در دوره انقلابی جاری به لطف رسانه های قلم بمزد با شگفتی های جدید و بدیعی روبرو شدیم. دیگر بی بی سی صاحب امتیاز در ماه نشاندن خمینی نماند، ایران اینترناشنال و من و تو با نورپردازی مدرن و جعل خبر گوی سبقت از بی بی سی ربودند. رهبرتراشی، از کاه کوه ساختن، بمباران افکار عمومی با روشهای “مدرن” و “علمی”، شکنجه گر شوئی، تریبون دادن به فاشیستهای متعصب تر از خشکه مقدس های ذوب در خامنه ای، سلبریتی بازی و شخصیت سازی کاذب؛ همه قرار بود با منطق چوپان- رمه از کلاهشان یک خرگوش دربیاوردند و به نسل فهیم بپاخاسته ایران بعنوان “رهبر” و “رهبری دوره انتقالی” بفروشند. نمایش براستی تهوع آوری که حول یک توئیت، یک نشست، یک دیدار با جنایتکارترین نهادهای بین المللی و فاسدترین عناصر وزارت خارجه آمریکا راه افتاد دیدنی بود. با پول بیحساب دولتهای غربی و عربستانی که با شمشیر گردن میزند، چیزی شبیه گردان آزوف در اوکراین را به خیابانهای اروپا آوردند تا دلقک هائی مانند زلنسکی و آنگ سان سوچی ایرانی را به مردم انقلابی بجای “رهبری” بفروشند. بطور عجیبی یک این همانی بین ایران و اوکراین روی صحنه آمد تا شاید سیاست اوکراینیزه کردن ایران رگ طمع میلیتاریست های دست به ماشه را غلغلک دهد. در کنار این سریال مزدور پروری، ناگهان طیفی “مفسر” و “متخصص” تاکنون ندیده و نشناخته بیسواد با تایتل های عجیب ظهور اجلال فرمودند تا جنس این ویترین جور باشد.
در سیاست واقعی از کلی گوئی، حرفهای پخمه و وعده های کشیمنی و بی خاصیت که نمونه اش در این دوره ها به وفور وجود داشته است، نتوانستند فراتر بروند و البته قصد نداشتند با وعده بیخود چهره خود را نزد خریداران اصلی مخدوش کنند. برای نوکری بانک جهانی و لیگ بزرگ سرمایه دارانی که سیاست دولتها را تعیین می کنند به هر دری زدند. دالانهای حاشیه کنفرانس هالیفاکس و مونیخ و یا کاخ سفید و الیزه و پارلمان اروپا، تنها گوشه ای از بند و بست و قرار و مدارهایی بودند که قرار است بعدتر به گوش “عوام الناس” برسند. شعار و جهت سیاسی شان را روی طول موج پوپولیسم راست تنظیم کردند و با “امروز فقط اتحاد” حول فاشیستها عده ای مفلس و ورشکسته سیاسی در طیفهای راست و چپ را دنبال خود کشیدند تا در پیچ بعدی آنها را با سر بر زمین بکوبند. خرده ریزهائی که هیچوقت درس نمیگیرند و هر بار بیشتر تا گردن در این لجنزار فرو میروند.
نمایش تمام شد، ببینیم نتیجه “امروز فقط اتحاد” چه شد. اول، خارج کشور و مردمی که دل به سیاست داده بودند و با هر روایتی علیرغم تکثر عقایدشان علیه جمهوری اسلامی بودند را پاشاندند. با فالانژیسم مفرط به موجی از بی اعتمادی سیاسی و سرخوردگی دامن زدند. دوم، خودشان را تا اطلاع ثانوی نابود کردند. تعجب نکنید، خروجی این کلاهبرداری سیاسی همین است که می بینید؛ امروز فقط تفرقه! انگار رضا پهلوی در نسخه دوم “ماموریتی برای وطنم” کارش اینبود که نارنجکی میان ائتلاف شکننده و با سریش بهم چسپیده از طیف متلون اسلامی- اصلاح طلب- فاشیست- ناسیونالیست از عظمت طلب تا قومی و جمهوریخواه ملی بیاندازد و به آحاد اولیه تجزیه شان کند! با منشوری که روی لابیسم و قبولاندن خود با نهادهای سرمایه جهانی و مشتی حرف بی سر و ته از اتاق ها فکر حضرات بدنیا آوردند، آنچنان جنجال و انشقاقی در صفوف اپوزیسیون راست راه افتاد که جمهوری اسلامی نتوانست با چند دهه تبلیغات و طرحهای اطلاعاتی و سرمایه گذاری به آن نائل شود. اردوی راست عظمت طلب، سلطنت طلبان، فاشیستها و ناسیونالیست ها را ببینند. به اوضاع “شورای مدیریت گذار” و “مرکز همکاری احزاب کرد” نگاه کنید. خالی شدن باد رسانه هائی را ببینید که کارشان پخش مستقیم سفرهای رضا پهلوی و غش و ضعف هوادارانش با بکگراند سرودهای ملی و میهنی بود. همه دود شدند و هوا رفتند و “اتحاد” ادعائی دیروز جایش را به فحش و فضیحت امروز داده است.
و بالاخره آوار این اوضاع برسر موئتلفین و مسافران “اتوبوس” از جمله جناح چپ پوپولیسم هم میریزد. امثال “حزب کمونیست کارگری” هرچه گفتند و نوشتند را باید شبانه از پنجره دنیای کوچک شان به زباله دانی سرکوچه بریزند. معلق زدن یک شبه هم کفایت نمیکند. در سیاست هرکسی باید مسئولیت آنچه میگوید و آنچه انجام میدهد را بعهده بگیرد. کسانی که با هر تئوری و ارزیابی بنام “کمونیست” و از سوراخ “تاکتیک” و “رهبری” کردن، اهداف طبقه کارگر را پای دست راستی ترین نیروها و نوکران بانک جهانی قربانی میکنند، نمیتوانند مثل کبک سرشان را زیر برف کنند و فکر کنند قابل دیدن نیستند. بحث برسر تز و تئوری و حتی تاکتیک به معنی اخص کلمه نیست، میتوان در دیدگاه و تحلیل اختلاف داشت، میتوان تاکتیک های متفاوت داشت، اما تاکتیکی که در خدمت اهداف سوسیالیستی و انقلابی نباشد بدون تردید در خدمت اهداف بورژوائی و ضد انقلابی است حتی اگر گویندگان و عاملین آن خود متوجه نباشند. پوپولیسم چپ و راست در دوره جاری ورشکست شدند.
در دوره انقلابی دفاع بی ابهام از استقلال سیاسی و تشکیلاتی طبقه کارگر و اهداف کارگری نقطه عزیمت هر کسی باید باشد که خود را با هر روایتی سوسیالیست و کمونیست میداند. هر کسی با هر تبئینی که از خود دارد، آنجا که آنتی کاپیتالیسم شفاف جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر را درز میگیرد و با هیجانات پوپولیستی و شعاری میخواهد سری در میان سرها دربیاورد، تنها بازنده دامچاله خویش نخواهد بود، بلکه با راه باز کردن برای نیروهای بینابینی و راست به چشم جنبش واقعی و جاری طبقه کارگر و رهبران اصیل برآمد انقلابی خاک می پاشد.
١٧ مارس ٢٠٢٣