کنگره دهم حزب مقالات

کنگره حزب و دوره انقلابی سخنرانی افتتاحیه در کنگره دهم حزب سیاوش دانشور

رفقای عزیز، مهمانان و نمایندگان کنگره، همراهانی که از طریق نت کنگره را دنبال میکنید، حضورتان را خیرمقدم میگویم. قبل از شروع صحبتهایم تقاضا میکنم به احترام زنان و مردان آزادیخواهی که اینروزها جهان را تکان داده اند و در خیابانهای ایران با دست خالی قهرمانانه میرزمند، بپاخیزیم و برایشان دست بزنیم! کف زدن حضار…

استدعا میکنم بفرمائید… فکر میکنم مسئله مرکزی که اینروزها ذهن همه ما و بویژه کمونیست ها و انقلابیون را بخود مشغول کرده است، تحول انقلابی در ایران است. اگر یکماه پیش چنین اجتماع کمونیستی برپا میشد، اذهان روی جنگ امپریالیستی در اوکراین، خطر گسترش جنگ و تاثیرات بغایت زیانباری که فی الحال این جنگ بر زندگی بشریت و موقعیت طبقه کارگر گذاشته است، متمرکز بود. اما تحولات انقلابی در ایران یکباره صحنه جهان را عوض کرد، گوئی دنیا پوست انداخت، روزنه امیدی باز شد، ناگهان همبستگی انسانی صحنه را اشغال کرد، انگار میلیتاریست ها و جنگ طلب ها و مصلحین نظم کنونی جائی گم و گور شدند، انقلابیگری، نفس عمل انقلابی توی بورس رفت.

در ایران چه اتفاقی افتاده است که چهره جهان را عوض کرده است؟ دو مسئله اساسی و غیر قابل انکار است: اول، حرکت انقلابی و توده ای برای سرنگونی، که این فی النفسه دستکم در سالهای اخیر در ایران جدید نیست و ما بارها گفتیم و نوشتیم که هر عاملی میتواند بمثابه جرقه ای بر انفجار بشکه باروت نفرت مردم از حکومت اسلامی عمل کند. دوم و عامل مهمتر، حضور زنان بعنوان جلودار و آکتور فعاله این حرکت انقلابی است. تفاوت خروش انقلابی شهریور ١٤٠١ با خیزش دیماه ٩٦ و آبان ٩٨ و حرکتهای بعدی همین است. همیشه تحرک انقلابی، علیرغم دشمنی خونی بورژوازی با آن، معادلات سیاسی را بهم می ریزد. همه انقلابات چنین خصوصیتی دارند و به هردرجه که نیروی انقلابی رادیکال تر عمل کرده است، تاثیرات دیرپاتر و عمیق تری برجای گذاشته است.

اما وقتی زنان نیروی اصلی و محور و عنصر فعاله این تحول انقلابی اند، وقتی زنان به رادیکال ترین شکل در یک کشور اسلام زده و تحت یک حاکمیت زن ستیز سر به شورش برمیدارند، وقتی دسته جمعی حجاب اسلامی این طوق لعنت و بیرق بردگی زن را به آتش می کشند، وقتی زنان شورشی با شهامتی بی نظیر در کل تاریخ آن مملکت و خاورمیانه و چه بسا دنیا، علیه نیروی تا دندان مسلح بمیدان می آیند، آنوقت تاثیرات حرکت انقلابی بسیار همه جانبه تر و زیر و رو کننده است. بنظر میرسد که دیگر کسی راجع به پروژه هسته ای رژیم دلمشغولی ندارد، چرا که تشعشعات انفجار بمب اتمی آزادی زن در ایران دنیا را ورداشته است!

شاید برخی بگویند خب زنان حجاب نمیخواهند، با رفع مشکل حجاب مسئله حل میشود. اما این نوع تحلیل بسیار خودخشنود کن و چیزی مانند درخت را دیدن و جنگل را ندیدن است. آنچه در ایران می بینیم صرفا آغازی برای یک شکست قطعی جنبش اسلامی، دورخیزی برای سرنگونی حکومتهای اسلامی در منطقه و پاکسازی جوامع از لوث تروریسم اسلامی، تلاشی مهمتر از رنسانس و روشنگری در غرب اینبار برای در قفس کردن و یک تعیین تکلیف با دین اسلام، زمینه ای برای سکولاریزه کردن جوامع خاورمیانه و سوت پایان تاریخ مصرف هر جریانی است که با مذهب خویشاوندی دارد. این تحول انقلابی که در رسانه ها از آن بنام “انقلاب زنان در ایران” یاد میشود، درعین حال نقد اجتماعی کل شاخه های فمینیسم در غرب هم هست و پیروزیش الگویی برای آزادی زن در جهان میشود. رسانه های قلم و دهان به مزد البته تلاش می کنند با “ایران ایران” مُهر “ملی” بر این حرکت پیشرو بکوبند اما واقعیت اینست که حضور توده ای و رادیکال زنان کلیه شاخه های ناسیونالیسم را آچمز کرده است. چون مهمترین خصوصیت این حرکت و امر حق و آزادی زن ملی نیست، مذهبی نیست، شرقی نیست، غربی نیست، جهانی است.

این تحول هدف بلافصلش سرنگونی جمهوری اسلامی است اما در سرنگونی رژیم متوقف نمیشود و یا صرفا به عقب نشینی بورژوازی ایران به حجاب و برخی قوانین دست و پاگیر اسلامی رضایت نمی دهد، این جریان عمیقا برابری طلب است و به این معنا یک رکن اساسی و یک نیروی عظیم جنبش سوسیالیستی است. این خصوصیات است که دنیا را تکان داده و افکار عمومی غرب پیشرفته را به تمجید و تکریم واداشته است.

نکته دیگر که فکر میکنم انتظار از کنگره ما بعنوان یک مجمع کمونیستی است، اینست که این تحولات به کدام سمت میرود، چه مخاطراتی تهدیدش میکند، چه باید کرد و چه میتوان کرد کمونیست ها کدامست، کمونیست ها در این دوره انقلابی چه وظیفه ای دارند و چه نقشی باید ایفا کند؟

این سوال کلیدی این کنگره است. جواب درست به این سوال و پراتیک انقلابی متناسب با آن تعیین کننده آینده کمونیسم در ایران هم هست. در مباحث و دستورهای کنگره در اینمورد و سیاست و خط مشی تاکتیکی حزب بیشتر صحبت می کنیم. اینجا به یکی دو نکته اکتفا میکنم. اینکه سرنگونی جمهوری اسلامی هدف فوری و بلافصل این جنبش است و ما وارد یکدوره انقلابی و سرنوشت ساز شدیم، برای همه روشن است. آنوقت سوال مرکزی اینست که کارگر و کمونیسم در این تحول انقلابی کجای کار است، نقشه راه چیست، کوتاهترین و سریعترین و مناسب ترین راه ما چیست؟ واضح است که صورت مسئله و سوال محوری در دوره انقلابی کشمکش حاد برسر قدرت سیاسی است. “جمهوری اسلامی نمیخوایم” یعنی جابجایی قدرت سیاسی صورت مساله اصلی جامعه است. در نتیجه نه فقط سرنگونی کل نظام، بلکه کدام آینده، کدام دولت، کدام راه حل اجتماعی و طبقاتی، کدام رهبری، سوالی است که در متن نبرد برای سرنگونی و پیروزی بر جمهوری اسلامی تعیین تکلیف میشود.

جنبش توده ای و انقلابی مانند همیشه تاریخ کارش اینست که از وضع موجود سلب قدرت کند و میرود که جمهوری اسلامی را زمین بکوبد. جامعه بسرعت پلاریزه میشود. بیش از پیش قطبی میشود. راست و چپ در یک مقیاس اجتماعی رودرروی هم قرار میگیرند و فی الحال در مقابل هم قرار گرفته اند. وقتی یک شعار اصلی اینست که “نه شاه میخوایم نه رهبر مرگ بر ستمگر”، یعنی به تداوم وضع موجود به عبارتی دیگر رضایت نمیدهیم. جامعه ایران عمیقا تغییر کرده است، این ایران سال ٥٧ که سهل است، ایران یک دهه پیش هم نیست. این نسل هیچ رابطه یک به یک و ملموسی با تجارب پیشین ندارد. ندیدن شکاف نسلی، اختلاف فاز فکری و منش اجتماعی نسل جدید با سنتهای قدیمی و ورافتاده و ملحوظ نکردن آن در تحلیل و سیاست خطای مهلکی است. اما گرایشات اجتماعی و سنت های سیاسی، بویژه سنتهائی که در اقتصاد سیاسی یک جامعه سرمایه داری و کشمکش طبقاتی ریشه دارند، دیرپاترند و بازتولید میشوند.

معادله از نظر من اینست: ما یا بورژوازی؟ معادله امروز “همه با هم” نیست، “وحدت کلمه” نیست، “امروز فقط اتحاد” نیست، اینها معنائی جز “همه با بورژوازی” ندارد. برعکس، مسئله برسر کدام رهبری و کدام افق اجتماعی و کدام آینده است، مسئله برسر آینده چپ و کارگری، یا راست و بورژوائی است. معنی این حرف اینست که نقش کمونیست ها با شرایط مساعدی که ایجاد شده، با برابری طلبی عمیقی که به صحنه آمده است، با ورشکستگی اسلام و جریانات ارتجاعی که با این روند خوانائی ندارند، بیش از هر زمانی مهم میشود. حزب حکمتیست کمترین توهمی به جادوی رسانه ای و مخاطرات بند و بست از بالای سر مردم و دولت مستعجل سرهم کردن و سیاست مردم را به خانه فرستادن ندارد. ما به محدودیتها و مشکلات سر راهمان واقفیم. جریانات ممنوعه و منحله و همیشه سرکوب شده، کمونیسم همیشه تحریم شده و بخون کشیده شده، موقعیتش با بورژوازی که همیشه رسانه ها و پارلمانها و لابی های مختلف تغذیه اش میکنند خیلی فرق دارد. ضعف ها، محدود بینی ها، بد عمل کردن ها، غیر اجتماعی بودن، کم توقع بودن ها را هم میدانم. شما هم هرچه دلتان میخواهد اضافه کنید.

حرف من اینست که الان در این شرایط کنکرت، لازم است دستجمعی درک کنیم که دوره ما و نوبت ما فراسیده است، دوره پراتیک وسیع و دخالتگری انقلابی و کمونیستی همین امروز است. دوره جنگ عریان طبقاتی است. دوره ای است که یا ما بمثابه کمونیست و مارکسیست و جنبش طبقه کارگر کاری میکنیم کارستان یا ٥٠ سال دیگر و نسلهای متعدد طبقه کارگر باید در استثمار و فقر و فاقه و خون خود غرق شود. لذا لازم است گذشته را هرچه بوده بایگانی و پشت سر بگذاریم و وارد جنگی شویم که پیروزی در آن ابداً و مطلقاً ساده نیست، شرایط جنگ برابر نیست، مخاطرات بسیار جدی دارد، اما هیچ زمان در تاریخ آن مملکت چنین شانس و فرصتی برای ابراز وجود کمونیست ها و سوسیالیست ها و طبقه کارگر فراهم نبوده است. هیچ زمان جنبش توده ای تا این درجه در آن کشور و خاورمیانه به زبان چپ و با عمل رادیکال حاضر نبوده است. هیچ زمان زن محور سیاست نبوده است. لازم است که رویمان را برنگردانیم و با تمام نیرو برای تامین رهبری جنبش توده ای و انقلابی، برای پاسخ به سوالات پراتیکی، برای داشتن نقشه روشن و ستاد انقلاب، برای درهم کوبیدن موانع و کشمکش برسر قدرت سیاسی و برای یک پیروزی کارگری تمام عیار بجنگیم. انتظار جامعه و اردوی انقلابی اینست که این کنگره خیلی روشن به جامعه بگوید حزب کمونیست کارگری – حکمتیست بدون ذره ای تردید، بدون تزلزل جبوبانه خرده بورژوازی، بعنوان کمونیست هائی که برای اینروزها کار کردند و منتظر چنین روزهائی بودند، با تمام اشتیاق وارد این جنگ میشود و تمام اندوخته و انرژی و تجربه کادری اش را برای یک پیروزی کارگری و سوسیالیستی بکار میبرد.

رفقا، هر کسی هر هنری برای سازماندهی و رهبری دارد، هر کسی هر تئوری و تزی دارد، الان وقتش است، گل همینجاست و همینجا باید برقصد! وقتی جامعه وارد دوره انقلابی میشود، به انقلابیون دوآتشه و بی تخفیف، نیازمند کمونیسم، نیازمند حضور و فداکاری فردی و جمعی کموناردها و بلشویک ها و حکمتیست ها است. امروز روزی است که باید کل تاریخ ما فشرده شود و خود را در پراتیکی اجتماعی و طبقاتی، در عمل قاطع و انقلابی، بنمایش بگذارد. امیدوارم این کنگره این تعهد و مهمترین تصمیم تاریخ مبارزه کادرهای کمونیست را به جامعه نشان دهد و آنطور که شایسته کمونیسم کارگری است تاریخی جدید را رقم بزند. تصمیم آگاهانه امروز ما، عمل آگاهانه و انقلابی امروز ما، تعیین کننده چند و چون فرداست. تاریخ را عمل آگاهانه ما میسازد. درود بر شما!

٨ اکتبر ٢٠٢٢
***ق