مقالات

در ستایش یک انقلاب به یاد بهمن پنجاه و هفت جاوید حکیمی

مردمی که تاریخ خود را آنگونه که هست به یاد نیاورند مجبور به تکرار آن هستند. درست به همین علت یک رسالت همیشگی مورخان قلم به مزد تحریف تاریخ است. آنها وقایع تاریخی را به نفع روایت مطلوب خویش چنان دستکاری می کنند که گاه از یک دلقک، قهرمان می سازند و گاه از تمام مردم، جماعتی ابله.

اکنون و پس از چهل سال حکومت اعدام اسلامی، تنها یک واقعه می تواند جامعه را به هیجان آورد و غرق شادی کند و آن سقوط حکومت اسلامی است. دامنه و عمق شادی بی حد و حصری که از این اتفاق فرخنده نصیب رنجدیدگان و ستمکشان می شود برای کسانی جز اینها درک ناشدنی است.‌ آیندگان در باره کنش سیاسی معترضان و مخالفان امروز هر قضاوتی داشته باشند نمی توانند آنان را بابت نفرت عمیق شان از نظام اسلامی نکوهش کنند. نمی توانند برای رهبر مادام العمر و مستبد کنونی کمترین حقانیتی قائل شوند.‌ نفس نفرت کارگران و توده ای عظیم از خامنه ای و دولت تحت امرش، حکم بر محکومیت بی اما و اگر او در تاریخ می دهد.

چهل سال پیش توده ها درست همین احساس را نسبت به شاه و نظام سلطنت داشتند‌. چهل سال پیش وقتی حکومت شاهنشاهی سقوط کرد و پادگان ها به تصرف قیام کنندگان درآمد، جز خانواده سلطنت و نزدیکان آنها، هیچکس متاسف و غمگین نبود. مردم پس از سالها خفقان مطلق در آن گورستان آریامهری، برای نخستین بار طعم آزادی را می چشیدند و از شعف و خوشحالی سر از پا نمی شناختند. حکومت منهای دربار، ساواک، دستگاه سرکوب و گارد جاویدانش، تقریبا تمام جامعه اعم از اقشار بالایی، میانی، تحتانی و حاشیه نشینان را از خود رانده بود. آزادی زنان و برابری با مردان پیشکش، شاه حتی شهبانو را نیز آشکارا تحقیر می کرد و او را ناقص العقل می دانست. این آدم بی مایه که با حمایت انگلیسی ها به سلطنت رسیده بود و با کودتای آمریکایی ها از پس نخست وزیر خود برآمده بود هیچکس را به حساب نمی آورد. براستی که سقوط نظام سلطنتی همانقدر عین عدالت بود و شرط تحقق آزادی که امروز سرنگونی حکومت اسلامی. این نکته حقیقت محض است لیکن در تضاد کامل با منافع سلطنت طلبان.‌ راست می گویند اگر بدیهی ترین قضایای هندسی با منافع افراد برخورد می نمود محققا آنرا رد می کردند. فلسفه طعن و تمسخر انقلاب پنجاه و هفت توسط مخالفان دیروز و امروزش، در همین تضاد منافع با حقایق بدیهی نهفته است.‌

اما از تاج و تخت افتادگان و ساواکی های سالها خزیده در سوراخ موش هرگز جرات نمی کردند انقلابیون را تمسخر کنند اگر انفلاب ناتمام نمی ماند. بهمن پنجاه و هفت دیکتاتوری شاه سقوط کرد اما آنکه آمد برخلاف انتظار انقلاب بنیانگذار داعش بود و با حمایت و اراده آمریکا آمد. صاحبان سرمایه برای مقابله با کمونیزم، خفاشی خون آشام را رنگ کردند و به جای قناری به مردم فروختند. خمینی، این صادراتی ترین شخصیت سیاسی تاریخ، از وحشت قدرتگیری چپ و برای سرکوب انقلاب با حمایت آمریکا و غرب بقدرت رانده شد و سپس با آمریکائی ستیزی مبتذل به جنگ انقلابی رفت که حکومت ژاندارم آمریکا در منطقه را سرنگون کرده بود.

رژیم خمینی این پدرجد داعش، انقلاب را با نام انقلاب سرکوب کرد و ابتدا کارش را با اعدام بدنام ترین سران ساواک که به دست مردم افتاده بودند آغاز نمود، قتل عام مخالفان را از روی لیست ساواک و شاه ادامه داد، با فرمان جهاد علیه مردم کردستان این آخرین سنگر آزادیخواهان و برابری طلبان و با قلع و قمع شوراهای کارگری و احزاب و سازمان های چپ و کمونیست رسالتش را خاتمه داد. بدرجه ای که جامعه از واقعه سقوط شاه دور شد و با سرکوب انقلاب و قدرتگیری ضد انقلاب اسلامی از چاله به چاه افتاد، از تاج و تخت افتادگان و استثمارگران پیشین زبانشان برای تمسخر انقلابیون و قیام کنندگان دراز و درازتر گردید. و اکنون به جایی رسیده ایم که آن انقلاب ناتمام و بخون کشیده شده، دستمایه هجو و هزل مشتی ساواکی گریخته از دست مردم شده است. حالا دیگر هر سلبریتی جویای نامی خواهان عذرخواهی انقلابیون بابت سرنگون ساختن خاندان مستبد پهلوی می شود!‌

سیاستمداران راست در تمسخر مردمی که با شعار “توپ، تانک، مسلسل دیگر اثر ندارد” به خیایان ها آمدند و کشته شدند، می گویند آنها فریب وعده آب و برق مجانی خمینی را خوردند. به شریف ترین و شجاع ترین جوانانی که در هفده شهریور خونین پرپر شدند می گویند آنها پول نفت می خواستند. این جاعلان تاریخ خوب می دانند تمام این وعده ها را خمینی خیلی دیر و زمانی داد که مردم دیگر تنها به قصد برانداختن رژیم آمده بودند.‌ وانگهی مگر شاه نیز نگفته بود غلط کردم و صدای انقلاب را شنیدم. راست این است تنها مردمی دل به انقلاب می سپارند و سینه را مقابل گلوله سپر می کنند که تصمیمی راسخ برای عبور از یک وضعیت گرفته باشند. مردمی که برای برپائی یک دنیای بهتر و انسانی برای همگان مبارزه می کنند و برای تحقق آن از بذل مال و جان خویش دریغ نمی کنند. بورژوا جماعت کلامی از روحیه آرمان خواهی و عدالت طلبی انقلابیون پنجاه و هفت بر زبان نمی آورد همانا چون بکل با این مفاهیم بیگانه است.

آزادگی، برابری طلبی و رهائی همان چیزی است که بورژواهای مزور و مال پرست بویی از آن نبرده اند.‌ وگرنه محال بود کسی ادعای مبارزه با استبداد داشته باشد و در عین حال مردمی را نکوهش کند که روز خودش نظام دو هزار و پانصد ساله استبدادی را سرنگون کرده اند. در این میان اظهار ندامت شارلاتان هایی که از خمینی تا خاتمی همراه نظام اسلامی بودند و اکنون در خدمت شاهزاده منتظر تاج و تخت هستند، اوج ریاکاری است و نه گواه صداقت ایشان. اپوزیسیون راست امروز بدون مخالفت با انقلاب و کمونیسم نمیتواند خودش را توضیح دهد و بطور ویژه در مناسبت بهمن ماه چپ جامعه را آماج طعنه و دشنام قرار می دهد. ‌

حقیقت آن است که جامعه ایران و انقلاب آتی ربط یکی به یکی با دوران انقلاب پنجاه و هفت ندارد. اینکه این انقلاب باید چکامه اش را از دنیای امروز و پاسخ به سوالات آن بگیرد تردیدی نباید داشت. این پچ پچ این انقلاب و تحولی دیگر است که توضیح دهنده ابراز پشیمانی های عده ای از انقلاب و سنگربندی کنار ارتجاع سرنگون شده علیه نسل انقلابیون امروز است. سرنگون ساختن حکومت اسلامی و برقراری یک جامعه آزاد و خوشبخت سوسیالیستی، دست کمونیست ها و جنبش طبقه کارگر و انسانهای آزادیخواه و برابری طلب را می بوسد. کسانی که برای انقلابیون پنجاه و هفت احترام عمیق قائل اند و به یاد جانباختگانش، کلاه از سر برمی دارند.

١١ فوریه ٢٠٢١