مقالات

سراوان؛ صحنه جدال سوخت بران با برادران قاچاقچی جاوید حکیمی

برخلاف تصویری که ژورنالیست های جیره خوار بدست می دهند آنچه در سراوان رخ داده است نه مبارزه با قاچاق سوخت بلکه قتل عام مردم زحمتکش توسط برادران قاچاقچی است. هدف از کشتار جوانان جویای کار و نان، انحصار قاچاق سوخت در دست فرماندهان سپاه و امرای ارتش است. از نظر برادران قاچاقچی، سوختبران تهیدست رقبائی فرض گرفته می شوند که باید حذف شوند و در قاموس قاچاقچیان حذف یعنی قتل عام. در حکومتی که قوای سرکوبگر و سپاه آن نیز متولی امور اقتصادی هستند رقابت جایی ندارد- حتی اگر رقبا مردمی باشند که جز سوخت بری هیچ ممری برای امرار معاش ندارند.

کسب سود، یگانه انگیزه هر استثمارگری است خواه به خود کارآفرین بگوید یا تاجر. اگر در هفت تپه، هپکو، فولاد و صدها مراکز تولیدی دیگر سودِ استثمارگران در اخذ میلیاردها ارز دولتی به اعتبار کارخانه و فروش آن به قیمت آزاد است، در نواحی مرزی صرفه با قاچاق فرآورده های نفتی است. برداران قاچاقچی با ثبت صوری صدها چاه کشاورزی که وجود خارجی ندارند یا بلااستفاده مانده اند و دریافت و فروش سهمیه سوخت آنها، به سودهای نجومی دست می یابند. سیستان و بلوچستان جوانترین و با چهل درصد نرخ بیکاری، یکی از محرومترین و فقیرترین استان های کشور است. هیچ سرمایه داری در اندیشه رونق صنعت، کشاورزی و ایجاد اشتغال برای جوانان این منطقه نیست وقتی با قاچاق ساده سوخت می تواند به ثروت افسانه ای دست یابد. این قانون مقدس نظام سرمایه سالار در تمام جهان است. یک خاصیت وجود خطوط مرزی و اصرار بر جدایی “خاک پاک میهن” از سرزمین “بیگانه” استفاده از همین تفاوت شرایط اقتصادی و قیمت ها در دو سوی خط مرزی است.

از آنجا که قانون حکم می کند کدام کالا قاچاق است و چه کسانی قاچاقچی، و از آنجا که نمایندگان نشسته در طویله اسلامی جملگی شرکای مستقیم و غیر مستقیم برادران قاچاقچی هستند، لاجرم همه چیز بر وفق مراد غارتگران تنظیم شده است. مطابق قانون اسلامی، کولبران کردستان و سوختبران سیستان و بلوچستان که برای لقمه نانی ریسک سقوط از کوره راههای صعب العبور یا تصادف و جزغاله شدن در جاده ها را به جان می خرند همگی خلافکار هستند، لیکن قاچاقاچیان بزرگ سوخت که کامیون کامیون فراورده های نفتی را جابجا می کنند تاجر هستند و مشغول تجارت!

مرزنشینان بیکار و تهیدست در حالی به جرم خرید و فروش غیر قانونی سهمیه سوخت قتل عام می شوند که به گفته معاون اقتصادی استان سیستان و بلوچستان، قاچاق روزانه سوخت در این استان بیش از دو برابر سهمیه کل استان است. این یعنی توجه ویژه برادران قاچاقچی سایر استان ها به امر سرمایه گذای در این رشته پرسود، این یعنی همان گردش آزاد سرمایه.

روزنامه شرق می نویسد: “طبق آمار اعلامی از سوی معاون اقتصادی استاندار، حدود ۸۵ درصد سوخت قاچاق از سایر استان ها به سیستان و بلوچستان حمل می شود و فقط ۱۰ تا ۱۲ درصد آن مربوط به سهمیه سوخت استان است. ورود این میزان سوخت قاچاق سازوکاری خاص می خواهد که بی شک از توان و امکانات عده ای قاچاقچی خرد خارج است”.

روستاییان ساکن در نقاط مرزی، از تردد تانکرهایی می گویند که از مبادی قانونی و بی هیچ نگرانی از نیروهای مرزی و انتظامی در حال قاچاق سوخت هستند. کامیون هایی که با حواله های جعلی سوخت، روزانه بین ۸۰۰ هزار تا یک میلیون تومان درآمد دارند.

برادران قاچاقچی همچنین یکدوره خود را در شرکت های تعاونی سهمیه سوخت متشکل کرده بودند۔ این شرکت های تعاونی مثلا قرار بود تحت نظارت و کنترل مرزنشینان باشد. قرار بود با کسب مجوز قانونی و به صورت کنترل شده اقدام به خرید و فروش سوخت کنند و سود حاصل از آن، نانی به سفره مرزنشینان بیاورد. اما برسر این شرکت ها همان رفت که بر طرح واگذاری کارخانجات و مراکز تولیدی به بخش خصوصی.‌ اینجا نیز برادران قاچاقچی در راس شرکت های تعاونی قرار گرفتند و به نام‌ مردم خوردند و بردند و سرانجام مسئولین در چرایی شکست طرح سهیمه سوخت مرزنشینان گفتند که در این طرح شفاف سازی به مقدار کافی وجود نداشته است. البته اگر شفاف سازی وجود داشت جای تعجب بود.

بدینسان در حالی که هر ماه میلیاردها تومان از طریق دزدی و غارت آشکار منابع عمومی نصیب عده ای معدود و عمدتا فرماندهان سپاه و امرای ارتش می شود سهم ساکنین مرزنشین چیزی نیست جز بیکاری، فقر و فلاکت و غم نان.

جامعه قبل از هر چیز برای بقای خود تلاش می کند و در این مسیر به هر قانون و مقرراتی که مغایر این بقا باشد وقعی نمی نهد. برخلاف تصور غارتگران در سه قوه، اقتصاد مال الاغ نیست و مسائل معیشتی را نمی شود با خشونت و سرکوب حل کرد. اکنون جنگ نان در سراوان بالا گرفته و جوانان این خطه بپاخاسته اند، همچنانکه دیماه نود و شش صد و بیست شهر بپاخاسته بود، همچنانکه آبان نود و هشت ماهشهر سر به شورش برداشت. شورش مرزنشینان برسر همان مطالبه به حقی است که اعتراض بازنشستگان مرکز نشین. این جنگی است به وسعت تمام ایران برای نان، برای رفع تبعیض و برای یک زندگی بهتر. جنگی مقدس که محال است با هیچ درجه ای از قساوت در سرکوب فروکش کند. این خشم فروخورده تمام یک جامعه است که هر از گاهی در یک نقطه از کشور فوران می کند و دیر یا زود همگانی و سراسری می شود.

زحمتکشان سراوان هفته گذشته به پادگان ها یعنی آنچه که معاون امنیتی استانداری “ناموس دولت” می خواند حمله کردند و فرمانداری شهر را نیز به تصرف درآوردند. طبق آخرین اخبار تعداد کشته و زخمی ها به دهها نفر رسیده است. سرکوبگران اینترنت را قطع و صحنه را برای یک آبان خونین دیگر مهیا ساخته اند. سرانجام این جنگ نابرابر هرچه باشد یک چیز مسلم است؛ هزار آبان دیگر خلق کنید این شمایید که رفتنی هستید.

٢٥ فوریه ٢٠٢١