مقالات

دولت رئیسی، کابینه قاتلین و جنایتکاران در بر همان پاشنه خواهد چرخید سعید یگانه

یک‌دست شدن قدرت در قوای سه‎گانه در جمهوری اسلامی و قبضه‌ی قدرت در دست کابینه قاتلین و جنایتکاران حرفه‌ای بیش از آن‌که هدف، حل مشکلات انباشت‌شده‌ی مردم باشد، که نیست، اساسا آخرین میدان نبردنهایی رژیم اسلامی و هسته‌ی اصلی قدرت در ایران برای مقابله با بحران‌های فزآینده و دراصل بحران مشروعیت جمهوری اسلامی است. مشروعیتی که وسیعا از جانب مردم ناراضی، گرسنه واکثریت کارگر و زحمت‌کش جامعه زیر سوال رفته و به وسعت جغرافیای ایران به مصاف تلبیده شده است. این دولت جدید با ادعای بهبود اوضاع معیشتی، مبارزه با بحران کرونا و حل بحران‌های گوناگون گریبان‌گیر رژیم اسلامی وارد شده است و در این راه ”یقین دارند که امدادهای غیبی نیز به مدد آنان خواهد آمد“. اما همین سپردن وتقسیم قدرت میان چهره‌های جنایتکاررژیم، افرادی تماما وابسته به هسته اصلی قدرت و بیت‌رهبری، بیش ازآن‌که تضمینی برای حفظ نظام سرمایه‌داری اسلامی و تداوم این عمررژیم فاسد باشد، بیشترناکامی تاکنونی رژیم اسلامی را در حل بحران‌های عمیق اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و اکنون بحران فلج‌کننده کرونا را جلوی دید همگان قرار می‌دهد.
اخیرا مجلس اسلامی با فوریت و بدون مخالفت، کابینه‌ی معرفی‌شده رئیسی این سردسته‌ی جنایتکاران و قاتلین هزاران زندانی سیاسی را تصویب کرد. رئیسی و کابینه‌اش با چهره‌های جنایتکار، بیش از این‌که نقطه‌ قدرت جمهوری اسلامی باشد، نقطه‌ ضعف است. از بالا تا پائین، از رئیسی تا اژه‌ای و سایرین مورد نفرت عمیق مردم کارگرو ستمدیده‌اند که نه تنها از این دولت، که از دولت‌های تاکنونی به‌جز رنج ومشقت، اختناق و سرکوب خیری ندیده و نخواهند دید. دولت جدید در دل بحران‌های عمیق اقتصادی، سیاسی و اجتماعی پا به عرصه وجود گذاشته است که دوازده دولت قبلی در جمهوری اسلامی نه تنها نتوانسته‌اند این بحرانها را کاهش دهند، برعکس هرچه زمان گذشته است برعمق این بحران‌ها افزوده شده و هر سیاستی برای حل آنان با بن‌بست روبرو شده است. تجسم دولتی که بدون تردید در مواجهه با این بحران‌ها و نابسامانی‌ها با تناقضات عمیق‌تری در درون خود روبرو خواهد شد و چندان دوراز انتظار نیست که خود به عاملی در تشدید این بحران‌ها تبدیل شود. واقعیت این بحران‌ها و تناقضات ریشه‌ای‌تر ازآن است که با جابجایی دولت، آن‌هم با این شکل و شمایل بتواند روند تحولات را به نفع یک جمهوری اسلامی متعارف و مورد قبول تبدیل بکند و علاوه براین میان مردم و جمهوری اسلامی دره‌ای عمیق از ناباوری و نفرت بوجود آمده است که با هیچ ترفند و سیاستی قابل جبران نیست و به یک تضاد آنتاگونیستی تبدیل شده است.

تمام واقعیات جامعه به ما نشان می‌دهد که اکثریت مردم، جمهوری اسلامی را نمی خواهند و رفتن و سرنگونی آن آرزوی قلبی آنان است و برای آن تلاش کرده و هزینه داده‌اند. این نخواستن در واقع ریشه در واقعیات سیاسی، افتصادی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران دارد. رژیم اسلامی ازآغاز تا کنون با امیال و آرزوهای اکثریت مردم کارگر و زحمتکش، زنان و انسان‌های تشنه‌ی آزادی و رفاه در تناقض عمیق بوده و به همین دلیل امروزجمهوری اسلامی بیشتر از همیشه مورد نفرت عمومی است.
اعتراضات واعتصابات کارگری، خیزش‌های توده‌ای چند سال گذشته که همه آنان با بیشترین خشونت، زندان، شکنجه و کشتارروبرو شدند، عمق نفرت و نخواستن جمهوری از اسلامی را تمامن هویدا به نمایش گذاشتند. مردم با اعتراض و اعتصاب و نارضایتی خود قدم به قدم ازجناح‌های مختلف جمهوری اسلامی که جملگی برای حفظ نظم موجود از هیچ جنایتی علیه مردم کوتاهی نکردند، عبور کردند. و امروزکابینه رئیسی -این یک کاسه کردن قدرت- حاصل همین کشمکش‌های سیاسی، طبقاتی است و دقیقا خود را برای مقابله با مردمی حاضر می‌کند که برای پایان دادن به عمررژیم ننگینشان به میدان آمده‌اند.
جمهوری اسلامی باید برود و باید سرنگونش کرد و این امروزصورت مسئله اصلی جامعه است. تلاش جمهوری اسلامی در حل بحران‌ها وتناقضات عمیق در جامعه به نفع خود تا کنون ناکام مانده است و خروجی سیاست‌های دولت رئیسی نیزبه دلیل وجود این تناقضات دیر یا زود نیز باهمین سرنوشت روبرو خواهد شد. ترس ازرژیم ریخته است و ادامه سرکوب و اختناق و جنایت، دولت قاتلین و جنایتکاران جمهوری اسلامی را از این بن بست نجات نخواهد داد.
بقای جمهوری اسلامی برای اکثریت مردم به معنای فقرو فلاکت و تباهی بیشتر است. بحران کرونا نیز زندگی مردم را فلج کرده و جمهوری اسلامی خود به عاملی برای تشدید این بحران و تلفات انسانی ناشی ازآن تبدیل شد. راه حل رفع این بحران‌ها و بن‌بستی که امروز جامعه ایران با آن مواجه است یک راه حل سوسیالیستی، و پیش از همه سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی، برای پایان دادن به فقر و تبعیض و نابرابری و کوتاه کردن دست سرمایه‌داران، مفتخوران از سر مردم است. این حقیقت بعد از۴۲ سال از عمررژیم نکبت اسلامی به وضوح برای همه روشن شده و به تجربه ثابت شده است که انتخاب دیگری جز این در مقابل ما قرار ندارد. ۴۲ سال است که جریان ما و جنبش ما، جنبش کمونیسم کارگری گفته‌ایم که جمهوری اسلامی وصله ناجوری بود که به جامعه ما تحمیل شد و گفتیم که رژیم اسلامی با سیاست‌اش، اقتصادش، فرهنگش، مذهبش در تقابل با امیال و آرزوهای اکثریت جامعه در تناقض است و به همین دلیل به درازای عمر جمهوری اسلامی کشمکش سیاسی، طبقاتی و مبارزاتی بر سرپایان دادن به این وضعیت در جریان بوده و هست و در سه سال گذشته با سرعت و توان بیشتری ادامه داشته است. حزب حکمتیست همه کارگران و مردم ستمدیده جامعه ایران را برای پایان دادن به جهنمی که جمهوری اسلامی و همه حامیان آن برای مردم فراهم کرده‌اند به مبارزه و اعتراض و اعتصاب واتحاد فرامی‌خواند. جامعه ایران تشنه‌ی تغیراست ساختن جامعه‌ای آزاد و برابرو خوشبخت به دست توانای طبقه کارگر و همه ستمدیدگان ممکن و میسر است .دریچه بزرگی به روی طبقه کارگرو جنبش ازادیخواهی و عدالت طلبی در ایران باز شده است و باید تلاش کرد که این فرصت تاریخی را به عمل انقلابی برای گذراز این موقعیت تبدیل کرد.
سعید یگانه
شهزیور 1400