مقالات

گسترش اعتراض و نارضایتی و کابوس جمهوری اسلامی سعید یگانه

جامعه ایران در چهل و دومین سالگرد حکومت ضد انقلاب اسلامی و “دهه زجر” در شرایط به مراتب بسیار دشوارتر سیاسی و اقتصادی قرار دارد. فقر و بیکاری و فلاکت دامن بخش اعظم مردم کارگر و تهیدست جامعه را گرفته است. گرانی و تورم افسار گسیخته و بیکاری زندگی مردم را هر روز بیشتر تحت فشار قرار می دهد و فقر و فلاکت تار و پود جامعه را گرفته است. انواع مصیبت اجتماعی دامنگیر مردم شده و بالاخره کرونا و تبعات اقتصادی و روانی آن، جامعه را در معرض مخاطرات جدی قرار داده است. جمهوری اسلامی و سرمایه داری بحران زده ایران ناتوان از حل مشکل بیکاری و کاهش فقر و تامین حداقلی از معیشت، بخش اعظم مردم کارگر و زحمتکش، بازنشسته و پرستار و معلم و زحمتکش جامعه را به یک رویارویی و اعتراض روزانه در خیابانها و محیط کار و واحدهای تولیدی کشانده است و به یک جبهه اصلی جنگ میان مردم و جمهوری اسلامی تبدیل کرده است .

جمهوری اسلامی در مقابل موج اعتراض و نارضایتی و گسترش آن به خشونت و ارعاب غیر قابل وصفی روی آورده است و برای حفظ نظام و جلوگیری از فروپاشی آن، به هرآنچه در مخیله انسان نمی گنجد و هر جنایتی برای ممانعت از گسترش اعتراضات دست می زند. موج دستگیری و احضار فعالین در همه شهرها روز به روز گسترش می یابد. تنها در هفته های گذشته در شهرهای کردستان بیشتر از صد و چهل نفر از فعالین سیاسی و اجتماعی را دستگیر و روانه زندان کرده اند. مهرداد تالشی فعال سیاسی اهل دیواندره را در تهران دستگیر و در زندان زیر شکنجه به قتل رسانده اند. موج اعدام در سیستان و بلوچستان، تهیه سناریوهای جعلی از مبارزات برحق مردم و اپوزیسیون در کردستان؛ همه این خشونت علیه شهروندان قرار است به جمهوری اسلامی کمک کند تا نظام فقر و استثمار و تبعیض و اختناق اسلامی را سرپا نگهدارد.

در کنار آن جمهوری اسلامی تلاش می کند که بخش زیادی از نابسامانیهای اقتصادی را به تحریمهای آمریکا نسبت بدهد و از زیر بار مسئولیت شانه خالی کند. بخصوص با آمدن بایدن بیشتر به این توهم دامن می زنند و کیست که نداند با توافق برجام و رفع تحریمها و برگشت پولهای بلوکه شده ایران، همان موقع هم چیزی عاید اکثریت عظیم مردم نشد. تلاش و تبلیغات کنونی رژیم نیز برسر توافق با غرب نه برسر رفع گوشه ای از مشکلات جامعه و مردم، بلکه فرصتی برای تخفیف بحران مزمن اقتصادی و مواجهه با خطر سرنگونی را هدف خود قرار داده است.

در پرتو چنین شرایطی است که روز به روز نارضایتی مردم اوج می گیرد و اعتراض به بخش قابل توجهی از زندگی مردم تبدیل شده است. گسترش اعتراضات کارگری اکنون نه تنها جنبش کارگری را در آستانه تحولی جدید در تاریخ مبارزاتی خود قرار داده است بلکه بر فضای سیاسی ایران تاثیر جدی گذاشته است. اعتراض کارگری و جنبش کارگری امروز در محور سیاست ایران قرار دارد. جمهوری اسلامی خوب آگاه است که جنس این جنبش متفاوت است و رویاروئی با جامعه ای که حرف طبقه کارگر را میزند با روشهای گذشته ممکن نیست. به این اعتبار گسترش اعتراضات کارگری و به هم بافتن این اعتراضات یکی از حلقه های مهم این جنگ طبقاتی است. مبارزات امروز طبقه کارگر در هفت تپه، فولاد، هپکو، پتروشیمی و نفت و گاز، راه آهن، شهرداری ها، اعتراضات بازنشستگان، معلمان، پرستاران و دهها اعتراض از همین جنس علیه خصوصی سازی، برسر دستمزد و معیشت و سلامت و بیمه و غیره، نه تنها جمهوری اسلامی را در منگنه قرارداده است در عین حال به مبارزه و جنبش طبقاتی علیه سرمایه داری دامن زده است، جهت سیاسی تعیین کرده و طبقه کارگر و جنبش علیه فقر را در موقعیت مناسبتری قرارداده است .

جمهوری اسلامی بدون خشونت و سرکوب و ارعاب قابل تصور نیست و با کشتار و اعدام و خشونت سر پا مانده است. واقعیت این است که جدال برسر ماندن و نماندن جمهوری اسلامی در کانون سیاست ایران قرار دارد و فی الحال خیزشهای عظیم اجتماعی دیماه ٩٦ و آبانماه ٩٨ را رقم زده است که وحشیانه سرکوب شد. حقیقت این است که رژیم اسلامی سخت از تکرار برآمدهای توده ای و گسترش اعتراضات کارگری نگران است و ارعاب و وحشیگری رژیم اسلامی در مقابل مردم، ریشه در این واقعیات انکارناپذیر دارد .

به نظرم تحولات کنونی سیاسی در ایران برای آزادی و برابری و رفاه و رفع تبعیض است. اعتراضاتی که امروز با صلابت و آگاهی و بلوغ سیاسی بیشتری می رود که سرنوشت سیاسی ایران را رقم بزند. مبارزه برای آزادی همه دستگیر شدگان و همه زندانیان سیاسی، یکی از حلقه های مبارزه برای پایان دادن به عمر جمهوری اسلامی است.

١١ فوریه ٢٠٢١