجتماعی آتی جامعه است و ظرفیت آن را دارد که فراتر از سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی تا برانداختن سرمایه در مسیر انقلاب مداوم و پیروزی انقلاب کارگری پیش برود. اگر مناسبات سودجویانه سرمایه داری نسل جوان طبقه کارگر را با تحمیل بیکاری بالا و محرومیت از معیشت، از عرصه سوخت و ساز تولیدی جامعه کنار میگذارد، این نسل جوان با نیروی خلاقه سرشار از انرژی و دانش خود در نبردهای شجاعانه و جانانه دوش به دوش نسلهای باتجربه و کارکشته میتوانند مناسبات سرمایه داری را زیرورو کنند، سقف جهان بنا شده بر بردگی مزدی و فاجعه بیکاری حاصل از آن را میتوانند بشکافند و طرحی نو در اندازند. مارکس بیکاری تصاعدی در جامعه در نتیجه پیشرفت تکنولوژی و ارتباط آن با انقلاب را درچند جمله چنین فرموله کرده است: “توسعه نیروهای تولیدی که شمار مطلق کارگران را کاهش دهد، و در واقع تمام کشور را قادر سازد تا کل تولیدش را در زمان کمتری به انجام برساند، موجب انقلاب میگردد، چراکه اکثریت اهالی را از بازی کنار میگذارد”.

(کاپیتال جلد ٣ بخش ٣– ترجمه انگلیسی چاپ پنگوین ۱۹۸۱- ص. ۳۷۲)

 

در خاتمه بحث لازم میدانم بر این ملاک سنجش پراتیک کمونیستی تاکید بگذارم:

 

کمونیستها و رهبران و پیشروان کارگری، به میزان آگاهی و سازمانیافتگی طبقه کارگر، میتوانند و باید در سیر مبارزه طبقاتی تا کسب قدرت سیاسی در مسیر تداوم انقلاب و تحقق انقلاب سوسیالیستی گام بردارند. ارزیابی امروز من این است که در عرصه مقابله با فاجعه بیکاری، به نسبت بلندی آگاهی نسل جوان بیکار و محروم طبقه، و آمادگی برای سازمانیابی و سازماندهی شورائی در این عرصه، ما کمونیستها گام بلند لازم برنداشته ایم. و اگر گام بلند برنداریم از پاسخگویی به نیاز مبارزه نسل جوان بیکار طبقه کارگر عقب میمانیم. نسلی که اکثرا دانش آموختگان مسلط بر تکنولوژی انفورماتیک و کاربست خلاقانه آن هستند. بلندپروازانه باید گام برداریم تا عقب نمانیم. شک نکنیم. نسل جوان را فرا بخوانیم که در نبرد با بیکاری گامهای بلند بردارند تا بتوانند نه تنها بر فاجعه بیکاری فائق شوند بلکه پیروزی سوسیالیستی را متحقق کنند.

 

***