مقالات

زنان در مبارزه علیه خشونت تنها نیستند! هلاله طاهری

زنان در مبارزه علیه خشونت تنها نیستند!
هلاله طاهری
گزارش روزانه تعرض وحشیانه ماموران رژیم به دختران و زنان بر سر رعایت حجاب همچنان در صدر اخبار است. به یمن خیزش انقلابی دو سال پیش و انقلاب علیه حجاب و آپارتاید جنسی این امکان برای زنان در جامعه ایران بوجود آمد که برای همیشه در ردیف اخبار روزانه ایران و بخشا جهان قرار بگیرند که در خود موفقیت بزرگیست. بعد از چند ماه شبه انقلاب زنانه در سال ۱۴۰۱ جامعه و بویژه زنان مجبور شده اند که در ظرفیتهای دیگری چه فردی و چه گروهی به مبارزات خود ادامه دهند و همچنان در خیابانها اینجا و آنجا بدون حجاب و مختلط با مردان حاکمیتی دوگانه را به رژیم تحمیل کرده اند. شهامت میخواهد که با زنان عبوس و خشن حجاب بان زیر باتوم و لگد و کتک مامورین انتظامی و پلیس از خود دفاع کرد و هنوز در داشتن حجاب مقاومت کرد و یا وقتی به آنها تذکر رعایت حجاب میدهند با انگشت وسط مامورین را مسخره کنند اما این مقاومتها هر روز اتفاق میافتد. در این میان چندن ویدیو و عکس از روزهای اخیراست. از جمله مادری که پسر۱۶ ساله اش در خیزش انقلابی ۱۴۰۱ کشته شد و جدال او در متروی تهران با یک حجاب بان. در این ویدیو این مادر از هیچی نمیترسد حتی وقتی که گفت: نمیخواهم خدا ببخشدش! شما پسرم را کشتید؟ دوروبر او چند زنی بودند. تشخیص اینکه آیا کسی از این مادر دفاع کرد یا نه بسیار سخت نبود. بیشتر نطاره گر بودند و بزودی این خبر محو شد. در دستگیری روزانه دختران بر سر بی حجابی کسانی ویدیو میگرند و بلافاصله پخش میکنند که از اهمیت مهمی برخوردار است. اما حول این دختر جوان کسی دیده نمیشود که از او دفاع کند. مصاحبه هایی را از اپوزیسیون شنیدم که فعالین را مورد سوال قرار میدادند که چرا مردم از این زنان و دختران دفاع نمیکنند؟ جوابها متفاوت بود اما همه میگفتند که فشار بسیار زیاد است.
ما همچنین شاهدیم که زیر پوست حجاب دهها بی حقوقی روزانه از جانب دولت در اشکال متفاوت از طریق نیروهای امنیتی و پلیس صورت میگیرد. تقریبا به همه اجزا بدن زنان, به خنده هایشان, به راه رفتنشان, به حضورشان در جامعه, در خیابان, در خانه و محیط کار و مدرسه و دانشگاه, در قطار و اتوبوس شک میکنند و بهانه میگیرند. در یک کلام زن بودن جرم است. در چنین شرایطی بازتولید فرهنگهای پوسیده و رشد رفتارهای قرون وسطایی با زنان و دختران از همیشه بیشتر باد زده میشود. در یک صد سال گذشته با هر زره ترقی جامعه که رخ داده در مقابل صد ترفند و آیه و دسیسه بکار برده شده که سهم زنان در این ترقی و آگاهگری نازلتر و قابل کنترل برای خانواده و دولتها شود. جمهوری اسلامی بر بطن چنین شرایطی توانسته قفسهای بردگی و هجوم به زنان را به یک جامعه تحمیل کند. قتلهای ناموسی که اینجا جایش نیست دوباره بر تاریخ پیدایش آن نگاهی بیاندازیم, زن کشی یا فمیساید از نوع خشن ترین جنایات علیه زنان است که روزانه از زنان و دختران جوان قربانی میگیرند. حتی شرایط برای قاتلین آنچنان مهیاست که روز روشن و در ملا عام جلو چشم همگان زنان را سلاخی میکنند. همین هفته با فاجعه قتل یک زن جوان به نام نرمین از یکی از روستاهای سنندج را شنیدیم که برای رهایی از یک زندگی جهنمی تقاضای طلاق از شوهرش داشت. شوهرش به بهانه اینکه رضایت این طلاق را میدهد او را جلو دادگاه سنندج با بیست ضربه چاقو جلو چشم همگان کشت. اگرچه او دستگیر شد اما جرم او از همان آغاز بازجویی “اختلافات خانوادگی” نام گرفت تا بتوانند محکومیت او را تخفیف دهند. مسلما این مرد یک دیوانه زنجیری نیست. او و امثال چنین قاتلینی میدانند در کشوری زندگی میکنند که به راحتی طبق قانون تبرعه خواهند شد. دیگر چه باک!
دو سال پیش در آستانه یک شبه انقلاب بودیم و رژیم تا لبه پرتگاه رسیده بود اما اهرمهایی او را موقتا نجات داده که هنوز سرپا مانده است. درسهای مهمی از روزهای خیزش انقلابی و شبه قیام بویژه حجاب سوزانی بجا مانده که بازگشت به آنچه رژیم تا بحال تحمیل کرده بود دیگر غیر ممکن است. کسی از این نسل و نسل قبلتر حاضر به بازگشت نیست. زنان و دختران جوان ترندی در جنبش زنان در جهان به صحنه سیاست امروز جهان آوردند که محققین و پیشتازان جنبش زنان در بسیاری جاها هنوز به آن مراجعه میکنند. ترندی که در اوج هجوم اسلام سیاسی, هجوم افکار پوسیده مذهبی در بحرانی ترین مناطق جهان چون خاورمیانه و شمال آفریقا در زمین بشدت میلیتاریزه و خطرناکی چون ایران که هر حرکتی با مجازات سنگین روبرو میشود مذهب را و درست ریشه های آنرا که زن ستیزی و بردگیست به چلنج کشیدند و آنقدر جلو آمدند که به موضوع نه تنها قشر ویژه ای از نوع خود بلکه به شعار بخشی از جامعه وسیع و معترض تبدیل شد. روزهای پرشور اعتراضات جمعی و جشن آتش سوزی حجاب ها موقتا فروکش کرده و یا بهتر است بگوییم زیر ضرب خشونت عریان مجبور به تغییر مسیرهای دیگر برای رسیدن به آن شده اما هرگز پایان نیافته است.
اما چرا برای اعتراض به این قتل زن جوان در سنندج در خیابان کاری صورت نگرفت؟ چرا جمعی تجمع نکردند که بگویند این فرهنگ ما نیست و محکوم است؟ چرا باید مادر یکی از کشته شدگان خیزش انقلابی در قطار یک تنه به دفاع از پسرش دشمنان را چلنج کند؟ دستگیری او برای رژیم مثل آب خوردن است اما کنترل چهل نفر زن و مرد برای رژیم کلی هزینه بردار و حتی خطرناک است. رژیم و مامورین آنها همیشه از دامنه اعتراضات که در ایران بوفور به اعتراضات بزرگ تبدیل میشوند وحشت دارند. یک تظاهرات جلو دادگاه سنندج هم پر هزینه, هم ترس آور برای رژیم است. اما فریاد یک زن که از خشم علیه قتلهای ناموسی زیر آوار حمله ماموران مسلح در یک چشم به هم زدن خاموش میشود. دختران جوانی را که با زورو لگد و کتک توی ماشین هول میدهند بلافاصله از اذهان مردم رهگذر پاک میشود اما پس گرفتن این دختر از دست این وحشیان کوهی از انرژی در میان مردم ایجاد میکند. اعتراضات بازنشستگان خواستی صنفی ست اما معنایش این نیست که فقط باید بازنشستگان ساعتها در میدانها و خیابانها به تنهایی راه بیفتند. کارگران فولاد البرز, پتروشیمی و اعتراضات وسیع همین چند روز اخیر در ماه ژوئیه با خواستهای برحقشان مکتوب و رهبران عملی شان سخنگویان آشکاری هستند که از جان خود گذشته اند. اما کسی جایی تعریفی کلاسیک از اعتراضات صرفا کارگری و مردانه واحدهای کارگری نداده است که تعداد مشخصی از کارگران باید به تنهایی در مقابل تانگهای رژیم بایستند. دانشجویان و محصلین آیندگان یک جامعه اند. بیش از هر نیروی اجتماعی آماده خطر و روبرو شدن با شرایط تقابل و جنگ هستند. اما منطقی نادرست است اگر توقع داشته باشیم آنها به تنهایی در مسیرشان باید جانفشانی کنند و در خیابانها به تنهایی طعمه ماموران امنیتی گردند. مادران خاوران, خانواده های زندانیان سیاسی و جان باختگان با دلی پر وهمچنان عذاردار میخواهند این رژیم را به پای محاکمه های علنی بکشانند و برای آزادی فرزندانشان میجنگند. آنها بیشتر از هر گروهی همه نوع بشری را در خود دارند. زن, مرد, کودک, جوان, کارگر, معلم, پرستار همه از خانواده جانباختگانند. چرا باید به تنهایی پشت درهای بسته و میلیتاریزه زندانها ساعتها به تنهایی فریاد بزنند؟
این رژیم هشیارتر از این است که با چهل و پنج سال تجربه در هم شکستن هر فعالیت و حرکت سیاسی-اجتماعی مردم اجازه به برگزاری تشکلها و سازمانها را بدهد. چنانچه که میبینید حتی دیگر در وعده های اصلاح طلبانی که گدایی رای برای انتخابات میکنند نیز اشاره ایی به هیچ گشایش فرمایشی نیست. حتی بر سر بحث مهم حجاب دهانشان کپک زده و خفه شده اند. در حال حاضر امر سازمانیابی و ایجاد تشکل نیز بسختی پیش میرود. اما یک راه ممکن است و این راه نیروهای اعتراضی و اما پراکنده را دور هم گرد میاورد و قابلیت مقاومت بیشتر در مقابل خشونت رژیم و تعرض به اندک تشکلها و سازمانیابی موقتی را از جانب رهبران عملی جنبش ممکن میسازد. همبستگی با اعتراضات هر روزه از جانب بقیه نیروهای معترض و سیاسی در شهرها و محل کار و دانشگاه و جلو زندان و مدارس و بیمارستها, ایجاد تجمعات روز به روز و گروهی در هر شکل و ظرفی که مناسب شرایط موجود باشد. رهبران عملی این جنبش ها باید صدای هم را بشنوند. امروز اعتصابات کارگری و تحصنها و اعتراضات خیابانی بازنشستگان روزانه ادامه دارد. جای جوانان, دانشجویان, زنان معترض, و دیگر اقشار معترض در کنار این معترضین که برای سفره های خالی از نان و یا جیبهای خالی برای ادامه زندگی بازنشستگی مبارزه میکنند خالی است. اگر اعتراضات آنها به سرانجامی برسد به کل فضای اعتراضی نیرو میبخشند.
زنان و حضورشان بخصوص خانواده های کارگران و بازنشستگان این اعتراضات را از حمله و دستگیری جمعی و یا به گروگان گرفتن فعالین و رهبران عملی تا حدودی مصون میدارد. در مقابل خواست برحق زنان بر سر حجاب و برچیدن آپارتاید جنسی به شعار همگانی تبدیل میشود. قاتلین زنانی که زیر پرده ناموس و با پشت گرمی رژیم جرات قتل به خود میدهند اینبار از ترس همسایگان و مردم محل مجبور به عقب نشینی میشوند. مادر یک زندانی سیاسی روزهای سرد و یا بشدت گرم جلو زندان را با مراقبت زنان و جوانانی سپر میکند که انگار فرزندشان در کنارشان است. حضور در اعتراضات همدیگر راه را برای مرحله بعد که تشکیل تشکلهای بیشتر کارگری و سازمانهای مدافع حقوق زنان و جوانان باز میکند که به نوبه خود یک مرحله ما را به پیروزی نزدیکتر میکند. زنان و جوانان امروز در مبارزه با طرح نوح و مبارزه علیه آپارتاید جنسی تنها نیستند, اما مورد حمایت وسیع مردمی هم نیستند. این فاصله و یا کمبود را تنها با همبستگی و پشتیبانی از اعتراضات و تلاش برای شرکت کردن در اعتراضات روزانه چه کارگری, چه بازنشستگان و چه زنان اینجا و آنجا میتوان پر کرد.
هلاله طاهری
27 ژوئن 2024