مقالات

کدام آلترناتیو؟ سیاوش دانشور

تبدیل شدن سرنگونی خواهی به بستر اصلی سیاست ایران، بدواً یعنی ارتجاع “اصلاحات” و اصلاح طلبی حکومتی شکست خورده و به پایان خود رسیده است. امروز سینه چاک ترین مدافعان دیروز “اصلاحات” و “شرکت در انتخابات”، “سرنگونی طلب” شده اند اما همان اهداف سابق را در چهارچوب جدیدی دنبال می کنند. نیروها و جنبشهای مختلفی در سرنگونی جمهوری اسلامی ذینفع اند و بدون تردید هرکدام در روند سرنگونی آینده مطلوب خود را جستجو می کنند. لذا بحث محوری سیاست ایران برسر شکل دادن به آينده در پروسه سرنگونی جمهوری اسلامی است. “کدام آينده” سوال واقعى‌ای است که هر روز با نزديک شدن نفى جمهورى اسلامى خود را بیشتر مطرح ميکند.

جنبش ملى – اسلامى بی افق و ورشکسته است. کور شدن افق اصلاح رژیم یک نتیجه بن بست همه جانبه حکومت اسلامی است. پیوستن روزافزون عناصر و جریانهای این جنبش به اردوی ناسیونالیست های پرو غرب و رژیم سابقی ها، پیدا کردن فصل مشترک طبقاتی و ضد کمونیستی و ضد کارگری، گذاشتن نقطه سازش ها و ایستگاهها در سیر مبارزه انقلابی، گوشه هائی از فصل مشترک نیروهای اپوزیسیون بورژوائی ایران است. ما بارها تاکید کرده ایم که اسم رمز “اصلاحات” و پديدار شدن اپوزيسيون‌هاى دربارى جمهورى اسلامى تا آنجا ميتواند ادامه پيدا کند که بقاى جمهورى اسلامى در افق ديده شود. هر زمان رفتن جمهورى اسلامى مُسجل باشد، جدال برسر آينده در متن مبارزه برای سرنگونی تشدید میشود. انتخاب اجتماعی تغییر انقلابی اوضاع کنونی یا مرمت نظم موجود، حکومت کارگری یا حکومت بورژوائی، به مهمترين معادله سياسى جامعه تبديل ميشود.

تعیین تکلیف آینده اما در گرو تعیین تکلیف کشمکش سیاسی و طبقاتی جاری برسر سرنگونی است. در ایندوران متحول؛ خط مشی سیاسی، تاکتیک های خرد و کلان، اشکال مبارزه، شعارها، سازمانگری و راه حلها در وجوه اساسی تماما متمایز است. آلترناتيو بورژوائی بنا به ماهیت و سنت خود، يا در شکل کودتا و تحت حمايت دولتهاى غربى و رسانه‌ها، يا در سناريوى فروپاشى جامعه و جنگ داخلى، يا با دست بدست شدن قدرت طى يک بند و بست از بالای سر مردم ميتواند به قدرت نزديک شود. بورژوازی ایران در یک شرایط که همه بتوانند علنی و آزادانه با امکانات مشابه فعالیت کنند، حتى با مکانيزم يک انتخابات واقعا آزاد نميتواند قدرت را بگيرد يا احتمال قدرتگيرى آن ضعيف است. شخصيتهاى اردوی بورژوائی و راست خود را براى ايفاى نقش آنگ سان سوچی ها و چلبى‌هاى ايران آماده ميکنند. در نتيجه مهم نيست بنا به مصلحت روز و موقعیت شان چه شعارى ميدهند؛ “رفراندوم” ميخواهند يا “انتخابات آزاد زير نظارت مراجع بين‌المللى”، “دولت موقت آشتى ملى” میخواهند يا “دولت در تبعيد”، “اصلاحات” میخواهند یا زیر فشار میگویند “نه به جمهوری اسلامی”. اینها “نقشه راه” برای رسیدن به دولت بعدی با حفظ ارکانهای نظم موجود و کلیه قوانین کلیدی حافظ آنست. اپوزیسیون بورژوائی وقتی سرنگونی طلب می شود خواهان بازسازی سرمایه داری و تداوم آنست.

اما آلترناتيو دست راستى و بورژوائی، علیرغم تغییراتی محدود و تفاوتهائی صوری با رژیم اسلامی، نه فقط نمی تواند به معضلات اساسی جامعه فائق آید بلکه خود به عاملی برای تشدید آنها بدل میشود. کسى که ميخواهد “ايرانيت” و “ايرانيگرى” و تعصبات ملى و قومى را با مذهب بعنوان عناصر و المنت های نظام سیاسی کنار هم بگذارد، دارد نسخه جنگ داخلى و لشکرکشيهاى فردا را تجويز ميکند. راه حل راست براى جامعه ايران، مستقل از اينکه زير چه پرچمى عنوان شود، فرضش تداوم طبقات، مزدبگيرى، استثمار، تداوم شکافهاى وسيع طبقاتى، تداوم تبعيض و نابرابرى، و به اين اعتبار تداوم اختناقى است که بتواند اين سيستم را سرپا نگهدارد. نميشود حقوق و آزادى بخش وسيعى از جامعه را چه با حکم “شرعى و اسلامى” و چه با حکم “منافع ملى” سلب کرد و مردم “آزاد” باشند! اختناق ضرورت نابرابرى و تبعيض است. نمیتوان حکومت طبقه مولتی میلیاردرهای تازه دمکرات را داشت و اکثریت عظیمی در فقر و نداری و بیحقوقی اسیر نباشند. استبداد نیاز کارکرد سرمایه بویژه در کشورهائی مانند ایران است. مهم نيست اسم دولت و پرچم اين اختناق چيست، دمکراتيک و پارلمانى است يا سلطنت مشروطه يا جمهورى.

اهداف اجتماعی طبقه کارگر و اردوی سوسیالیستی و کمونیستی، تماما در مقابل اهداف اجتماعی اردوی اپوزیسیون راست و بورژوائی است. ما نه برای بازسازی نظم کنونی و یا برقراری یک سرمایه داری “دلسوز و انسانی”، بلکه برای زیر و رو کردن اساس تبعیض و نابرابری، بنیاد استبداد و استثمار، اصل بردگی مزدی و تغییر انقلابی سرمایه داری مبارزه میکنیم. کارگران وضع موجود را نمی خواهند و از شوراها و اداره امور بدست خویش سخن میگویند. جمهوری شوراها، جمهوری سوسیالیستی، تصویر کارگر از آینده است که از لحظه کسب قدرت و اعلام دولت انقلابی کارگری بسوی آن خیز برمیدارد. مردم ایران در یک قرن گذشته هر بار برای آزادی بمیدان آمدند و هر بار اختناق و دیکتاتوری تحویل گرفتند. دو خاندان بزرگ سیاسی اسلام و ناسیونالیسم با جناحهای مختلف، سرنوشت جامعه را در یک قرن گذشته رقم زده اند. اینبار یک جنبش وسیع اجتماعی و پر سر و صدا، جنبش طبقه کارگر با تمایلات ریشه دار سوسیالیستی در میدان است. اینبار، و مشروط به اینکه به نیازها و سوالات واقعی مبارزه طبقاتی بدرست و سر وقت جواب دهیم، میتواند مسئله فرق کند. اینبار میتواند مبارزه برای بزیر کشیدن جمهوری اسلامی سر آغاز دوران جدیدی از شکوفائی و آزادی و برابری سوسیالیستی باشد. این عملی است.

جمهورى سوسياليستى بر نفى وضع موجود مُبتنى است. جمهورى سوسياليستى محصول يک انقلاب پيروزمند کارگرى است. جمهورى سوسياليستى يعنى پايان دادن به صد سال ارتجاع و اختناق ملى و سلطنتى و اسلامى. جمهورى سوسياليستى يعنى پيوند دادن ايران با جهان و برپائى جامعه‌اى مُبتنى بر دستاوردهاى پيشرو دنیای معاصر و فراتر رفتن از آن. جمهورى سوسياليستى يعنى پايان دادن به تبئين آزادى به روايت طبقه بورژوازى و تامين آزادى و رهائى به روایت کارگری و کمونیستی چه در ظرفيت فردى و چه در ظرفيت جمعى. جمهورى سوسياليستى يعنى نفى طبقات و بردگى مزدى، يعنى نفى بنيادى‌ترين قانون اساسى جامعه سرمايه‌دارى و به اين اعتبار نفى ضرورت هر نوع اختناق و ارتجاع سياسى. جمهورى سوسياليستى يعنى تحقق آزادى و برابری نه فقط در قلمرو حقوقی و قانونى بلکه تامين و تحقق برابری و رهائی در قلمروهاى اجتماعى و اقتصادى. جمهورى سوسياليستى يعنى اداره و کنترل جامعه توسط شوراها و تقسيم خوشبختى توسط شهروندان آزاد از انقياد سياسى و فرهنگى و اقتصادى و طبقاتى. جمهورى سوسياليستى يعنى رنسانس ضد اسلامى در قلب خاورميانه و کشورهاى اسلام زده و پايان دادن به يک معضل مُهم دنياى امروز يعنى تروريسم اسلامى. جمهورى سوسياليستى يعنى آزادى و رهائى زن در پيشرفته‌ترين شکل ممکن و خلاصى از سلطه فرهنگ منحط شرقى و واپسگراى مردسالار و اسلام زده. جمهورى سوسياليستى يعنى تحقق آرمانهاى ديرينه بشرى براى آزاد زيستن.

آلترناتیو کارگری، جمهوری سوسیالیستی ممکن و مطلوب است. در مسير مبارزه امروز براى نفى جمهورى اسلامى، با راه پیچیده و نیروهای مرتجع و خطرناکی روبرو هستیم. در ایندوران ملتهب با نقطه سازشها و ایستگاه های زیادی مواجه خواهیم شد و باید یک به یک آنها را درهم شکنیم و قطبنمایمان را گم نکنیم. آلترناتیو کارگری و سوسیالیستی با منافع اکثريت عظيمى از جامعه ايران خوانائی دارد. به همین ترتیب نیروی این جنبش وسیع است. بخط شدن زیر پرچم و سیاست انقلابی برای نفی جمهوری اسلامی بهترین و قویترین تضمین برای ایجاد یک دولت انقلابی کارگری، دست زدن به اقدامات انقلابی برای برپائی یک جامعه آزاد و خوشبخت سوسیالیستی است. بیرون جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر، هرنوع رادیکالیسم و انقلابیگری از سکه افتاده است. امروز هر انقلابی و مبارز واقعی رفع تبعیض و نابرابری باید سوسیالیست و کمونیست و ترجیحاً حکمتیست باشد.

سردبیر.
٢٥ مارس ٢٠٢١