مقالات

کارتن‌خوابی انتخاب نیست! ملکه عزتی

زهرا شمس‌احسان عضو شورای شهر تهران در مصاحبه‌ای با روزنامه اعتماد در رابطه با معضل کارتن‌خوابی می‌گوید ”کارتن‌خوابی یک نوع سبک زندگی است ”یک اظهارنظر وقیحانه و صد البته کاملا آگاهانه. زهرا شمس‌احسان مهره‌ی مهم و قابل‌توجهی در سیاست‌های کلان جمهوری جنایت و سرکوب اسلامی نیست، اما خوب می‌داند چه بگوید تا مسولیت فقر و نداری و بی‌خانمانی میلیون‌ها انسان را به گردن خود آنها بیاندازد و با واژه زیبای انتخاب تزیین کند و از خود و سران حکومت سلب مسولیت کند. خوب می‌داند چگونه حقایق روشن و واضح دنیای سرمایه و جامعه نابرابر طبقاتی را وارونه جلوه دهد و خون خشک شده بر دست طبقات دارا و استثمارگر را بشوید و از آنها دفاع کند. اگر واقعا حرف از انتخاب و تصميم فردی برای نوع زندگی کردن است، به اين مليجك شورای شهر تهران قول مي‌دهيم کارتن‌خواب‌های مورد اشاره وی در انتخاب بين خوابيدن در سرمای استخوان سوز شبهای تاريك و طولانی زمستان و تحمل گرمای خفه‌كننده تابستان‌ها و خوابيدن در آپارتمان‌هاي مجهز به وسايل مدرن تنظيم حرارت و تختخوابی گرم و نرم، انتخابي بسيار ساده و بدون فوت وقت است. برای بازسازی آدم‌ها و برگشت به يك زندگي عادی و شايسته انسانی صرف وقت زيادی لازم نيست.
تحقيق و غور و تفحص در باب بازگشت به زندگی ”نرمال“ سیاست مجيزگويان و بلندگوهای سرمايه از تحصيل‌كرده و غيرتحصیل‌كرده آن است. راه‌حل‌ها هم با درجه‌ای از تفاوت کمابیش یکی هستند، پاک‌کردن صورت مسئله! چرا در این فراوانی اختیار و گزینه ها در جمهوری اعدام و سرکوب پوشش و نوع زندگی اختیاری نیست؟ چرا امنیت و رفاه و یک زندگی شایسته انسانی یک اختیار و یک استایل قابل دسترس برای همگان نیست؟ چرا تامین زندگی انسانهایی که در فجیع ترین شرایط ممکن در کلان شهرهای آن جامعه سکونت دارند انتخاب شما و حکومت شما نیست؟ زهرا شمس‌احسان کاملا آگاه به منافع خود و همپالکی هایش است. اگر او مسولیت را از روی دوش شهروندان برداشته و آن را در جای واقعی خود که میز و دفتر دولت و نهادهای حکومتی هستند، بگذارد آن وقت کار بیخ پیدا میکند. سرمایه با احساس ناامنی مواجه می‌شود و شیرازه نظم آهنین آن از هم می‌پاشد. آنوقت باید دولت و حامیان نظم موجود در برج و باروهای غیرقابل نفوذشان هم در آمان نباشند. ارتش میلیونی محرومین و زخم‌خوردگان این نظم تا مغز استخوان نابرابر و غیرانسانی گورخوابی و کارتن‌خوابی را با چنان سرعتی از برنامه و استایل زندگی‌شان حذف می‌کنند که کله پوک و خالی از مغز شمس‌احسان سوت بکشد.
چند سال پیش فیلمی که در سنندج از پدیده کارتن‌خوابی تهیه شده بود را دیدم. مردی را نشان می‌داد که در گورستان قدیمی سنندج (تایله) شب را به روز می‌رساند. در کنار کارتن‌خوابی و فقر و فلاکت، اعتیاد هم بخشی از زندگی پر درد و رنج وی بود. در تمام طول فیلم حتی یکبار از اینکه کارتن‌خوابی انتخاب و یا بقول زهرا شمس‌احسان استایل زندگی‌اش باشد و از آن لذت می‌برد کلمه ایی بر زبان نیاورد. آنچه داشت درد دل فقر و نداری و معضلات عدیده زندگیش بود. انتخابی در کار نبود، آنچه که می‌شد از سبک زندگیش دید نتیجه حاکمیت سیستم و قوانینی بود که سرمایه و تعلق طبقاتی حتی در هنگام ابتلا به اعتیاد حرف اول را میزند.
به‌قول رسانه های حکومتی و آماری که آنها ارایه می‌دهند در شهرهای کردستان بیش از ۲۱ هزار کارتن‌خواب وجود دارند که ۹۰ درصد آنها در کنار کارتن‌خوابی مبتلای به اعتیاد هم هستند.
این کارتن خواب‌ها که در گورستان‌های متروکه شهرها زندگی می‌کنند، روزها اکثرا در پی پیدا کردن مواد، یا آشغال و کارتن و یا هر وسیله دیگری برای فروش و تامین زندگی خود هستند و شب که می‌شود به قبرستان پناه می‌آورند تا بعد ازچند ساعت خواب، روزی دیگر را دوباره از سر بگیرند. تکرار ملال‌آور روزها و شب‌هایی که مطلقا به استایل و انتخاب کوچکترین شباهتی ندارند. در رپرتاژی که از زندگی سراپا مشقت این انسانهای محروم و قربانی سرمایه تهیه شده یکی از آنها میگوید ؛دوست دارم همین امشب من را از اینجا ببرند تا ترک کنم؛ التماس می‌کند که کاری برای من کنید تا از این فلاکت و تحقیر نجات پیدا کنم؛. انتخابی که زهرا شمس احسان از آن حرف میزند در مقابل این درخواست آنقدر پوچ، عاری از انسانیت و حقیر است که به سختی میشود حتی به آن فکر کرد. جمهوری اسلامی اگر از امثال شمس احسان و بقیه ملیجک های ریز و درشتی که از فرط سرسپردگی از انسانیت تهی شده اند استفاده نکند و در سایه این نوع اظهارات از خود و ارگانهای هزارتویی که به نام حمایت از مستضعفین برپا کرده رفع مسئولیت نکند، چگونه می‌تواند پرونده دزدی و لفت و لیس سران جانی و دزد خود را از چشم جامعه پنهان کند. این جانیان حتی زمانی هم که دست به اقدامی میزنند کاری جز پنهان کردن این مصایب اجتماعی از دید عموم در جامعه نیست.
آنچه شمس احسان یا تهیه کنندگان این نوع مستندها ميگويند تازه نيست، تكرار حرفهای مهره های درشت‌تر و مهم‌ترحافظان نظم موجود است كه با ادعای ژن برتر و ”خلایق هرچه لایق“ هم به ميدان آمدند. در رديف حرف‌هايی است كه قبل‌تر در مورد تنبلی جوانان در ایران و تن‌آسايی آنها و عدم علاقه به كار و ثروتی كه در جامعه ريخته شده و فقط بايد جمع شود، است. صاحب سنت‌تر از این‌ها هم حرف كارشناسان و توجيه‌گران سيستم و اقتصاد سرمايه‌داری است كه آدم‌ها را مسئول سعادت و رفاه و خوشبختي خود می‌داند و اگر خوشبخت و سعادتمند و مرفه نيستند مقصر خودشان هستند. سالانه ميلياردها دلار خرج اين نوع تبليغات و از گزند دور نگه داشته ‌شدن سرمايه و حفظ سود و مالکیت فردی و شخصی مي‌شود. دهه هاست مفسرين سرمايه و بازار آزاد برای محفوظ و مصون نگه داشتن نظم موجود بدنبال اين هستند كه به اكثريت مردم حقنه كنند كه كل ثروت انباشته شده در دنيا در دست اقلیتی چند درصدی حاکی از شايستگي صاحبان ثروت است، نه استثمار و تسمه از گرده کارگران کشیدن. سال‌هاست برای اين تبليغات سازمان‌یافته پول و هزينه صرف مي‌شود تا تحميق کنند، تا دروغ جايگزين واقعيت شود و هر تک فردی مسول سعادت خودش قلمداد شود. برای جا انداختن این دروغ های بزرگ و بی‌شرمانه از طرح پاکسازی شهرها و جمع آوری متکدیان! بخوانید قربانیان نظم سرمایه، تا پنهان کردن فجایع ناشی از نظم سرمایه و هر آنچه که دولت را از زیر بار مسئولیت بیرون نگه دارد در برنامه‌های شهرداری های کلان شهرها به وفور دیده می‌شود. آنهم نه به هیچ دلیل دیگری نه به این خاطر که از نظر ماموران شهرداری این انسان‌های محروم باید از زندگی شایسته انسانی برخوردار باشند، نه! دراین سیستم سراپا نابرابر دادن مدال خدمات انسانی به مسئولین این طرح‌ها نباید دورازانتظار باشد. آنجا که انسان‌ها برای تامین زندگی بخورونمیر به دستفروشی روی می‌آورند با حمله و سرکوب ماموران شهرداری روبرو می‌شوند و آنجا که دست به گدایی می‌زنند باید ازفضای عمومی در سطح شهر پاکسازی شوند. اخذ تهعد عدم تکدی‌گری!! هم سیاست تازه‌ای است که ظاهرا از منظر مسئولین شهرداری خوب جواب داده! انسان‌هایی که از هیچ منبعی تامین نمی‌شوند، بیمه ندارند، کار ندارند، سرپناهی برای سکونت ندارند، غذا ندارند، لباس مناسب و گرم ندارند و صد البته بنا به گفته کارشناسانه زهرا شمس‌احسان صرفنظر کردن از یک زندگی انسانی هم انتخاب خودشان است.
راه حل ساده رفع این معضل از طرف سران شهرداری شهری چون سنندج ارایه شده و همه چیز به لطف یک تعهد عدم تکدی‌گری به خوبی و خوشی پایان می‌پذیرد البته بعد ازضرب‌وشتم، تحقیر و بی‌حرمتی‌های اولیه به مصایب ناشی از نکبت سرمایه‌داری پایان داده می‌شود. ناگهان و در چشم‌ برهم‌زدنی فقر از خیابان‎ها جمع‌آوری شده و شهرمزین به گل و بلبل، آماده گشت و گذار بقیه شهروندانی است که درست و دقیق انتخاب کرده‎اند و خاطرشان با دیدن چهره‌ی خشن تکدی در شهر مکدر نخواهد شد! این راه‌ها را ابداع شهرداری سنندج است نه ابتکار تئوریک زهرا شمس‌احسان از شورای شهر تهران. سال‌هاست خیابان‌های ریودوژانیرو در برزیل چهره‌ی خشن فقر با کشتار کارتن‌خواب‌ها و تجاوز به کودکان کار و خیابان خود را به نمایش گذاشته. فقر همه جای دنیا یک چهره دارد، همچنان‌که سرمایه هم با یک سیاست یکسان در مقابل توده‌های محروم جامعه برای سرکوب آن‌ها ظاهر می‌شود.
کارگران و مردم محروم جامعه در ایران در طی بیش از ۴ دهه ازحیات ننگین جمهوری اسلامی با انواع سرکوب از طرف این حکومت روبرو بوده‌اند. از شلاق زدن کارگران تا کشتار معترضین به وضع موجود از قتل عام بعداز شیوع کرونا، از سرکوب زنان تا پدیده فجیع کودکان کار و خیابان و گورخوابی که لابد آن هم انتخابی بوده. امروز اما با وجود همه مصایب و دردهای بی‌شماری که این حکومت به جامعه و مردم محروم تحمیل کرده‌اند، شاهد عروج جنبشی هستیم که قصد دارد نه تنها دهان شمس‌احسان و همپالکی‌هایش را ببندد بلکه عزم کرده که کل این سیستم سرکوبگر و بانی فقر و فلاکت و بی‌خانمانی میلیونی در جامعه را از قدرت به زیر بکشد. این روند حتمن در طول پیمودن این مسیر افت‌وخیزهایی خواهد داشت در این حرفی نیست. اما تلاش برای ایجاد یک تحول ریشه‌ای عمیق و رادیکال در جامعه بدون تردید از ارکان اصلی و پایه ای این تحرکات است. تحول اجتماعی که کارتن‌خوابی انتخاب و گزینه نباشد، فقروبیکاری با تعهد عدم تکدی‌گری جواب داده نشود و انسانها بهره‌مند از یک زندگی شایسته انسان قرن ۲۱ باشند. این تحول و دگرگونی عمیقا رادیکال ابتدا به ساکن و بلاواسطه در سایه سرنگونی انقلابی این حکومت سراپا جنایت و یک انقلاب اجتماعی متکی بر یک برنامه چپ و کمونیستی- کارگری ممکن است.
ملکه عزتی