مسله سازمانی و فردی نیست. به این معنی نیست که این نارضایتی افرادی از حکومت است. یا بحث حقوق مدنی افراد است یا بحث این است که سازمانهای اپوزیسیونی هستند که گردن به حکومت نمیگذارند. بحث نسلی است. یک نسل جدید که این چهارچوب سیاسی را نمیخواهد. علت اینکه نمی خواهد هیچ دلیل سیاسی ندارد جز اینکه میداند دنیا جور دیگری است. یک جوان بیست ساله در ایران هیچ دلیلی نمی بیند که بنا به تعریف باید بدبخت تر، محروم تر و عقب مانده تر از کسی باشد که در یونان، ترکیه یا فرانسه یا انگلستان زندگی میکند. این نسل اینترنت است. این نسل قرن 21 است. این نسل نمی پذیرد. مسله این نیست که اکثریت نمی پذیرد، حزب توده نمی پذیرد، کومه له نمی پذیرد، حزب کمونیست کارگری نمی پذیرد، سلطنت طلبها نمی پذیرد، دمکراسی میخواهند ؛ مسله این است که این نسل نمی پذیرد. بیخقوقی سیاسی را از جمهوری اسلامی نمی پذیرد. این مشکل اینها است.
در این چهارچوب است که تاکتیک سازمانهای سیاسی برای آزادیخواهی معنی و برد وسیع پیدا میکند. بنظر من اگر حکومت مسله حق رای و سکولاریسم را تامین نکند ( سکولاریسم سیاسی، یعنی هر کسی بنا به تعریف بعنوان شهروند حق رای، آزادی فعالیت سیاسی، آزادی مطبوعات و آزادی بیان داشته باشد ) ، مردم سرشان را می برند. مهم نیست با چه ایدیولوژی ای،. این نسل را باید شکست بدهند و یا این آنها را شکست میدهد. برای اینکه این نسل را شکست بدهند ابعاد اختناقی که حاکم میکنند باید خیلی وسیع باشد. اینکه: نسل قبلی تان را ما سرکوب کردیم دیدید، جواب نسل جدید نمی شود. میگوید کردی که کردی، من چیزی حس نمیکنم.
اگر شما با ایران سر و کار داشته باشید و نوع تصوری که این نسل جدید از سیاست دارد را تجربه کرده باشید این را می بینید.
می گوید من خانه ام این است، آدرسم این است، اسمم این است، کارمند فلان یا رییس فلان بخش دانشکده هستم، لطفاً بگویید فلان کس از رهبر حزب کمونیست کارگری به من زنگ بزنند. یا من میخواهم با ایکس و وای صحبت کنم و پای تلفن میگوید آقا این چه مملکتی است یا میگوید خامنهای الدنگ فلان و فلان میکند. این آدم هیچ تصوری از اینکه 20 سال پیش، یا 10,12 سال پیش اینها کرور کرور اعدام کرده اند، ندارد. میداند اعدام کرده اند ولی میگوید اینها لابد طی پروسه ای بوده است. چطور ممکن است آدمی عادی مثل من را از دانشگاه بردارند و ببرند کاری با من بکنند. یا مثلاً چطور ممکن است در کارخانه در این مقیاس چنین کاری بکنند. حق خودش میداند حرف بزند. به یک درجه فرقش با زمان شاه این است.
زمان شاه یک شهروند آدم حساب نمیشد. یعنی شما فرض میکردید که زیر دست و پای سلطنت و ساواک هستید. میدانستید نباید حرف بزنید، نباید در این قضایا دخالت کنید. شهروند امروز ایرانی اینطوری نیست. فکر میکند حکومت بدون او سر پا نمی ماند. فکر میکند با عراق جنگ کرده است. قربانی داده اند. فکر میکند تصمیم سیاسی با او است و بالاخره خود حکومت هم معلوم است مجبور است مدام روی بسیج مردم کار کند.
یک شهروند ایران امروز آن آدم تو سری خورده زمان شاه نیست. هر چقدر هم رژیم استبدادی و عقب مانده است ولی او برای خودش شخصیت قایل است. این یک فضای دیگر است. این نسل اینطوری است. نسل قبلی همچنان دارد یواشکی جزوه رد میکند، نسل ما هنوز دارد آهسته میرود و آهسته می آید و یواشکی از این سوراخ به آن سوراخ میرود.
جوانهای این دوره دارند رسماً علیه حکومت شعار میدهند، فحش میدهند، حرفشان را میزنند و فکر میکنند وسط فرانسه زندگی میکنند. فکر میکنند قاعدتاً اگر آنجا شلوغ شود کوفی عنان به دادشان میرسد. واقعا اینطوری فکر میکنند. تصوری از اختناق ندارد، چون تصوری از یک شکست سیاسی ندارد. باید او را شکست دهند. به نظر من حکومتی میتواند به جنگ این نسل برود و او را شکست بدهد که یکپارچه باشد و از دل یک جنبش در آمده باشد، طوری که اینها 20 سال پیش بودند. یک حکومت متفرقی که مشروعیت خودش زیر سوال است با اولین هجومی که به مردم ببرد و اولین دفاعی که مردم بکنند از درون متلاشی میشود. بیشتر اینها، اگر بخواهند به مردم حمله کنند کرور کرور صف حکومت را ترک میکنند و پیش مردم استغفار میکنند و میگویند ما نیستیم. برای اینکه میدانند این بحث را باخته اند. با سپاه پاسداران و بسیج نمیشود در یک کشور 70 میلیونی با یک جامعه بیدار و پر توقع روبرو شد. این را فهمیده اند. در نتیجه این مسئله سیاسی باید جواب بگیرد.
سوال: آیا جمهوری اسلامی میتواند جواب سیاسی کافی به این مسئله بدهد؟ آیا میتوانیم یک جمهوری اسلامی داشته باشیم که آن حرمت سیاسی و اختیار عمل و حقوق مدنی که یک شهروند ایرانی امروز فکر میکند باید داشته باشد را به او بدهد و هنوز جمهوری اسلامی بماند؟
جواب من به این سوال نه است! جمهوری اسلامی اگر حقوق مدنی را به رسمیت بشناسد اولین تصمیم آن شهروندان نسبتاً آزاد انحلال جمهوری اسلامی است. میگویند بیایید رای بدهید. میگویند باشد رای میدهیم به آنهایی که طرفدار سرنگونی هستند، حالا چه میگویید؟ در نتیجه جمهوری اسلامی پاسخ سیاسی ندارد.
منصور حکمت: ضمیمه 1 منتخب آثار. آیا پیروزی کمونیسم در ایران ممکن است ؟ لندن – سخنرانی در انجمن مارکس.( ص 511.512 )