از همان ابتدای شهریور ۱۴۰۲ بود که فرخوانهای اجتماعات سالگرد قتل مهسا امینی به شکل جدیتر مطرح شد.در این میان شخص رضا پهلوی و سایر نیروهای جریان راست فراخوانی متفاوت صادر کردند. آنها تاکید کردند که توده های مردم باید در ساعت ۱۱ صبح خیابان انقلاب و آزادی در اصلی ترین خیابان پایتخت ایران جمع شوند.در واقع رویای پهلوی و راستهای ایرانی تکرار همان ۲۵ خرداد سبز ۱۳۸۸ بود. با این تصور که شرایط، حجم هواداران، موقعیت سیاسی و سایر شاخصها مشابه آن سال است.
نه آن شخصیت ورشکسته سیاسی و نه اطرافیان وی حساب کار ایجاد یک حکومت نظامی گسترده با حدود تخمینی ۲۰۰ هزار نیروی گسیل داده شده پلیس و بسیج و اطلاعات را که حضورش توسط هر نیروی عاقل سیاسی قابل پیشبینی بود، در نظر نگرفتند. اما آیا مشکل بخشاً بخاطر سطح هوش و تجربه و فاکتور حاشیهای و فردی بود که چنین چیزی را نفهمیدند؟
پاسخ این سوال قاعدتا نمیتواند مثبت باشد. ما این بحث پایهای را بارها مطرح کردهایم که سبک کار سیاسی و اجتماعی هر جریانی، بازتاب سوگیری و ماهیت و افق جنبشی است که آن جریان، سازمان یا حزب سیاسی به آن تعلق دارد.به شکل اصولی و پایهای نمیتوان انتظار داشت که از نیروی سیاسیای که به جنبش برانداز راست و پروغرب که بیدار کننده اژدهای ناسیونال- فاشیسم ایرانی است، تکیه بر محلات، موقعیتهای حوزهای مثل محل کار و کارگاه و دانشگاه داشته باشد.
خاصیت کار در فضاهای خرد که عملا چیزی به نام حکومت نظامی را بیاثر میکند، این است که این فضاهای عمقی جامعه از طریق نوعی ارتباط مویرگی با جامعه ایجاد میشوند و تنها از طریق ارتباط ارگانیک نیروی سیاسی با فعالان هر حوزه اجتماعی امکان فعال شدن دارند.چنین سبک کاری قاعدتا از سیستمی که متکی بر فرمانبری و کاریزمای یک شخص خاص مستبد – که از بالا فرمان و فراخوان میدهد- و قرار است این مدل برخورد با جامعه را بعد از پیروزی خود نیز در قالب احیای یک رژیم سلطنتی بازتولید کند، فرموله نخواهد شد.
همچنین آن نیروی سیاسی که بر اصولی مثل “برتری رای پایین بر بالا”، “انتقال قدرت سیاسی به شوراها”، “تشکیل کمیتهها” و “اتکا به رهبران عملی داخلی” پافشاری میکند، نمیتواند از بالا به پایین یک فرمان ملوکانه به عموم جامعه از هر طبقهای بدهد که در یک تاریخ مشخص با خون خود به فرمانده اعتبار ببخشند و فرمانده مرکزی نیز هیچ مسئولیتی در قبال نتیجه بخش بودن یا نبودن اکت سیاسی و اجتماعی نداشته باشد.
حکم چنین سبک کاری از آن جنبش اجتماعی خاصی صادر میشود که سوگیری آن پس از پیروزی نیز اتکا به یک مرکز و راس هرم قدرت است و همان ساخت سرمایه دارانه اقتصادی و همان ساخت مستبدانه و فاشیستی سیاسی موجود را به شکلی دیگر در راستای منافع یک قطب امپریالیستی معین بازتولید کند.
از هم اکنون نیز مشخص است کدام سبک کار پیروز است. همان سبک کاری که ایران را در ۹۶ و ۹۸ هفتهها، و در ۱۴۰۱ ماهها به لرزه در آورد. دقیقا در همان نقاطی که هستههای سخت سیاسی در مویرگهای جامعه کار کرده بود، در سالگرد خیزش انقلابی شهریور با تمامی سازوبرگهای عظیم حکومت نظامی جمهوری اسلامی بر شهرها توانست امسال نیز سیستم را غافلگیر کند.
البته همان عقل سلیم بورژوایی نیز کافی است تا هر بیننده و ناظر بیرونی بیطرفی بفهمد با شکست فراخوان تهران رضا پهلوی، حیثیت نداشته و پوشالی او و راست ایرانیِ ناسیونال فاشیست و پروغرب برای یک دوره بسیار طولانی و تا جایی که حافظه سیاسی جامعه یاری میکند، ریخت.
در اینجا اما وظیفه سیاسی نیروی چپ و کمونیست این جامعه یادآوری شکست فضاحتبارانه راست، یادآوری موفقیتها و مزیتهای سبک کار و تداوم کادرسازی در تحتانیترین و عمیقترین لایههای جامعه به ویژه طبقه کارگر است.
زنده باد سوسیالیسم
مرگ بر جمهوری اسلامی
٣٠ شهریور ١٤٠٢