بيش از سه دهه از شكست بلوك شرق ميگذرد اما كماكان نظم مورد نظر آمريكا و اروپا نه تنها تثبيت نشده است بلكه رقابت قطبهاى امپرياليستى بر سر منطقه نفوذ وارد ابعاد پرمخاطره اى شده است كه خطر استفاده از سلاح هاى هسته اى مثل شمشير داموكلس روى سر مردم جهان قرار دارد. حمله نظامى روسيه به اكراين را بايد در متن اين رقابتهاى امپرياليستي توضيح داد.
در سه دهه گذشته بلوك پيروز به رهبرى آمريكا و ناتو كشورهاى اقمارى بلوك شرق را يكى پس از ديگرى را به خود جلب كرده است. در اين مدت ١٤ كشور از پيمان سابق “ورشو” به عضويت ناتو درآمده اند. غرب هرجا با مقاومت كشورهاى اروپاى شرقى پرو روس مواجه شده است، دست به سازماندهى “انقلاب مخملى” عليه آن دولتها زده است. حتى فراتر از آن مورد يوگوسلاوى سابق است كه جزء جنبش “عدم تعهد” بود كه به هيچ كدام از قطبهاى سرمايه دارى دولتى و بازار آزاد تعلق نداشت اما بعد از شكست بلوك شرق، با دامن زدن به احساسات قومى و نژادى و زبانى توسط بلوك پيروز غرب، جنگ خونين بالكان در دهه آخر قرن بيستم اتفاق افتاد که باعث کشتار و آوارگی میلیونی در اروپا شد. “دخالت بشردوستانه” ناتو در جنگ بالكان باعث فروپاشى يوگوسلاوي و ابدى كردن تضادهاى قومى و زبانى شده است. بر ويرانه يوگوسلاوى سابق هفت كشور كوچك تاسيس شده است. امكان شعله ور شدن جنگ بين صربها و بوسنيايی ها بيش از هر زمان ديگرى است.
جنگ خليج در سال ١٩٩١ به بهانه “آزاد سازى” كويت پرده ديگرى از “نظم خونين نوين” مورد نظر آمريكا و ناتو بود. اشغال نظامى افغانستان در سال ٢٠٠١ به بهانه حملات تروريستى “القاعده” دست پرورده سازمان سيا، انتلجنس سرويس بريتانيا و سازمان هاى اطلاعاتى پاكستان و كشورهاى عربى حاشيه خليج بخش ديگرى از اين سناريو بود. اشغال نظامى عراق توسط آمريكا و انگليس و حمايت ناتو به بهانه سلاح هاى كشتار جمعى در سال ٢٠٠٣ باعث ويرانى تمام زير ساختها و فابريك جامعه عراق شده است و مشتى مرتجع تر از صدام را سر كار آورده اند. بيش از يك ميليون كشته در عراق بخشى از هزينه اى است كه مردم بي دفاع عراق تاكنون پرداخته اند. خروج خفت بار آمريكا و ناتو بعد از بيست سال از افغانستان و بازگرداندن طالبان به قدرت نتيجه ماجراجويى نظامى آمريكا و ناتو بود. طبق آخرين آمار ٩٧ درصد مردم افغانستان براى زنده ماندن احتياج به كمك غذائى سازمان ملل دارند. مقدرات جامعه ٣٠-٤٠ ميليونى افغانستان را تحويل طالبان از گور برخاسته داده اند! دخالت بشردوستانه در لیبی شیرازه آن کشور را برهم زده است.
پيمان اتلانتيك شمالى (ناتو) هدف نهائى اش الحاق اكراين، بلاروس، گرجستان و قزاقستان به خود است. براى اين منظور دهها ميليارد دلار سالانه خرج اپوزيسيون پرو غرب در اين كشورها ميشود. هدف نهائى گسترش ناتو تا مرزهاى چين است. در مقابل، روسیه تحت رهبری پوتین با اتکاء به زرادخانه نظامی و اتمی به ارث برده از شوروی سابق منابع غنی و فراوان نفت و گاز و غله دوباره قد علم کرده است و سهم خواهی و رویای احیای دوران سپری شده عظمت طلبی روسیه را در سر دارد. سرکوب خشن چچن و دخالت نظامی در گرجستان در سال ٢٠٠٨ و الحاق شبه جزیره کریمه بدنبال کودتای فاشیستها در سال ٢٠١٤ در اکراین و قدرت نمایی نظامی در سوریه در سال ٢٠١٥ و نگه داشتن بشار اسد در قدرت، به ناسیونالیسم روس اعتماد بنفس کافی داده است که تحقیر دوران شکست بلوک شرق را پشت سر بگذارد. عظمت طلبی روس سهم خود را از دنیای بی لنگر سرمایه داری کنونی میخواهد و این سهم بدون جنگ و خونریزی نخواهد بود.
هر شخص و دولتى ميديا را كنترل كند افكار عمومى را هم در كنترل خود دارد. حمله نظامى روسيه به اكراين با پوشش ٢٤ ساعته توسط تلويزيونها، راديوها و دنياى مجازى با خبرنگارانى كه بعضا در مقابل دوربينها اشك ميريزند فضائى احساسى را بوجود آورده است كه بندرت جريان يا حزبى پيدا ميشود كه موضع متفاوتى داشته باشد. تمام تتمه سوسيال دمكراسى اروپاى غربى راست تر از محافظ كاران موضع ميگيرند. نمونه درخواست حزب كارگر انگليس براى ممنوع كردن پخش برنامه هاى تلويزيون “راشا تودى” در انگلستان است. طنز تلخ اين است كه بوريس جانسون راستگرا در مقام دفاع از “آزادى بيان” به رهبر حزب كارگر انگليس اخطار داد: كه نبايد سياستمداران در اين موضوع دخالت كنند. حزب به اصطلاح کمونیست روسیه ناسیونالیست تر از حزب مردم پوتین در “دوما” ظاهر میشود و بر طبل عظمت طلبی روس میکوبد.
وقتى غرش موشكها و هواپيماها بصدا درآمدند منافع طبقه كارگر براى شكست كشورهاى درگير كنار گذاشته ميشود! سئوال این است که پيروزى در جنگ امپرياليستي چه ارمغانى براى طبقه كارگر دارد؟
طبقه كارگر هميشه جناحها و كشورهاى درگير را زير ذربين قرار ميدهد و با وسواس از طرف مترقى و پيشرو در جنگ دفاع ميكند. اما دراين جنگ معين پيروزى روسيه به معنى الحاق كل اكراين به خاك خود يا تعيين يك دولت دست نشانده پرو روس أست كه باعث ميشود موقعيت برترى در مقابل رقباى امپرياليسمش پيدا كند اما شكست روسيه و پيروزى ائتلاف ناتو و غرب پشتيبان اكراين به معنى ادامه جنگ و گسترش آن براى سالهاى آتى است.
از نظر طبقه كارگر پيروزی و شكست طرفين اين مناقشه خونين ربطى به “دمكراسى و آزادى” و “حفظ قوانين بين الملل” و حاكميت كشورى ندارد. بعد از شكست بلوك شرق یک دوجين دولت دست ساز و فاسد تشكيل و به مردم حقنه شده اند. طبقه كارگر نبايد موضع پاسيو و غير انتقادى از طرفهاى درگير داشته باشد. از منظر قدرتهاى امپرياليسيتي شكست يا پيروزى به معنى تصرف يا از دست دادن هژمونى سياسى، الحاق سرزمينهاى ديگر و برترى نظامى است.
نبايد طبقه كارگر سرنوشت خود را به طرفهاى درگير در بحران اكراين وصل كند اين موضعى غير قابل دفاع أست. سياست درست اين است كه طبقه كارگر در اكراين و روسيه و سراسر جهان عليه هر دو كمپ متخاصم به ميدان بيايند. انتظار از كشورهاى سرمايه دارى كه عامل صلح و ثبات باشند، انتظارى بيهوده است. حرص و ولع سرمايه دارى براى گسترش امپرياليستى و فتح بازارهاى توليد و صدور كالا كه كاملا در چارچوب نظم جديد هضم نشده اند سيرى ناپذير است. جنگ كنونى هيچ منفعت اقتصادى، سياسى و دفاعى براى توده مردم على العموم در روسيه و اكراين و اروپا ندارد. يك سوم غله جهان در روسيه و اكراين توليد ميشود. حدود ٥٠ درصد از نفت و گاز خانگی اروپا از روسیه وارد میشود. هنوز مهر تحریمهای اروپا و آمریکا خشک نشده است قیمت حاملهای انرژی بسرعت بالا رفته است که ممکن است دوبرابر شود. اين مردم عادى هستند كه بار جنگ و كشتار و تحریم را بدوش ميكشند نه دولتمردان در کاخهای شیشه ای! دامن زدن به جنگ و اشغال نظامى محصول رقباتهاى امپرياليستى بين كشورهاى مختلف سرمايه دارى براى كسب هژمونى و كنترل و استثمار نيروى كار مناطقى است كه بطور كامل زير سلطه نظام سرمايه دارى نيستند. “منافع ملى” تنها بهانه اى براى قرار دادن توده هاى زحمتكش مردم تحت سلطه اذلى و ابدی سرمايه دارى است.
رسالت بلافصل سوسیالیسم، رهایی معنوی پرولتاریا از قیمومیت ایدولوژی ناسیونالیستی بورژوازی است. بايد لفظ توخالی ناسیونالیسم را به عنوان ابزار سلطه بورژوازی رسوا كرد. در حال حاضر تنها راه اصولی دفاع از استقلال واقعی طبقه كارگر و مبارزه انقلابی علیه سرمايه دارى است. کارگران میهن ندارند و دفاع از انترناسیونال کمونیستی کارگری وظیفه اصلی آنهاست.
***