سرانجام اسماعیل بخشی پس از مدت ها دندان روی جگر گذاشتن، سکوت را شکست و طی یک رشته توییت کوتاه، حساب هفت تپه را از فرصت طلبان و مال اندوزان جدا کرد، همچنانکه پیشتر حساب کارگران را از فرد طلبان و ناسیونالیست ها جدا کرده بود. او که در میان کارگران، به حق، مظهر شرف و حرمت طبقه کارگر لقب گرفته است طبیعتا نمی توانست در برابر بی حرمتی به کارگران و سوءاستفاده از نام و اعتبار پایتخت اعتصاب جهان ساکت بماند؛ سوءاستفاده کنندگانی که به اعتبار هفت تپه میلیارد، میلیارد از محافل خارج کشور پول می گیرند و در همان حال نمایندگان مجمع عمومی و مدافعان تشکل شورایی را به خط گرفتن از همان محافل خارج نشین متهم می کنند. شرف جنبش کارگری دریافت کمک های مالی به نام هفت تپه و به مقصد نامعلوم را تاب نیاورد و در توئیتر خود نوشت قصد دارد از رویکردهای مثبت مبارزات هفت تپه بگوید، از روش شورایی و خرد جمعی، از موفقیت در خلع ید، از تجربه مثبت عدم دریافت کمک مالی، و بالاخره از این بگوید که دریافت کنندگان پول از سال نود و شش تاکنون با هر انگیزه ای ربطی به کارگران هفت تپه ندارند. اسماعیل آنقدر شرافت داشت که حرمت نارفیقان را نگه دارد و روی “هر انگیزه ای” خط بکشد تا گنداب موجود را بیش از این به هم نزند. پیام اسماعیل صریح و روشن بود و جلوه ای از تداوم مبارزه طبقاتی؛ کلاهبرداری و ثروت اندوزی به نام هفت تپه ممنوع. والسلام.
این توئیت اسماعیل بخشی همچون فراخوانش به خلع ید غوغایی در میان محافل چپ پوپولیست برپا کرد. مغرضین به سیاق گذشته نه به جوهر پیام، که به حواشی آن پرداختند و پشت مباحث تئوریک انتزاعی پنهان شدند تا حقیقت گم و گور شود. متخصصین ایجاد دو قطبی های کاذب، همان ها که قبلا صورت مساله قلابی و بی موقعی نظیر سندیکا خوب است یا شورا، مالکیت دولتی خوب است یا خصوصی راه انداخته بودند، این بار دو قطبی کاذب دیگری ساختند بمراتب بی ربط تر و لاجرم مضحک تر؛ صندوق کمک مالی خوب است یا بد! ظاهرا اینجا اسماعیل بخشی کسی است که نمی داند صندوق کمک مالی چه هست و به چه کار می آید و خصومت کور با ایجاد آن دارد.
حسن صالحی از کادرهای رهبری “حزبِ رهبر”، کسی که به مارکسیست های درون حزب خودش گفته بود اگر شرف دارید خودتان استعفا دهید، ناگهان به مثابه یک مارکسیست ناب در صدد راهنمایی و رهنمود رفیقانه به اسماعیل برآمد. او همچون پدری در گفتگو با طفل خردسالش، به اسماعیل این سازمانده بزرگترین و باشکوهترین اعتصابات دوره اخیر جنبش کارگری می گوید؛ ببین اسماعیل جان پسرم، شما حق دارید اعتصاب کنید و در حین اعتصاب همچنانکه سرمایه داران با هم متحد می شوند من و شما هم باید با یکدیگر متحد شویم. استاد حسن صالحی خطاب به اسماعیل ادامه می دهد یک راه اتحاد و همبستگی این است که شما در حین اعتصاب، صندوق کمک مالی تشکیل بدهید تا ما بتوانیم با کمال میل به حساب تو و دوستانت پول واریز کنیم. استاد صالحی در مقابل این احتمال که اگر حکومت داعشی، به اسماعیل و سایر سازماندهندگان اعتصاب، انگ وابستگی به اپوزیسیون زدند و نمایندگان کارگران رفتتد زیر تیغ چه کنیم؟ چنین می فرمایند، بله این هم ممکن است… به نظر ما اگر حکومت چنین اتهامی وارد کردند شما اصلا اهمیت ندهید.
راست گفته اند که پوپولیسم دستگاه گریز از تفکر است و تئوری به مسلخ بردن پرولتاریا، با این همه درود بر شرافت و شهامت پوپولیست های پیشین. حداقل آنها از زندگی و جان خود مایه می گذاشتند. پوپولیست های نوین اما از فرط فرصت طلبی به مرز هالوگری رسیده اند.
در این میان واکنش مصطفی اسدپور به عنوان نماینده خطی که کارگر را خدا نمی داند، از خدا جدا نمی داند چنان بود که حسن صالحی پوپولیست روسفید گردید. اسدپور برای توصیف شدت دلبستگی خود به شخصیت های کارگری و اعتصاب، نوشته است: “در مباحثات امروز، اظهارات شخصیت ها و هر گذر به اعتصاب، نفس ها را از فرط احترام در سینه حبس می کند”. در عین حال او درست پس از اظهارنظر سربسته اسماعیل راجع به مقصد نامعلوم میلیاردها کمک مالی، می نویسد: “چنین اظهاراتی فقط از فاضلاب های جمهوری اسلامی و اپوزیسیون دست راستی برمی آید”. ملاحظه می فرمایید! حقیقتا هم این درجه از تناقض گویی، نفس را در سینه حبس می کند. آقای اسدپور می تواند بگوید مقصود من، نه اسماعیل بخشی بلکه اساسا و منحصرا “مبصرهای خودگمارده در ولگردیهای کارگر پناهی قلابی شان” است اما هر آدمی که یک جو عقل در سر داشته باشد به این جناب می گوید هی، رفیق، دوست عزیز، گرامی، مگر کسی جز اسماعیل بخشی آغازگر این مباحث بوده است. مگر این جد و جهد شما برای به قول خودتان ترمیم زخم های کهنه پس از توییت اسماعیل بخشی شروع نشده است؟ از این هم می گذریم که برچسب “ولگردهای کارگر پناهان قلابی” براندازه قامت چه کسانی است و جامعه، این ولگردها را با چه خط و گروهی تداعی می کند. اسدپور آنگاه هفت تپه را به خاطر اتخاذ سیاستی که اسماعیل به عنوان عدم دریافت کمک مالی از آن یاد می کند به باد انتقاد می گیرد و می گوید اگر هفت تپه نخواست یا نتوانست قدمی در این راه بردارد، کی و کجا قرار است طبقه کارگر ایران بر این حفره و ضعف خود غلبه نماید؟ اگر مقصود ایشان از پر کردن حفره به همین شیوه تاکنونی است که باید گفت این ره به ترکستان می رود رفیق.
اجازه بدهید پس از این قیل و قال ها علیه اسماعیل و هفت تپه سری به این مجموعه تولیدی بزنیم و به اصل ماجرا بپردازیم.
چندی پیش هفت تپه در عروج دوباره خود شاهد برگزاری مجمع عمومی کارگران بخش بازرگانی این شرکت بود که طی آن سخنرانی های پرشوری ایراد گردید؛ سخنرانی هایی که قلب هر انسان آزادیخواه و برابری طلبی را به وجد می آورد. کارگران در این نشست، ضمن قدردانی صمیمانه از نمایندگان خود تاکید کردند که می خواهند بر مبارزه خود ادامه دهند و می خواهند افرادی دیگر پرچمدار این نبرد نابرابر باشند. آنها گفتند قصد دارند افراد دیگری را جایگزین نمایندگان سابق کنند نه به دلیل قصور یا فقدان شایستگی نمایندگان، بلکه بدین سبب که آنان را بیش از این به رنج و زحمت و خطر نیاندازند و اجازه دهند تاوان این جنگ نابرابر را همه بپردازند و نه فقط یک عده خاص. این است رابطه انتخاب کننده و انتخاب شونده در سنت شورایی. کارگران درعین حال از نمایندگان سابق تقاضا کردند که همچنان پشت و پناه افراد جدید باشند چرا که در این راه تجربه و شناخت و دانش کافی دارند و می توانند جنبش را از چپ و راست زدن های احتمالی و به زیر تیغ رفتن نمایندگان و سخنگویان بازدارند. متقابلا نمایندگان تاکید کردند که ما تا آخر با شما هستیم. گفتند ما فارغ از قوم و قبیله و زبان، با هم برابریم همانا چون به یک طبقه تعلق داریم. گفتند در سنت مبارزاتی ما هیچ کس از آنکه در تجمعات آب بدست کارگران می دهد تا سخنرانان اصلی بر دیگری برتری ندارد. این درجه از همدلی و همبستگی کارگر حقیقتا که نوید بخش و شورانگیز است.
اما سهم اسماعیل یعنی همان کسی که خرده بورژواهای خودشیفته دارند به او چگونگی ایجاد همبستگی کارگری را تعلیم می دهند در ایجاد و گسترش این فضای یکدلی و یکرنگی انکارناپذیر و ممتاز است. براستی اگر درایت و هوشمندی و همچنین شهامت و از خودگذشتگی شخصِ اسماعیل نبود و این امر بر همگان ثابت نمی شد آیا کارگران به چنین درک و دریافتی از اتحاد طبقاتی و پشتیبانی از نمایندگانشان می رسیدند؟ اتخاذ تاکتیک عدم دریافت کمک مالی از خارج از هفت تپه یکی از هوشمندانه ترین و در عین به لحاظ اجرایی دشوارترین سیاست هایی بود که هفت تپه با وجود رهبرانی چون اسماعیل از پس آن برآمد. به راستی اسماعیل چگونه می توانست خود و رفقایش را با مطالبه کاملا چپ گرایانه “خودمان کارخانه را اداره می کنیم” از زیر تیغ اعدام برهاند اگر یک ریال، فقط یک ریال برای ادامه اعتصاب، از خارج از هفت تپه دریافت می کرد. این تاکتیک نه از سر جهالت و نادانی بلکه دقیقا نتیجه ذهن پویا و سلامت نفس اسماعیل بود؛ کسی که هم، طبقه خودش را خوب می شناسد و هم دشمن طبقاتی را؛ کسی که هم به مبارزه طبقاتی متعهد است و هم به حفظ امنیت تک تک کارگران.
اسماعیل وقتی در هنگامه بیکاری و اوج تنگدستی می گوید این فقر برای من مقدس است مقصودش ستایش از گرسنگی نیست. او قصد دارد به کارگران بیاموزد برای غلبه بر این فقر و تنگدستی تنها به نیروی خودشان متکی باشند. اسماعیل با اتخاذ تاکتیک عدم دریافت کمک مالی می خواهد تاثیر تبلیغات سوء حکومت را که فلانی کمونیست است و از کمونیست ها پول می گیرد را به صفر برساند. اگر امروز مطالبه بازگشت به کار اسماعیل همچنان در صدر اولویت های کارگران قرار دارد دقیقا بدان سبب است که می دانند اسماعیل برای بازگشت به کار و رهایی از چنگال فقر جز به نیروی خودش و کارگران مطلقا به جایی دیگر متکی نیست. هیچکس به اندازه اسماعیل نمی داند کارگر برای تداوم مبارزه و پیروزی های ولو کوچک به پشتیبانی مادی و معنوی تمام آزادیخواهان و برابری طلبان داخل و بیرون کشور نیازمند است. در عین حال اسماعیل به این امر هم واقف است که تحت شرایط فعلی و توازن قوای موجود، پذیرش کمک مالی از خارج کشور و اعلام علنی آن یا برملا شدن به هر طریقی چقدر می تواند به مبارزه کارگران لطمه وارد آورد و زمینه را برای سرکوب اعتراضات و مجازات نمایندگان تا مرز اعدام مهیا سازد. برخلاف پوپولیست های فرصت طلب، آنچه مبارزات کارگران را تحت شرایط کنونی و توازن قوای موجود بیمه می کند نه تشکیل صندوق دریافت پول از محافل خارج کشور و جار زدن آن در کلاپ هاوس بلکه اتکا به امکانات مالی خود کارگران و جامعه شهری نزدیک و مرتبط با آن مجتمع تولیدی است.
دست آخر اینکه، هفت تپه دارای تشکل کارگری است و هر گونه حسابرسی و توضیح منحصرا در حیطه اختیار کارگران درگیر در محل باید باشد. قطعا این تشکل کارگری به هیچ عنوان سندیکای صوری و تک نفره هفت تپه نیست. کارگران مطلفا خواهان تعطیلی این دکان نیستند اما اجازه کاسبی با نام و اعتبار پایتخت اعتصاب جهان را نیز به احدی نخواهند داد. والسلام.
١٩ اوت ٢٠٢٢