بین سالهای ۱۴۰۰-۱۴۰1 آمار اعدامیان را در ایران چیزی حدود ۴۰۰ مورد اعلام کردند که در سال بعد آن همزمان با خیزش انقلابی و در ادامه سال ۱۴۰۲ تا %۷۵ افزایش داشت. طوری که در سه ماهه اول سال نزدیک به ۱۱۳ نفر اعدام شدند. در کنار لیستهای اعلام شده برای اعدام زندانیان لیست هفت نفره زنانی که متهم به قتل همسران و یا مردانی شدند که آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده بودند توجه زیادی را به خود جلب کرد. کیسهای بسیار فراموش شده زنانی که سالها در زندان بسر میبرند در دوره اخیر برای انتقام از خیزش انقلابی و بویژه مبارزات زنان دوباره رو آمدند و تبدیل به پرونده های اعدامی شدند. اعدام پدیده ای بسیار ترسناک و غیر انسانی ست که همواره یکی از سلاحهای رژیم برای تسلیم کردن جامعه بوده و امروز با وقاحت کامل و وسیعا اجرا میگردد.
در این میان سرگذشت زنی جوان به نام سمیرا سبزیان فرد از استان لرستان در میدیاهای اجتماعی وسیعا مورد پشتیبانی مردم و مدافعین علیه اعدام و دفاع از حقوق زنان قرار گرفت. حتی سازمانهای خارج کشوری و از آنجمله سازمان عفو بین اللمل عکس العمل نشان دادند. سمیرا در سن پانزده سالگی به کودک همسری وادار شد. چه بسا سمیرا مانند بسیاری از نوجوانان به جای درس خواندن و امید به یک آینده زیبا از دست یک پدر سنتی در یک فضای خشونت زا بزرگ شد و چشم به دنیای جوانی بازنکرده به دست شوهری سپرده شد که با همان سنت و رفتارعقب افتاده خانواده پدری با او رفتار کردند. سمیرا تحت چنین شرایطی به قتل شوهرش دست زد و بالاخره بعد از ده سال زندان و بارها رفت و برگشت در میان کوریدورهای دادگاه و زندان برای محکومیت او به اعدام و قصاص در ۲۹ آذر ماه امسال اعدام شد.
در سیستم جنایی جمهوری اسلامی تاریخچه و شرایط رشد و تربیت انسانها نه تنها بی معناست بلکه انسان برده ایست که بدون چون و چرا باید به فرامین خدا و فرستاده گان او از جمله مشتی امام و آخوند زن ستیز و کودک آزار به اطاعت کورکورانه محکوم اند. کودک همسری در دین اسلام از سن ۹ سالگی اختراع خود محمد از ۱۴۰۰ سال پیش تا به حال و به کمک مراجع صاحب قدرت در منطقه و دولتهایی چون رژیم ایران دوام آورده و یکی از پدیده های آزار دهنده علیه دختر بچه ها در جهان اسلامزده است.
در دادگاه سمیرا هیچ کس تاریخ زندگی یک کودک پانزده ساله را زیر فشار و اذیت و آزار هر روزه در نظر نگرفت. هیچ کس به رسمیت نشناخت که در دفاع از جان خود وقتی که مورد خشونت قرار گرفته و وقتی که هیچ راهی نیست و در معرض خطربوده نمیتوان به مرگ خود نظاره گر بود. همه احکام, همه قوانین, تمام خطوط یک کتاب پوسیده قرآن و هزاران اوراق قانونی دردادگاهها در محکومیت چنین کودکان و زنانیست که با خشونت و اذیت و آزار و شکنجه بزرگ شده اند و محکوم به اطاعت بدون چون و چرای این فرامینند.
محیطی که سمیرا سالها در آن زندگی کرد و جهنمی که به او تحمیل شد در پرونده او یا نبود و یا به فراموشی سپرده شد و حتی از بین رفت. از بالا تا پایین دستگاههای دولتی به همین ترتیب در کنار بخشی از جامعه تحت تاثیر این سیستم چیزی بیش از تشدید درد و رنج به حال زنانی چون سمیرا نیست. چرا میگویم بخشی از جامعه, برای اینکه از آنجایی که جمهوری اسلامی ۴۴ سال تمام در تحمیل عقاید پوسیده و زن ستیز دین اسلام, از مدرسه و مساجد لحظه ای غافل نمانده مسلما تاثیر آن را بر بخشی از جامعه دیده ایم. بخشی که فکر میکنند زنان از مردان کمتر شایسته حمایت کامل برای رشد و سلامت و تامین یک زندگی انسانی هستند و یا اصلا نیستند. بخشی دیگر که به چنین وضعی اعتراض دارند خود روزانه در کشمکش سیاسی و جنگ با رژیم هستند و در این وسط بخشی هم هستند که سکوت کرده اند. مدافعین سمیراها برای نجات جانشان اگر چه در جبهه های متفاوتی در جنگ با این رژیم در همه اشکال آن هستند اما از پراکندگی نیرو و انرژیشان برای پیشرفت و سرعت مبارزات آنها و همصدایی کردن مبارزاتشان رنج میبرند. یک نه بزرگ به اعدام, یایان دادن به قوانین اسلامی و کودک همسری و کودک آزاری, پایان دادن به خشونت علیه زنان هنوز به مانیفستهای مبارزاتی و عمومی این جنبشها در شکل متحد و وسیع تبدیل نگردیده است. علیرغم خیزش انقلابی که توجه جهانی را به خود جلب کرد و مبارزات وسیعی را طی چند ماه در ایران با رادیکال ترین خواستها در مبارزات جمعی به نمایش گذاشت ما شاهد وحشیانه ترین حمله رژیم به زنان, به دستاوردهای روزهای خیزش انقلابی و ایجاد فضای اعدام و کشتار و ادامه انتقام از معترضین از جانب رژیم هستیم.
جمهوری اسلامی همه دستگاه مالی-اقتصادی-حقوقی- قضایی و نظامی اش را به جان مردم انداخته است که در این میان سهم بیشتر فلاکت و آزار بی رویه بر زنان و کودکان است. حکم اعدام زنان در کنار قتل ناموسی, در کنار سربه نیست کردن و سوزاندن و زندانی کردن زنان, در کنار خشونت هر روزه از طریق اعضای خانواده بخصوص مردان و بزرگان فامیل در سیستم پوسیده خانواده سنتی, در کنار فشار فرهنگ قومی و بومی پوسیده رایج در محیط زیست و کار, در کنار فشار و حمله گشت ارشاد و حجاب بانان مزاحم یک تراژدی وحشتناک را به زنان تحمیل کرده است. اگر چه تعرض همه جانبه رژیم به مردم, به زنان و جوانان همه اقشار و طبقات را در بر گرفته است اما فقر تحمیلی اقتصادی-فرهنگی حاکم بر جامعه بر پیکره طبقه فرودست جامعه و اقشار میانی که روز به روز فقیرتر میگردند بیشتر سنگینی میکند. کانون های سمپاشی آموزشهای زن ستیزانه و میدان دادن به قتل و اذیت و آزار زنان از مساجد و مراجع اسلامی تا مراکز دولتی همه از بالا تا پایین در قانون, در کتابهای مدارس و در میدیای رسمی روزانه به خورد مردم داده میشود که در این میان قربانیان زیادی به دام چنین تفکرات پوسیده افتاده و خود به بخشی از خشونت علیه زنان تبدیل میگردند. همین دیروز بود که خامنه ای شغل زنان را رسما “خانه داری و فرزندآوری و مادری” اعلام کرد. چه وقاحت بزرگی! و بی شک زنان مبارز در ایران جواب این افاضات پوسیده اورا خواهند داد.
نیروی مقابلی که علیه این بی عدالتی همیشه در تضاد با این رژیم و این سیستم فکری و جهالت بوده همواره سرکوب شده است و مورد بیشترین مجازات قرار گرفته است. اما ما بارها شاهد بوده ایم که خیزش های میلیونی و چند دوره ای مردم در ایران بویژه کارگران, زنان و جوانان در کنار دیگراقشاراجتماعی در مقابل این هجوم وحشیانه رژیم بپا خاسته اند. افت و خیز مبارزات چهار و نیم دهه در ایران تاریخ طولانی دارد که اینجا جای بحث آن نیست, اما شکل گیری و ادامه خیزش انقلابی ۱۴۰۲ یکی از امید بخش ترین دورانهای مبارزاتی مردم در ایران بوده و هست. تنها نیروی زیرورو کننده این نظام واژگون و غیر انسانی خود مبارزات جمعی طبقات ستمدیده, کارگران متشکل و زنان, جوانان, معلمین و بازنشستگان و دهه هشتادیهای مدرن و سکولار هستند که میتوانند شیشه عمر این رژیم نیم قرنی را پایان دهند. تنها در کنار مبارزات جمعی است که میتوان امیدوار بود که دیگر ما از پدیده شوم زن کشی, قتل ناموسی و اعدام رهایی میابیم. یک دنیای دیگربا یک انقلاب اجتماعی با سازماندهندگانی که برای قانونهای برابر و آزادیهای وسیع برنامه ریزی میکنند میتوانند آزادی و برابری انسانها را تضمین کنند و خشونت بر زنان و کودکان را پایان دهند.
اما تا این روز بزرگ و با آن حجم نیرو و تلاش برای یک انقلاب اجتماعی مانند انقلاب سوسیالیستی هر گونه تلاش جمعی و اعتراضات هر روزه قابل پشتیبانیست و باید ادامه داد. خواست براندازی اعدام, مبارزه با خشونت علیه زنان, علیه زن کشی, داشتن آزادی بیان و تشکل را همین الان و هر روزه را باید طلب کرد و نگذاریم این رژیم هار در خلوت و سکوت مردم را به جوخه های دار ببرد. کمپینهای سراسری و افشاگرایانه در کنار تشکل ها و سازمانهای متعدد برای آگاهگری و ایجاد همبستگی با جنبشهای هم فکر و هم نظر از جمله ابزارهایی هستند که در چنین دورانی میتوانند موثر باشند. به امید پیروزی!
نه به اعدام! نه به کودک آزاری! نه به خشونت!
هلاله طاهری