هزیمت مفتضحانه و سراسیمه ارتش آمریکا از افغانستان، در دوشنبه شب سی ام اوت ۲۰۲۱، به نقطه پایانی رسید. آنچه مسلم است، بر بستر افت موقعیت آمریکا در معادلات جهانی و در کشاکش با قدرتهای بزرگ رقیب، بر بطن ناکامی اش از تحقق اهدافش در افغانستان و عراق و خاورمیانه، آمریکا و ناتو با قبول شکست و ناکامی افغانستان را ترک کردند. قرارداد “سازش” بین دولت آمریکا و جریان تروریست طالبان در دوحه قطر، سند قبول این عقب نشینی و شکست بود. آمریکا به زعم خود با برسمیت شناسی سهم تروریسم اسلامی طالبان در قدرت، میخواست با بازگرداندن طالبان به قدرت سیاسی و شریک کردن ائتلافی آنها در دولت مرکزی افغانستان، موازنه جدیدی برقرار کند و به نحو میان بر، شکست و ناکامیش را پرده پوشی کند. در جبهه مقابل طالبان تحت هدایت ارتش و دولت و سازمان امنیتی پاکستان و مورد حمایت چین و روسیه و بعضی دولتهای مرتجع منطقه، با تشخیص این مسئله که با خروج قطعی آمریکا و ناتو در مقطع ۳۱ اوت از افغانستان تناسب قوا به شدت به نفع آنها میچرخد و با اطلاعشان از اینکه ارتش و دولت پوشالی دست ساز غرب و ناتو در کابل توان مقاومت را نخواهد داشت، عملا به قرارداد “سازش دوحه” و شریک شدن با دیگران در حاکمیت پایبند نماند. در نتیجه به منظور یکسره کردن کامل قدرت سیاسی به نفع خود در کابل، در دو ماهه اخیر بر شدت تعرضات نظامی شان به مناطق و شهرهای تحت کنترل دولت مرکزی افزودند و به سرعت غیر قابل انتظار خودشان و در مقابل دیدگان نگران و حیرت زده جهانیان کنترل افغانستان را به دست گرفتند. اکنون طالبان تروریست به عنوان یگانه نیروی تصمیم گیرنده، قرار است به زودی “دولت امارات اسلامی” را اعلام کند. به این ترتیب یکبار دیگر سیکل “جنگ، آشتی، معامله” تروریسم دولتی آمریکا و ناتو با تروریسم اسلامی، دودش مستقیما به چشم مردم بخت برگشته جامعه چهل میلیونی افغانستان رفت. یکبار دیگر ضدیت سیاست و کارکرد جریانات قومی و مذهبی سرهم بندی شده در “دولت دست ساز” افغانستان با منافع مردم به شکل عریان خود را نشان داد. یکبار دیگر مردم قربانی سیاست اتکاء به دخالت نظامی آمریکا و ناتو و قدرتهای امپریالیستی و دولتهای مرتجع منطقه شدند.
اکنون تروریسم دولتی آمريکا و ناتو و تروریسم اسلامی نه در تقابل باهم بلکه همسو و در فاز همکاری باهم بسر میبرند. کارکرد جنایتکارانه دو طرف چه آنزمان که دو قطب مقابل هم و چه امروز که همسو و در آشتی اند، مستقیما زندگی مردم افغانستان و میلیونها انسان را در منطقه به تباهی کشاند. این عاقبت سخت طرحهای شکست خورده “نظم نوین جهانی” و “خاورميانه بزرگ” ابداعی هیأت حاکمه امپریالیستی آمریکا، در پایان جهان دو قطبی و در دنیای بعد از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ برای بشریت بود. با هزیمت دولت آمریکا از افغانستان و در آینده نزدیک از عراق و به تعبیری از خاورمیانه، جهان معاصر وارد دوره جدید، با مختصات جدید و قطب بندیهای جهانی و منطقه ای جدید شده است. نگرانی اینست، از هزیمت دولت آمریکا و ناتو، تاکنون قطبهای سوپر ارتجاعی چون چین و روسیه و متحدانشان، بربریت تروريسم اسلامی و طالبانی دولتی و غیر دولتی و دولتهای مربوطه شان در منطقه نفع برده اند. اکنون صورت مسئله برای قطب سوم، یعنی بشریت آزادیخواه و مترقی و انساندوست متنفر از وضع موجود در جهان و خاورميانه و افغانستان اینست، ورق را بر گردانیم. در نبرد و مبارزه ای جانانه و همه جانبه و سازمان یافته قطب آزادیخواهی و برابری طلبی انسان محور را عروج دهیم.
مردم افغانستان متاسفانه و بار دیگر دوره سختی را تجربه میکنند. اما همه شواهد نشان میدهد، حاکمیت طالبان تحمل شدنی نیست. مقاومت و مبارزه علیه حاکمیت سیاه طالبان تنها راه خلاصی از این دوره سخت و حلقه مهمی از نبرد بشریت آزادیخواه و مترقی و برابری طلبان منطقه و جهان علیه تروریسم اسلامی است. اما حلقه کلیدی مسئله تلاش برای برپایی جنبش مقاومت توده ای مسلحانه علیه تروریسم اسلامی تا دندان مسلح و تا مغز استخوان انسان کش است. در شکل دادن به چنین جنبشی چشم امید به نقش زنان آگاه و جسور و نسل جوان پرشور در افغانستان دوخته شده است.
***