مقالات

جنگ علیه حجاب اسلامی، کجا ایستاده ایم؟ سیاوش دانشور

 

امسال، سال تعرض رادیکال جنبش نفی حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی بود. این کشمکشی قدیمی است که از ١٧ اسفند سال ١٣٥٧ برابر با ٨ مارس روز جهانی زن، بدنبال فرمان حجاب خمینی در شکل گسترده و نوین بمیدان آمد. علیرغم سرکوب خونین انقلاب و زنان و تحمیل حجاب اسلامی با قهر و توحش، جنبش مقاومتی علیه سیاست اسلامیزه کردن جامعه آغاز شد. جنبشی که فراز و فرودهای مختلفی داشته، سنگرهای مختلفی را فتح و هر دوره شرایط جدیدی را تحمیل کرده است. از حجاب کامل و چادر سیاه مورد علاقه زهرا رهنورد بعنوان “یک پایگاه ضد امپریالیستی و یک وسیله مبارزه با غرب استعمارگر”، رسیدیم به مانتو و شبه روسری. مانتوها تدریجا تغییر شکل دادند و ساپورت و لگینگ با شال جای آن کیسه سیاه زشت و روسری را گرفتند. چندی بعد “بد حجابی” با “بی حجابی” در شهرهای بزرگ قوانین اسلامی را بمصاف طلبید. “وااسلاما”ی آخوندها با گشت ارشاد و دستجات اوباش “نهی از منکر” و “آتش به اختیار”های اسیدپاش و چاقو کش کفایت نکرد. اعتراض زنان تعرضی تر شد و حجاب را برسر چوب علنا و صریحا در خیابانها برافراشتند. دهها هزار بازداشت سالیانه، تجاوز در زندانها، زن کشی و اسیدپاشی، تعدی حزب الله به حرمت زنان و نرخ جریمه نقدی لاک و آرایش و “بدحجابی”، تجربه زنده زنان تحت حاکمیت آپارتاید اسلامی بوده است.

امسال اما قدمی بزرگ برداشته شد و زنان علیه حجاب اسلامی صریح و بی پرده با شعار “حجاب بی حجاب” شوریدند. حجاب ها را علنا برداشتند، در جاهائی حجاب ها را آتش زدند، در خیابانها بدون حجاب قدم زدند و فیلمش را به دنیا نشان دادند، علیه گشت ارشاد و کماندوهای خواهر زینب ایستادند، آخوندها را در خیابان و مترو سکه پول کردند و هرجا توانستند از خجالت شان درآمدند. کاری با آخوندهای طفیلی و دستجات “نهی از منکر” کردند که عمدتاً فرار را بر قرار ترجیح دادند و البته هرجا دستشان رسید گرفتند و زدند و زیر شکنجه بردند. این سطح جدیدی از کشمکش زنان با حکومت و قوانین اسلامی و حجاب بود که تناسب دارد با شرایط ملتهب جامعه و پتانسیل عظیم مبارزه برای رفع تبعیض براساس جنسیت که حجاب سمبل و لوگوی فرودستی زن را مورد تهاجم قرار داد. یکبار دیگر کشمکش برسر حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی جامعه را قطبی کرد، کل حکومت و دستجات آن را دستپاچه و خود را به تیتر اول روزنامه ها و اخبار مهم مبارزاتی رساند.

ارتش ٢٠ میلیونی سپیده ها
جنبش ها چکامه شان را از یک تمایل عظیم اجتماعی و یک انتقاد اساسی می گیرند اما هر حرکتی بناچار با شخصیت ها و سخنگویان پرشور آن سمبلیزه میشود. #سپیده_رشنو، که بقول روزنامه همشهری “ایران ٢٠ میلیون سپیده رشنو دارد”، به نماد این حرکت بدل شد. به همین دلیل برای سپیده پرونده ساختند، وحشیانه شکنجه اش کردند، چهره شکنجه شده اش را آگاهانه جلوی دوربین گذاشتند تا ده ثانیه حرفهای نامفهومی بزند تا اثبات کنند که حکومت اسلامی در ضدیت با زن مرز نمی شناسد و حجاب به جانشان بسته است. بنا به اخبار سپیده بر اثر ضربات مهلک و شکنجه دچار خونریزی داخلی شده و روز ٣٠ تیرماه با تعداد زیادی نگهبان برای عکسبرداری به بیمارستان طالقانی منتقل شده و بسرعت به زندان بازگردانده شده است. به خانواده اش هم اعلام شده که “پیگیر وی نباشند”. رژیم اسلامی خیال میکند با زدن نمادهای این جنبش میتواند کل صورت مسئله را خط بزند. همان وقت که سپیده شکنجه میشد، خیابانها مملو از سپیده ها و اعتراض تند به اوباش ضد زن بود و هر روز این حرکت گسترش می یابد و رادیکالیزه میشود.

روز “حجاب و عفاف”
در تقویم جمهوری اسلامی روز عفاف و حجاب برابر است با روز سه شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۱. این روز را بمناسبت اعتراض سوپر ارتجاعی آخوندها در مسجد گوهرشاد مشهد در سال ۱۳۱۴ نامگذاری کرده اند و آنرا روز “روز ملی حجاب و عفاف” و “مبارزه با بدحجابی” تبئین کرده اند. امسال قرار بود در اینروز نمایشی در دفاع از حجاب اسلامی برپا شود و دل ریش دایناسورهای اسلامی از بی حجابی را مرهم زند. خودروهای گشت ارشاد و دستجات قلچماق و گروه های “نهی از منکر” قرار بود با فلسفه زور لااقل کمی “چهره اسلامی” جامعه را ترمیم کنند. برای این روز آمادگی های لازم از اواخر سال ١٤٠٠ شروع شد. “ستاد امر به معروف و نهی از منکر” در تاریخ ٣ بهمن ١٤٠٠ با امضای دبیر این ستاد “سید محمد صالح هاشمی گلپایگانی” ابلاغیه ای به رئیس اتاق اصناف ایران “سعید ممبینی” داد که ضمن تبلیغاتی ملال آور در مورد اهمیت حجاب در اسلام، گلایه کرد که در مراکز تجاری، رستورانها و … ، بی حجابی و بدحجابی موج میزند و با آن برخورد نمیشود و اصناف و کلیه مراکز را موظف کرد که از دادن خدمات و اساسا ورود خانمهای “بد حجاب و بی حجاب” با اولویت بی حجاب ها خودداری کنند. سعید ممبینی رئیس اتاق اصناف ایران نیز طی ابلاغیه ای در تاریخ ١٨ بهمن ١٤٠٠ به “روسای اتاق های اصناف سراسر کشور” با موضوع “ترویج فرهنگ عفاف و حجاب” دستور داد “ارائه هر گونه خدمات به افراد بدحجاب با اولویت بی حجاب اکیدا ممنوع است و لازم است از ورود آنها به واحدهای صنفی جلوگیری شود”. این اقدامات حکومت مربوط به شش ماه قبل از روز حجاب و عفاف در ٢١ تیر ١٤٠١ است که در کنار گشت ارشاد و نیروی انتظامی و پلیس و دستجات خیابانی و عربده های امام جمعه ها تصویر کلی تری از آمادگی و سیاست رژیم را بدست میدهد.

جبهه زنان علیه حجاب و آپارتاید
زنان نیز با شعار “حجاب بی حجاب” به استقبال تقابل با این کمپین حکومتی رفتند و با پرت کردن و برداشتن حجاب ها پوزه خامنه ای و امام جمعه ها را به زمین مالیدند و کل این تمهیدات حکومتی را با شکستی خفت بار مواجه کردند. بدنبال این تعرض گسترده مسئله بیش از هر زمان قطبی شد، میان بالائی ها شکاف افتاد، وحشت سرتاپایشان را گرفت، هر کهنه اصلاح طلب و دایناسور آیت الله و تاریک اندیش تا خیل روشنفکران شرق زده و اسلام زده و حتی زنان محجبه بخط شدند. برخورد خشن و وحشیانه گشت ارشاد و نیروی انتظامی و مقاومت قاطع زنان در مقابل آنها، از یکسو به نقد خانوادگی و درون حکومتی از گشت ارشاد و ضرورت جمع کردن آن منجر شد و از سوی دیگر بحثهای اسلامی در مورد “عدم ضرورت حجاب اجباری” و مخالفت با آن بالا گرفت. “من محجبه هستم اما مخالف گشت ارشادم”، “من طرفدار حجابم اما مخالف حجاب اجباری ام”، “از اول کارمان اشتباه بود و اجبار حجاب را برداریم”، به شاه بیت بیانیه های جمعی و اظهار نظرهای لایه های درون حکومت بدل شد. ناگهان نور معرفت در دل کسانی تابید که خود در تحمیل حجاب نقش اساسی داشتند و ظاهراً به این نتیجه رسیدند که “اجرای این سیاست در کشور از همان ابتدا “خطا” بوده و اکنون نیز با گذر زمان “اشتباه بودن آن” بیشتر آشکار شده است” و درباره “پیامدهای سیاست حجاب اجباری هشدار دادند”! آخرین مورد بیانیه ۲۱ فعال سیاسی و مدنی ایران در روز سه‌شنبه ۱۱ مرداد است که از جمله تاکید کردند که “حجاب اجباری سیاستی بی‌فایده و پرهزینه بوده است که از سویی به چالش‌های جدی میان مردم و اسلام، و از دیگر سو میان مردم و حاکمیت، و مردم و مردم، انجامیده است”!؟ این بیانیه را زهرا رهنورد، فائزه هاشمی رفسنجانی، مصطفی تاجزاده، احمد منتظری، پروانه سلحشوری، علیرضا رجایی، شهربانو امانی، فاطمه راکعی، زهرا ربانی املشی، حسین رفیعی، احسان شریعتی، فیروزه صابر، طاهره طالقانی، طیبه طالقانی، سمیه طهماسبی، حسین کروبی، الهه کولایی، فاطمه گوارایی، فخرالسادات محتشمی‌پور، آذر منصوری و صدیقه وسمقی امضا کردند. زهرا رهنورد که برخی اصلاح طلبان وی را “میشل اوبامای ایران” تصویر میکردند، همان کسی است که از حجاب اسلامی بعنوان “پایگاه ضد امپریالیستی و وسیله مبارزه با غرب” نام می برد و دست آخوندهای مسجد گوهرشاد را از پشت بسته بود. سخنرانی های وی و اقداماتش در دوره صدارتش هنوز در گوش ما زنگ میزند. نه به حجاب اسلامی و آپارتاید کل حکومت را بهم ریخت.

ماهیت شکاف در بالا
اگر سطح مسائل را ببینیم ناچاریم بپذیریم که آخوندها و خواهر زینب های حکومتی “تغییر” کرده اند هرچند خودشان محجبه هستند. اینها البته زیادی دیر آمدند. یادمان هست که اصلاح طلبان و در راس آنها خانم شیرین عبادی و شرکا چه تلاش ارتجاعی و بیحاصلی در مورد اثبات “عدم تناقض اسلام و حقوق زن” کردند، چه طرحهای مسخره و کپک زده ای در مورد “دیه برابر” و از این قبیل از ذهن مهجورشان درآوردند. این لایه بعد از شکست اصلاح طلبی حکومتی در سیاست ایران و پایان تاریخ مصرف آنها، تدریجاً به غرب کوچ کردند و بخشاً ارسال شدند تا رسانه ها را تسخیر کنند، جوایز مکرر از نهادهای بین المللی بگیرند، خود را بعنوان “مدافع حقوق زن” جا بزنند تا از اسلام و آپارتاید دفاع کنند. خودشان بعد از مدتی حجاب ها را غلاف کردند و به صف سلطنت طلبان ملحق شدند. حال لایه درون کشوری و بیشتر حکومتی و “خودی” های مغضوب جلو آمدند تا همان سیاستها را در شرایط جدیدی پی بگیرند با این تفاوت که گشت ارشاد و حمله به زنان و تداوم سیاست “حجاب اجباری” را “خطری” برای نظام و اسلام میدانند. اینها تغییر نکرده اند، منطق بازاری “هزینه-فایده” را دنبال می کنند و رندانه تلاش دارند تقابل حکومت با زنان را تقابل “مردم با مردم” معرفی کنند تا هم نظام و هم اسلام را از زیر فشار انتقاد و عمل رادیکال زنان مصون کنند. سیاست این جماعت که از بالا تا پائین از پیشکوستان تحمیل این شرایط ضد انسانی و وحشیانه به زنان هستند، اینست که دیگر فایده ندارد و عقب نشینی میتواند جنبش آزادی زن را مهار کند. نگران وضعیت انفجاری و جایگاه مهم برابری طلبی زن و مرد و تقابل تند با فرودستی زن در اسلام هستند. نگران غرق شدن کشتی نظام و موقعیت منفور آخوند و سیل عصبانیت عظیم مردم هستند که همه چیز را با خود مثل امام زاده هایشان در سیل مونسون ببرد. عرض خود میبرند و زحمت ما میدارند، دیر شده است، هیچ احمقی نمیتوان پیدا کرد که آخوند و زن حزب اللهی محجبه را “مدافع حقوق و آزادی زنگ بحساب بیاورد.

از حجاب اسلامی تا “حجاب اجباری”
مباحث و کدهای بیانیه ها و مخالفت های ایندوره جدید دستاوردهائی دارد که باید یک به یک بدقت بررسی و تبئین شود. ما همواره و از ابتدا بر تقابل با حجاب اسلامی تاکید کرده ایم. بسیاری دیگر از مخالفان چه در جریانات اپوزیسیون و چه در حاشیه حکومت روی “حجاب اجباری” تاکید داشتند. اینجا دو نکته ظریف هست که در تبئین خط مشی و شعارهای این نبرد بسیار مهم است که بعضا سهواً و اساساً عمداً خلط میشود. اول، حجاب اسلامی با تعریفی که جمهوری اسلامی از آن دارد، یک هویت بخشی برای اسلامیزه کردن جامعه و پرچمی سیاسی است که محصول یک سرکوب خونین است. “اجباری بودن” حجاب اسلامی جنبه قانونی آنست نه ماهیت آن. یک هدف اصلی جنبش آزادی زن لغو این اجبار قانونی و لغو حجاب اسلامی است. این تفاوت را نباید درز گرفت. دوم، وقتی میگوئید “حجاب اجباری” دو فرض مهم و نادرست در آن مُستتر است؛ یکی حجاب “اختیاری” و دیگری “پوشش” بودن حجاب. خود حکومت و کسانی مثل زهرا رهنورد آنرا “پوشش اسلامی” با محتوای مکتبی تعریف و تبئین می کنند. اینجا چند نکته قابل تامل است:

حجاب بمثابه “پوشش”
اول اینکه حجاب “پوشش” نیست، این تعریف حکومتی است. حجاب لوگوی جنبش اسلام سیاسی است، پرچم فرودستی زن است، بیرقی است که پیروزی و کنترل اسلامیون بر یک محل و منطقه و کشور را نشان میدهد، نمادی از اسلامیزه کردن جامعه است، یک رکن جداسازی زن و مرد در جامعه است، شاخصی برای تحمیل آپارتاید جنسی است. حجاب پوشش نیست، مدلی از لباس نیست، حتی همان حجاب سنتی و چادر گل گلی هم با تعریف اسلام و مردسالاری و الگوی فاطمه و تفاوت حقوق زن و مرد در خانواده و در جامعه قابل تعریف است. تفاوت مهمی که هست اینست که در جمهوری اسلامی قانون در اینمورد مشخص حجاب اسلامی را با تعریف مشخصی و با تبئین جایگاه فرودست زن اجباری کرده است. تقلیل حجاب اسلامی به “پوشش”، گیریم “پوشش اسلامی، تلاش دارد این تفاوت را محو کند تا آنرا در اشکال رقیق تر در مغز استخوان جامعه و فکر و منش مردم نگاهدارد. حجاب اسلامی در جنبش اسلامی برابر است با لوگوی اس اس برای نازی ها در جنبش فاشیستی. قبول حجاب اسلامی بعنوان “پوشش” تیر زدن بپای خود است.

دو قطبی کاذب “اجبار-اختیار”
دوم، در مقابل “اجبار” قانونی بحث “اختیار” مطرح میشود. این دومی ادامه فرض غلط اولی است. با فرض نادرست “پوشش” بودن حجاب از “پوشش اختیاری” صحبت میشود. دو قطبی “اجبار- اختیار” کاذب و غیر واقعی است و در فرض و تعریف اسلامیون از حجاب اشتراک دارد. جنبش آزادی و برابری زن و مرد بر نفی حجاب اسلامی بمثابه پرچم و نماد یک جنبش سیاسی ارتجاعی و ضد زن بعنوان یک کلیت تاکید دارد. حجاب، چه اختیاری و چه اجباری، نماد فرودستی زن است حتی اگر یک زن حجاب را با میل و رغبت “انتخاب” کرده باشد. این باید روشن باشد. بحث حجاب اختیاری را نباید با خواست جامع “آزادی پوشش” اشتباه گرفت.

آزادی پوشش
آزادی پوشش یعنی یک دولت سکولار نباید هیچ کدی بر نوع و لباس مردم در اماکن عمومی تحمیل کند. یعنی دولت و قانون موظف است از حق و انتخاب آزاد زن و مرد حمایت و آنرا تضمین کند. آزادی پوشش یعنی “آزادى بى قيد و شرط انتخاب لباس. لغو هر نوع شرط و شروط رسمى و يا ضمنى بر مقدار و نوع پوشش مردم، از زن و مرد، در اماکن عمومى. ممنوعيت هر نوع تبعيض و يا اعمال محدوديت بر مبناى پوشش و لباس مردم”.

تا به بحث حجاب مربوط است، بالاخره در یک جامعه آزاد و باز ممکن است عده ای بخواهند نوعی از حجاب را در زندگی شخصی خود استفاده کنند. قانون آزادی پوشش این حق را برای بزرگسالان، یعنی کسانی که به سن قانونی رسیده اند، تضمین می کند که میتوانند علیرغم روشنگریها و مبارزات برای رفع تبعیض و احقاق حرمت و جایگاه زن بمثابه انسان برابر، هنوز از حجاب این نماد فرودستی زن استفاده کنند. این حق آنهاست و هر نوع تبعيض و يا اعمال محدوديت براین اساس قابل قبول نیست. اما این مورد در باره اماکن عمومی و امر خصوصی است که فرد یا افراد میتوانند کدهای خود را عملی کنند و نه مثلاً در مدارس و نظام آموزشی و اداری یا امور اجتماعی. تظاهر مذهبی اعم از اسلامی و غیره در مراکز آموزشی و اداری که باید سکولار باشد ممنوع است اما بیرون امر اجتماعی مانند کار و تحصیل و امور اداری، در زندگی خصوصی و اماکن عمومی این کاملا باید آزاد باشد.

ممنوعیت حجاب کودکان
همینطور بحث آزادی پوشش مربوط به بزرگسالان است و نه کودکان. حجاب کودکان باید ممنوع باشد. کودک مذهب ندارد، ایدئولوژی ندارد، کودک باید از دست درازی مذهب و آموزش مذهبی و تحمیل عقیدتی و ایدئولوژیک مصون باشد. کودک یک انسان مستقل است که حقوقی دارد و جامعه و دولت موظف به تامین و تضمین این حقوق است. پدر و مادر بنا به عقاید خود نمیتوانند کودکان دختر را محجبه کنند، از بازی و شادی و تحرک و معاشرت محروم کنند. در یک جامعه آزاد کودک مقدم بر هر منفعت اقتصادی، سیاسی، مذهبی و ایدئولوژیکی است.

یک خط “ژرف اندیشانه”
و بالاخره باید به یک خط منحط و لاقید اشاره کرد که در برخی مباحث مستقیم و غیر مستقیم موج میزند و خود را در قالبی “ژرف اندیشانه” طرح می کند. میگویند مسئله زنان فقط حجاب نیست، مسئله زنان و جامعه فقر و بیکاری و هزار درد دیگر است، محوری کردن حجاب میخواهد اذهان را از مبارزات واقعی منحرف کند و بنوعی آدرس غلط میدهد. این خط از تئوری توطئه هم عقب مانده تر است. واضح است که هیچ جامعه ای فقط “یک مسئله” ندارد اما وجود تعدد مسائل موجبی برای نفی هر مسئله مطرح اجتماعی نیست و ربطی به نفی یا کمرنگ کردن و یا تلاش برای حاشیه ای کردن مسئله حجاب ندارد. کسانی که به هر درجه مسئله حجاب را بعنوان یک سوال جامعه و یک امر اجتماعی با تمام تفاصیل آن “حاشیه ای” قلمداد میکنند، آگاهانه یا ناآگاهانه به سیاست حکومت نیرو میدهند. جریاناتی اسلام زده در ابتدای تحمیل حکومت اسلامی مشابه چنین سخنانی را بیان کردند و زنان را در نبردی خونین و نابرابر در مقابل موج فاشیسم اسلامی تنها گذاشتند. امروز تکرار این سخنان ارتجاعی یک فاجعه تمام عیار است. این موضع بشدت مردسالارانه و ارتجاعی است حتی اگر از زبان زنان سرکوب شده بیان شود. این موضع نسبت به سوالات واقعی و جبهه های نبرد سیاسی و طبقاتی لاقید است و در قبال جنبش اسلامی موضع جانبدارانه دارد. حکومت به هیچ موضوع و سوال اجتماعی توجهی ندارد و تنها روی استثمار و چاپیدن جامعه و فساد و سرکوب متمرکز است.

این بحث یک فرض مبهم را نیز در خود دارد که مسئله حجاب اسلامی و آپارتاید جنسی را امری “زنانه” و مربوط به “صنف زنان” تلقی میکند. مسئله زن یک سوال اجتماعی است و بحث برابری مربوط به برابری بیقید و شرط زن و مرد در تمام شئون اجتماعی بمثابه انسان و شهروندان برابر است. زنان نیمه جمعیت و جنبشهای اجتماعی اند و حضور قدرتمند و رادیکال زنان را هیچ مرتجعی نمیتواند انکار کند. پاس دادن حجاب به “سوال زنان” مثل آن شعار ارتجاعی است که برخی با همین نقطه عزیمت نادرست میگفتند؛ “مسئله زنان مسئله کارگران است”! بحثی که کارگران و جنبش کارگری را “مردانه” فرض کرده بود و تبعیض سرمایه داری علیه زن را سوالی “زنانه” که حال باید کارگران “مرد” گوشه چشم و مرحمتی به آن داشته باشند! از این میگذرم که تاریخ جنبش سوسیالیستی و کارگری پیشرو و پرچمدار آزادی و برابری زن و مرد بوده و مهمترین دستاورهای جهان امروز هنوز مدیون جنبشهای سوسیالیستی است.

حجاب و مسئله زن و فلاکت اقتصادی دو سوال بزرگ و محوری دهها میلیون نفوس جامعه امروز ایران و فردای بعد از جمهوری اسلامی است. کمرنگ کردن و “فرعی و اصلی” کردن حجاب و فلاکت اقتصادی، و یا بدتر در تقابل قرار دادن این دو سوال مهم اجتماعی، ما را به ناکجاآباد ارتجاع سیاسی رهنمون میشود. لطفا بجای این “ژرف اندیشی” سطحی نگرانه کنار جنبش آزادی زن بایستید و برای رفع تبعیض و برابری بجنگید. کسانی که با هر روایتی خواهان برابری و رفع تبعیض هستند نمیتوانند و محق نیستند چنین دوقطبی های کاذبی را طرح کنند چون تنها در متن یک نبرد داغ و اساسی به ارتجاع سیاسی و حکومت اسلامی نیرو میدهند.

شعار “حجاب اجباری” را نقد و کنار بگذارید
شعار “حجاب اجباری” مفروضاتی محتوائی و حقوقی و قانونی دارد که بالاتر مختصراً اشاره شد. جنبه قانونی “اجبار” باید لغو شود اما در همینجا ماندن اطراق در کمپ و تعاریف جنبش اسلامی است. متاسفانه نیروهای چپ در بحث حجاب همین جنبه را برجسته و به آن بسنده می کنند. نیروهای اپوزیسیون بورژوائی که مدافع نابرابری بنیادی در جامعه هستند، به تبعیض براساس جنسیت نیاز دارند و نهایتاً به کنوانسیون سازمان ملل در مورد برابری فرمال حقوق زن و مرد رضایت میدهند. اساس تناقض امروز اینست که موضع عمده جریانات چپ با کل اصلاح طلبان و بخشی از بدنه حکومت اسلامی، لااقل در صورت ظاهر برهم منطبق شده است. وقتی حسن خمینی و آخوند دایناسورهای جنگل خواری مثل مفیدی و یا جوادی آملی و مهدی کروبی، اصلاح طلبان و زهرا رهنورد و فائزه رفسنجانی، تاریک اندیشان موسوم به “نوگرایان دینی” و دیگران میگویند “مخالف حجاب اجباری اند”، شما نمیتواند همین شعار را تکرار کنید و در مقابل “حجاب اجباری”، “پوشش اختیاری” را طرح کنید، مفروضات حکومتی از تعریف حجاب را قبول کنید و صرفا با جنبه اجبار قانونی آن دربیافتید. سیاست درست و منطبق با پیشروی امروز جنبش آزادی زن اینست که حجاب اسلامی را در تمامیت آن بکوبید و مضمون و محتوای ضد زن و جایگاه آن در ایدئولوژی اسلامی را برجسته کنید و نفی آنرا را بخواهید. روشن است اینجا حجاب اسلامی یک لوگو است و در بک گراند این بیرق، قوانین اسلامی ضد زن، تعریف جایگاه فرودست زن در قانون و خانواده و بازار کار و اجتماع، یک نظام مبتنی بر آپارتاید و تبعیض براساس جنسیت لانه کرده است. این مجموعه و پاکج مورد جدال و تهاجم است که حجاب سمبل آن و یک رکن ایدئولوژیک حکومت اسلامی و جنبش اسلام سیاسی است.

مبارزه قهرمانه زنان آزادیخواه و سپیده های آزادی و برابری و سیر عقب نشاندن حکومت در جنگ برسر حجاب، حکومت را دوشقه و بحث “حجاب اجباری” را باطل اعلام کرده است. این خاکریز حکومتی فتح و ویران شده و تنها با زور ارتش ضد زن و شکنجه ماکد آن نگهداری میشود. وقتی نصف حکومتی ها و کمپین های جانبی و موج سواری اپوزیسیون راست روی جنبه “اجبار و اختیار” در بحث حجاب متمرکز شده است، کمونیست ها و چپ ها و سکولارها نمیتوانند در این ارکستر ارتجاعی در گوشه ای نقش گروه کُر و همخوانی را ایفا کنند. این جنبش واقعی برابری زن و مرد است که در موقعیت جدیدی قرار گرفته و با شعار “حجاب بی حجاب” و نفی حجاب اسلامی شعار و سیاست مخالفت محدود و سطحی با “حجاب اجباری” را از حَیّزِ انتفاع انداخته است. این دستاورد مهم جنبش برابری طلب زن و مرد را برسمیت بشناسید و شعار متناسب با سطح این مبارزه یعنی نفی حجاب اسلامی را اتخاذ کنید. نفی حجاب بعنوان بیرق فرودستی زن هدف مشخص و بلافصل این مبارزه است که همانطور اشاره شد، نفی کلیه قوانین تبعیض آمیز و نابرابر علیه زنان و نفی جداسازی و آپارتاید جنسی و اسلامی را همراه دارد. نفی وجه اجبار قانونی حجاب اسلامی را نباید به کلیت این بحث تسرّی داد و در همانجا فریز شد. ماندن در این ایستگاه شما را در کنار سیاست بخشی از حکومت و کل اپوزیسیون بورژوائی قرار میدهد.

٤ اوت ٢٠٢٢