مقالات

پناهنده نماد بی پناهی انسان جاوید حکیمی

وقتی آنجلا مرکل متعاقب هجوم میلیونی آوارگان سوری، به طعنه و تمسخر گفت مردم سوریه، عراق و افغانستان به ما پناه آوردند در حالی که مکه به آنها نزدیکتر بود، بسیاری این گفته صدراعظم آلمان را نشانه میهمان نوازی و آزادگی او تلقی کردند. شاید علت قرار گرفتن نام وی در ردیف مدافعین حقوق زنان و نیز نامه نگاری برخی از “رفقا” با او برای کمک به آزادی کارگرانِ دستگیر شده، همین گزافه گویی هایش باشد. اینجا عجالتا از توضیح آن شرایطی که باعث می شود میلیون ها انسان جنگ زده و گرفتار فقر، خانه و کاشانه خود را رها کنند، ریسک کشته شدن در مسیر را به جان  بخرند و با هزار مصیبت و مکافات به ساحل امن برسند می گذریم. از بی شمار کسانی هم که هست و نیستشان توسط قاچاقچیان انسان به تاراج می رود، در کامیون های حمل بار منجمد می شوند، به کام دریا فرو می روند و در هر صورت پایشان هرگز به سرزمین آرزوها نمی رسد سخنی به میان نمی آوریم.

تاکید ما اینجا روی ادعای انسان دوستانه صدراعظم گرامی است که فرموده اند “ما به آنها پناه دادیم“.

این کذب است. مدافعین بازار آزاد به هیچ انسانی پناه نمی دهند آنچنانکه هیچ تاجری متاعش را مفت و حتی نسیه نمی فروشد مگر تحت شرایطی. اصل این است که پذیرش پناهندگی نه فقط تحت ضوابط و قوانینی انجام می گیرد که تضاد ماهوی با قوانین انباشت سرمایه ندارد بلکه شل و سفت کردن سیاستهای آن در تحلیل نهایی تابعی از نوسانات گردش سرمایه است. راست گفته اند عمق آزادگی و انسان دوستی سرمایه داران به ضخامت کیف پولشان است. همین نکته یعنی خط بطلان بر تمام ادعاهای آزادیخواهانه دول متمدن و دمکراتیک. همین نکته یعنی قرار گرفتن نام انجلا مرکلِ دمکرات در کنار اردوغان مستبد.

آنچه امروز بر پناهندگان در مرز ترکیه و یونان میگذرد به معنای کامل کلمه فاجعه انسانی است.‌ باز کردن مرزها توسط دولت ترکیه با هدف اخراج پناهجویان و هجوم پلیس یونان برای ممانعت از ورودشان، جهنمی است که پناهندگانی آواره از زن و مرد و کودک خردسال به آن گرفتار آمده اند. همانها که روزی برای غرق شدن تنها یک کودک سوری اشک تمساح میریختند اکنون قایق سرگردان حامل خانواده ها را به گلوله می بندند و ککشان هم نمیگزد. اگر در نظر بگیریم ویروس مرگبار کرونا اکنون به اعیان ترین مناطق مسکونیِ مدرن ترین شهرهای دنیا رخنه کرده است شاید آن وقت به عمق مصیبتی که بر سر انسان های سرگردان درحوالی مرزهای ترکیه و یونان با کمترین امکانات بهداشتی و درمانی آوار شده است بهتر پی ببریم.

به رغم این همه شقاوت علیه انسان، آمران و عاملان فاجعه اما اعمال جنایت بار خود را عین عدالت می دانند. این بدان جهت است که بورژوازی پیشتر و در شرایط متعارف، فرهنگ کثیف و ضد بشری خود را به مثابه اصولی طبیعی و بدیهی به حافظه جمعی و ناخوادگاه توده ها تزریق کرده است. اگر اردوغان و ایضا دیگر جنایتکاران، هر زمان اراده کنند می توانند از عقب مانده ترین اقشار توده ها، لشکری آدمخوار و ددمنش بسازند و آنها را علیه پناهندگان بشورانند، همانا بدلیل پذیرش اصول “بدیهی” و “طبیعی” بورژوایی تحت عنوان قوانین پناهندگی از سوی آحاد جامعه است.

گردش آزاد است اما نه برای نیروی کار بلکه برای سرمایه. این همان تفکر بنیادینی است که قوانین پناهندگی بر روی آن بنا شده است. در حالی که سرمایه و سرمایه دار مجاز است مرزهای شرق و عالم را بی هیچ رادع و مانعی، سریع تر و سهل تر از ویروس کرونا درنوردد، نیروی کار می بایست برای عبور از مرزها و اقامت در سرزمین بیگانه، ابتدا و پیش از هر چیز، داغ انواع پناهندگی بر پیشانی را بپذیرد. آیا این تداعی کننده دوران برده داری نیست؟! کارگر همانا چون فاقد سرمایه است و جز قوه کار چیزی برای فروش ندارد پس باید پناهنده شود و صلاحیت و صداقت خود را برای مفتخر شدن به شهروند درجه دو جامعه ثابت کند. چنانکه می دانیم این کار مستلزم ساعت ها مصاحبه و عبور از هفت خوان موانع قانونی و آزمون های اخلاقی است. در حالی که سرمایه دار دزد و اختلاسگر بی هیچ بازخواستی با کیف پول حاوی یکسال حقوق کارگر و کارمند وارد کانادا می شود کارگر باید هزار تست راستی آزمایی بدهد تا با دقت ریاضی میزان خلوص و صداقتش سنجیده شود.

جامعه ای که این قوانین پناهندگی را همچون اصل مالکیت خصوصی بپذیرد مستعد ارتکاب شنیع ترین اعمال ضد انسانی در حد نسل کشی خواهد بود. تراژدی هولناکی که اردوغان این فرزند خلف هیتلر خلق کرده است و دل هر انسان شریفی را به درد می آورد گواه صدق ادعای ماست. پناهنده سیاسی- اجتماعی، واقعی- غیر واقعی، راستگو- دروغگو؛ همه اینها خزعبلات محض برای عوامفریبی و مهیا ساختن اذهان عمومی جهت قتل عام انسان است؛ هر زمان که بخواهند، هر زمان که نیاز باشد.

آخر دروغِ کدام پناهنده ای تاکنون کمر اقتصاد مملکتی را شکسته که این همه دستگاه عریض و طویل با ساز و کارهای پیچیده برای قبول یا رد درخواست اقامت یک کارگر ساده و جویای کار به راه انداخته اند! چرا کارگر نه به خاطر مبارزه سیاسی که صرفا جهت ساختن یک زندگی بهتر نباید حق سفر و اقامت در شهر و کشور دلخواه خویش را داشته باشد؟. چرا تنها در صورتی با درخواست اقامت او موافقت می شود که ناچار از سوار کردن هزار و یک رقم دوز و کلک و دروغ و دغل بازی شود؟ تازه خرید و فروش همین دوز و کلک ها تحت عنوان کیس پناهندگی شغل شریف جماعتی خرده بورژوای طماع و حریص شده که روز روشن و جلوی چشم اربابان سرمایه سخت سرگرم کار خویش اند. راست این است که دست اندرکاران بورژوا مسلک امور مهاجرت و پناهندگی چندان بهایی به صدق و کذب بودن کیسهای پناهندگی نمیدهند. مساله برای انها کمیت نیروی کار ارزان است. هر زمان به قوه کار ارزان نیاز داشته باشند درصد قبولی ها از صد در صد هم می گذرد و چون بازار کار اشباع گردد امر به سازماندهی اراذل و اوباش برای اخراج توام با خشونت مهاجرین می کنند. پیش زمینه نیز قبلا مهیا شده است؛ انها که دروغ گفته اند حق ماندن ندارند در غیر این صورت خونشان مباح است.

جایی که قوانین بازار بر روابط انسانی حاکم باشد بی تردید کارگر به مثابه کسی که چیزی جز نیروی کار و به یک معنا وجود انسانی خودش را برای عرضه ندارد بی پناه ترین و دردمندترین انسان خواهد بود. اما صدها بار از کارگر بومی تنهاتر و رنجورتر، آن انسان پناهنده ای است که هزاران فرسنگ دورتر از زادگاه و همزبانان خود، از سر ناگزیری پست ترین مشاغل اجتماع را با کمترین دستمزد تقبل کرده است. پناهنده ای که هر آینه با بروز کمترین نوسان در دخل و خرج اقتصاد میزبان، بیم آن می رود تمام خشم جامعه را بر سر او آوار کنند.

نیروهای چپ و کمونیست، انسان های آزادیخواه و برابری طلب هرگز نباید زمین بازیشان همانی باشد که بورژوازی برایشان تعیین و تعریف می کند. آرمان ما فی الحال قابل اجرا باشد یا نه همواره نقطه عزیمت ما خواهد بود. از نظر ما تمام انسان ها حق ورود و خروج به هر نقطه ای از کره خاکی از جمله زادگاه اصلی خود را دارند. ما هیج مرزی را به رسمیت نمی شناسیم و لاجرم قوانین پناهندگی سهل است برای قانون اساسی سرمایه داری یعنی تقدس مالکیت خصوصی نیز پشیزی ارزش قائل نیستیم. ما هیچگاه تخطی از قوانین ضد کارگر و ضد انسانی موجود را جرم تلقی نکرده و کسی را به خاطر ارتکاب به آن مستوجب مجازات نمی دانیم.

چپ اگر می خواهد از کشتار انسان ها در ابعاد وسیع جلوگیری کند باید ادبیات خود را به ادبیات برتر جامعه تبدیل نماید. این امر نه فقط فی الحال برای مصون داشتن جامعه از جنایت علیه بشریت به ویژه پناهندگان به مثابه بی پناه ترین طیف جامعه ضروری است بلکه برای پیروزی نهایی کمونیزم هم بسیار حائز اهمیت است.*