بیش از هفت ماه از نسل کشی عریان در غزه میگذرد و تصاویر کشتار در رفح هنوز بر صفحه میدیاهای جهانی در معرض تماشاست. اینکه جنایتکاران اسرائیل و امریکا و دفاع بی پروای دولتهای اروپایی برای رسیدن به اهداف دولت اسرائیل به کجا میانجامد موضوع این مطلب کوتاه نیست. هنوز همه چیز ناروشن و ماهها طول خواهد کشید تا بی نتیجه بودن و یا راه برون رفتی را انتظار داشت،اما نسل کشی بی وقفه ادامه دارد. جنایتی که امروز جلو چشمانمان هر روز اتفاق میافتد و هر از چندگاهی بخاطر حوادث دیگری در جهان ممکن است از تیتر اول اخبار حاشیه ای شود، انگار که تکرار کامل هالوکاست علیه یهودیان در یک قرن پیش است اما اینبار با مردم در فلسطین.
کوره های آدمسوزی هالوکاست را مردم آن عصر سالها بعد در موزه ها دیدند، اما امروز در یک آن میتوان تکه تکه شدن کودکان را از صفحه الکترونیک خانه های خود ببینیم و دیدم. صحنه هایی که هر وجدان آگاهی را به فریاد علیه این همه جنایت وا میدارد. پیوستن به صف تظاهرات ها و انعکاس اخبار روزانه در میدیاهای مردمی که همه درها به این زندان بزرگ در غزه بسته است تنها کاری بود که از دست مردم برمیامد. بخش وسیعتر از جوانان، زنان، فعالین حقوق بشری، جنبشهای خودجوش و قدیمی سیاسی در دفاع از حق فلسطین، جنبشهای اجتماعی مدافع حق حیات و حق انسان همه در این خشم با هم دوباره به هم رسیدند و حماسه های بزرگی آفریدند.تظاهراتهای هزاران نفره در ماههای اول این جنوساید علیه مردم غزه خواب را از سر دولتهای سرمایه داری میپراند که چگونه این خشم مردم را مهار و با اعمال کریه خود همسو کنند. توده وسیع انسانی با شعار “نه به جنوساید!” و برافراشتن پرچم فلسطین به این جنایت اعتراض میکردند. علیرغم مقاومت دولتهای غربی برای درهم شکستن این نیروی انسانی حتی پلیس و گارد ویژه هم به خیابانها سرازیر کردند. در انگلیس و آلمان و فرانسه دولت با تمام وجود برای شکست مقاومت مردم هر اقدام ممکنی که لازم بود انجام دادند، با وجود قانون حق آزادی بیان در دمکراسی نیم بندشان خفقان رسانه ای اعمال کردند و بسیاری را در تظاهراتها دستگیر و به دادگاه کشاندند.
با و جود عظمت این خیزشها و نفرت همگانی، اما جامعه انسانی ما یک دست نبود. به اندازه لازم متشکل نبود و بدتر از همه به قدرت عظیم خود پی نبرده بود. جنبشهای عظیمی چون صف هزاران نفره کارگران برای دفاع از همنوعانشان در فلسطین خالی بود. پرچمهای سرخ احزاب کمونیست بی رونق بود. ما شاهد ایجاد شکاف در میان صفوف مردمی، در درون جنشهای اجتماعی در گوشه و کنار جهان و بویژه در ایران بودیم. دفاع از حق انسان و علیه نسل کشی برای بخشی (نه در اکثریت) مترادف گردید با جنگ میان دو جبهه و منتظر ماندن برای فایق آمدن یکی بر دیگری. زیر آوار تبلیغات میلیونی دولتهای معماراین جنایت بشری بخشی از مردم, حتی فعالین اجتماعی ناآگاهانه و یا جانبدارانه دنباله رو سیاستهای دولتهای وقت خود شدند.
از آنسوی دیگر جمهوری اسلامی با همه نیروهای نیابتی که سالهاست از جمهوری اسلامی تغذیه میشوند به نام دفاع از مردم فلسطین این جنوساید را چون نعمتی برای اهداف خود میدیدند. اهدافی که نه تنها هیچ ربطی به دفاع از مردم فلسطین نداشت بلکه دمیدن آتشی علیه مردم زجز دیده غزه بود. خامنه ای در مراسم رئیسی جلاد گفت که قتل و عام چهل هزار نفرموفقیتی برای جنبش اسلام سیاسی و اهدافشان بود و عملا گفت که بالاخره این جنوساید نتیجه داد. دولت امریکا و طرح مذاکره اش در درون خود کشور و حتی دولتشان آنقدر بی آبروست که سر از جایی در نمیاورند. همین الان بشدت با دانشجویان و معترضین علیه نسل کشی در خیابانها درگیرند. دولتهای دست چندمی در کشورهای عربی همه در سکوت و انتظار فرمان امریکا آماده به خدمتند. اما در بدنه این جوامع مردم در همسایگی فلسطین با همدردی عمیق خود با مردم غزه کوره راهای مرزی را میپیمایند تا به آسیب دیدگان مردم غزه نان و آب و دارو برسانند. هجوم راست و فاشیسم در حال قدرت در جبهه کشورهای “دمکراسی” ماب از یک طرف و قدرت گیری تروریسم اسلامی و نقش برجسته جمهوری اسلامی در حمایت از حوثی ها و حماس و حزب الله در طرف دیگر فضایی از توهم و گمانه زنی نادرست در میان جامعه پراکند.
برای آنها که در صف تظاهراتها و به هر شکل ممکن به قتل و عام انسان و کودکان اعتراض میکنند اصل بر دفاع از حق انسان شد. نیازی به کشف تئوریکی برای حس انسان بودن لازم نیست. اما برای قشری که میدانستند و آگاهند که انسانها در یک آن در هوا با خاک یکسان میشوند اما منتظر صحت و سقم حقایق تئوریک و اسناد وپرونده های جنگی بودند انسانیت به درجه دوم تنزل کرد. کم نبودند و نیستند انسانهایی و یا حتی هرچند کوچک در بخشی از جنبشها و جریانات چپ و کمونیست که به دام هیاهوو پروپاگاند دولتهای سرمایه داری افتادند. غفلت نابخشودنی که به دنبال “هویت” جنگ و “حق مشروع” با چه کسیست منجر شد که “انسان” و حق حیاتش زیر آوار کارزارهای تبلیغاتی معماران جنگ قرار گیرد.
جنبش چپ و کمونیستی و جنبش کارگری علل العموم در صفوف اعتراضات شرکت داشتند اما هنوز در حاشیه مانده بودند. در بخشهای کارگری بهمراه بخشی از نیروی چپ سکوت و توهم غلبه کرده بود. بویژه در ایران از ترس همسو نشدن با جمهوری اسلامی و هیاهوی تبلیغاتی شان این بی تفاوتی و بی مهری در دفاع از مردم غزه تا مدتها و هنوز هم ادامه دارد. هرچند که در ایران میلیتاریزه بودن کل کشور فضایی را ایجاد کرده که هر حرکت سیاسی که از جانب دولت سازمان نیافته باشد شدیدا سرکوب میگردد. این را همه ما میدانیم. در خارج کشور تحت تاثیر احزاب ناسیونالیست و راست در اپوزیسیون و هیاهوی تبلیغاتی آنها و از طرفی هم سیاست چپ بورژوایی بخشی از مردم نیز به همین دام افتادند. شعار “نه عزه , نه لبنان, جانم فدای ایران” که چهره نمای سلطنت طلبها و احزاب ناسیونالیست و فاشیست ایرانی در خارج کشور است عملا پشت سیاست نتانیاهو و دولت امریکا به خدمت گرفته شده است.
امروز بعد از هفت ماه از قتل و عام بیش از ۴۰ هزار کودک و زن و مرد و پیرو جوان, با ویرانگی مطلق برای دو میلیون انسان روبرو هستیم و هنوز معلوم نیست که به کجا میانجامد و چه خسارات دیگری در راه است. صحنه سیاسی این جدالها به هر دلیلی موجب تغییراتی شده است که دولتهای اصلی این جنایت و دولتهای اروپایی به تکاپوی راه حلی برای پایان دادن به این جنایات عریان هستند. تحمیل یک آتش بس به اسرائیل و نجات آن زیر باران نفرین میلیاردی مردم در همه جا در دستور فوری قرار گرفته است. آنچه مهم است این جنوساید باید بی درنگ قطع گردد و مسببین آن از جمله نتاینیاهو و دولتش مجارات قانونی گردند. خسارات وارده باید بالافاصله جبران شود و بازسازی غزه و بازگشت مردم به غزه در کنار مراقبت جهانی از مردم زخم خورده و شکنجه شده غزه وسیعا باید آغاز گردد. این خواست بی چون و چرای مردم غزه و همه مردم آزادیخواه ومتمدن در سراسر دنیاست. به دنبال آن حل مسئله فلسطین و تشکیل دولت مستقل نیز از جمله خواست دیرینه مردم ستمدیده فلسطین است که برای حل آن بارها قطعنامه ومعاهده ها نوشته شده و به جایی نرسیده است و وقتش است که برای به سرانجام رساندن آن تلاش کرد.
در بطن چنین روزهایی ما شاهد تغییر شیفتی هم در میان احزاب و جریانات سیاسی در جامعه هستیم. برای سلطنت طلبها و طیف راست و فاشست آن کنار آمدن با چنین آتش بسی چون جام ذهر نوشیدن خواهد بود. شیادی سلطنت طلبها در دمیدن آتش برای ادامه نسل کشی برای اینکه یک بار دیگر خود را به دولتهای غربی عرضه کنند برای مدتی به سنگ خواهد خورد. در میان طیف سردرگم و ساکت چپ نیز این جنب و جوش رنگ دیگری دارد. صفحه برگشته است و اخیرا در لندن کارزارهای سیاسی برای دفاع از طرح آتش بس و دفاع از مردم غزه به میان میاید. نمیدانم چقدر میارزد که بگویم این را باید به فال نیک گرفت. سوالی که اینجا مطرح است که در هفت ماه دهها هزار انسان بویژه کودکان تکه پاره و پودر شدند. با عروج راست و فاشیسم چنین سناریوهای سیاهی در گوشه و کنار را برای مردم تدارک دیده اند تا جهان را به بردگی مطلق در سطح ممکن خود برسانند. جساب ما با آنها جنگیدن است و مقاومت در مقابل تهاجم آنها. اما برای آنها که به تغییر جهان فکر میکنند و برای یک زندگی بهتری برای انسانها یا چشم دوخته اند و یا مدعی هستند که در ساختن آن شریکند نسل کشی در غزه یک آزمایش بزرگ از حس بشر دوستانه کمونیستهاست. در این بوته آزمایش آنها بارها از جانب کودکان در حال مرگ مورد سوال قرار گرفتند که: اگر “اساس انسان سوسیالیسم است” (منصور حکمت) آیا نمیبایست پیشگیری سلاخی این نسل بر ثابت شدن باخت و برنده معماران این جنایت اصل میبود؟ براستی آیا بدون انسان و دفاع از حق حیات او سوسیالیسم ممکن است؟
۶ ژوئن 2024